به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
ادامه ی نام های قدیمی ـ باغ مارها: شوش از دهه سی دارای چندین باغ معروف، آن دست شاوور بود که نام های مختلفی داشتند.در این باغ ها، انار و به خصوص زردآلو به وفور تولید می گردید.اغلب نام ها به باغبان های آن ها گذارده می شد مانند باغ احمد که باغبان آن مرحوم احمد خسرایی بود.
باغ علا که پشت باغ احمد و به فاصله قرار داشت، بیشتر اوقات دارای علف های هرز زیادی بود و همین باعث می شد تا مارهای بیشه زار به خصوص در گرما، مکان خنکی را پیدا و در آن زاد و ولد کنند.تعداد مارها به قدری بود که به باغ مارها معروف گشت.نیش زدن افرادی مانند عبدالحسین فرهاد پور، از خاطره ها محو نمی شود.
دایره:
واژه ای که در ابتدای دهه سی و چهل، کاربرد زیادی داشت.این کلمه را بیشتر روستاییان مورد استفاده قرار می دادند و منظور از آن، تعزیه عاشورا یا همان شبیه است.علت دایره نامیدن نیز به چگونگی نشستن تماشاچیان مربوط می گشت زیرا دور تا دور مراسم را به شکل دایره و گرد، تشکیل می دادند و بسیار منظم و بدون سروصدا بود.
چهار دستگاه:
این نام که هنوز هم مورد استفاده مردم شوش قرار می گیرد، به منطقه ای اتلاق می شود که امروز خیابان شریعتی نامگذاری شده است.در اوایل دهه ی پنجاه، این منطقه بیابان و دارای خار و خاشاک بود.منازل مسکونی شوش به شکل دور تا دور و بدون هال ساخته می شد.در آن زمان و برای اولین بار به خانه های هال دار، دستگاه می گفتند.چهار نفر از مردم شوش که وضعیت مالی خوبی داشتند و با هماهنگی یکدیگر، اقدام به دعوت از معماران شهرهای دیگر نموده و چهار دستگاه ساختند.این چهار نفر شامل، مهندس حبیب الله فیلی، حاج نصرالله زربخش، حاج عبدالرضا معمارزاده و حاج عبدالرضا دانیالی بودند.از آن تاریخ به بعد، منطقه را "چهار دستگاه" نامیدند.
گدار:
اصطلاحی است که در مورد رودخانه شاوور و کرخه به کار می رفت.این مهم به خصوص در شوش، کاربرد فراوانی داشت.در آن زمان که شوش در اطراف حرم و تا آخراسفالت بود و بر رودخانه پلی وجود نداشت، مردم برای جمع آوری سوخت و یا رفتن به مزارع صبفی جات، مجبور به گذر از رودخانه بودند.شاوور در بسیاری از مکان ها عمیق بود اما چند نقطه عمق کمتری داشتند و به آن ها "گدار" می گفتند.بنابراین، محل های مناسبی برای گذر افراد و حیوانات محسوب می شدند.معروف ترین گدارهای شوش شامل، گدار رجب که منتهی به کوچه روبروی حسینیه اعظم می گشت و گدار آخراسفالت که امروز بر آن پلی نصب شده است.
کمر:
این واژه با وجود شاوور معنا داشت.در آن زمان که رودخانه، زلال و محلی برای شنا به خصوص در تابستان بود و حالت طبیعی داشت، بعضی از کناره های آن از سنگ های سختی ساخته شده بودند.بلندای این صخره ها در مواردی بسیار زیاد بود.به این کناره ها، "کمر" می گفتند.کسانی که در شنا شجاعت داشتند، از بالای کمرها به درون آب شیرجه می رفتند.امروز اثری از آن ها نیست.
ذبه:
برای کسانی که برای جمع آوری چوب و تامین سوخت زمستان به سمت بیشه زار می رفتند و یا افرادی که برای خرید انواع صیفی جات به مزارع نزدیک جنگل مراجعه می کردند، مشاهده جویباری کوچک، جلب توجه می کرد.این جوی که برای آبیاری و بعضی اوقات شست و شوی روستاها مورد استفاده قرار می گرفت، ذبه نامیده می شد که از رود کرخه منشعب می گشت.در درون این جویبار ماهی های کوچک نیز مشاهده می شدند.
پیکاب:
در شوش دهه سی و چهل که شبیه روستا بود، عمده استفاده در حمل و نقل و سواری، چارپایانی مانند اسب، قاطر و الاغ بود.با افزایش جمعیت، یکی از مهاجرین دزفول به نام یزدانفر اقدام به خرید وسیله ای برای حمل و نقل گردید. پیکاب، نامی آشنا در آن دوران بود که شبیه وانت بارهای امروزی اما بزرگ تر و دارای شش سیلند و ساخت آمریکا، رنگ آن آبی و قابل استفاده در مسافرکشی نیز می گشت.کارخانه سازنده آن، جیمس و سوخت آن بنزین بود.