به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
رئیس کارگروه تخصصی اموراجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران
انسان موجودی دو جنسی است.نیاز به چنین وضعیتی است که ادامه ی نسل را امکان پذیر می نماید.جنس انسان از این بابت که برتری خاصی نسبت به هم ندارند اما ویژگی هایی معین دارند که باعث تفاوت ها میان آن ها می شود.
در واقع وقتی از جنسیت بحث می شود منظور تفاوت هایی است طبیعی که میان مرد و زن یا مونث و مذکر موجودند. شاید هم وجود چنین تفاوت هایی اصل ادامه ی نسل باشد ولی در ابعاد مختلف نگریستن کار کنگاش را مستحکم تر می نماید.به زبان ساده وقتی جنسیت در جامعه ی امروز دارای جایگایی خاص است این بدین معناست که تفاوت ها می توانند عکس العمل های متفاوتی را نیز به وجود آورند.فریاد برای هر دو امری لازم و ضروری است و می توان نماد آن را تغییرات جنسیتی نیز در نظر گرفت.پس میان فریاد و جنس از نظر ویژگی های درونی افراد رابطه ای قوی وجود دارد.
فریاد ممکن است با نوعی ارزیابی خشونت آمیز در آمیخته گردد. عصبی که در مقابل آن است و عکس العملی که انواعی از فشارها را منتقل می کند.پس می توان نوعی تمایز در جنسیت را نیز مد نظر قرار داد.این بدان معنا نیست که فریاد امری مختص به جنس باشد اما تفاوت ها می توانند زیر و بم آن را شکل دهند.این بدان معناست که فریاد یک زن می تواند بسیار متفاوت از فریاد یک مرد باشد.
این نشان می دهد که گروه گرایی های جنسیتی برای فریاد زنی در میان انبوهی از شنوندگان نیز به طور مستمر ادامه داشته و خواهد داشت.گروه های فیمنیسم و آزارهایی که بدین شکل منتقل می شوند به طور مستقیم با جنسیت ارتباط می یابند.فریادهای یک زن می تواند جنسیت او را اساس قرار دهد.بر این نوع از فریادها ایرادی وارد نیست اما جمع گرایی آدمی مسئله ای دیگر است.
ما میان فریاد و جنسیت رابطه می یابیم اما مورد تاکید قرار نمی دهیم. درست است که باورهای غلط جوامع می تواند چنین فریادهایی را باعث گردد.قتل های ناموسی و منشعب از باورهای غلط می توانند جان انسان های بیگناه را بگیرند.تعصبات کورکورانه مانع شنیدن حرف های حق شوند اما این ها تنها در نوع بشر موجودند و لذا باید فریادها هم انسانی شوند.
این آدمی است که آزار زنان را ایجاد می کند و این آدمی است که باید هوشیار سازی نماید.شاید نوع جامعه در این میان موثر تر باشد.به طور مثال وقتی که درد را جنس مرد می سازد و سکوت هم می کندفریاد زن معنایی فراتر از آن می یابد.فریاد مردان یک جامعه نمی توانند زمینه هایی جنسیتی داشته باشند که معمولا کمیاب هم هستند.ضعیف ترین ها از نظر جامعه متاسفانه همان زن ها هستند.
فریاد جنسیتی باید تنها در هوشیاری مقدماتی قابل قبول باشد. این یعنی اینکه درد جنسیتی دارای معنایی درونی است.آنچه یک زن را آزار می دهد ممکن است برای مرد بی تفاوتی به همراه داشته باشد.شاید مثالی واضح بتواند جوابگو باشد.دردهای زایمان که مختص زنان است را هرگز مردان درک نمی کنند و شاید هم نتوانند درک کنند.
می فهمند اما در خود نمی توانند احساس کنند. فریادی که این چنین شکل می گیرد موید دردی خاص است که فقط تلاش برای رفع و ایجاد آرامش برای ادامه را طلب می کند.فریادهای زنان در جوامع مختلف می توانند از این جنس باشند.بنابراین می توان تفاوت ها را در فریاد سازی پذیرفت اما جداسازی را غیر قابل قبول دانست.جنسیت آدمی فقط تفاوت سازی است و تضاد نگری را مردود می شمارد.
با تمام تفاوت ها ما فریاد را در اساس و بنیان انسانی می دانیم. ضمن اینکه تفاوت های میان انسان ها را قبول داریم اما این را بهانه ای برای گریز بر نمی شماریم.در مورد جنسیت هم این باور را داریم.تفاوت در این حالت مانند سایر تفاوت هاست.اینکه آدمیم،انسانیم،توانایی های خاص و نامحدود داریم .انسانیت ما اساس و پایه است و همه ی این ها برای همه ی جنس ها قابل قبول است.
این تعهد و روشنفکری است که تفاوت ها را کنار می زند و فریاد یک زن را رساتر از مرد یا مرد را رساتر از زن می نماید.باید دید را از محدودیت های جنسیتی فاصله داد.شجاعت و اندیشمندی هرگز به جنس نیست که به شعور و فهم است که ما در این میان تفاوت نمی یابیم.فریاد از درد بر می خیزد و درد کشی هم رابطه ای با جنسیت ندارد.این جامعه است که دچار خسران می شود و از آن فاصله می گیرد.
فریاد با محتوا سروکار دارد.نه سن بر آن موثر افتد و نه جنس آن را جهتی خاص دهد.نوع بشر بر آن استوار است و همدردی اساسی برای ایجاد می باشد.پس نه زنان فقط برای زنان فریاد زنند و نه مردان متعصبانه به خود نگرند.نگاه ها بر آدمیت هاست.بر جوهره هایی است که جنسیت را تفاوت در نظر می گیرد و آدمیت را غیر منطقه ای می شمارد.
فریاد اگر با ماهیت باشد جنسیت در آن وجودی خاص نمی یابد.رنگ و بوی نیز نمی تواند آن را ساخته یا شکل دهی نماید.جنسیت فقط شناسایی است و تمایز برای پی بردن هاست.فریادها برای ما مهم ترند.آن هایی که زمینه ی هوشیار سازی دارند و آن هایی که بر اساس تفکر روشنکفری و بدون وابستگی به خود ساخته می شوند.فریادها با ماهیت درونی آدمی شناخته می شوند و مورد ارزیابی قرار می گیرند.