11242024یکشنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۹۶۰۲۱۴2406

فریاد و دل (قسمت ششم)

به قلم ـ استاد جعفر دیناروند

رئیس کارگروه تخصصی امور اجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران

بعضی از واژه ها در عین مشخص بودن بسیار قابل تفسیرند.در فریاد نیز نوعی ارتباط میان واژه ها موجود است که می بایست مورد بررسی قرار گیرند.دل از اینگونه لغات محسوب می شود.

در معنای ظاهری دل را می توان قلب محسوب داشت.گاه از این هم ظاهر تر می شود و دل را شکم خطاب می کنند.به طور مثال وقتی کودکی دل درد دارد منظورش معده ی اوست و لذا شکم را می گیرد و احساس بیقراری می کند.در این بررسی چیزی که کاملا مشخص است این است که "دل" درون آدمی است اما دارای معنای مختلفی است.از قلب گرفته تا شکم و معده و در نهایت نوعی درونگرایی که در آن انعکاسی از وضعیت در آن نهفته است.دل را می توان به عنوان واژه ای معنا دار در شعرهای شعرا نیز یافت.میان دل و فریاد رابطه ای مفهومی است.

با پرداختن به بعضی از مفاهیم می توان تفاسیر را نیز متفاوت یافت اما اساس کار بر رابطه یافتن فریاد با دل است.به طور مثال بابا طاهر می گوید.ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد.بدون شک فریاد می تواند با درون آدمی در ارتباط باشد.این مهم زمانی قابل قبول می گردد که فریاد زنان افرادی شاعر یا دانشمندانی معین هستند.

بنابراین فریاد از دل را می توان نوعی خاص از فریاد دانست.در شعر نهفته است و هرگز دارای صدایی ظاهری نیست.در میان روشنفکران و اهل علم اینگونه فریاد ها فراوان است.گاه سکوت نیز نوعی فریاد می گردد و رفتار متین یک اهل علم نیز فریادی بر سر سرکوبگران می شود.فریاد از دل بدون شک بر دل می نشیند و باعث بیداری و هوشیاری جامعه ای می گردد که بی خبر در زندگی خود مشغولند.این مهم البته برای کسانی که عامل درد آوری هستند تغییر پذیر نیست زیرا خود خواستار فریاد ها هستند.

دل را می توان اوجی از فهم و درک دانست.شاید هم این تنها شکلی از موضوع باشد که عاشقانه تلقی می گردد.ما به احساس آن با نگرشی علمی می پردازیم.دل در این معنا نوعی تعلق خاطر به مردمی است که همنوع نامیده می شوند.در واقع آن را نوعی تعهد به انسانیت می نامیم که در هر فردی ایجاد نمی شود.بسیاری به خود مشغولند در حالی که اهل دلان به دیگران خود را متصل می دانند.این مهم تبدیل به فریادی معنا دار می شود که قادر است تا از درون افراد را متغییر سازد.امری که از دل بر می خیزد و لاجرم بر دل نیز می نشیند.فریاد در چنین شکلی ار ته دل است و در معنا یابی خلوص را منعکس می کنمد.بدون شک چنین وضعیتی در هر موضوع اجتماعی جای نمی گیرد و هر فردی را در این دایراه قرار نمی دهد.

پرداختن به رابطه ی میان دل و فریاد مانند پرداختن به فریاد و وضعیت است.آنکه داد و قال می کند تا دیگران را متوجه ی خود کند در واقع چاره ای جز این نمی بیند.کسانی محدود را مد نظر قرار می دهد در واقع  هدف اصلی خویش را در نجات خود می یابند.در فریاد و دل این چنین وضعیتی قابل تصور نیست.باید معانی را فرا تر از ظاهر یافت و بیشتر از عادی نگریست.نه فردگرایی و منافع شخصی اصل است و نه صدای گلو درآوردن پایان کار محسوب می شود.دل نوعی برداشت صادقانه از وضعیت هاست.فریاد را در کلام جای دادن هاست.سلاحی که هر روشنفکر بدان وابسته است و با استفاده از آن است که فریاد در سکوت هم فراتر از ظاهر می گردد.دل در این رابطه نوعی شعور و درک متقابل از انسانیت است که دانشمندان و افراد آگاه به مسائل دارند.

 

دل آغاز گر فریاد برای افرادی است که نیک می دانند که نوع بشر در حال حرکت به سمت انحرافات است.گرچه خویشتن را پاک و منزه می بینند اما مسئولیت پذیری را برتر می یابند و چنان می کنند که باید کنند.دل در جنب و جوش است و آرام نمی گیرد مگر اینکه فریادی در معنای خود داشته باشد.دل بیقرار انسانیت و آدمیت آدمی است.در حال نابودی جوهره هاست و به همین منظور برای هوشیاری فریاد می زند که نوعی فهم و درک گرایی است.نوع فریاد مبین نوع برداشت ها هم هست.بنابراین دل هرگز مانند گلو نیست.در صداها بدون گلو موجودیتی نیست و در دل بدون آن اخلاصی قابل یافتن نمی گردد.ما زنده به آنیم که ارام نگیریم است زیرا موجیم که آسودگی ما عدم ماست.دل معنایی والا و برتر از ظاهری دارد که معمولا متعلق به عوام است.

باید فریاد دل را موردی خاص بدانیم.نویسنده نمی تواند دل خود را بفریبد زیرا در جوششی دائمی است.پس می نویسد و در کلام نوشتاری خود دل را آرامش می دهد.در کلام نویسندگی فریادهاست و در انتقال مفاهیم هوشیاری هاست.در کلام روشنفکر هم گرچه آرام سخن می راند اما فریادی هایی است که فهم و درک را ایجاد می کند.دل آرام ندارد تا هر کلامی را بر زبان آورد.او برای دو منظور چنین کند.اول اینکه دل را آرامش بخشد و دوم اینکه فریادی برای بیداری از خواب های سنگین ایجاد نماید.همانطور که سقراط با رفتارهای خویش گفت که شما از من بیزارید زیرا شما را از خواب سنگین بیدار می کنم و شما وابسته ی به خوابید.دل پاکی و خلوص افرادی را معکس می کند که بر خویشتن مسلطند و اعتماد به نفس بالایی دارند.

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست