به قلم استاد جعفر دیناروند
مبانی نقد پذیری:باید نقد پذیری را در کنار نقد سازی مطرح کرد.در واقع آنچه نقد پذیری را معنا می بخشد وجود فعالیتی به نام نقد است.بنابراین هم نقاد دارای بنیان هایی است و هم نقد پذیری اساس و ریشه ای دارد.
بنابراین هدف ما جدا سازی آن ها در بنیان های اصلی نیست زیرا هر دو در واژه ی سبک و سنگین کردن جای می گیرند و هر دو تکمیل کننده ی یکدیگرند.تا نقد نباشد بحثی از نقد پذیری نمی توان کرد و اگر نقد پذیر نباشد نقد تنها نوعی دلخوشی است.
بنابراین نقد پذیری را نیز می توان حالتی برای پذیرندگی دانست.گوش های شنوایی که منتظر بیان نقد هستند و انسان هایی که می مانند تا نقاد تلاش های خود را آزادانه انجام دهد.بنیان های نقد پذیری در این میان دارای اثراتی سازنده و نشان دهنده ی وضعیتی است که ما آن را پیشرفت انسانی و خواستاری علمی می نامیم.اگر نقد پذیری را در دو شکل فردی و جمعی مهم بدانیم که هست لذا باید وضعیت و جوی که باعث ایجاد آن می شود را نیز مهم بدانیم.به زبان ساده اگر فرد خود را پذیرنده می یابد بیان نقد راحت تر از زمانی است که جمع چنین حالتی دارد.منظور ما از آسانی فردی این است که چون تعداد تقلیل یابد تصمیم گیری نیز آسان تر خواهد بود در حالی که در جمع نگری، تصمیمات جمعی و احتمال همخوانی کمتر از فردی است.
ما بنیان های نقد پذیری را بر اساس هر دو مطرح می کنیم و معتقدیم که فرد گرایی و جمعی گرایی مانعی برای بیان آن ها نیست.بیان مبانی نقد پذیری برای پی بردن به روش های درست و ترسیم خطوط ،لازم و ضروری هستند.عدم اطلاع از آن ها باعث نوعی کجروی و اشتباه روندگی خواهد شد.مبانی نقد پذیری برای شناخت انواعی از رفتارها، مهم و حیاتی است و لذا ما چنین ترسیمی را ضروری می یابیم.از نظر ما مبانی نقد پذیری چنین هستند.
الف: مبانی انسانی،نقد رفتاری انسانی است که بر اساس توانایی های آدمی بنا شده است.نقد از طریق فکر و عقل و نیز خلاقیت و ابتکار به وجود می آید که مخصوص انسانند.در طرف مقابل، شنیدن نظرات و نیز ایراداتی که هر فرد به رویداد یا حادثه ای وارد می یابد نیز مهم و تکمیل کننده ی نقد است.این طرف مقابل تنها انسان است و لذا پذیرندگی حالتی انسانی می شود که رنگ و بوی داوطلبانه نیز دارد.انسانی بودن آن به دلیل نیازمند بودن آن است.
وقتی انسان احساس نیاز به تغییرات می نماید راهی جز شنیدن نقد و انتقاد ندارد.گرچه برای بسیاری نقد تنها جنبه ی پیشرفتگرایانه ی جمعی است اما این حالت تنها در جمع خلاصه نمی شود.روحیات و انواعی از شکل های عاطفی و روانی فرد نیز در پذیرندگی و رشد خواهی مهم هستند.
مبانی انسانی نقد پذیرندگی مبین تلاش های آدمی برای رسیدن به تکاملی است که در درون خود احساس می کند.این واقعیت که جز انسان هیچ موجودی نمی تواند خود را برای تکامل آماده یابد ما را بر آن می دارد تا بپذیریم،کوشش های انسانی است که می تواند زمینه ی این تکامل را ایجاد نماید.از مهم ترین راه ها همین آمادگی آدمی برای شنیدن نظرتات و نقدهای علمی است.نقد پذیر در شکل فردی یا جمع بشری است.اوست که می تواند ترقی را در خود به وجود آورد و وضعیت را به نفع خویش تغییر دهد.بعد انسانی برای نشان دهنده ی تاثیرات نقد در تبدیل توانایی ها به عمل است که حتما رشد یافتگی و حرکت به سمت خودساختگی است.تکامل، نهایت پذیرندگی در نقد است.
ب:مبانی علمی،علم مجموعه ای از دانستنی های سازمان یافته در طول زمان است که به طور مستمر دچار تغییرات جدید و بر اساس نیازهای آدمی تولید می گردند.برای رسیدن به این منظور، راه هایی خاص وجود دارند که مهم ترین آن ها نقد است.گرچه نقد می تواند موثرترین راه محسوب شود اما اگر پذیرندگی وجود نداشته باشد،بیهوده اتلاف وقت می کند.گوش شنوا برای ایجاد تغییرات در جهان امروز و رسیدن به دانستنی های جدید،امری لازم و ضروری است.از این نظر، نقد پذیری ماهیتی علمی دارد زیرا خواستار رسیدن به اگاهی های جدید است.اصولا آدمی از این نظر نقد پذیری را عملی می کند تا به مقصود خود که رفع نیازهاست، برسد.
نقد پذیری بر مبنای علم نگری، نشان دهنده ی نظم در امور است.بنابراین هر پذیرندگی را نمی توان نقد پذیری نامید مگر اینکه دارای هدفی علمی و یافتن مجموعه ای دانشی باشد.مبنای علمی بودن نقد پذیرندگی نشان دهنده ی اندیشمندی در نوع انسان بوده و از این نظر است که مبانی نقد و نقد پذیری همه با هم ارتباط می یابند و تحت عناوین مختلف نامگذاری می گردند.
آمادگی برای سبک و سنگین نمودن یک نظریه یا رویداد برای فرد اندیشمند، عادی است.او می داند که با یافتن نقاط ضعف و قوت به دانشی جدید می رسد که دارای روابط علی و معلولی است.ماهیت نقد پذیری بدون داشتن نگاه به علمی بودن چندان معنایی ندارد.بر همین اساس است که پذیرندگی زمانی مقبول واقع می شود که دارای ماهیتی علمی باشد.
ج:مبانی عملی،نقد پذیری ممکن است در نظریه پردازی جایگاهی داشته باشد.اصولا هر پرداختی می تواند در دو بعد نظری و عملی جای گیرد اما آنچه باعث ملموس سازی و تاثیر پذیری برای ترفیع نگری می گردد، بعد عملی آن است.وضعیتی که در آن عملا باورها به نتیجه می رسند و با احساس درونی شکل می گیرند.
نقد پذیری بر مبنای عملگرایی، نشان دهنده ی فعالیتی معنا دار برای رسیدن به تکامل گرایی است.نتیجه ی نقد پذیری در این ارتباط بسیار مهم و زیر بنایی است.به همین دلیل است که در نقد پذیری چه از نوع فردی و چه جمعی،ملموس بودن و تبدیل به عمل نمودن؛ ریشه ای و اساسی محسوب می شود.
وقتی نقد پذیر عملا به نقد ها عکس العمل نشان می دهد این فعالیت مراحل خود را بهتر طی می کند.در این زمینه، نقاد تشویق به یافتن منفی ها و مثبت ها می گردد و پیشنهادهای خود را مطرح می کند.این، نشان دهنده ی نوعی همکاری میان نقد کننده و نقد پذیر است.اگر به صورت عملی فضا برای نقد ایجاد نشود کاری از پیش نخواهیم برد.
مبنای عملی در نقد پذیری رفتاری است که نقد پذیر یا پذیران انجام می دهند.آغوش باز ایجاد کردن به عنوان مقدمه و عملی نشان دادن برای ایجاد زمینه های نقدی، خود نوعی موفقیت سازی است.مبنای عملی نقد پذیری نشان دهنده ی باور درونی جامعه به اثر پذیری نقد و تاثیر گذاری آن بر چگونگی رشد و تسریع آن است
د:مبانی فلسفی،نقد پذیری در مبنای فلسفی خود دارای دو شکل خاص است.اول اینکه فلسفه علمی است که در پی زیر بناهاست و از چیستی و ماهیت اشیا و موجودات سئوال می کند و در تلاش های خود می کوشد تا اساس ها را نشان دهد و دوم اینکه در فلسفه هر کاری مقبول واقع نمی شود و اصولی اخلاقی را در خود جای می دهد.
نقد و نقد پذیری برای هر دو شکل قابل قبول است.نقد به عنوان فعالیتی برای تغییرات اساسی در یک رویداد یا نظریه شمرده می شود و سعی می کند تا از بعد علمی، ریشه ای برخورد کند.افرادش متفکر و اندیشمندند و در تلاشند تا از روابط زیر بنایی برای رفع مشکلات استفاده کنند و از طرف دیگر هر فعالیتی را نقد نمی دانند.
در نقد پذیری نیز اساس، احترام به نظرات و نگاه به آینده روشنی است که چیزی جز ریشه ها نیست.در چنین وضعیتی، نقد پذیر به اصولی انسانی و اخلاقی نیز مقید است و نمی تواند اخلاق انسانی را زیر پا بگذارد.به طور مثال احترام به انسانیت و جلوگیری از انحرافات انسانی برای نقد پذیر، بنیانی برای رسیدن به جوهره ی آدمی می گردد.
نقد پذیر نمی تواند هر نظریه یا عملی را قابل قبول بداند و او به هر حرفی گوش نمی دهد و یا ان را تایید نمی کند.نقد پذیری کلامی را می پذیرد که ضد اخلاقیات نباشد.انواعی از نقد های موجود در جوامع غرب ضد اخلاقی است.اینکه فردی هر نظریه ای را با جان و دل گوش دهد و سپس زمینه ادامه ی کار را مهیا ساز بالکل در نقد پذیری قابل قبول نیست.
انواعی از تولیدات ضد بشری گرچه می توانند در علم نگری نیز جای یگیرند اما در اخلاقیات، ضدیت می یابند.نقد پذیر تنها موضوعاتی را قابل درک می داند که با جوهره ی انسانی در ارتباط و رشد دهده ی آن باششد.این مبنا را اخلاق نگری در نقد پذیری گویند که بعدی از مبانی فلسفی است.
گرچه مبانی نقد پذیری می تواند بیشتر از این ها هم باشد اما اساس همین موضوعاتند.نقد پذیر بر مبنای انسان بودن خویش و انسان بودن نقاد به فعالیت می پردازد.دارای نگرشی علمی است که اجازه ی نقد کردن به عالم را می دهد و او را تشویق می کند تا تولید علم نماید.او با عملگرایی زمینه ی کار را مهیا و به صورت ملموس راه را برای تغییرات مهیا می نماید.او می کوشد تا همه ی مبانی را در ارتباط با هم بیابد و اخلاق انسانی یا همان انسانیت را در نقد پذیری مجسم سازد.نقد پذیری فعالیتی تکمیل کننده برای نقد و فعالیت های آن است .