کد خبر: ۹۵۰۷۱۷1899

امام جمعه شوش در ششمین شب محرم الحرام ، به امر به معروف و نهی از منکر را توصیه نمود

تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی

روز شنبه 17مهر 1395 ساعت 21 به همت هیئت رزمندگان و عاشقان ثارالله شهرستان شوش و با حضور سروان پاسدار ایمانی جانشین فرماندهی ناحیه ی مقاومت بسیج شهرستان شوش مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان  در مصلای نماز جمعه برگزار شد .

 

در این مراسم آیت الله سید محمد امام ، امام جمعه ی شهرستان شوش سخنان خود را با اجرای امر به معروف و نهی از منکر آغاز نمود و گفت : متأسفانه با استفاده از شبکه های غیر مجاز ماهواره ای در خانه ها برخی از شهروندان به دست خود فرزندانشان را از طرفی به دام ناهلان می سپارند و از طرفی دیگر عفاف و حجاب را روز به روز در خانه و خیابان کم رنگ تر می کنند و از همه مهم تر با حجاب نا مناسب و حتی بی حجاب در مجالس عروسی شرکت نموده با با مردان نامحرم ادغام شده و به رقص و پایکویی و کف زدن می پردازند غافل از این که برخی افراد سودجو از این مجالس فیلمبرداری نموده و در فضای مجازی منتشر می کنند و وقتی که ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) با همان حجاب نامناسب شرکت می کند و اقدام به برپایی مجالس عزا و پخش نذورات می کند و نمی دانند که شعار اصلی امام حسین (ع) که به خاطر آن قیام نمود و هرگز حاضر به بیعت با یزدیان نشد « امر به معروف و نهی از منکر » بود .


وی با اشاره به مراسم عروسی زمان پیامبر(ص) ، نظیر « عروسی امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) اظهار داشت : آیا رقص و پایکوبی داشته است ؟ با توجه به این که رقص حرام است و ابزار موسیقی نسبت به زمان پیامبر (دف و ...) پیشرفت کرده ، مراسم عروسی کنونی چگونه باید باشد؟ می توان در این مراسم گناه شرکت کرد؟ توجه داشته باشید که برخی می گویند اگر در مجالس عروسی شرکت نکنیم اقوام و قوم و خویش ناراحت می شود که من در نظر دارم ابتدا یک پاسخ اجمالی به این دسته از افراد جامعه بدهم و سپس یک پاسخ تفصیلی را نیز مطرح کنم .

امام جمعه ی شهرستان در پاسخ اجمالی خود خاطر نشان نمود :  شکی نیست که موسیقی ، غنا و آواز خوانی، در صورتی که مناسب مجالس لهو و لعب باشد، از نظر اسلام حرام است، اما در این که این عمل در مورد عروسی یا شادی های دیگر استثنا شده یا نه؟ نقل های تاریخی درباره دف زنی و رقص در عروسی های زمان پیامبر (ص) به دست ما رسیده که  به دلیل سند ضعیف آنها و مخالفتشان با بعضی از روایات معتبر نمی توان با توجه به ظاهر آنها حکم کرد. به همین دلیل اکثر مراجع، موسیقی لهوی و طرب انگیز را حرام می دانند و فرقی بین دف و غیر آن و مجالس عروسی و غیر آن قائل نیستند.


وی افزود : درباره رقص نیز بعضی مراجع رقص مرد برای مرد و زن برای زن را در صورتی که تحریک شهوت نکند و گناه و مفسده دیگری بر آن مترتب نباشد، جایز می دانند و بعضی تنها رقص زن برای شوهر را جایز می دانند.

خطیب جمعه شوش  افزود : بنابراین آن چه درباره مجالس عروسی می توان گفت این است:

1 ـ خوب است که مجالس عروسی با برنامه های مدیحه سرایی، طنز و یا مویسقی های حلال شاد و پر شور برگزار شود.

2 ـ در این مجالس در ضمن شادی، هر کس باید توجه به ترک حرام های شرعی با توجه به فتوای مرجع خود داشته باشد.

3 ـ شرکت در مراسمی که در آنها حرام صورت می گیرد اگر شخص احتمال تاثیر می دهد، با فراهم بودن شرایط، باید نهی از منکر کند و اگر نمی پذیرند – چنانچه حضور شخص باعث استماع موسیقی حرام یا تایید گناه می گردد- باید مجلس را ترک کند مگر آنکه عسر و حرج پیش آید.

