علیه حلقه سیمین ـ خبرنگار شوش نیوز
عکس ـ عباس کرم الهی ـ محمدرضا محرابی
روز پنجشنبه21 بهمن 1395 به همت کانون مقاومت بسیج فرهنگیان منطقه ی شاوور و با همکاری اداره ی آموزش و پرورش این منطقه در تالار نیایش شوش برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز این همایش به منظور تقویت نهضت روشنگری مدیران و معلمان آموزش و پرورش منطقه ی شاوور در دو وقت صبح و عصر با سخنرانی سرگرد کریم بابایی فرماندهی ناحیه ی مقاومت بسیج در وقت صبح و حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین شوشتری نسب مسئول نمایندگی ولی فقیه در حفاظت فرودگاه های استان خوزستان ضمن تبریک به مناسبت دهه ی مبارک فجر و تقدیر از بانیان برگزاری همایش ، در راستای روشنفکری و تقویت بخشی بصیرت مدیران و معلمان گفت : برای تقویت بصیرت باید 4 نکته ی بسیار مهم را در نظر داشت و اگر بتوانیم این چهار نکته را به صورت عمیق بشناسیم می توان گفت که بصیرت افزایی داشته ایم .
وی افزود : خداشناسی اولین نکته ای است که ابتدا باید بدانیم خدا کیست یا چیست؟ و بعد بدانیم که نحوه ی اثبات خدا چگونه است؟ تصور ذات خداوند برای ما که موجوداتی محدود و مادی هستیم، امری است محال و معرفت بشری نمی تواند به کُنه ذات پروردگار دست یابد. امام علی (ع) می فرماید: همت ها هر اندازه دورپردازی کنند، او را نمی یابند و زیرک ها هر اندازه در ژرفای دریای اندیشه فروروند، به او نائل نمی گردند. عدم امکان معرفت حقیقی ما به ذات پروردگار متعال، به این دلیلی است که ذات باریتعالی نامحدود است و ما محدود، و محدود به کنه نامحدود راهی ندارد. علاوه، ما پیوسته در زندگانی مادی خود به یک سلسله معلولات جسمانی که آغشته به یک رشته قیود جسمانی و زمانی و مکانی می باشند، گرفتاریم و هیچ گاه حواس و تخیل ما یک موجود بی قید و شرط و مطلق را نمی تواند تصور کند. در عین حال ما یقین داریم که خدایی وجود دارد، زیرا این جهان هستی نمی تواند بدون خالق و مدبر باشد، پس خالق توانایی دارد. حضرت (ع) می فرماید: تو آن خدایی هستی که در عقل ما نمی گنجی تا در معرض وزش اندیشه ها نقش پذیر کیفیات بشوی، و نه تحت کنترل فکر در می آیی تا محدود و قابل تغییر باشی. آن چه از سخنان معصومین علیهم السلام استفاده می شود، محدودیت قدرت سیر عقلانی بشر است، نه ناتوانی و ممنوعیت کامل عقل بشر. بنابراین گر چه خداوند را بطور کامل نمی توان شناخت، ولی اولا اصل وجودش را نمی توان انکار کرد، و ثانیا با استفاده از شناخت صفات او می توان به یک شناخت نسبی رسید و گفت: خداوند وجود مطلق، کمال مطلق، غنای مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق و به طور کلی ذاتی است که دارای تمام کمالات و فاقد هر شناخت هر یک از این راه ها، نیازمند شرح و توضیحات فراوان است که در این مختصر نمی گنجد. ما در اینجا توضیح مختصری داده و توضیح مفصل را در مراجعه شما به کتب های مفصل خداشناسی و راه های اثبات وجود خدا می دانیم .
حجت الاسلام شوشتری نسب سپس به دومین فاکتور بصیرت افزایی اشاره کرد و گفت : حالت خوب و بهره ها و برخورداری ها و آن چه مایه خوبی و خوشی انسان است، «نعمت» نام دارد. از این رو مال و ثروت، تن درستی و سلامتی، عقل و شعور، خانه و مرکب، خوردنی ها و نوشیدنی ها، امنیّت و آسایش، جوانی و توانایی جسمی و... نعمت به شمار می آید. در منابع دینی و آیات و روایات، تعبیرهای مختلفی به کار رفته که همه از این واژه گرفته شده است. خیر رسانی به دیگران را «اِنعام»، برخورداری از نعمت را «تنعّم»، رفاه و آسایش را «نَعما»، نعمت فراوان و دل پذیر را «نعیم» و مرکب ها و چهار پایان را «اَنعام» گویند. نیز گفته اند که نَعما، نعمت های باطنی است و آلا، نعمت های ظاهری و آشکار. شاید بعضی افراد از کاستی ها و مشکلات زندگی بنالند و از آن چه مایه رنج و غم آنان است، شکوه کنند، اما وقتی به انبوه نعمت هایی بنگرند که از آغاز تولد تا دم مرگ در اختیارشان قرار داده شده و از آنها بهره می برند، این ناله و شِکوه کاسته خواهد شد و زبان شکر و حمد خواهند گشود.
وی در ادامه به روایتی از امام صادق اشاره کرد و گفت در روایات است که مردی از فقر و تنگ دستی به امام صادق (ع) شکایت کرد. حضرت فرمود: تو فقیر و بینوا نیستی. آن شخص تأکید کرد که فقیرم و چیزی در بساط ندارم، اگر می خواهی کسی را بفرست تا وضع زندگی مرا بررسی کند. حضرت فرمود: آیا حاضری این محبت و ولایتی را که به ما اهل بیت داری در مقابل مثلاً هزاران دینار از دست بدهی و از آن بیزاری بجویی؟ گفت: هرگز و به هیچ قیمت. امام فرمود: پس نگو فقیرم، چون از نعمتی برخورداری که حاضر نیستی آن را در برابر ثروت زیاد، از دست بدهی
مسئول نمایندگی ولی فقیه در حفاظت فرودگاه های استان خوزستان در ادامه به وظیفه شناسی که سومین فاکتور بصیرت افزایی یعنی وظیفه شناسی اشاره کرد و خاطر نشان نمود : تحقیقات نشان می دهد، توسعه و پیشرفت، نیاز به محیط نو و انسان نو دارد، انسانی که نسبت به گذشته خود دچار تحول شده باشد، لذا چنین انسان متحولی است که می تواند، محور توسعه قرار گیرد.
مسئولیت در لغت به معنای موظف بودن و یا متعهد بودن به انجام امری می باشد. وظیفه به آن چیزی اطلاق می شود که شرعاً یا عرفاً برعهده کسی باشد. تکلیف به معنای بار کردن کاری سخت توأم با رنج، بر کسی می باشد. تعهد به معنای گردن گرفتن کاری و همچنین عهد و پیمان بستن نیز آمده است. حق در این مبحث به معنای سهم و نصیب می باشد. هر یک از این واژه ها به نوعی با یکدیگر ملازم می باشند. به عنوان نمونه تا وظیفه ای بر دوش کسی نباشد، مسئولیتی در قبال انجام دادن یا ندادن آن نخواهد داشت و در مورد آن بازخواست نخواهد شد.
واژه تکلیف نیز با مسئولیت و وظیفه ملازم است؛ چرا که در هر سه مورد چیزی برعهده شخص می باشد که اجرای آن لازم و واجب است. واژه تعهد نیز با سه واژۀ اخیر در ارتباط است؛ چرا که در هر حال فرد متعهد، موظف و مکلف است آنچه را که به آن تعهد داده است به انجام برساند و در این مورد مسئول می باشد.
