شهید سردار احمدی فرزند حیات قلی ـ متولد 7 مهرماه 1339 صادره از مسجدسلیمان ـ محل شهادت « عملیات خیبر » از کادر رسنی سپاه ناحیه ی شوش دانیال(ع) آرمیده در گلزار شهدای شوش .
زندگی نامه :
در محل ماه 1339 در محلی به نام « جهانگیر » از توابع شهر مسجدسلیمان و نزدی بشخ لالی دیده به جهان گشود . خانواذه اش ا ز طریق کشاورزی و د امپروری امرار معاش می نمودند . او از میان خانواده ایی مذهبی مذهبی دوران رشد خود ر ا آغاز کرئ .
در هفت سالگی ا. را به مئرسه ایی گه حدود چهار کیلومتر از خانه اشان دور بود قرستادند ، و این مسافت را او و دیگر شاگردان آن مدرسه پیائه رقت و آمد می کردند . برای ادامونه ی تحصیل او را به شهرستان مسجد سلیمان فرستادند و هر هفته یک بار به خانه سر می زد .
به جهت مریضی پدر ناچا ر شدند که به اهواز بروند .و حالا دیگر مسئولیت امرار معاش و خرج درمان پدرشان بر عهده ی صفر قرار گرفته بود . بعد از تعطیلی مئرسه و به کمک دوبرادرش « منصور و علی پناه » از صبح نا شب با دستمزدی ناچیز کارمی کردند تا به خانواده اش کمکی کرده باشد . بیماری پدرش بسیار شدت پیدا کرده بود به طوری که وکتر معالجش او را جوا کرده بود . به شوش آمد ند .و 19 روز از آمدنش گذشته بود که شهریور 1354 پئذشان دار فانی را وداع گفت .
در دوران مبارزات قبل از انقلاب ، یک شب پس از سخنرانی شهیید دانش در مسجد جامع ، شهید صفر احمدی بلندگو را به دست گرفته و به سردادن شعار دورود بر خمینی پرداخته و مأموران ساواک نتوانستند او را دستگیر گنند ؛ اما همیشه تحت تعقیب بود .
او یکی از نیروهای محوری حرکت انفلاب در شوش بود . پس از چند سال سردار صفر احمدی به دست ساواک دستگیر شد و مورد شکنجه قرار گرفت ؛ اما همچنان مقاوم باقی ماند . پس از پیروزی انقلاب در تأسیس و شکل گیری کمیته انقلاب اسلامی در شوش نقش زیادی داشت . گم گم به عضویت سپاه ناحیه ی شوش دانیال (ع) در آمد .
بعد از مدتی به کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب و مزدوران عزالدین حسینی و قاسملو اعزام و مبارزه کرد اما با شنیدن اینکه د شمن بعثی از جبهه شوش حمله کرده ازکردستان به شوش آمد که جنگ تحمیلی شروع شده بود و شهید صقر احمدی با تعداری از سپاهیان شوش به قرماندهی غلامعباس قلاوند که شهید حسن درویشی هم با آنها بود به رورستای دوار رفتند ؛ وقتی که داشتند سنگری را برای دفاغ از شهر این سوی رودخانه خروشان کرخه آماده می کردند و غلامعباس قلاوندد سه تانک را با آرپی جی منهدم کرده بود ؛ با گلوله ی مستقیم دوشکا از ناحیه کمر مجروح و قطع نخاع گردیده و دشمن به بلندی های فتح المبین در حال عقب نشینی بود ؛ صفر احمدی هم به شدت مجروح گردید آما بدون بیهوشی دستش را بخیه کردند و بدون آن که به منزل سری بزند ؛ دوباره به نیروها ملحق شد و با تمام توان در مقابل دشمن جنگید ؛ حسن درویشی به همراه چند نفر به هر زحمتی که بود غلامعباس قلاوند را به بیمارستان رساندند .
شوش که به دست دشمن نیوقتاد و سقوط نکرد نیروهای دیگری جایگزین شدند و شهید صفر احمدی چون با تعدادی از نیروهای شوش به رویارویی با دشمن بعثی رفتند . روزهای اول جنگ که هنوز نیروهای سایر شهرها به خوزستان نیامده بود؛ در تمام مدت 14 ماه که جبهه بود هرشب به شناسایی می رفت و در عملیات های چریکی شرکت می کرد . سپس یه عملیات بیت المقدس رثت و فرمانده گردان دانیال شد .
و به شدت در آن عملیات مجروع شد . در عملیات والقجر مقدماتی بار دیگر مجروح گردید . در شهریور 1362 ازدواج کرد و بلافاصله به جبهه برگشت . در عملیات خیبر فرمانده گردان ابوالفضل العباس(ع) بود که در تاریخ 27 فروردین 1363 در حای که شهید حشمت محمودصالحی بی سیمچی ایشان بود و سرهنگ علی ظهیری یکی از منجروئحین این عملیات بود به عینه نحوه ی شهادت صفر احمدی را دیده است .
وصیت نامه ی شهید :
بسم الله الرحمن الرحیم
لهی انا عبدک المذنب و انت السبحان و هل یرحم المذب الا النسبحان /// خدایا منم بنده گناهکارت و تویی پاک و منزه و چه کسی رحم می کند بر گناهکار بجز تو گه پاک منزه هستی . «الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له» یعنی ستایش مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله» یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و اله وسلم بنده خدا و فرستاده اوست.«اللهم صل علی محمد و آل محمد» یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد«و تقبل شفاعته و ارفع درجته» یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن.«السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته» یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد«السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او.«السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مومنین باد.
ستایش خدایی که ما را آفرید و بنده ی خویش قرار داد . ستایش خدایی را که ارحم الراحمین است و بر همه کس رحم می کند و ستایش خدایی را که ستارالعیوب است که پرده بر گناهکاران افکنده تا رسوا نشویم و ستایشض خدایی را که توبه پذیر است و توبه کننده را دوست دارد .
سلام بر سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) که چراغ هدایت است برای گم کردگانی که راه را گم کرده اند .
وسلام بر شهیدان از هابیل تا امروز . خداوند غریق رحمتشان کند و با سرورشان امام حسین (ع) محشورشان گرداند . امید است که خدای منان به ما لیاقت ادامه ی راه خونین آنها را بدهد و در این راه ما را یاری کند که می کند و خواهد کرد . سلام برای نائب بر حق امام زمان(عج) امید کل محرومان و مستضعفان حضرت امام امت ولی فقیه و ولی امر مسلمین ، ناخدای کشتی اسلام ، مرد تقوی ، علم ، دین پاکی ، شرف ، آزادگی ، مقاومت ، سیاست ، عدالت و مبارزه ، بت شکن تاریخ حضرت امام آیت الله العظمی امام خمینی روحی فدا ، این انسان متعالی قرن انقلاب اسلامی ایران که به رهبری امام خمینی کبیر و با یاری پروردگار و به همت ملت مسلمان ایران با دادن هزاران شهید و زخمی وجانباز به ثمر رسید .
اولین قدمی بود که برای برپائی حکومت قرآن در سراسر جهان برداشته اند و اولین خشت بنای اسلام واقعی و مردم برای نیل به این مقصود و ضررهای مالی و جانی متحمل شدند ، این جنایتکاران و جهانخواران شرقی و غربی که موقعیت خویش را در خطر دیدند با هم متحدشدند و چه چپی و چه راستی همه وقتی به این نقطه ی فکریرسیدند که تنها راه چاره تا نابودی جمهوری اسلامی است ، تلاش کردند که از هر فرصت استفاده کرده و ضربه بزنند تا به مرور زمان جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت و آنها هم به دلخواه کار کنند .
ابتدا با عرض کردن مهر هایی چون بختیار نتوانستند کاری از بین ببرند و روزی با کودتای ارتش شاه و روز با کشتار مردم و روزی با حمله ی نظامی و روزی با تحریم اقتصادی و روزیب ا جنگ تحمیلی وروز با از بین بردن رهبران و شخصیت های مکتبی و روزی با .......
اما اطمینان داری م که نمی توانندیک قدم جلو بیایند . اگر اینها متکی به قدرت های نظامی و اقتصادی ، شیطانی و چیز دیگری هستند ، ما متکی به چیزی هستیم که بزرگترین وبالاتر ین قدرت ها نمی توانند با آن مقابله کنند و آن چیز ی نیست جز خداوند یکتا .
در عملیات والفجر مقدماتی، جزو نیروهای عملکننده بود و با اینکه از ناحیه پهلو بهشدت مجروح بود، پابهپای دیگران پیش میرفت و آنان را نیز به پیشروی تشویق میکرد؛ اما شدت جراحاتش به حدی بود که مجبور شدند وی را به تهران اعزام کنند.
احمدی، پس از آن، به عضویت سپاه منطقه 8 درآمد و در تیپ امام حسن مجتبی(ع) خدمت کرد. پس از ازدواج در شهریور 1362، بلافاصله به جبهه بازگشت تا خود را مهیای عملیات خیبر کند. چند روز قبل از عملیات خیبر، خبرنگاری از او سؤال کرد که چه پیامی برای خانواده دارید. او در جواب گفت: «پیامی ندارم؛ زیرا متعلق به خانوادهام نیستم و به خانواده شهدا قول میدهم که ما یا راه کربلا را باز میکنیم، یا به شهادت میرسیم.»
در 11 دی 1362، به فرماندهی گردان حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام منصوب شد. با شروع عملیات خیبر، در سمت فرماندهی همان گردان، در برابر پاتکهای نیروهای بعثی ایستادگی کرد و درحالیکه با چند نفر از دوستانش کنار دجله مستقر بود، در 7 اسفند 1362 به علت اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
شهید صفر احمدی در وصیتنامه خود نوشته است: «خواهران و برادران، از پای ننشینید؛ که وقت قیام است. سکوت نکنید؛ که هنگام فریاد است. بی تفاوت نباشید. در این زمان، بیتفاوت بودن، گناه است. در سراسر تاریخ، دو خط بیشتر وجود ندارد: خط حق و باطل؛ یکی، خط خدا، و دیگری، خط شیطان. کسی که در خط خدا نباشد، بدون شک در خط شیطان است. حتی ممکن است خودش هم نداند و نخواهد؛ اما هست. باور کنید که قدرت این انقلاب، خدایی است؛ هرکسی با انقلاب دشمنی کند، هلاک میشود. کاروان انقلاب آنقدر بهسرعت پیش میرود که هرکسی بخواهد جلوی پیشرفت انقلاب را بگیرد، چرخ انقلاب، او را نابود خواهد کرد. امید است که خدای منان به ما لیاقت ادامه راه خونین شهدا را عطا فرماید.»