کد خبر: ۹۶۰۴۱۷2510

درباره ی نمایش بوی مرغ و زعفرون به کارگردانی محمود بالویی

به قلم ـ علی طالبی

عضو هیئت امنای گروه تئاتر اندیشه

مقدمه: اگر تئاتر شوش، چند سرشاخه ی مهم داشته باشد، بی گمان محمود بالویی یکی از این سرشاخه هاست. 

پنج ضلعی « سید جلال حسینی، عبدالحسین رسته خاک، عباس کرم الهی، محمود بالویی و رحیم رشیدی تبار ،» سال هاست که چراغ تئاتر شوش را روشن نگاه داشته اند و از این رهگذر، نسل سوم نمایش را تربیت نموده اند.

« محمود بالویی ، رحیم رشیدی تبار و .... » را می توان از جمله ی تئاتری های مؤلف شوش دانست چرا که اینان، علاوه برکارگردانی، نویسندگانی توانمند نیز هستند.

متن:

1 ـ  متن نمایش بوی مرغ و زعفرون یکی از پیچیده ترین آثار محمود بالویی می باشد. در ساختار معمایی این اثر، به نظر می رسد که چندین پازل ناپدید شده اند. به همین دلیل، مخاطب در چینش حوادث دچار سردر گمی است.

2 ـ دغدغه های فلسفی نویسنده، راه را بر ظهور حدیث نفس های انتزاعی باز می کند که مختص این گونه فضاهای نوشتاری است. از سوی دیگر آمیختگی دوگانه ی روانشناسی و فلسفه در ناخودآگاه متن، به این باور دامن می زند.

کارگردانی:

1 ـ  محمود بالویی را می توان معیار تئاتر شوش دانست، یعنی با اندازه هایی که او تعیین می کند می توان پی برد که عیار تئاتر شوش چگونه است بنا بر دلایل زیر:

الف) ـ توانایی نویسندگی

ب ) ـ تلاش بی وقفه و مستمر  تولید نمایشی

ج ) ـ  حضور طولانی و فعال در عرصه ی ها و حوادث اجتماعی ـ  محلی.   

د ) ـ  مطالعه و نوجویی

2 ـ کارگردان در بوی مرغ و زعفرون، با نیم نگاهی به سیستم فاصله گذاری(برتولت برشت) تماشاگر را از همان ابتدا درگیر موضوع خود می کند. یعنی تماشاگر با حضور سه بعدی خود، وارد یک پویش فکری می شود. انتخاب خلاقانه ی دو مکان نمایشی و اتصال این دو با حرکت تماشاگر، مقدمه ی گام به گام سیر و سلوکی است که درنهایت به دنیای ذهنی متن ختم می شود.

3 ـ  مهمترین تکنیک خلاقانه در عرصه ی تئاتر شوش از نظر بازی های فرمی، در نمایش بوی مرغ و زعفرون اتفاق می افتد. به نظر می رسد محمود بالویی با ذهنیت چند لایه ی خود در صدد ورود به عرصه ای تازه در فضای نمایشی است. البته این گام در آثار قبلی ایشان به مرور در حال تکامل بوده است.

طراحی صحنه:

1 ـ  یکی از موتیف های شخصی بالویی در هنر نمایش، طراحی صحنه می باشد. در این نمایش، چیدمان متریال صحنه به گونه ای است که تماشاگر در همان نگاه نخست به کاوش عناصر آن می پردازد و صد البته صراحت این عناصر به گونه ای است که رمز گشایی از آن ها به مراتب ساده تر از روایت نمایشی است.

2 ـ  استفاده ی راحت و حرفه ای از عناصری مانند میوه در جهت روانسازی بازی و احیانا اشارات نمادین به مائده های زمینی و حتی بکارگیری رنگ های با کنتراست بالا در انتخاب آن ها قابل تامل است. همچنین حاکمیت رنگ سفید در صحنه( مبل ها، میز، درب و...) می تواند در همان روایت نمادین قرار بگیرد. بعنوان مثال در روانشناسی رنگها، سفید نماینده ی پاکی و معصومیت است.

بازیگری:

محمود بالویی و همسن و سالانش با تربیت بسیاری از بازیگران توانا، نقش مهمی در ارتقاء کمی و کیفی نمایش شهرستان و حتی استان دارند.

1 ـ  هلیا الیاسی پس از پشت سر گذاشتن تجربه ی گرانسنگ هنبوری، این بار با بازی روان خود، کارکتر جدیدی را در حافظه ی بازیگری شوش، اضافه نمود. برخورداری از حسی عمیق و بدون حرکات اضافی از شگردهای این بانوی بازیگر می باشد.

2 ـ  حامد تقویان نیز با تسلط خوب بر حس و حرکت و بیان،  می تواند این تجربه را به عنوان سرآغاز حرفه ای خود در نظر بگیرد.

3 ـ بازی محمود بالویی با وجود قالب های بازیگری متفاوت در طی این چند سال، حامل این پیام است که محمود به سختی توانسته از قالب بازیگری های پیشین بیرون بیاید.

4 ـ  در نمایش بوی مرغ و زعفرون، حس و بیان امیر علی( بالویی) بسیار درگیر و دربند همان کریم یک ساعت مانده به تحویل سال است و باید لحظه ای بگذرد تا بالویی از این تکرار رها شود.

5 ـ  مغز کلام آنکه، محمود بالویی در نقش شخصیت های مظلوم ، به سمت کلیشه می رود و این بدین معناست که به نظر نگارنده، جابجایی نقشهای تقویان- بالویی و یا حتی مهدوی- بالویی، می توانست کارگشایی این مسئله باشد.

کلام آخر:

یادم می آید زمانی درباره ی یک ساعت مانده به تحویل سال نوشتم اگر تئاتر شوش گاه گاهی نفسی می کشد به واسطه ی کارگردانی مولف چون محمود بالویی است و این بار هم بر این باور هستم که در صحنه ی او بسیاری آموخته اند و خواهند آموخت .

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست