به قلم استاد جعفر دیناروند
بیست قسمت از مقاله ی گرداب شوش در پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز حدود دو ماه پیش به صورت هفتگی منتشر شده بود ولی بنا به تقاضای نویسنده انتشار قسمت های بعدی این مقاله متوقف شد و با توجه به تقاضای جمعی از شهروندان برای انتشار دنباله ی این مقاله از نویسنده اجازه گرفتیم تا گرداب شوش را تکمیل نماییم .
نظریه پردازی و استفاده از سخن امری انسانی است که باید مود توجه قرار گیرد.انتقال فکر و اندیشه در قالب تئوری مقدمه ای برای رسیدن به اهداف بلند انسانی است.سخن گویی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به منظور قادر است تا سایر موانع را شناسایی کند و باعث آمادگی برای رفع گردد.تئوری در اساس امری میمون است.
از تئوری گذشتن برای عمل کردن اساسی علمی دارد و لذا می توان وسیله ای موقتی برای گذر و ورود به عمل باشد.این تفکر بنیان عملگرایی ورسیدن به رشد و تعالی است.هم جنبه ی فردی دارد و هم جمع را شامل می شود.استفاده از تئوری برای رسیدن به مقصد ها امری قابل قبول است.سخن رانی و گفتن ها قادرند تا بیداری ایجاد کنند.
مشکل در تئوری نگری نیست.شاید هم امری لازم تر از آن قبل از اقدام نباشد اما مشکل زمانی است که تفکر "گذشتن" کنار قرار گیرد و ماندن در آن اساسی برای رفع موانع گردد.تئوری نمی تواند ماندنی باشد بلکه استفاده ای برای آینده عملی و انجام و اقدامی است که افق های روشن را نوید می دهد.تئوری اگر بماند گرداب می شود.
گرداب تئوری در شوش دارای سابقه ی طولانی است.از ابتدای شوش جدید تشکیل و در قالب های متفاوتی به کار گرفته شده است.حرف زدن در مراسم مختلف آن را تبدیل به گفتار نموده است.سخن را از گفتگو خارج و فقط جنبه ی شنیداری یافته است .حرف زدن بدون عمل کردن گردابی مهیب در شوش بوده و هست.
شاید هم این گرداب را بتوان به فهم و درک گره زد.در واقع وقتی که احساسات غالب شود تئوری می تواند میدان دار مسائل گردد.درآمدزایی های کاذب از طریق حرف و سخن در حالی که خود به آن عمل نمی کند همیشه در شوش بوده است.حرف و عمل اگر توام باشند بسیاری از مشکلات جامعه را حل می کنند.ماندن بر حرف فقط دور زدن های ممتد است.
با گذشت زمان این مشکل به ارگان های دولتی نیز سرایت کرد.سخنان زیبا و فریبنده همیشه جذابیت خویش را دارد اما همینکه به عمل می رسد رها می گردد.بی اعتمادی های مستمری که امروز در شوش موجودند تابع حرف نگری و دوری از عملگرایی است.شوش در مجموع در این گرداب اسیر است و گاه از این نیز فراتر می رود.
حرف ها از صداقت خارج می شوند و تبدیل به انواعی از تهمت ها و فرار مغزها می شوند.چابلوسی را در قالب سخن گفتن قرار می دهند و ناشایستگان از گرداب ها دور و شایسته ها گرفتار می شوند.عمل در نزد کسانی است که قادر نیستند خویشتن را از درون این گرداب نجات دهند.زمان آن ها را می چرخاند تا از قدرت اندیشمندی خویش استفاده نکنند.
گرداب تئوری در شوش دارای دو بعد متفاوت است.زمانی که سخن زیبا زده می شود هدف اصلی آن جذابیت و کشاندن افراد به سمت خویشتن است.این هدف که حاصل شد توجیهات ضد تئوری هم مطرح می شود.به طور مثال نمی گذارند تا عمل کنیم یا اینکه زمینه برای این کار نیست.در واقع مردم را نیز در این گرداب مشخص وارد می کنند و نوعی بی اعتمادی به عمل را قابل ارائه می دانند.
از علوم نهایت استفاده را می کنند تا بگویند که علم نگرند و تفکرات روشنگرانه دارند.این علوم را بیشتر به سمت حرف گرایی می کشانند و به طور مثال از شعر و ادب که می توانند احساسات را تحت تاثیر قرار دهند استفاده می کنند.شعر و شاعری را مبنایی برای تئوری گری خود مورد نظر می گیرند و مردم را با آن ها فریب می دهند.
گرداب تئوری گری شوش را تا بدانجا می کشانند که مسئولین رده بالا را با دادن آمار و ارقام قانع کنند که در شوش فلان کار شده است و بهشت برین گردیده است.تئوری که قادر است تا آرامش درونی را برای بالا دست ها ایجاد کند و تا مدتی از منطقه به دور باشند و به قول معروف خیالشان راحت گردد.شوش در این گرداب سال هاست مانده است و عقب نگه داشته شده است.
حرف زدن ها را می توان در ابعاد مختلف فردی و جمعی مطرح کرد.شوش از این نظر شامل هر دو می شود و کسانی را که خلاف آن می بینند با انواع تهمت ها مانند سخت گیری و فشار آوری از گردونه خارج می کنند یا اینکه به طور مستقیم وارد این گرداب می نمایند.بازی با کلمات را تابع احساسات می کنند و تحریک سازی زا بنیان اصلی خویش قرار می دهند.
گرداب تئوری شوش یکی از خطرناک ترین و در عین حال محکم ترین موانع در توسعه و ترقی است.کسانی آن را ایجاد می کنند که منافع خود را در حرف زنی یافته اند و از عمل گرایی زیان ها دیده اند.شایسته ی مناصب نیستند که در عمل از انجام آن ها عاجزند و توسل به حرف را راهی برای ماندن می دانند.تئوری گری در شوش سال هاست که به باتلاقی برای گسترش و رشد تبدیل شده است.در تئوری ماندن و در آن زندگی کردن است.
گرداب عمل:
عمل گرایی نشان دهنده ی تعهد فرد به وظایف خویش است.گرچه ممکن است چنین وظایفی مشخص تلقی نشوند اما همینکه فرد خود را در درون جامعه ی انسانی می یابد این حس را در خود می جوید که می بایست به تعهدات خویش پایبند باشد.عمل کردن به گفته ها و اعتقاداتی که در فرد وجود دارند نشان دهنده ی متفکر بودن و نیز متعهد بودن فرد است.
این مهم نه تنها در فردگرایی که در جمع گرایی هم قابل تصور است.هر یک از نوع بشر به همان اندازه که به خود متعهد است به دیگران نیز تعهد دارد.او موظف است که حقوق آن ها را بشناسد و رعایت کند.احترام را نه در حرف که در عمل اجرایی نماید.بر این اساس شوش هم می تواند جزئی از جامعه ی انسانی نگریسته شود که در آن تئوری گرایی مبنایی برای عمل گرایی باشد.
ما در این موضوع، عمل گرایی را گرداب عمل می نامیم.یعنی تاریخ شوش نشان می دهد که تعهد به عمل دارای نتایج منفعتی نبوده است.به زبان ساده کسانی که در شوش به عمل کردن خویش تعهد داشتند هرگز مورد تایید قرار نگرفتند و یا اینکه چندان مورد توجه نبودند.در واقع هر کسی که در شوش عمل گرا شد در درون این گرداب اسیر گشت.
برای توضیح بیشتر می توان گفت ، بسیاری از مسئولین اداری یا آموزشی که عمل را اساس توفیقات خود دانستند چندان مورد تایید مردم قرار نگرفتند.معلمی که عملا منظم است و یا اینکه به صورت عملی آموزش می دهد و از کار خود نمی کاهد به عنوان فردی سخت گیر مطرح می شود.در واقع وی را وارد در گرداب عمل می کنند.او را اسیر تهمت ها قرار می دهند.
در مورد مسئولین هم همین است.فردی که به عنوان رئیس یا مدیر در اداره ای مشغول کار است و عملا به قانون پای بند است ،چندان مورد قبول نیست.انواع رابطه بازی برای به ثمر نشاندن منافع دیگران باعث می گردد تا مدیر قانون گرا در گرداب اسیر شود و مورد شکایت و بدنامی قرار گیرد.گرداب عمل در شوش در واقع عمل کردن به وظایف است و فراتر از آن نیست.
شاید برای بسیاری هنوز هم قابل هضم نباشد که قانون، اساس همترازی نگری است.اینکه شوشی ها انتظار دارند که دیگران با رابطه بازی برای او فکری کنند یا طایفه و فامیل او بتوانند نجاتش دهند ،موضوعی کاملا ضد عملی است.قانون که اصل باشد عمل هم معیاری برای ارزیابی خواهد بود.این مهم در شوش چندان مورد توجه نبوده و نیست.
اگر گرداب تئوری گری به معنای ماندن در حرف و جدا شدن از عمل است در گرداب عمل دقیقا آنچه باید باشد مورد دفن قرار می گیرد.در این گرداب عمل گراها را گرفتار می کنند و غیر آن را آزادانه در جامعه رها می کنند.دست آن ها برای رابطه بازی باز و برای به کار گیری انواع فریب ها و دغل بازی ها آسوده خاطر می نمایند.عمل در این رابطه به حاشیه می رود و گرفتار می شود.
گرداب عمل در شوش بیشتر از اینکه از سوی تئوری گراها مورد حمله قرار گیرد از سوی مردمانی است که نیازمند به قانون و نظم می باشند.این را بدون درک مطرح می کنند و دست دراز کردن به انوع روش های غیر قانونی برای رسیدن به هدف را اولی تر برمی شمارند.بسیاری از تفکرات سنتی طرفدار رابطه بازی هستند.همین نگرش است که عمل گرایی را در دریا و اقیانوس ها غرق می کند.
شوش همراه با این گرداب سال هاست که زندگی می کند.شاید هم آن را پذیرفته باشد زیرا در تمام فعالیت ها خود را نشان می دهد.به طور مثال در انتخاب مسئولین یا انتخابات شوراها و مجلس از کسانی طرفداری می کنند که به نوعی به او وابسته اند یا اینکه تعهد می گیرند که مواظب آن ها باشند.این دقیقا خلاف روح قانون نگری و عمل گرایی است.
عمل گرایی در شوش دارای ابعاد مختلفی است که می توان بدون در نظر گرفتن ماهیت آن ها ،مشاهده کرد.اگر در دادگستری قانون حرف اول را می زند و قاضی می بایست بر اساس آن حکم صادر کند،شوش باز به نوعی رابطه خوش بین است.اگر فردی مجرم است و باید در عمل احترام خود را به قانون نشان دهد می کوشد تا با انواع ترفندها از زیر بار رفتن قانون شانه خالی کند.
نظم هم بعدی از عمل گرایی است.در این رابطه شوشی ها چندان خود را مقید نمی دانند.این را می توان در نظم شهری یافت.در ترافیک،قانون راهنمایی و رانندگی، فروش و خرید محصولات کشاورزی، به کار گیری روش های تولیدی و نیز انواعی از کارهای مورد نیازی که بدون نظم قادر به رفع مشکل نیستند.عمل گرایان در این فعالیت ها حاشیه نشین می شوند.
شاید نکته ی آخر این باشد که بسیاری از فرزندان عمل گرای شوش در این گرداب اسیر شدند.آن ها حتی از نزدیک ترین افراد مورد شماتت قرار گرفتند و روش اجرایی آن ها را به تمسخر، یاد کردند.البته که بسیاری ماندن در این شهر را ترجیح ندادند و رفتند همان جایی که می بایست روند.هم صحبت شدن با آن ها نشانه ی رضایت است و در حداقل شکل، خود را رها یافتن از گرداب ها است.گرداب هایی که گرچه می توانند بسیار متنوع باشند اما خطرناک تر زمانی است که ضد قانون و نظم اجتماعی باشند.شوش گرفتار در گرداب های خود ساخته ی خویش است.می چرخند و در جا می زنند.