به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
موفقیت در کارها و غلبه بر مسائلی که سبب رنج انسان ها می شوند،بدون شک دارای مبانی و اصولی خاص هستند.
این نکته در شکست ها نیز مستولی است.نا توفیقی در حل مشکلات انسانی و مغلوب شدن در انواعی از موانع تصنعی،بدون ریشه و اساس نخواهند بود.
اینکه،این زجرها نمایان می شوند و مردمان یک جامعه را به دره های صعب الخروج،سقوط می دهند،تنها یک بعد قضیه است.زوایای حقیقی، آن هایی است که وضعیت های غیر انسانی را به وجود می آورند.آن ها کیستند؟چیستند؟کجایند؟چه می کنند؟
باید به دنبال پاسخ ها بود.کوشش ها نمود و از تنگ نظری ها و ترس ها عبور کرد.شجاعت هایی لازم است تا به این وضعیت خاتمه دهد.باید وارد میدان شد و بدون خوف از نیستی،حقایق را بیان داشت.چرا در گوشه ها نشسته ایم؟انسان ها را چه شده است؟کی مقصر است؟
باید اعتراف کرد.ما همه مقصریم.همه و همه و همه.
این«همه» محدودیت ندارد.معلمی که بار ارزشی دارد و تنها برای تشکیل کلاس خصوصی،از تدریس موثر خودداری می کند،مقصر است.کارگری که به بهانه حقوق کم، در تولید تلاش نمی کند،مقصر است.مصاحبه گری که از سئوالات غیر مربوط استفاده می کند،مقصر است.گزینش گری که خود را پیروز میدان می داند و عدم تایید را موفقیت تلقی می کند،مقصر است.قصابی که گوشت بز را به جای بره غالب می کند،مقصر است.خبرگزاری که خبرهای دروغ را منتشر می کند،مقصر است.دولتمردانی که وعده های بی عمل می دهند،مقصرند.نماینده ای که بعد از انتخاب،غیب می شود،مقصر است.ما همه مقصریم.چرا؟چون هموطن خود را بیگانه می دانیم.چون همشهری خود را دشمن قلمداد می کنیم.چون نان بر خوبی هستیم.از کوچکترین ایراد همکار،بزرگترین عیب را می سازیم.حراست ها را عامل ترس ساختیم.من،تو،ما همه مقصریم.
تیغ بران گر بدستت داد چرخ روزگار
هر چه می خواهی ببر اما نبر نان کسی