04242024چهارشنب
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۱۱۲۱۳4923

مدیرکانون بسیج رسانه ی سپاه ناحیه ی شوش برای اعضای کانون بسیج رسانه و خبرنگاران پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز ؛ آموزش مقدماتی خبرنویسی را ضروری دانست ـ (قسمت هفدهم)

به قلم ـ عباس کرم الهی

مدیرکانون بسیج رسانه سپاه ناحیه شوش دانیال(ع)

در قسمت شازدهم آموزش خبری نویسی شما اعضای کانون بسیج رسانه و خبرنگاران پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز را با « بروشور ـ پورتال ـ کاتالوک ، وب و....  » آشنا نمودیم در قسمت هفدهم شما را با «توسعه ی روزنامه نگاری  و مطبوعات در جامعه اسلامي؛ بايدها و نبايدها» آشنا می کنم  .

روزنامه نگاری توسعه چیست؟

كشورهای رو به توسعه یا جهان سومی‌ها در جهت ارتقاء دانش و پیشرفت جوامع خود نیاز به مطبوعات مستقل و مردمی دارند، مطبوعاتی كه برای مردم نوشته شده و از خصوصیات مطبوعات كشورهای سلطه‌گر بدور باشند.

اقدامات اخیر سازمان ملل متحد در قالب كمك‌های یونسكو به آموزش تخصصی روزنامه‌نگاران حتی به نهادهایی چون صندوق بین‌المللی كمك به كودكان و زنان این سازمان نیز تسری یافته است.

آموزش تخصصی روزنامه‌نگاران ضرورتی انكار‌ناپذیر است. در شهریور ماه سال 1374 به ابتكار مركز گسترش آموزش رسانه‌ها و صندوق بین‌المللی كمك به كودكان و زنان اولین كلاسهای تخصصی آموزش روزنامه‌نگاری در زمینه روزنامه‌نگاری توسعه در تهران برگزار شد. در این كلاس آموزشی متن آموزش روزنامه‌نگاری توسعه كه توسط بنیاد تامسن انگلستان تهیه شده بود در اختیار دانشجویان قرار گرفت. مشخصه‌هایی كه این متن برای روزنامه‌نگاری توسعه برشمرده است، روزنامه‌نگاری توسعه را دارای این خصوصیات می‌داند: «روزنامه نگاری توسعه در صدد است كه از پیشرفت ها یا پسرفت های مناطق شهری و روستایی یك كشور به شیوه‌ای واقعی و خواندنی گزارش تهیه كند. این گزارشها باید بین اولیای امور و مردم بین جوامع شهری و روستایی پلی اطلاعاتی ایجاد كند. در دراز مدت، هدف آن سهم داشتن در بهبود راه و رسم زندگی مردم است.»

بر اساس این تعریف، روزنامه‌نگاری توسعه بر خلاف روزنامه‌نگاری غربی معتقد نیست كه «خبر بد، خبر خوبی است» بنابر این به جای پرداختن به اخبار رویدادها، اتفاقات و بحرانها بیشتر بر مسائل و فرایندها تكیه می‌كند.

اگر روزنامه‌نگاری رویداد مدار غربی شكستن یك سد آب را خبر می‌داند، روزنامه‌نگاری فرایند مدار بر روی اخبار احداث سد آب تأكید می‌كند هر چند این‌گونه اخبار فاقد هیجان لازم برای بر انگیختن خوانندگان باشد. جنبه دیگر روزنامه نگاری توسعه تأكید بر مردم است، در حالی كه روزنامه‌نگاری غربی نقل قول از گفته‌های سیاستمداران و افراد برجسته را مورد توجه قرار می‌دهد و ارزش خبری آن عمدتاً به اهمیت گوینده آن بستگی دارد، نه به آنچه كه می‌گوید. بنابراین اگر رئیس جمهور به مناسبت سالروز استقلال یك كشور همسایه پیام تبریكی برای رهبر آن كشور ارسال كند، خبر صفحه ی اول روزنامه‌ها، همین است. صرفاً به این دلیل كه به عنوان یك گزارش مطبوعاتی از بزرگترین جایگاه قدرت كشور ارسال شده است، نه به این دلیل كه حرف مهمی در آن گفته باشد. در حالی كه روزنامه‌نگاری توسعه معتقد است یك سازمان كار آمد خبری باید پیشرفت مردم را ثبت كند.

اخبار توسعه در دو طیف وسیع می‌تواند وسیله روزنامه‌نگاری توسعه مورد توجه واقع شود:

1 ) ـ اخبار مربوط به پروژه‌های عمرانی از تأمین یك نیروگاه برقی و آبی گرفته تا ایجاد یك شبكه آب سالم در دهكده‌ای كه دارای آب آلوده است، از ابداع روش‌های جدید سواد‌آموزی گرفته تا نو‌آوری در سیستم ایش.

2 ) ـ  مشكلاتی كه باید رفع شوند مانند استثمار زنان به عنوان نیروی كار ارزان از یك سو و ایجاد تعاونی زنان از سوی دیگر، نتایج مصیبت بار استثمار كودكان و ایجاد شغل‌هایی كه به دهقانان فقیر امكان می‌دهد به جای فرستادن كودكان خود به خیابانها آنها را نزد خود نگه دارند، رفع تبعیض‌های جنسی، پرداختن به مسائل بهداشت، آموزش اشتغال، دادگستری و مبارزه با فقر.

خبرنگاران روزنامه‌نگاری توسعه به جای منفعل بودن (Passive) می‌بایست فعال (active) باشند یعنی به جای برخورد منفعلانه با رویدادهای اطراف و بذل توجه به اخبار رویداد مدار می‌بایست به زندگی پیرامون خود چشم بدوزند و ببینند ایا چیزهایی وجود دارد كه برای خوانندگان اهمیت داشته و مورد توجه شان قرار گیرد.

این همان نكته‌ای است كه روزنامه‌نگاری غربی بدان اهمیت چندانی نمی‌دهد:

زندگی در روستا چگونه است؟

چه تغییراتی در آن روی می‌دهد؟

افزایش رفت و آمد وسایل نقلیه شهری چه تأثیری بر نحوه بازی كودكان گذاشته است؟

بر اساس استانداردهای مرسوم روزنامه‌نگاری، این گونه مطالب ابداً خبر محسوب نمی‌شوند و معمولاً در صفحات داخلی گزارشها ظاهر می‌شوند تا در صفحه ی اول؛ در حالی كه از پیشرفت مردم، از پیشرفت یك ملت سخن می‌گویند مطالبی هستند كه می‌توانند مشوق پیشرفت باشند، موردی از عدم پیشرفت را برجسته‌تر نشان می‌دهند و سبب شناسایی دستاوردها و محكومیت استثمار می‌شوند. در یك كلام، روزنامه‌نگاری توسعه، همین است.

روزنامه‌نگاری توسعه در ایران

جلال آل احمد در مقاله «ورشكستگی مطبوعات» سه دوره ی مهم در تاریخ مطبوعات ایران را بررسی می‌كند كه متأسفانه در هر سه دوره شاهد روزنامه‌نگاری مقلد هستیم در این سه دوره یعنی از شهریور سال 1320 تا بعد از كودتای 28 مرداد 1332 به جای مطبوعات شاهد «رنگین نامه»‌هایی هستیم كه تنها وظیفه‌شان انحراف افكار عمومی از مسائل اساسی كشور و حكومت است. به عقیده جلال آل احمد: «ادای روزنامه نویسی را در می‌آوریم. در این كار نیز از دیگران تقلید می‌كنیم. در این كار می‌خواهیم سر و پزمان را به شكل آنهایی در آوریم كه تازه خودشان متوجه شرق شده‌اند، با آدابش و طرز تفكرش و امكانات اینده‌اش.»