سید محمد امام در ادامه به پاسخ تفصیلی خود اشاره کرد و تصریح نمود :  شادی مردم در زمان جاهلیت و صدر اسلام نوع ساده ای از شادی بوده است. بیشترین موردی که در میان مردم صدر اسلام برای شادی مرسوم بوده آواز خوانی و دف زنی بوده است و به رقص و نواختن آلات موسیقی دیگر در شادی ها کمتر اشاره شده است در زیر به چند نمونه اشاره می کنم: در دعائم الاسلام روایتی نقل شده که در آن می گوید حضرت از عروسی شخصی خبر دار دند فرمودند که عروسی نباید در خفا برگزار شود و باید دود به پا شود و صدای دف شنیده شود و فرق بین عروسی و زنا همین سر و صدای دف است ؛ در شهمین کتاب روایتی از امام صادق (ع) آورده است که در شب عروسی حضرت زهرا(س) ؛ رسول الله (ص) صدای دف شنیدند پرسیدند این چیست؟ گفتند اسماء برای این که حضرت زهرا(س)  را شاد نگه دارد تا بی مادری را احساس نکند، دف می زند. پس رسول الله (ص) دعا کردند همان طور که اسماء دختر مرا شاد کرد خدایا او را شاد نما و به اسماء فرمودند که در شادیتان حرف های نا مناسب نزنید .


وی افزود : کتاب کشف الغمه نیز نقل می کند وقتی مسلمانان از ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) مطلع شدند و به پیامبر (ص) تبریک گفتند حضرت رو به همسران خود کرد و به آنها دستور داد برای فاطمه (س) دف بزنند و آنها مشغول دف زدن شدند . ابن ابی الحدید نقل کرده که پیامبر بر قومی گذر کرد که مشغول بازی و رقص بودند حضرت به آنها فرمودند به این کار خود جدی ادامه دهید تا یهود و نصاری بدانند در دین ما آزادی هست.  ولی از این نقل ها نمی توان حکم فقهی استخراج کرد. فقها برای دست یابی به احکام شرعی دقت موشکافانه ای در مجموع دلیل هایی که به دست ما رسیده می نمایند و به ظاهر چند نقل تاریخی اکتفا نمی کنند. در زیر نکاتی را که علاوه بر چنین نقل های تاریخی ای، در حکم شرعی مربوط به رقص و موسیقی دخیل است، بیان می کنیم:

1 ـ سند اکثر قریب به اتفاق این روایات تاریخی محکم نیست و یا اصلا زنجیره سند در این روایات، اتصال ندارد. پس این روایات به خودی خود نمی توانند دلیلی برای حکم شرعی باشند.

2 ـ بعضی از این نقل ها با روایات معتبر و محکمی که به دست ما رسیده منافات دارند و به همین دلیل کنار گذاشته می شوند. شیخ انصاری روایاتی که درباره حرمت غنا وارد شده شامل هر عمل لهوی می داند و بنا بر این تمام روایات حرمت غنا در مقابل نقل های تاریخی ضعیفی که در بالا اشاره کردیم قرار می گیرد.

ایشان این طور بیان می کنند : از مجموع روایات زیادی که درباره حرمت غنا است چنین برداشت می شود که ملاک حرمت غنا لهوی بودن آن است و هر صوتی که به صورت لهو باشد چه با آلات موسیقی و چه بدون آن، حرام است . از جمله این روایات، روایتی است که محمد بن ابی عباد نقل می کند : از امام رضا درباره غنا پرسیدم ، ایشان فرمودند : « .... آن در زمره باطل و لهو است .... »  و روایت اعمش که در آن امام صادق (ع) در بیان موارد گناهان کبیره این را می فرمایند: « کار های لهوی که انسان را از ذکر خدا باز می دارند ؛  مانند غناء و نواختن اوتار (نوعی آلت موسیقی ؛ )روایت اعمش علاوه بر اینکه حرام بودن هر لهوی را بیان می دارد از موسیقی به طور مخصوص اسم می برد در روایات دیگری نیز از موسیقی نام برده شده مثل روایتی از امام صادق(ع) که می فرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیه ی شیطان است.» و از پیامبر اکرم(ص) نیز روایت شده که فرموده اند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی می کنم.» در باره رقص نیز علاوه بر اینکه بسیاری از فقها آن را نیز از مصادیق لهو می دانند روایتی در کتاب کافی با سند معتبر نقل شده است که امام صادق (ع) از قول پیامبر (ص) می فرمایند: شما را از رقص و ... نهی می کنم. این روایت نشان از نا پسند بودن این عمل نزد پیامبر دارد و از آنجا که سندش بر خلاف روایات دیگر، معتبر است، بر نقل های تاریخی دیگر مقدم است. به هر با توجه به این روایات، این وظیفه فقیه است که با دقت لازم، جمع بندی خود را از مستندات موجود به صورت فتوا بیان کند و وظیفه مقلد است که از آنها تبعیت کند.

با توجه به نکاتی که ذکر شد، در زمینه حکم موسیقی و رقص اختلاف نظر هایی بین فقها وجود دارد و هر کس با توجه به نظر مرجع تقلید خود باید عمل نماید تا در مقابل خداوند معذور باشد.

امام جمعه ی شهرستان شوش سپس به نظر فقها درباره رقص اشاره کرد و گفت :  برخی مثل امام (ره) و آیت الله خامنه ای«مدظله العالی»  رقص را اگر باعث تحریک شهوت، ارتکاب گناه و یا ترتیب مفسده شود و یا زن در بین مردان نامحرم برقصد، حرام می دانند بنابر این اگر رقصی چنین خصوصیاتی را نداشته باشد حرام نیست. اما برخی؛ مثل آیت الله صافی و فاضل و مکارم تنها رقص زن برای شوهر را جایز می دانند . روشن است که در این حکم فرقی بین مجلس عروسی و غیر آن نیست.

با توجه به این که شب ششم محرم الحرام منتسب است به حضرت قاسم ابن الحسن(ع) نوجوان 13 ساله ی میدان کربلا ، امام جمعه ی شوش روضه ی این شب را به یتیم امام حسن مجتبی(ع) اخنصاص داد و گفت : این خانواده همینن ، قول بدن پای قولشون می مونن،شب عاشوراء این آقا زاده ی سیزده ساله ای كه امشب اومدی براش ناله بزنی ، وقتی عمو بهش گفت :مرگ در نزد تو چگونه است،چه كرده من نمی دونم،این جمله چقدر زیبا می درخشه بر تارك تاریخ كربلا،وقتی دید وجود قاسم لبالب از عشق شهادته،تا قاسم گفت:اهلا من العسل،بعد گفت:عمو آیا من كشته میشم فردا،آیا اجازه  میدان دارم خودم رو برات فدا كنم،عمو بهش قول داد،فردا تو رو می كشند، ابی عبدالله از شب عاشوراء تكلیف قاسم رو روشن كرد،فرمود:می كشنت،به بلای عظیمی دچارت می كنن،همه ی مقاتل نوشتند،من می خوام بگم این بلای عظیم چیه امشب،قول داد قاسمم خودت رو آماده كن،از موقعی كه عمو بهش گفت تو رو می كشند،دیگه سر از پا نمی شناخت،اول رفت تو خیمه ،مادرم شمشیرم رو بده،خودش رو آماده كرد،جانم به این آقازاده،چه كرده امام حسن علیه السلام،چه پسری،چه میوه ی دلی،چه اتفاقی است كه یك جوون سیزده ساله این قدر جگردار می شه،این قدر نترس می شه،این قدر بی مهابا،وقتی مقتل رو ورق می زنی،می بینی این آقا زاده زده به قلب لشكر،ان تنكرونی فانابن الحسن، چند هزار نفر ،جلوی قاسم لال شدند،وقتی گفت:من پسر حسنم ،آیا این به خاطر اینه كه پسر امام مجتبی است،یه دلیلش همینه،آقا امام باقر علیه السلام فرمود:خوشبخت اون پدری است كه پسرش رفتار و كردار و چهره اش به او بره، این پدر می تونه بگه من خوشبختم،آقا امام حسن علیه السلام،شما چیكار كردید تو جمل،چه كردی تو اون جنگ ها كه این پسر سیزده ساله ات،یه نفری بایسته بگه اهلا من العسل،یه حرفی بزنم سادات ببخشند،درسته این پسر امام مجتبی است،اما نوه ی زهراست،این پسر ،نوه ی صدیقه ی كبری است،اصلاً شیر مادر تو وجودشه،مادر بزرگ وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها باشه،قربونش برم،این ها به مادربزرگشون رفتن،هم خودش و هم اون عبدالله،عبدالله هم همینه،اینها به مادر بزرگ رفتن،هم به امیر المؤمنین علیه السلام،هم به بی بی دوعالم، اجازه بده من یه جمله بگم،اینها بی خود نبود اینهمه شجاع بودن یه تنه به قلب دشمن زدند،آخه مادر بزرگشون هم یه نفری جلو همه ایستاد،ببخشید مُحرمه، نمی تونم راحت روضه ی فاطمیه بخونم،اما یه جمله ،سادات گریه می كنن؟ اینها از مادر بزرگ یادگرفتن،یه نفری اومد كمر بند مولارو گرفت،برو مقتل رو بخون،وقتی عمو بهش اجازه ی میدان داد،رفت،اومد از عمو جدا بشه،اون وداع و  اون گریه ها و حتی غشیه علیهما بماند، می دونی قاسم یه نگاه به عمو كرد چی گفت:دقیقاً همون جمله ای رو گفت،كه مادرش تو مدینه گفت،وقتی از تو مسجد مولا رو آورد بیرون،یه نگاه كرد فرمود: روحی لروحك الفداه یا اباالحسن،نفسی بنفسك الوقاء یا اباالحسن،قاسمم یه نگاه به عمو كرد، عمو قاسم فدات بشه،اجازه دادی من برم،رفت میدان،چه میدان رفتنی،شروع كرد رجز خوندن،الله اكبر،تا خودش رو معرفی نكرده، حواست هست قاسم چه جوری رفته میدان،قاسم تنها شهیدی است كه به اندازه بدنش سپر و جوشن پیدا نشد،ابی عبدالله یه تیكه از آستینش رو كند،هم براش عمامه درست كرد،تحت حنكش رو مثل كفن تن قاسم پوشوند،حواست هست یا نه،اصلاً تصور میكنی یه نوجوان سیزده ساله،هر كاری كردن،پاش به ركاب اسب نرسید، لااله الا الله ،می خوام یه حرفی بزنم،شب شیشم دارم میگم،می دونی لشكر دشمن جوهرو وجود نداشتن این نانجیب ها،اصلاً از مبارزه تن به تن فراری بودن،شما برو تاریخ رو ورق بزن،اینها آدمی نبودن رو در رو با كسی مقابله كنند،نامرد بودند،همه كاراشون رو كوفیا با نامردی جلو بردن، می دونی رسمشون چی بود،رسمشون این بود،اول سنگ باران می كردند،خودت جلو تر از من برو،كربلا چهار نفر رو سنگ بارون كردند،خیلی عجیبه،یه بار حُرّ رو سنگ بارون كردند،مقتل می گه یه بار عابث  رو سنگ بارون كردن،یه بارم قاسم سیزده ساله رو،آخریشم كه خود ارباب بی كفن ما حسین علیه السلام بود،داشت حرف می زد،سنگ بارونش كردن،بگذرم،تا گفت: ان تنكرونی فانابن الحسن،لشكر دیدن حریف این نمی شن،داستان ارزق شامی رو شنیدید، هر كی رو فرستادن،تك به تك ،تن به تن با قاسم بجنگه دیدن نه، این معلوم جگر داره،فهمیدن این نوه ی علی است،دیدن فایده نداره،لشكر و باز كردن،قاسم و كشوندن وسط لشكر دشمن،وقتی قاسم اومد وسط میدان،هی پشت سرش لشكر جمع شد،قاسم رو محاصره كردن،شروع كردن سنگ باران كردن،ای وای...

فقط یه جمله بگم،یه لحظه كار به جایی رسید ابی عبدالله دید صدای قاسم داره میآد،یكی از لابه لای اسب ها هی می گه عمو كجایی، حسین.........قربونت برم آقا جان،من شك ندارم تو قاسم رو بیشتر از علی اكبر می خواستی،این جنس شما اهلبیته،آخه این یتیمه،این عزیز داداشته ، یادگاری بود،ای وای،رسید به قاسم، بعضی مقاتل نوشتند،ابی عبدالله تا رسید دید سر قاسم تو دست قاتله،الانه كه سر از بدنش جدا كنه،آی حسین... می خوام یه جمله بگم،هر كی تاحالا ناله نزده،ای وای، ابی عبدالله چقدر قد داره،قد و بالای حضرت چقدره،یه نوجوان سیزده ساله ام چقدر قد داره،خودت دیگه بقیه روضه رو بخون،من میشینم گریه میكنم،لشكر دیدن ابی عبدالله قاسم رو بغل كرده،می خوای بدونی بلای عظیم یعنی چی؟دیدن قاسم رو حسین به سینه چسبونده،اما پاهاش رو زمین كشیده می شه، ای حسین ـ "وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ"

 

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست