به قلم ـ استادجعفر دیناروند
کارآمدی نظام های آموزشی به عوامل مختلفی وابسته است.این عوامل با دو عنوان درونی و بیرونی، شناخته می شوند.عواملی که هر یک قادرند تا پیشرفت یا پسرفت و در خوش بینانه ترین تفسیر، توقف را ایجاد کنند.
از میان این دو، درونی، نقش پررنگ تری ایفا می کند زیرا به طور مستقیم در ارتباط با نظام قرار دارد.این نشان می دهد که نگرش به آموزش، امری سیستمی است که هر یک از اجزا، تاثیرگذار و تاثیر پذیر هستند.
از یک طرف، نظام های آموزشی به دلیل ماهیت آن ها، نیازمند به افرادی با تفکرات آموزشی است و از طرف دیگر، درونداد آن ها، انسان هایی با عنوان تولید خام قرار دارند.
پس، دو واژه کلیدی،« آموزش» و «انسان», راهنمایان درستی برای رسیدن به مقاصد و اهداف نظام هاست.آموزش دادن، وظیفه و انسان بودن، موظف در این مسیر خواهد بود.
در همین رابطه، ذکر یک نکته هم ضروری است، اینکه، آموزش برای آموزش نیست بلکه برای رسیدن به رشد و تعالی گری نوع بشر است.همان نکته ای که تربیت نامیده می شود.
در هر صورت، پرداختن به نظام های آموزشی به صورت کلی، خطاست.باید از روش تحلیلی استفاده کرد و اجزای آن را همانطور که هستند مورد مطالعه قرار داد.
از این نظر، مدیریت، یکی از عناصر تشکیل دهنده نظام های آموزشی است.در این رابطه و در درون همین نظام، مدیریت آموزشی و مدیریت اداری، خودنمایی می کنند.
گرچه، به دلایلی، وجود مدیریت اداری، لازم به نظر می رسد اما باید توجه داشت که این نوع مدیریت در نظام های آموزشی، اصل نیست بلکه در خدمت مدیریت آموزشی است.
اگر در نظام آموزشی، مدیریت اداری به قدری گسترش یابد که غالب بر مدیریت آموزشی شود، آنگاه فاتحه آموزش هم به تدریج و هم طی سالیان، خوانده می شود.مغلوب شدن مدیریت آموزشی، فاجعه است.
در سلسله مراتب مدیریت آموزشی، مدارس قرار دارند.مکان هایی که زیربنای توسعه آموزشی یا شکست آن شناخته می شوند.مدارسی با عناوین مختلف که بر اساس دوره های تحصیلی نامگذاری می شوند.
اگر افرادی که با عنوان مدیر، در این جایگاه قرار می گیرند، از ماهیت آموزشی آن فاصله داشته باشند، کلیدی ترین موفقیت نظام را از دست داده اند.
از این نظر، مدیریت مدارس در ایران، یکی از دلایل عمده در عدم پیشرفت نظام های آموزشی از گذشته تا به امروز بوده است.این ضربه درونی نظام، زیان بارترین نوع در طول تاریخ بوده و هست.
بنابراین، مدیریت مدارس ایران، یکی از بزرگترین مسائل نظام آموزشی کشور محسوب می شود.این بدان معناست که زیربنایی ترین مدیریت های سیستم آموزشی به بیراهه رفته است.این مهم، در استان هایی مانند خوزستان از شدت بیشتری برخوردار است.
نگاه علمی به این مسئله و کنکاش در یافتن علل موجود، ابتدایی ترین کار برای غلبه است.فعالیتی که می تواند، یاری دهنده در بهبود وضعیت و طی کردن پله های ترقی باشد.
با این حال،، مدیریت مدارس با تمام اهمیتی که برای جایگاه آن قائل می شوند، در دون ترین شکل خود قرار دارد.وضعیتی که علاوه بر زیان دهی فردی، سببی برای سقوط اجتماعی نیز هست.
پس، تحلیل مدیریت مدارس، به عنوان ابتدایی ترین فعالیت برای ورود به اصول و مبانی آموزشی و به تبع آن، یافتن منطقی ترین شیوه ها برای دستیابی به توسعه آموزشی، لازم و حیاتی به نظر می رسد.
درگیری مدیریت مدارس با انواعی از موانع درونی، روشن ترین مورد در بررسی های تحلیل گرایانه است.سدهایی که پیشرفت های آموزشی را به پسرفت تبدیل و سببی واضح، در فاصله گرفتن از اصل دانا سازی در جامعه است.
شاید معرفی تعدادی از این مسائل، یاری دهنده در شناخت اولیه و به تبع آن، پژوهش های عمیق تر جهت پی بردن به اعماق آن ها باشد.این، بدان معنی است که بپذیریم، «نظام آموزشی ایران در حال سقوط» است.
این پذیرش، بسیار مهم و حیاتی است زیرا بدون آن، نه لزوم اصلاح حس می شود و نه حرکت برای تغییر، معین می گردد و بدین شکل، پسرفت ها ادامه می یابند و ماشین آموزش و پرورش به دره ها سقوط می کند
سقوطی مرگبار که نتیجه آن، اضمحلال اخلاق اجتماعی، از هم گسبختگی روابط اجتماعی و دوری قلب های افراد جامعه از یکدیگر می شود.این چنین وضعیتی را می توان در بلند مدت، عمیق تر یافت.