کلمه حق نیز با واژه های اخیر تناسب دارد، زیرا هرگاه سخن از حق به میان می آید، تکلیف و مسئولیتی هم در پی آن خواهد بود و با اثبات حق برای یک طرف تکلیف و مسئولیتی هم برای طرف دیگر بوجود می آید، لذا در بحث های آینده هر کجا از این الفاظ استفاده شود این ارتباط و ملازمه مدنظر می باشد. پس از آشنایی مختصر با مفاهیم واژه های کلیدی و ارتباط آنها با یکدیگر لازم است بدانیم که مسئولیت پذیری، مقدمات و شرایطی دارد و زمانی می توان مسئولیتی را به فردی سپرد که او این شرایط را احراز کرده باشد، لذا در ادامه مختصراً به این شرایط و مقدّمات اشاره ای خواهیم کرد:
1 ـ مسئولیت پذیری زمانی تحقق می پذیرد که رسالت و تکلیفی در کار باشد؛ یعنی انسان، قبلاً کارهایی را با اراده و اختیار خویش پذیرفته باشد و سپس مسئولیت انجام آن را به عهده گیرد نه کارهایی که تحت تأثیر جاذبه میل ها و دافعه خوف ها انجام می دهد.
2 ـ مسئولیت در جایی اعتبار می شود که فرد، دارای قدرت تمییز و ادراک باشد، لذا انسان ناآگاهی که دارای قدرت درک و فهم نمی باشد را نمی توان ملزم به انجام کاری کرد و به او مسئولیتی را سپرد.
3 ـ زمانی می توان فرد را در مقابل وظیفه ای که داشته است مورد بازخواست قرار داد که آن فرد، قبلاً مسئولیت خود را شناخته باشد و این مستلزم رسایی پیام و دریافت آن توسط فرد مکلف می باشد.
4 ـ تکلیف کردن متوقف بر قدرت انجام وظیفه از سوی فرد مکلف است، لذا فرد ناتوان هرچند که آگاه باشد به دلیل اینکه کار از حوزه عمل و قدرت او خارج است مسئول نخواهد بود.
5 ـ زمانی می توان فرد را مسئول دانست که او با اختیار و اراده خود ، انجام یا ترک کاری را به عهده گرفته باشد نه اینکه مجبور به این کار شده باشد. بدون شروط بالا مسئولیت دادن به کسی و بازخواست کردن از او معنایی ندارد و این مقدمات از شرایط اساسی مسئولیت پذیری می باشد.
شوشتری نسب سپس به چهارمین و آخرین فاکتور بسیار مهم بصیرت افزایی که همان دشمن شناسی است اشاره کرد و با تعسی از دیدگاه مقام معظم رهبری در همین خصوص اظهار داشت : پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) یکی از بارزترین رخدادهای قرن بیستم به شمار می رود. انقلابی که در ابعاد گوناگون، منشاء پیامدهای بنیانی و شگرفی در سطح جهان گردید و علاوه بر آن که به انسان ها کرامت، به مسلمانان شوکت و به مؤ منان عزّت و عظمت بخشید، در ایران بر منافع بیگانگان خط بطلان کشید. در این میان، نقش رهبر ی در شناخت دشمن و شگردهایش از عوامل اصلی پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی به شمار می رود. امروز نیز تبیین دیدگاه های رهبری در جهت آگاهی مردم و نسل جوان و خنثی سازی توطئه های جدید دشمن بسیار مهم و مؤثر خواهد بود.
وی هم چنین اظهار داشت : شناخت دشمن و بیان شیوههای مقابله با آن یکی از مباحث مهمی است که در قرآن کریم بیان شده است. از نگاه قرآن دشمن به چند دسته تقسیم میشود؛ مانند شیطان، یهود، مشرکان، منافقان، کافران و بعضی از همسران و فرزندان. شیوههای کلی مبارزه دشمنان نیز از منظر قرآن موارد مختلفی است که از آن جمله است: ایجاد تردید و تحیر به منظور سست نمودن اعتقادات، ایجاد اختلاف و تفرقه برای از بین بردن اتحاد و ایجاد شکاف در صفوف مستحکم مؤمنان، جنگ روانی میباشد. هدف دشمنان از چنین رفتارهایی القای یأس و ناامیدی در مردم و روی برگرداندن از اولیاء الله و دستورات الهی میباشد. از سوی دیگر، قرآن کریم استراتژیهای متعددی را برای مبارزه با دشمنان ارائه نموده است که برخی از آنها عبارت است از : تجهیز به قدرت ایمان، افزایش قدرت نطامی، ممنوعیت دوستی با بیگانگان و جهاد و مبارزه. واژه دشمن در قرآن معادل «عدوّ» است. بهبودى بخشیدن و سازگارى دادن میان دو چیز تفاوت دارد. عدوّ دو گونه است:
1 ـ عداوت به قصد دشمنى و خصومت، مثل آیات: « فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ » ـ « جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ». و دشمنى از دیگرى و از غیر جنس خود در آیه: «عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ» .
2 ـ دشمنى و عداوتى که از روى قصد نباشد، بلکه حالتى به او دست مىدهد که اذیّت مىشود، همانگونه که از دشمنان مورد اذیّت و آزار قرار مىگیرد، مثل آیه: «فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِی إِلَّا رَبَّ الْعالَمِینَ»، و آیهاى در باره اولاد که مىگوید: «عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ » با توجه به معنای فوق و نظر به آیات قرآن، با توجه به معنای فوق و نظر به آیات قرآن، مفهوم دشمن در قرآن به چند دسته تقسیم میشود که به شرح زیر است.
انواع دشمن
ـ شیطان: برخی از دشمنان انسان دشمن ایمان هستند. و به ایمان و اعتقادات انسان ضربه میزنند. یکی از آنها که بزرگترین و قویترین نیز میباشد، شیطان است. قرآن کریم به صراحت شیطان را دشمن بشر میداند: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ البتّه شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن بدانید.
در جای دیگری او را جزو دشمنان آشکار و بزرگ میداند که همواره با انسان سر دشمنی داشته است: «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِینا»؛ همیشه شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است.
ـ مشرکان: مشرکان نیز دشمنان دیگری هستند که از دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان معرفی شدهاند: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا.... وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»؛ به طور مسلم ... و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت. مشرکان نیز دارای خصوصیاتی هستند که در قرآن به آنها اشاره شده است. ویژگیهایی از قبیل انسانهای جاهل و گمراه، بیمنطق و هوچیگر، منحرف و... البته در این گروه یهود به جهت عناد و دشمنی خاص نسبت به مؤمنان چنین معرفی شده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُود»؛ به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت. از نگاه قرآن یهودیان نیز ویژگیهای خاصی دارند؛ آنها طغیانگر تکذیب کننده و قاتلان انبیا، جنگ افروز، شبهه افکن، و... معرفی شدهاند.
منافقان: منافقان گروهی هستند که در قرآن با لحن شدیدی از آنها یاد شده است؛ زیرا اسلام و مسلمانان ضربههای سختی از آنها دریافت کردهاند. منافقان دارای بیماری قلبی بوده و همواره نسبت به احکام و شریعت اسلام شک و تردید دارند. قرآن میفرماید: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضا...»؛ در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است، خداوند بر بیمارى آنها مىافزاید. این افراد کسانی هستند که میگویند ایمان آوردهایم، اما دروغ میگویند و در حقیقت ایمانی به خدا و رسولش ندارند. لجاجت قلب پرکینه، ترس، سستی در انجام عبادات، بهانه تراشی، هواپرستی، بخل، امر به بدی و نهی از نیکی فرصت طلبی، حریم شکنیارتباط با دشمنان اسلام و مرعوب شدن از آنها و ... از جمله ویژگیهای برجسته این دشمنان سرسخت مؤمنان است.
ـ کفار: کفار هم گروه دیگری از دشمنان مؤمنان شمرده شدهاند؛ کفار همواره به عنوان مانعی در برابر حرکت توحیدی پیامبر و مسلمانان بودهاند.آنها نیز در قرآن به دشمنان آشکار معرفی شدهاند: «إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِینا». هر چند این گروه ویژگیهای مشترکی با مشرکان دارند، اما به جهت ترسیم دقیقتر دشمنان، این گروه را در بخش جداگانهای معرفی مینماییم. ویژگیهایی که در قرآن برای کفار اشاره شده است، عبارتاند از: کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند، کور، کر و لال هستند، -کنایه از اینکه هیچگونه بصیرتی ندارند). افراد با ایمان را مسخره میکنند، یاران شیطان کسانی هستند که از راه خدا باز داشته شدهاند .
ـ بعضی از همسران و فرزندان: از جمله موارد دیگری که ممکن است با انسان به دشمنی بپردازد، بعضی از همسران و فرزندان هستند. قرآن در این باره میفرماید. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُم» اى کسانى که ایمان آوردهاید بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند.
این بیان هشداری به مؤمنان است که مبادا فرزندان و همسر، شما را از تقرب به خداوند باز دارند و یا با القای شبهه شما را از عمل صالح باز دارند. در این صورت از نظر قرآن فرزندان و همسرانی که مانع ایمان و تقوای انسان باشند، از دشمنان محسوب میشوند.
ذکر همه شیوههایی که قرآن کریم اشاره نموده است در ظرفیت این نوشته نیست، به ناچار به بخشی از آن اشاره مینماییم.
الف. ایجاد تردید و حیرانی: تردید و ایجاد سرگشتگی برای انسان از جمله ابزارهای مهم دشمنان است که از این طریق زمینه پذیرش انحرافات برای انسان میشود. تردید در مؤمنان عمدتاً با وسوسه شروع میشود. وسوسه میتواند مؤمنان را نسبت به باورهای خود سست نموده و راه را برای تردید و حیران شدن فراهم نماید و کسی که به این درجه از باور برسد، نمیتواند مطیع اوامر الهی باشد. بنابر این، به سوی انحراف از حق کشیده خواهد شد. قرآن در سوره ناس میفرماید «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ* الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاس»؛ از شر وسواس خناس که در سینههاى انسانها وسوسه مىکند.
ب. ایجاد اختلاف بین مؤمنان: اختلاف و تفرقه نیز از دیگر ابزارهای دشمنان است. این ابزار که بسیار کارآمد نیز میباشد، باعث شکستن صفوف مستحکم مؤمنان شده و دشمنان نیز از آن برای انحراف مؤمنین استفاده میکنند. قرآن درباره چگونگی ایجاد اختلاف انداختن شیطان، این دشمن قسم خورده انسان، میفرماید: «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاة»؛[41] شیطان مىخواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند، و شما را از ذکر خدا و از نماز باز دارد. و یا درباره تفرقه افکنی کفار میفرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعا»؛[42] فرعون در زمین برترىجویى کرد و اهل آنرا به گروههاى مختلفى تقسیم نمود.
ج. جنگ روانی: از دیگر شیوهای کلی دشمنان جنگ روانی است. در قرآن موارد مختلفی را میتوان یافت که دشمنان با هدف ضربه زدن به جامعه اسلامی از آن استفاده میکنند. مواردی از قبیل تحقیر مؤمنان و بزرگنمایی مخالفان، توجیه، شایعه، تضعیف باورهای دینی، اظهارات دروغین و یا ریاکارانه، وعدههای دروغین، فریب و.. از جمله آنها میباشد. هدف دشمنان از چنین رفتارهایی القای یأس و ناامیدی در مردم و روی برگرداندن از اولیاء الله و دستورات الهی است. به عنوان مثال میتوان به شگرد فریب اشاره کرد که معمولاً با کذب و دروغ همراه است. قرآن درباره منافقان که دشمن مهم مؤمنان هستند، میفرماید: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون»؛هنگامى که منافقان نزد تو آیند مىگویند: ما شهادت مىدهیم که به یقین تو رسول خدایى! خداوند مىداند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مىدهد که منافقان دروغگو هستند. و یا در باره شیطان هشدار میدهد که او دروغ میگوید تا بتواند مؤمنان را فریب دهد و به انحراف بکشاند. قرآن در این باره میفرماید: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا»؛ شیطان به آنها وعدهها (ى دروغین) مىدهد و به آرزوها، سرگرم مىسازد در حالىکه جز فریب و نیرنگ، به آنها وعده نمىدهد.
سرگرد کریم بابایی حجت السلام شوشتری نسب در پایان کلیه ی فرهنگیان شوش و منطقه ی شاوور را به حضور در راهپیمایی یوم الله 22 بهمن فراخواندند .