از روزی كه بوق افتضاح شهریور بیست را زدند تا به امروز مطبوعات فارسی سه دوره مشخص و مختلف را از نظر وضع ظاهر و زبان و تعداد انتشار و محتویات پیموده‌اند:

1 ) ـ تا حدود سال 24 و 25 دوره رواج مطبوعات دهن دریده است در این دوره مردم عادی هنوز در جستجوی آن مطبوعه‌ای هستند كه ساده‌تر فحش می‌دهند و صریحتر و هنوز با اصول‌ كاری ندارند... «از نظر محتوا ، درد دلها خصوصی ، فحش به اشخاص و مصادر امور، اخبار جنگ با آب و تاب هر چه تمامتر، محاكمه مسببان انگشت شمار آن اوضاع و داستان های اغراق‌آمیز درباره ی زندانها و همه هیجان‌انگیز.»

2 ) ـ  از این پس تا سال 1332 ناهار بازار احزاب سیاسی است. دوره مبارزه‌های به اصطلاح اصولی است! در این دوره احزاب سیاسی هر كدام متناسب موقعیت‌های محلی و جهانی خویش به نهایت درجه قدرت رسیده‌اند... همه دست به عصا می‌روند و رعایت می‌كنند و حساب دهن دریدگی از میان رفته است.  «در این دوره روزنامه‌ها آموخته‌اند كه از خودكشی ژاندارمری در دور افتاده‌ترین دهات یا از خراب شدن پلی بر رودخانه برای گریز زدن به صحرای كربلای خودشان مستمسكی بسازند...»

3) ـ و از سال 1332 به بعد مائیم و این «رنگین نامه‌ها»! تحریك كشنده حیوانی‌ترین غرایز و خالی از حق و شور و شوق. بر روی همین نكته است كه دولت هم دست كمك می‌گذارد. «برای اینكه مردم با كله‌هاشان فكر نكنند، باید با پائین تنه‌شان زندگی كنند با اسافل اعضاء! با مسائل جنسی! با هرزگی و قرتی مآبی‌ها.» این اوضاع و احوال متأسفانه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 بر این مرز و بوم حاكم بوده است و البته اگر از برخی نشریات و مطبوعات سالم در این دورانهای تاریخی بگذریم، فضای عمومی حاكم بر مطبوعات كشور ما فضایی آلوده بوده است تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی است كه از سوی حضرت امام خمینی(ره) دیدگاههای انتقادی در سطحی گسترده متوجه مطبوعات و رسانه‌های گروهی كشور می‌شود و افكار عمومی خواستار دگرگونی بنیادی در اوضاع مطبوعات می‌گردد.

دیدگاههای امام خمینی(ره):

الف دوران ستم شاهی

دیدگاه های انتقادی حضرت امام محدود به دوران پیروزی انقلاب اسلامی نمی‌شود. طرح این دیدگاه ها به سالهای دورتر از این بازمی‌گردد. با بررسی آثار انتقادی حضرت امام به كتاب «كشف الاسرار» در سال 1322 (یعنی دو سال پس از فرار رضاخان و روی كار آمدن فرزندش) می‌رسیم. امام كه خود از نزدیك شاهد جنایتها و توطئه‌های شیطانی رضا خان بود و ماهیت رژیم پسرش محمد رضا را بخوبی می‌شناخت با نگارش این كتاب ضمن رد نظریات علی اكبر حكمی‌زاده نویسنده كتاب «اسرار هزار ساله» كه نسبت به شیعیان اهانت روا داشته بود، به افشای خیانت های رضاخان هم پرداختند.

حضرت امام خمینی(ره)  با نوشتن كتاب «كشف الاسرار» نخستین گام ها را برای اعتراض به اوضاع آن زمان برداشت و از غفلت و كم توجهی روحانیون به مسائل روز، شدیداً انتقاد كرد، امام از روزنامه‌های آن دوره به عنوان «كالای پخش فساد اخلاق» نام برد.

خود‌خواهی و ترك قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره كرد و كشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران در آورد. قیام برای منافع شخصی است كه روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه كرده... قیام برای نفعهای شخصی است كه روزنامه‌ها كه كالای پخش فساد اخلاقی است، امروز هم همان نقشه‌ها را كه از مغز خشك رضاخان بی‌شرف تراوش كرده تعقیب می‌كنند و در میان توده پخش می‌كنند. قیام برای خود است كه« مجال به بعضی از این وكلای قاچاق داده كه در پارلمان بر علیه دین و روحانیت هر چه می‌خواهند بگویند و كسی نفس نكشد...»

حضرت امام خمینی(ره) این دیدگاه انتقادی را نسبت به روزنامه‌ها و نشریات دوران ستم‌شاهی همواره مطرح كردند. از دیدگاه حضرت امام در طول حكومت خاندان پهلوی، استعمار روزنامه‌ها را به سمت ابتذال و آلودگی سوق می‌داد تا فكر مردم را مسموم كنند.  «ملت عزیز در طول 50 سال اخیر گرفتار مجلات و روزنامه‌های تخریب كننده و فاسد كننده نسل جوان و از آنها بدتر سینماها و رادیو تلویزیون بود كه با برنامه‌های خود، ملت را به حد وافر در آغوش غرب و غرب زده‌ها غلتانید. ضررهای رسانه‌های گروهی از خرابی‌های توپ و تانكها و سلاحهای مخرب بالاتر و بدتر است چرا كه ضررهای سلاحها گذرا و ضررهای فرهنگی به نسل‌های بعدی انتقال پیدا می‌كند.»

امام راحل رسالت مطبوعات را رسالتی فرهنگی و آموزشی می‌دانست و همواره از دست‌اندركاران مطبوعات می‌خواستند تا «آزادانه مطالب را بنویسند ولی توطئه نكنند.» و ایشان معتقد بودند كه «مطبوعات باید یك مدرسه سیار باشند» و «رسانه‌های گروهی... می‌توانند خدمت‌های گرانمایه‌ای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند...»

دیدگاه های حضرت امام  خمینی(ره)در این دوره را می‌توان در دو دسته جمع‌بندی كرد:

1 ) ـ  افشای عملكرد و ماهیت رژیم در خصوص ایجاد اختناق در مطبوعات.

2 ) ـ  انتقاد از مطبوعات این دوره تأكید بر دوری جستن مطبوعات از فساد و ابتذال.

ب ـ دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی:

بررسی دیدگاه های امام خمینی(ره) در دوران پیروزی انقلاب اسلامی بدون در نظر گرفتن تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در روزهای پس از انقلاب ممكن است برداشت‌های نامعقولی را نصیب محققین كند. به عنوان مثال در شرایط سالهای 1358 تا 1361 گروههای محارب برای بر‌اندازی حكومت نو پای اسلامی توطئه‌های گوناگون از جمله چاپ روزنامه‌ها و مجلات گوناگون را طرح‌ریزی می‌كردند. حضرت امام ابتدا به نصیحت صاحبان اینگونه نشریات پرداختند، اما وقتی كه نشریات مخالف نظام اسلامی همچنان به نصیحت و پند و اندرز ایشان بی‌تفاوت بودند، افشای توطئه توسط امام صورت پذیرفت. اینك به فرازهایی از سخنان حضرت امام خمینی(ره)  كه به مقطع اخیر مربوط می‌شود می‌پردازیم:

«بعضی مطبوعات به خیال اینكه آزادی است می‌خواهند از مردم سلب آزادی كنند» (58/3/18)

«معنی آزادی این نیست كه هر كس برخلاف قوانین، بر خلاف قانون اساسی یك ملت هر چه دلش می‌خواهد بگوید مثلاً اهانت به مردم بكند.» (58/3/9)

«بركت اسلام بود كه بعد از انقلاب همچو آزاد كردند همه را، تمام مطبوعات آزاد شد، منتها بعدش دیدند كه پنج شش ماه كه گذشت دیدند كه بعضی از مطبوعات وابسته به اسرائیل است و بعضی‌شان دارند توطئه می‌كنند علیه مملكت... هر كدام كه اینطور هستند جلویشان گرفته شود؟»

برخی از تحلیلگران، بدون توجه به بیانات حضرت امام در مقاطع خاص تاریخی تصور می‌كند كه حضرت امام با آزادی مطبوعات مخالف بوده‌اند در حالی كه ایشان ضمن تأكید بر آزادی مطبوعات، خواهان استقلال آنها بوده‌اند. «من بار دیگر از مطبوعات سراسر ایران می‌خواهم كه بیایید دست در دست یكدیگر بنهید و آزادانه، مطالب را بنویسید ولی توطئه نكنید. من بارها گفته‌ام كه مطبوعات باید مستقل و آزاد باشند ولی متأسفانه و با كمال تعجب، تعدادی از آنها را در مسیری دیدم كه با كمال بی‌انصافی مقاصد شوم راست و چپ را در ایران پیاده می‌كردند و هنوز هم می‌كنند. مطبوعات در هر كشوری نقش اساسی را در ایجاد جوی سالم و یا ناسالم دارند.

حضرت امام خمینی(ره) ضمن فراخوانی مطبوعات به استقلال و آزادی، آنها را به انتقاد سالم دعوت می‌كنند: «روزنامه‌ها باید با كسی صورت مخاصمه نداشته باشند بلكه صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید باشد زیرا یك جامعه كه انتقاد شود اصلاح می‌شود. عیب هم در همین جاست چون سر تا پای انسان عیب است و باید این عیب‌ها را انتقاد كرد تا جامعه اصلاح شود. (60/4/4)


امام خمینی(ره) و روزنامه‌نگاری توسعه

حضرت امام خمینی(ره)  معتقد بودند كه روزنامه‌ها بجای پرداختن به اخبار شخصیت‌ها می‌بایست به اخبار مردم توجه كنند. یعنی در واقع بجای رویداد مداری به فرایند مداری بپردازند در شرایطی كه تیتر اول اخبار مطبوعات و رادیو تلویزیون به حضرت امام (به عنوان یك شخصیت برجسته مذهبی سیاسی و اجتماعی) اختصاص یافته بود، حضرت امام رسانه‌های گروهی را به گزارش اخبار توسعه فرا خواندند. اما در دیدار با مسؤولان روزنامه كیهان به نكات ارزشمندی درباره اهمیت آزادی و كیفیت كار روزنامه‌نگاری اشاره كردند:

«اگر زارعی خوب زراعت كرد و زراعتش خوب بود، شما این شخص را به جای مقامات كشور در صفحه اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است، این منتشر بشود و یا كارمندی خوب كار كرد، و یا اگر طبیبی عمل خوبی انجام داد، عكس او را در صفحه اول چاپ كنید». حضرت امام خمینی(ره) حتی از اینكه عكس و مطالب‌ایشان برجسته شود، انتقاد كردند و فرمودند: «من میل ندارم رادیو هر وقت باز می‌شود اسم من باشد، مدتهاست كه از این جهت متنفرم، این كار غلطی است، به اندازه متعارف، نسبت به همه خوب است. زیادی‌اش مضر است. این به ضرر مطبوعات است و مطبوعات را سبك می‌كند. اشخاص، شخصیت‌هایشان با خودشان است، اینطور نیست كه اگر اسمشان زیاد یا كم مطرح گردد، شخصیتشان زیاد یا كم شود. در ایران هر كس معلوم است چه جوری است. بنابراین، آنچه راجع به خودم می‌گویم این است كه اگر قرار است عكس مرا بگذارید، به جای آن، عكس یك رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه كار مهمی كرده است.»

در این دیدار امام راحل فرمودند:  «اخبار روزنامه‌ها تكراری نباشد، آخر كی با كی ملاقات كرده این چه خبر مهمی است؟ این اصلاً قابل نیست بگوییم خبر، تا بگوییم مهم! این كه بگویید من هر روز با كی ملاقات و با او چه گفتم، این تكراری است. من راجع به خودم می‌گویم كه عكس من مطلقاً در صفحه اول نباشد. همان‌طور كه گفتم، گاهی لازم است كه گفته شود: مثلاً فرض كنید بناست ریاست جمهوری معرفی شود، خوب! این مسأله مهمی است و یا مثلاً هیأت دولت آمده است. خود این مسأله‌ای است، ولی هر چند وقت یك بار از این مسائل پیدا می‌شود. اما هر روز كی آمد این جا و من چی گفتم و چی شد و یا كی با كی ملاقات كرد! این چه اثر و فایده‌ای دارد؟»

حضرت امام خمینی (ره)  به روزنامه‌نگاری توسعه و پرداختن به اخبار تحولات جامعه با تأكید بر مردم علاقمند بودند: «باید با اخبار مردم را تعلیم كرد و باید اخبار به صورتی باشد كه مفید باشد، باید كاری شده باشد تا اخبار باشد. آن اشخاصی كه در اطراف ایران زحمت می‌كشند و وقتی خبرشان را دادید تشویق می‌شوند.»

جمع بندی دیدگاه های امام خمینی(ره) در مورد مطبوعات پس از پیروزی انقلاب اسلامی را می‌توان به شرح زیر آورد:

1 ) ـ  تفكیك آزادی از توطئه.

2 ) ـ  مطبوعات ایینه آرمانهای ملت باشند.

3 ) ـ  پرهیز از جنگ مطبوعاتی و رعایت اخلاق.

4 ) ـ مطبوعات مدرسه سیار جامعه‌اند.

5 ) ـ  انتقاد حق مطبوعات است نه انتقام.

6 ) ـ  پرهیز از مدیحه سرایی در مطبوعات.

به این ترتیب بنظر می‌رسد مطبوعات كشور می‌بایست با توجه به رهنمودهای امام در دوران سازندگی و توسعه كشور تجدید نظر اساسی در شیوه گزینش اخبار و مطالب به عمل آوردند و خود را با شرایط نوین كشور و اعتلای نام جمهوری اسلامی منطبق ساخته و خود الگوی تازه‌ای برای دیگر كشورها باشند.

مطبوعات در جامعه اسلامي؛ بايدها و نبايدها

جايگاه مطبوعات در قانون اساسي

در اصل 175 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است: «تأمين آزادي انتشار و بيان، بر طربق موازين اسلامي» در رسانه‌هاي گروهي(راديو و تلويزيون) ضرورت دارد.

در اصل 24 همين قانون به عنوان ميثاق ملت آورده شده است: «نشريات و مطبوعات در صورتي كه مخل به قواعد اسلامي و نظام نباشند، آزادند».

با توجه به اين گونه اصول قانون اساسي به خوبي روشن مي‌شود كه در نظام مقدس جمهوري اسلامي اهميت فراواني به بحث آزادي مطبوعات داده شده است، اما اين آزادي طبق قانون اساسي دو حد و مرز را به خود مي‌بيند نخست آن كه فعاليت مطبوعات منافاتي با قواعد و مباني اسلامي نداشته باشد و از سويي ديگر، مخل مباني و اصول نظام نباشد. اما متأسفانه گاه و بيگاه مشاهده مي‌شود نشرياتي كه با زير پا گذاشتن اين مسائل، موجب اخلال در فرهنگ عمومي جامعه مي‌شوند، با چاپ «مطالب مستهجن و انتشار تصاوير غير اخلاقي و نازيبا»، افكار عموم جامعه، به خصوص جوانان، را به انحراف مي‌كشانند.

شكي نيست كه انحراف مطبوعات در وهله نخست به انحراف جامعه منجر مي‌شود و لذا امر نظارت صحيح و اصولي بر روند مطبوعات و جلوگيري از انتشار آنها در صورت تخلف از شرع و قانون، امري ضروري و بديهي است. پيش از پرداختن به بايدها و نبايدهاي مطبوعات نخست اشاره‌اي به كاركردهاي آن در جامعه اسلامي مي‌كنيم.

كاركردهاي مطبوعات در جامعه

اصولاً رسانه‌هاي گروهي به ويژه مطبوعات و جرايد با كاركردهاي متفاوت، در حوزه‌هاي مختلف داراي تأثير مي‌باشند كه از جمله مهم‌ترين آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد :

1 ) ـ كاركرد فرهنگي؛ در تعريف فرهنگ چنين گفته‌اند كه فرهنگ، مجموعه‌اي از روش‌ها، آداب و رسوم، ارزش‌هاي يك اجتماع معين، متضمن نظام اقتصاد اجتماعي، ساخت سياسي، علم، دين، تربيت و هنر است كه همه اين مؤلفه‌ها در ساخت يك جامعه نرمال نقش مهمي ايفا مي‌كند. اگر اين تعريف از فرهنگ را بپذيريم بايد بگوييم مطبوعات و به طور كلي رسانه‌هاي گروهي چه رسانه‌هاي شنيداري و ديداري و چه رسانه‌هاي مكتوب تأثير به سزايي در جهت دهي به فرهنگ و آداب و رسوم مردمان يك جامعه خواهند داشت كه البته ميزان اين تأثير از يك جامعه به جامعه ديگر با توجه به زيرساخت‌ها و ويژگي‌هاي آنها متفاوت است.

امروزي مردم عادي جوامع، بخش عمدة معلومات خود را مرهون اوقاتي هستند كه براي تماشا و استماع رسانه‌هاي صوتي و تصويري و يا مطالعه رسانه‌هاي نوشتاري صرف مي‌كنند و اين حقيقت آن‌گاه نمود بيشتري مي‌يابد كه مشاهده مي‌كنيم اكثريت كودكان، نوجوانان و جوانان وحتي ميان سالان كشورمان، معلومات مذهبي و سياسي خود را نيز بيش‌تر از اين رسانه‌ها به خصوص مطبوعات به دليل فراگيري و تنوع بيشتر آن، مي گيرند.

2 ) ـ كاركرد سياسي؛ همگان بر اين نكته اذعان دارند كه امروزه مطبوعات بر جريان قدرت‌هاي سياسي كشورها و در امر انتقال آن‌ها، بسيار تأثيرگذار هستند و شايد به همين دليل هم باشد كه عموم قدرت‌هاي سياسي در كشورها مي‌كوشند دست كم يك يا چند نشريه و روزنامه را كه حكم تريبون آرا و نظرات آنها را داشته باشد، براي خودداشته باشند. از اين منظر مطبوعات و نشريات آن هم در نوع حزبي آن كاركردي سياسي پيدا مي‌كنند و به ابزاري براي فشارهاي سياسي تبديل مي‌شود.

به مدد قدرت تأثير فوق‌العاده، امروز رسانه‌هاي جمعي به ويژه مطبوعات مي‌توانند جريانات و گرايش‌هاي سياسي را براي مخاطبين خود، هدايت و راهبري يا تبيين و تحليل نمايند.  آنچه مسلم و واضح است آنكه ملموس‌ترين و به تعبيري عيني‌ترين كاركرد رسانه‌هاي گروهي در جهان معاصر بسته به نوع بافت جمعيتي مخاطب رسانه در اين بخش نمودار مي‌شود.

تنها با يك نگاه گذرا به تاريخ سياسي قرن اخير مي‌توان دريافت كه بسياري از منازعات و كشمكش‌هاي سياسي درجهان چه در ابعاد داخلي آن و يا ابعاد بين‌المللي، با ياري و يا هدايت و پرچمداري مطبوعات تبديل به جريانات قوي سياسي شده و يا تعديل و حتي خاموش گرديده‌اند.  در جوامع پيشرفته و آزاد، عموماً مطبوعات از آزادي عمل نسبي بهره‌مند هستند كه بسياري دليل اين امر را اعتماد بالاي جامعه به آنها مي‌دانند. البته نبايد از نظر دور داشت كه در همين جوامع آزاد و پيشرفته و حتي بهترين نمونة آن يعني آمريكا كه ادعاي آزادي آن همه جا را پر كرده است؛ رسانه‌هاي گروهي و مطبوعات، در حقيقت در دست قدرت سالاران و مجامع صهيونيستي است تا مردم عادي جامعه آمريكا. متأسفانه اين امر در بسياري از كشورهاي غربي نيز صادق است. البته امروزه جامعه‌شناسان و اساتيد رشته علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاري براي مطبوعات كاركردهاي ديگري همچون كاركرد اطلاعاتي و كاركرد تفريحي بر شمرده‌اند كه در اينجا مورد بحث‌ ما نيست.

حلقه ی ارتباط ميان نخبگان و مردم

با توجه به اين‌ كاركردها اصولاً مطبوعات مي‌توانند با ارايه برنامه‌ها و مطالب آموزنده وعلمي،‌سطح افكار عمومي را بالابرده و به رشد و ترقي اجتماع كمك نمايند واز آن طرف قضيه قدرت آن رانيز دارند كه با محتواي گمراه كننده و ناسالم، مبدل به كانون انتشار فساد و بي‌بند و باري و اعتقادات ناسالم گردند. از سوي ديگر، ما اگر مطبوعات را وسيله‌اي براي ارتباط فرهنگي بدانيم در يك طرف اين ارتباط نخبگان جامعه و در طرف ديگر مردم عادي كوچه و بازار قرار مي‌گيرند و مطبوعه به طور كلي وسيله‌اي است كه آرا و نظرات نخبگان جامعه را كه حاكمان هم جزيي از آنها به شمار مي‌روند به مردم انتقال داده و نيز انتظارات و خواسته‌هاي مردم را به قشر نخبه اجتماع منتقل مي‌كند.

رسالت مطبوعات در جامعه اسلامي

با توجه به همين دو سويه بودن ارتباط در نشريات، دو رسالت عمده و اساسي براي آنها برشمرده‌اند؛ الف) هدايت و رشد افكار عمومي ب) مبارزه با انحرافات و جلوگيري از ناهنجاري‌ها. مطبوعات به همان نسبت كه وظيفه تنوير افكار عمومي و ارشاد ناآگاهان از اخبار و قضايا دارند به همان نسبت نيز موظف هستند با برنامه ريزي صحيح و ارايه مطالب صحيح و موافق با اخلاق و قانون، از انحرافاتي كه دامن‌گير اجتماع مي‌شود، جلوگيري كنند و از آن بالاتر خود در جهت حذف و محو اين ناهنجاري‌ها گام بردارند.

بايد و نبايدهاي مطبوعات از ديدگاه امام(ره):

امام خميني(ره) در همين باره ضمن تأكيد بر اهميت جايگاه مطبوعات در جامعه مي‌فرمايند: « مطبوعات بايد مثل معلميني باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت كنند».ايشان همچنين مي‌فرمايند: « به طور كلي مطبوعات بايد يك بنگاه هدايت باشند يعني به صورتي كه اگر دست مردم بيفتد، مردم هدايت شوند. مطبوعات بايد يك مدرسه سيار باشند تا مردم را از همه مسايل به خصوص مسايل روز آگاه نمايند و به صورتي شايسته از انحرافات جلوگيري كنند». آن گونه كه از بيانات بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي برداشت مي‌شود مطبوعات بايد عامل هدايت باشند نه عامل ضلالت و گمراهي. به تعبير ديگر مطبوعات آن‌گاه مي‌توانند به معناي واقعي كلمه نقش خود را ايفا كنند كه اسباب و زمينه‌هاي هدايت مردمان را فراهم نموده، راه و رسم درست زيستن، درست گفتن و درست فهميدن را به آنان بياموزند. صد البته جاي هيچ‌ ترديدي نيست كه تحقق اين اهداف مهم حاصل نمي‌گردد مگر آنكه دولت به مطبوعات به چشم يك دشمن نينديشد بلكه به آن نيز تا حد توان كمك مالي و معنوي برساند.

عامل وحدت يا اختلاف؟!

مطبوعات مي‌توانند در سالي كه به فرموده مقام معظم رهبري « سال تولید، دانش‌بنیان و اشتغال‌آفرین» نام گرفته است و در روزهای آخر این سال به سر می بریم ؛  در مسير تحقق اين هدف كلان نظام بكوشند و خود به عاملي در جهت تقويت وحدت ملي و حفظ نظام مبدل شوند. مطبوعات به دليل آن‌كه از جامعه بوده و صاحبان آنهابرآمده از جامعه هستند به ويژه در جامعه اسلامي چون در جامعه ما حق ندارند بر خلاف مصالح و منافع ملي گام بردارند و اينجاست كه عنصر نظارت صحيح و هوشمندانه بر مطبوعات از سوي حاكميت بازهم به چشم مي‌خورد چرا كه اگر اين نظارت نباشد به فرموده رهبر فرزانه انقلاب « ممكن است مطبوعات كشور، پايگاه دشمن شوند و اين مسئله بسيار خطرناك است چرا كه مطبوعات معاند، خود را به ظاهر موافق اراده و خواست مردم نشان مي‌دهند حال آنكه سر در آخور غرب دارند!! »

مطبوعات؛ چشمان هميشه ناظر مردم

يكي از وظايف خطير مطبوعات كه شايد بتوان آن را با ارزش‌ترين و مهم‌ترين وظيفه دانست، نظارت بر امور جامعه و به ويژه جريان قدرت و حاكميت است.  رسانه‌ها در حقيقت گوش و چشم مردم هستند كه همچون آيينه حقيقت نما، به بيان مسايل جامعه مي‌پردازند و از اين طريق مي‌توانند خطاها را به حاكمان جامعه گوشزد نمايند. اصولاً مطبوعات آن گاه مي‌توانند از انجام اين وظيفه مهم سربلند بيرون بيايند كه از سر شفقت بر مردم، بدي‌ها را بر شمرده و بر آنها بخورشند و از سويي ديگر خوبي‌ها را هم اعلام كنند.

در پايان، بايد گفت: «مطبوعات هم مي‌توانند مفيد باشند هم مضر؛ هم مي‌توانند فرصت باشند هم تهديد، اما حقيقتي كه لازم به ذكر است اين‌كه وجود مطبوعات به دليل آگاهي بخشي و نشاطي كه به جامعه مي‌دهد، ضروري است به اين شرط كه از عنصر نظارت سازنده بر آنها غفلت نشود.»

رویکردهای زیبایی شناختی در مطبوعات دینی

مطبوعات آیینه تمام نمای رویکردهای اجتماعی و فرهنگی یک جامعه هستند و عملکرد آن می تواند در فرآیند توسعۀ همه جانبه هر ملتی بسیار قابل تأمل باشد. در این میان، مطبوعاتی که با غایت بسترسازی برای اعتلای روحیه دین پژوهی و دین خواهی منتشر می شوند ، خاصه در عصر کنونی می توانند در بالابردن فهم دینی جامعه از مسایل مبتلابه خود بسیار با اهمیت و حتی حیاتی باشند.یکی از مسایل عمده ای که نشریات دینی باید به آن بپردازند، استفاده از امکانات بیانی هنر - به ویژه هنرهای بصری  است. یقیناً در عصری که مهاجمان فرهنگی برای ربودن گوهرهای عاطفی وجود مخاطبان خود، به سوءاستفاده از هنرهای بصری روی آورده اند و با تشبث به تزیین، برآنند تا در برابر حقیقت، مبادرت به مفهوم سازی های کاذب و غرض آلوده کنند، حسن استفاده از هنر در فزونی بخشیدن به رغبت مخاطبان و جذب ذوقی مؤثر ایشان، امری بسیار محتوم و ضروری می نماید. البته این بدان معنی نیست که مطبوعات دینی مفتون چشم فریبی های هنرهای بصری شوند؛ بلکه بدان معنی است که در شرایطی که امپریالیسم خبری و اطلاع رسانی می کوشد تا از ظرفیت های هنر برای حقیقت جلوه دادن خود استفاده های ناروا و نامبارک کند، ما بکوشیم تا مبانی هنرهای تجسمی را به درستی بشناسیم و هر چه بیشتر بر صف آرایی مطبوعات سکولار فایق آییم . خاصه آنکه مبانی هنرهای تصویری در متن و بطن ما ازگذشته ایام تعبیه شده است و اجتهاد درست ما از آن می تواند در روند مؤثرسازی مفاهیم فرهنگی مان بسیار کارگر افتد.

تكنولوژی ارتباطات اكنون كره‌ی زمين را به يك دهكده‌ی بزرگ تبدیل کرده است. این سخن اكنون يكی از مشهورات عام افكار عمومی در سراسر جهان است؛ اما تبعاتی هم دارد كه باید به آن نگریست. آنچه كه توسط اين «شبكه‌ي جهاني ارتباطات» به مردم سراسر كره‌ي زمين انتقال مي‌يابد، «اطلاعات» است؛ «اطلاعاتي حامل يك فرهنگ واحد؛ فرهنگی برخاسته از دامان عقل علمی جدید.» آنچنان كه در «علم ارتباطات» مي‌گويند، اين «اطلاعات» مجموعه‌اي از «علائم و نشانه‌ها» هستند كه بايد آنها را در واقع «صورت تبديل يافته‌ي فرهنگ» خواند. انتخاب لفظ «دهكده»، نه شهر يا كشور، خودبه‌خود با نوعي مبالغه در اين تعبير همراه است؛ چرا كه در يك دهكده، همه يكديگر را مي‌شناسند و از حال و روز هم باخبرند. تصور «دهكده واحد جهاني» خودبه خود با قبول يك «فرهنگ واحد» براي مردم سراسر كره‌ي زمين ملازم است و هر فرهنگ، نسبت به «جهان آفرينش» داراي «نگرش و تبيين» خاصي است و لذا تعبير دهكده‌ي جهاني بدين معناست كه ساكنين اين دهكده‌ي واحد، «شريعت واحدي» را نيز پذيرفته‌اند.

پذيرش هر يك از اديان نيز در حقيقت به معناي پذيرش همان نحوه‌ي نگرش و تبيين خاصي است كه آن دين براي جهان آفرينش دارد؛ بنابراین راست است که می گویند جهان‌بيني، مهم‌ترين حوزه‌اي است كه «نظام فرهنگي» را صورت مي‌بخشد. همين جهان‌بيني است كه با تبديل يافتن به نشانه‌ها و علائم قابل انتقال سمعي و بصري، عنوان «اطلاعات»را پيدا مي‌كند. اگر نخواهيم متعرض فرهنگي شويم كه اكنون از طريق شبكه‌ي جهاني ارتباطات در سراسر جهان اشاعه مي‌يابد، اين قدر هست كه اين فرهنگ با جهان‌بيني و جهان‌شناسي خاصي همراه است كه مختص به خود اوست و با هيچ فرهنگ و يا شريعت ديگري جمع نمي‌شود. لذا شبكه‌ي ارتباطات در اين دهكده‌ي واحد جهاني را بايد در اشاعه‌ي كفر و الحاد و انقطاع سريع جوانان و همه‌ي اقوام از فرهنگ‌ها و شرايع مستقل خويش داراي مسووليتي واقعي دانست. بر عهده‌ي «علم» نيست كه درباره‌ي جهان، احكام و نظريه هاي كلي صادر كند؛ زیرا كه علم فقط «نسبت‌ها و مقادير و اسباب» را بازمي‌شناسد و خود از تحليل اين نسبت‌ها و مقادير و اسباب در حكم و نظريه اي كلي عاجز است.

«علم» اصولاً متعرض ماهيات نمي‌شود و اگر آن را متكفل «جهان‌شناسي» كنيم، کاری بس خطرناک کرده ایم؛ زیرا كار را به كفر و الحاد خواهد كشاند؛ گذشته از آنكه «علم به مثابه ابزار» فقط در گستره‌هاي معيني كه علماي رسمي خواسته‌اند به كار افتاده است و در تحليل اطلاعات داده‌هاي به دست آمده نيز تحليل گران چگونه مي‌توانسته‌اند خود را از تأثير معتقدات عقلي و ايماني خويش دور نگه دارند؟ البته با تحقيق در ماهيت علوم جديد و عدم استقلال آن نسبت به تكنولوژي، حقايق بسيار ديگري هم روشن مي‌شود؛ اما هرچه هست، آبشخورهای اصلی جهان‌شناسي عقل علمي جديد، فرهنگي است كه با هيچ فرهنگ ديگري غير خويش جمع نمي‌شود و در رویارویی با فرهنگ‌هاي ديگر، اگر از عهده برآيد، آنان را در خود هضم مي‌كند و اگر نه، روي به مقابله‌اي نابرابر مي‌آورد؛ اما از آنجا كه احكام آن بيشتر به مذاق عقل سطحي خوش مي‌آيد، غالباً نتيجه‌ي مقابله‌ اي اينچنين، آن سان كه در ميان غالب اقوام سطحی نگر جهان سوم مي‌بينيم، به سود فرهنگ غربي است.

علم‌زدگي و تكنوكراسي، سرنوشت محتوم بیشتر آکادمیسین های جهان است. زیرا انسان به شدت در معرض اين خطر عمده قرار دارد كه «علت» را با «سبب» اشتباه بگيرد و در ضمن گريز فطري‌اش از جهل، روي به نظام‌هاي فكري خاصي بياورد كه نوعی آگاهي سطحي به «واسطه‌ها و اسباب حدوث عالم»، وی را از تفكر در «علت و ماهيت» كفايت كرده است. هر فرهنگ خواه‌ناخواه داراي «اُسوه‌ها و مدل‌هايي رفتاري و احساسي» است كه نفياً يا اثباتاً، افراد پذيراي خويش را از رفتارهايي خاص برحذر مي‌دارد و به رفتارهايي ديگر تشويق مي‌كند و يا آنكه نابه‌خود، بي‌‌آنكه مستقيماً در قلمرو عقايد و مفاهيم وارد شوند، «الگوهاي احساسي» آنها را تغيير مي‌دهد. اين اسوه‌ها، مدل‌ها و يا الگوهاي رفتاري و احساسي كه يك فرهنگ را شكل داده‌اند و نظام بخشيده‌اند، در واقع صورت‌هاي نوعي و مطلق تحقق جهان‌بيني و جهان‌شناسي آن فرهنگ هستند و خواه‌ناخواه به غاياتي براي زندگي انسان‌ها تبديل مي‌شوند و يا خلق‌وخوي و نفسانيت آنها را در چهارچوب‌ها و دستورالعمل‌هاي معيني، پایه ريزي و قالب‌بندي مي‌كنند. در فرهنگ ديني اين اسوه‌ها و غايات از جنبه‌ي ثبوتي در معصومين و قديسين و نظام‌هاي مبتنی بر احكام عملي، ظهور مي‌يابند و از جنبه‌ي سلبي، در صورت دشمنان دين، گناهان كبيره و … بروز پیدا می کنند.

در فرهنگ‌هاي غيرديني، همچون فرهنگي كه امروز به تبع جهان شدن تكنولوژي ارتباطات در سراسر عالم اشاعه يافته است، اين «مدل‌هاي رفتاري» بر مشهورات علمي، اعتبارات عقل روز، توهمات و خرافات موجه بنا گشته‌اند و با جايگزيني «قانون اومانيستي» و «قراردادهاي اجتماعي» به جاي «شريعت وحیانی»، ديگر مدل‌هاي سلبي نيز غالباً مبتني بر نهي قانون هستند، نه اعتبارات اخلاقي و مناهي مذهبي. در اينكه تمدن اروپايي چگونه توانسته است بر همه‌ي تمدن‌هاي ديگر عالم غلبه يابد و به صورت يك «فرهنگ غالب و مسلط» جهان را به يك دهكده‌ي واحد تبديل كند، سخن بسيار است؛ اما هرچه هست، اين امري است كه تقريباً وقوع يافته و اگر نمونه‌اي چون انقلاب اسلامي ايران وجود عینی پيدا نمي‌كرد، جز در نزد معدودي اهل نظر، کمترین جای تردیدی در حقانیت احكام كلي تمدن جديد نمي‌توانست وجود داشته باشد.

انقلاب اسلامی که بر بنیاد دین خواهی و دین پژوهی استوارگردیده است و همه عالم را با تمسک به دین گستری به نجات دعوت می کند ، در جهانی که از همه سو در محاصره ی قیل و قال های ملون شیطان است ، نیازمند جهادتبیین است. جهان پس از اغواگری های مارکسیسم و فروپاشی نظام الحادی کمونیسم درشرق و همچنین پس از به طاق نسیان سپارده-شدن اگزیستانسیالیسم در غرب، دیگر سخن تازه ای برای بشر ندارد. نظریه پردازان جدید غرب هم از آنجا که بر پایه ی بدیهیات فطری انسان سخن نمی گویند و در نهایت به نوعی راه سلطه گران را از حیث ساختار نظری هموار می سازند، نمی توانند برای نسل تشنه کام معاصر غرب، جاذبه ای داشته باشند. به عنوان مثال، «کیست که نداند آراء هانتینگتون که بر بنیاد استحاله ی همه ی تمدن ها و فرهنگ ها در فرهنگ آنگلوساکسون استوار است » ؛ بازوی تئوریک کاخ سفید است که کوس رسوائی اش (به خصوص بعد از ماجرای اشغال عراق) بر همه ی بام-های عالم طنین انداز گشته است. عالم امروز بیش از هر زمانی از برهوت بی دینی در رنج است. تمدن غرب که پشتوانه ی رنسانس را همراه خود دارد و قریب پانصد سال متمادی است که بی انقطاع، بر زدودن همه ی بارقه های دین خواهی ، به بهانه ی آفریدن تمدنی با غایت مرفه سازی و سعادتمندی همه جانبه ی انسان غربی ، پرداخته است، امروزه مانند اسب رنگ آمیزی شده ی چشم بسته ای است که از گردیدن بر گرد خود خسته شده است.

متفکران غربی هم دریافته اند که سراب تمدن تکنولوژیک غرب، مراد کسی را نه داده است و نه می دهد. زیرا تمدنی که چشم بر حقیقت ببندد و گام هایش را با ضرباهنگ فطرت انسانی هماهنگ نکند، نمی تواند به ژرفایی برسد و حاجات معنوی انسان را برآورده سازد. متفکران امروز جهان دریافته اند که تکنولوژی تنها می تواند  در صورت هدایتی انسانی  به برآورده سازی نیازهای رتبه اول انسان مدد رساند. آنچه مسلم است، حاجات روحی انسان به مراتب دایره ای وسیع تر از تکنولوژی دارد. اگر انسان به کمک تکنولوژی تاکنون به نحو بسیار فزاینده ای توانسته است بر نیروهای لجام گسیخته ی بیرون از وجود خود استیلا پیدا کند و ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به انقیاد و اطاعت گری وادارد، اما در عین حال از مهار نیروهای لجام گسیخته بیرون وجود او  از به انقیاد درآوردن وهم و خشم و آز و شهوت بازمانده است.

از قضا اسکنجبین صفر افزود

روغن بادام خشکی می فزود

از قضا تکنولوژی بی دین، همچون زنگی تیغ کشیده ی مستی را ماند که بی مهابا برای رسیدن به خودکامگی های خود، همه را حتی آفرینندگان و مدافعان خود را – به قربان گاه امیال خویش می کشاند و می کشد. در این میان سردمداران نظام های بزرگ اطلاع رسانی و رسانه-ای جهان که نوعاً می کوشند تا به مثابه ساحران اعصار کهن، دل و عقل انسان ها را به جلوه های کاذب خرق عادت خود بربایند  همه ی عزم خود را در سدسازی در برابر سیلاب خروشناک اندیشه های زلال دینی به کار گمارند.آنچه اینان انجام می دهند، مفهوم سازی های شبه علمی در برابر موج دین خواهی ملت هاست. در این میان نخستین ترفندشان، حملات مداوم به اسوه ها و پروردگان نمونه ی ادیان به طور عام و اسلام به طورخاص است.به همین خاطر است که از دهه های گذشته تلویحاً  و از ابتدای قرن حاضر به گونه ای شفاف و عیان، روحانیت را در نشانه ی حملات تبلیغاتی خود قرار داده اند. اینان در استراتژی نوین تبلیغاتی خود، جداسازی اسلام از روحانیت را به شیو ه ی دیگری فریاد برمی آورند و اصرار دارند تا دین را تنها در رابطه های فردی و بیرون از بار و منزلت اجتماعی آن معرفی کنند.

رسانه های غربی حتی به آهنگی بسیار عوام فریبانه و جسارت مآبانه، خدا را نیز امری وجدانی معرفی می کنند و نه وجودی و طبعاً همه چیز را به پندارهای متفردانه ی انسانها حوالت می دهند. خداجویی از نظر اینان به این دلیل امری مطلوب است که باعث تشفی خاطر انسان ها می گردد و از منظر روانی و روحی، نوعی آرامش بر ایشان به ارمغان می آورد.جهان اسلام امروز با عوام فریبانی روبه روست که در پوشش اطلاع رسانی سالم، همه ی ریشه های فطری رویکرد دینی انسان ها را در نشانه ی پیکان خشم خود نشانده اند. به بیانی دیگر، می توان گفت که آنچه امپریالیسم خوانده می شود، در بستر مختلف تاریخی شکل های مختلفی به خود گرفته است؛ اما امپریالیسم در دنیای معاصر بیشترین تأثیر را بر جای نهاده است و مراحل مختلف سوداگری، سیاسی، نظامی و فرهنگی را پشت سر گذاشته است. البته بحث پیرامون فرآیند شکل گیری این پدیده ی شوم، نیاز به فرصتی مبسوط دارد؛ اما همین مقدار می توان گفت که غارت ملل دیگر در طول قرن های 16به بعد که اسباب سودآوری های فراوانی برای اروپاییان شد، تجارت برده و تک محصولی کردن اقتصاد کشورهای تحت سلطه را به همراه داشت که طبعاً موجب وابستگی هرچه فراوان تر کشورهای فقیر در عرصه های مختلف اقتصادی و به تبع آن فرهنگی به جوامع اروپایی و آمریکایی گردید. علاوه بر این شیوه های نکوهیده ی اعتیاد به انواع مواد افیون زا، تقسیم کار بین المللی و تجارت جهانی، سهم بسزایی در شکل گیری امپریالیسم داشته است.در رویکرد دینی، یکی از اسباب تشریع دین، رفع اختلاف و ایجاد امت واحده است. بر اساس آموزه های دینی، پیش از بعثت انبیا همه ی مردم یک امت بودند که به واسطه ی اختلاف هایی که میانشان پدید آمد، خداوند پیامبرانی را برای بشارت و انذارشان فرستاد که البته بعدها عده ای در خود دین طغیان کردند که منشأ آن ستمگری بود.البته انسان به اقتضای طبیعتش موجودی اجتماعی است و می کوشد تا همه چیز را به استخدام خواسته های خود درآورد که در این بیراهه، حتی دست به استعمار و استخدام هم نوع خود هم می زند. تنها دین است که از مسیر تشریع قوانین برای به قاعده درآوردن خوی انسان تلاش دارد. یک سنت همیشگی تاریخ این است که تمامی امت های پیشین آمده اند و منقرض شده اند. همه ی آنها اجتماعات و تمدن هایی را تشکیل داده اند، اما هر لحظه که دوباره به خوی زیاده خواهی و مطلق طلبی گردیده اند، بی درنگ منقرض شده اند. در این میان تنها تعالیم انبیا بوده است که افق های روشن سعادت بشری را ترسیم و تضمین نموده است. امروزه هم علی-رغم پیشرفت های فراوان بشر در عقل ابزاری و رفاه بیرونی اجتماعی و نیل به تکنولوژی های فربه در عرصه های مختلف، به واسطه ی همان رویکردهای مطلق خواهانه و استخدام طلب، جامه ی نازیبای جنگ های خانمان برانداز بر اندام جوامع مختلف پوشانده می شود. این جنگ ها که از رهگذر دورنگه داشتن جوامع انسانی مختلف از فطرت توحیدی خویش بر وی نو به نو تحمیل می شود، جز به سود جهان خواران و در رأس آن امپریالیسم صدچهره جهانی نیست.

طبیعی است که آنان علاج برون رفت خود را از معضلات متعدد در جهل و خرافه ی انسان بدانند و ببینند. هرچه در این میان مفهوم سازی های کاذب با رویکرد به نشر فرهنگ الهی بیشتر اشاعه یابد، به بیگانه سازی انسان ها از خویشتن خویششان کمک خواهد کرد.امپریالیسم خبری، امروزه بیش از هر زمان دیگری در پوشش فردی ساختن دین جویی، کمر به قتل باورهای بارور دین-خواهانه ی جوامع بسته است. به خصوص بعد از انقلاب اسلامی ایران، کارگزاران نظام رسانه ای غرب فکری طعم اسلام سیاسی را هم چشیده اند و به خوبی می دانند که وزش نسیم های احیاگر اسلامی تا چه مایه و پایه می تواند کید شیطانی ایشان را نقش برآب کند. این است که باید گفت سهم مطبوعات دینی در ارایه ی الگوهای فرهنگی و اجتماعی تاچه حد مهم و مؤثر است. در شرایطی که مطبوعات غربی لیبرالیسم، مردم سالاری غیردینی و اعلامیه ی جهانی حقوق بشر را به عنوان سه داروی اصلی نجات بخش انسان امروز فریاد می آورند و به الحان و الوان گوناگون سعی در نهادینه سازی آن دارند، وظیفه ی مطبوعات دینی آن است تا در برابر مفهوم سازی های کاذب و مغرضانه ی آنان با شیوه ها و شگردهای تأثیرگذار، مبادرت به صف آرایی کنند. این صف آرایی هرچند روز به روز بیش و بیشتر می شود، اما وسعت تهاجمات دشمن به قدری است که ابداً کافی به نظر نمی رسد. شکی نیست که شکل ارایه ی پیام های دینی در مطبوعات ما از مهمترین تدابیر کنونی است. روانشناسی اجتماعی، امروزه بر این ادعا صحه می گذارد که هیچ چیز به اندازه ی تغییرشکل پیام نمی تواند بر دهشت عموم مردم مؤثر باشد. تأمل ژرف در شیوه ی ارایه ی پیام های خود می تواند در شرایط کنونی استراتژی بسیار مؤثری تلقی گردد. از آنجا که مردم بر حسب فرامین فطرت خود، زیباگرایند، این مهم می طلبد که مطبوعات دینی ما از قابلیت ها و ظرفیت های هنری تا حد امکان بهره جویند. همه-ی کسانی که در راستای گسترش فهم دینی انسان ها از مسایل مبتلابه خود تلاش می کنند و می کوشند تا جامعه ی انسانی، هرچه بیشتر از دین در حل معضلات خود متوقع باشد و از آن عمیقاً و وسیعاً بهره بگیرد، باید مبانی آفرینش هنری را به خوبی فرا بگیرند و آن را در راستای اهداف تبلیغی خود به کار بندند. این بدان معنا نیست که مطبوعات دینی ما تبدیل به مطبوعاتی با غایت هنری شوند و لذت های خام زیباشناسانه را پی جویند، بلکه به این معناست که برای حسن تأثیر در مخاطبان – به گونه ای ظریف  از قابلیت های بیانی هنر بهره برداری کنند. هنر، پیوسته باید ملتزم رکاب مطبوعات دینی ما باشد و اندیشه - خاصه آنجا که مخاطبان جوان را می جوید بر بال های بلندپرواز هنر سوار شود؛ چراکه اگر چنین نباشد و چنین نکنند، بی تردید پیام های ما چندان توفیق ماندگاری در سرزمین ذهنی مخاطبان را نخواهد داشت. در این میان صد البته سهم و نقش هنرهای تصویری شاخص تر و ارجمندتر است. بشر بی تردید با تصویر و محرکه های بصری از دیرباز قرابت و ارادت ویژه ای داشته و خواهد داشت. زیرا در میان مجموعه ی ارزشی وجود انسان، چشم انسان بیش از هر عضو دیگری وجودی او، دارای ارزش است. چشم انسان کاربردی ترین بعد وجودی است:

آنچه یک دیدن کند ادرک آن

سال ها نتوان نمودن با زبان

هر انسانی زمانی که به جایی وارد می شود، این چشم اوست که زودتر از هر عضو او مبادرت به شناسایی آن جا می کند و از طرفی باز این چشم انسان است که بیشترین تأثیر را برای انسان های دیگر می گذارد. حالات و مختصات روحی و روانی هر انسانی در چشمان او هویدا می گردد:

تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است 

جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است؟

از همین روست که کارشناسان هنرهای تجسمی عقیده دارند که در تحلیل میزان تأثیرگذاری یک اثر هنری، باید به چشم انسان و کار ویژه-های خاص آن متوجه بود. برای همین است که دست اندرکاران نظام تبلیغاتی غرب هم همت خود را بیشتر به غنای بصری مضامین موردنظر خود معطوف ساخته اند و ساحرمآبانه می کوشند تا اغراض خود را به وسیله ی تدبیرهای تصویری فریبنده به ذهن و ضمیر مخاطبان موردنظر خود برسانند. استفاده ی فراوان از انواع آرایه های بصری در کنار تلاش فراوان برای یافتن شیوه های تأثیرگذار بصری، از مهمترین تلاش های آنان در راستای مطلوب نمایی تولیدات شبه فرهنگی آنان تلقی می شود. این در حالی است که ما در مطبوعات اسلامی خویش به تناسبات تصویری به طور عام و به مبانی هنرهای تجسمی به طورخاص، کمترین توجه ممکن را داریم. این التفات اندک، از سویی متوجه مدیریت های دانشکده های هنری ما نیز می شود: چراکه آموزش هنر را محدود و منحصر به ذکر روزمره و مروردوره ای و تکراری آرا و آثار دیگران کرده اند و به جای اتخاذ موضع در برابر هنر و مبانی آن و عملیاتی کردن آموزه های هنری، تنها به تشریح و توصیف می پردازند ت ابه تقنین و ایجاد. یقیناً وظیفه ی دانشکده های هنری ما نیز هست که به یاری مطبوعات دینی ما بیایند و فرآیند اعتبارآفرینی و تأثیرگذاری جهانی آن را از منظر ساختار بصری تقویت کنند. به راستی مطبوعات دینی ما افزون بر تلاش گری برای پرداختن به اصلی ترین نیازمندی های معنوی انسان این روزگار، باید به جد بکوشند تا در زمینه ی اصول زیباشناختی خاص مطبوعات دینی معاصر، گام های استواری را عملاً و نظراً بردارند. رویکرد مطبوعات دینی به آمیختن مباحث خود با مبانی زیبایی شناسی اگر در گذشته تا حدودی به نوعی تفنن می مانست، امروزه تبدیل به یک ضرورت شده است؛ هرچند که بیان این مهم خالی از فایده نیست که پیام های مؤثر دینی در هیچ زمان عاری از رعایت اصول زیبایی شناسی نبوده است.

مراجعه ای اجمالی به ادعیه ی ارزشمندی که از امامان معصوم (ع) به ما رسیده، خود مؤید این نکته است که ایشان مضامین بلند ملکوتی را در زیباترین گونه های بیانی انتقال می دادند. زيبايي هر چيز، در اصل، استعداد آن چيز است که کاملاً شکوفا شده است و چون شکوفايي اين استعداد، تمام و کمال است، هر چيز لاجرم در جايي که بايد باشد، قرار خواهد داشت و اين عين« نظم» است و اینکه گفته شده است که خداوند جهان را با نظم خلق کرده، يعنی با «زيبايي» آفریده است و اين نيز خود بدان معناست که زيبايي در مسير خلقت است. ميوه ی عدالت، یعنی «آرامش»، هدف جهان بينی است و زيبايي، هسته ی جهان بينی به شمار می آید. آنچه در مطبوعات دینی مذموم و نکوهیده به نظر می رسد، روی آوردن به قشنگی سازی است. در اینجا هدف حُسن آشکارسازی حقیقت نیست، بلکه حقیقتی قرار است تا به آرامی پوشانده شود و توجه و تمرکز مخاطب به نقطه ای معطوف گردد که نقطه ای فرعی و حاشیه ای است. مطبوعات غربی برای موجه و مستدل جلوه دادن پیام های موردنظر خود، می کوشند تا با استفاده از قشنگی سازی، حقیقت را به واحه ای دیگر پرتاب کنند و عرض را با واسطه های انتقالی تزیین، به جای جوهر معرفی کنند. این نوع آذین گری و نه زیبایی گرایی از مهمترین دغدغه های هر نظام تبلیغاتی باطل بوده است. ابزارهای انسانی آن هم در طول تاریخ متفاوت بوده اند؛ گاه ساحران، گاه شاعران و امروز رسانه ها. به هرتقدیر الحاق آرایه ها و پیرایه های متعدد و مختلف به دامان پیام، آن را مقلوب و دیگرگونه می نمایاند. مطبوعات دینی ابداً چنین رویکردی را نه می خواهند و نه می-پسندند. آنچه در این میان واجد اهمیت و ارزش است، این است که ما باید در زیبایی سازی مطبوعات دینی، نه به دام زیب و زیورهای مطبوعات غربی بیفتیم و چندان به جذب بصری مخاطب بیندیشیم که از هدف غایی خود - که همانا نهادینه سازی اندیشه ی دینی در ژرفای وجود جامعه است - باز بمانیم و نه در این راه چندان خام دستانه و سطحی عمل کنیم و چشم از مشاهده ی ذائقه های خاص بصری مخاطبان خود فرو بندیم که پیام های ما در متن و بطن وجود ایشان جریانیت لازم را پیدا نکند.به نظر می رسد که باید عزمی مؤثر را برای رسیدن به نوعی زیبایی شناسی تعریف شده سامان داد؛ عزمی که بتواند زیبایی شناسی خاص مطبوعات دینی را به نحوی جامع و مانع تعریف و آن را به شیوه ای کارآمد، عملیاتی سازد.

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست