به قلم ـ فائقه شیرک
می نویسم تا یادم نرود ؛ تمام اقتدار میهنم را از شماها داریم ،من همیشه بیاد خواهم داشت که اگر با ارامش و امنیتی دلنشین در کانون گرم خانواده روزها را سپری می سازم . همه را مدیون خون سرخ شما هستیم که بر این خاک مقدس جاری گشت و سرخی اش را لاله ها تا ابدیت .
کاش می شد در کنارتان بود. کاش می شد فرار کرد از همه نیرنگ ها و ناپاکی ها و بدی های روزگار ما..... کاش می شد دوباره حضورتان غبار از دل های آلوده یمان بزداید..... کاش باز هم میزها سنگر شوند و لباس های مجلل...همان لباس های خاکی و زیبا
دلم گرفته از این همه رنگ و ریا ؛ اصلا بهتر است ننویسم. دلم لک زده برای سادگی..... برای نور خدا...
برای شهدا... و فقط می گویم این منم در راه مانده ای بی پناه و پر و بال شکسته ای که بی حضورتان توان پرواز ندارد.....با آمدنت شهرم را نورانی و انتظار را به فرجام رساندی و در آغوش مادر آرام خوابیدی و من فی البداهه قلم در دستم رقصید و افتخاری بزرگ را در تقویم دیارم به ثبت رساندم .
ضمن گرامیداشت شهیدی که پس از 41 سال تفحص شده؛ شهید عبدالله حری را می گویم ؛ فرصت را غنیمت و التماس دعا و براوردن حاجات و شفای بیماران را از ایشان درخواست داریم . روحت در آرامش و یادت مانا