مؤلف : عباس کرم الهی
سه نفر از این جوانان فرزندان استان زرخیر خوزستان و یک نفر از تهران پایتخت ایران زمین است اما هر کدام کاری کرد کارستان ، یکی نارنجک به خود بست و برای اینکه تانک های دشمن نیروهای خودی رو محاصره نکنند به زیر تانک رفت ، دیگر تا آخرین قطره ی خونش در خرمشهر قهرمان ماند و از شهرش دفاع کرد ؛ سومی دل و جرأتی داشت که شاید هم سن و سالهایش این کار را نمی توانستند انجام دهند با اسلحه خالی به سنگر دشمن رفت و با مهمات خودشان آنها را اسیر کرد و بالاخره چهارمی به آتش زد جان دو نفر را نجات داد و خود آسمانی شد .
محمد حسین فهمیده، فرزند محمد تقی در سال ۱۳۴۶ در خانوادهای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود.
وی دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه ی محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد.
محمد حسین در سال 1352، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند. در همین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید.
محمد حسین فهمیده، نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال و کوشا بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود. وی شیفته و عاشق امام (ره) بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم. هنگام ورود امام (ره) به ایران به دلیل مصدوم بودن، موفق به زیارت امام نشد، اما پس از بهبودی در اولین فرصت به شهر مقدس قم رفت و موفق به دیدار شد. این دانش آموز رزمنده بسیجی، با ایمان و بینش عمیق و استوار خود در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت. امام راحل از این نوجوان 13 ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او، منشا حماسههای بزرگ شد و تحول عظیمی در شیوههای دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پیروزی وسرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.
خبر شهادت حسین فهمیده:
پنجشنبه 8 آبان ماه1359 ـ 5 دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده و در صدد محاصره ی آنها بودند. محمد حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته به زیر تانک میپرد. عراقیها گمان میکنند که آن منطقه مین گذاری شده و عقبنشینی میکنند .
بدنبال به شهادت رسیدن محمد حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی سیزدهساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز شهید شدهاست. امام خمینی(ره) در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد، چنین فرمود : «رهبر ما آن طفل سیزدهسالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
به این ترتیب و با این کلمات، حسین و فداکاری و شجاعت او جاودانه شد. بقایای پیکر شهید حسین فهمیده در بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده می شود.
شهید فهمیده در بیانات مقام معظم رهبری :
رهبر معظم انقلاب می فرماید : « زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی ، شهید فهمیده از اصالت های دفاع مقدس می باشد ...... بروز چنین حوادثی که از تربیت صحیح واصالت های خانوادگی است، صرفا درمحیط های اسلامی جلوه گری و نور افشانی میکند.»
شهید بهنام محمدی :
متولد : 12 بهمن 1345 ـ شهریور 1359 شایعه ی حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن می زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه ای از دست آنان می گریخت. برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می کرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچه ها می خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.
شهادت
با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره ی خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در28 مهرماه1359 پر کشید . این کبوتر خونین بال در قطعه ی شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال 1389 طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.
شهید عبدالامیر عمله :
شهید عبدالامیر عمله فرزند علی اصغر متولد 1 دیماه 1343 در روستای عمله تیمور که اینک به نام ابوذرغفاری مشهور است به دنیا آمد . ایشان تحصیلات مقدماتی خود را در همین روستا به اتمام رساند ، اما پیش از رسیدن به مدارج بالاتر با پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن پدیده ی جنگ تحمیلی ؛ دست از تحصیل کشید و با توجه به زمینه ی اعتقادی و مذهبی خود ، به یاران جان بر کمف بسیجی اش ملحق شد و برای دفاع از انقلاب اسلامی و مرز و بوم کشورش با اقتدار و اصرار زیاد برای کسب رضایت خانواده در یکشنبه 20 مهرماه 1359 به جبهه رفت .
در جبهه به خاطر سن کمش در بخش تدارکات مشغول شد اما شوق رسیدن به معبود جان پاکش را شعله ور ساخته بود لذا با خواهش و تمنا اجازه ی رفتن به خط کقدم را گرفت .در راستای رشادت هایش ؛ دی ماه 1359 در منطقه ی غرب شوش و در حوالی رودخانه ی کرخه از ناحیه ی دست راست مجروح می شود ، اما پس از بهبودی مجددا به جبهه باز می گردد
عبدالامیر عمله شجاعانه می جنگید به طوری که در یکی از عملیات ها وقتی که متوجه می شود اسلحه اش خالی از گلوله است با همان اسلحه ی خالی به سنگر عراقی ها یورش می برد و وقتی که افراد درون سنگر متوجه حضور ایشان می شوند دخیلک یا خمینی را سر می دهند ، عبدالامیر عمله هم یکی از سلاح های عراقی را می گیرد و با همان سلاح افراد درون سنگر را به پشت جبهه می رساند .
سر انجام عبدالامیر عمله در 25 فروردین 1360 در حالی که تنها 17 سال سن داشت بر اثر اصابت گلوله ی تیربار به معراج شهادت نائل آمده و به ملکوت اعلی راه یافت و پیکر پاکش با توجه به این که آن زمان شوش زیر تیر رس گلوله های « توپ ، تانک و خمپاره ی دشمن بعثی » بود در گلزار شهدای شیخان قم به خام سپرده شد .
شهید علی لندی :
علی لندی متولد 1385 در شهر ایذه خوزستان ؛ به عنوان فرزند دوم در یک خانواده پنج نفره در شهر ایذه به دنیا آمد ، یک خواهر بزرگتر بنام «دنیا» (19 ساله) و خواهر کوچکترش زهرا (8 ساله) می باشد .
پدرش که کارمند امور صنفی است و 20 سال سابقه کار دارد با صدایی پر افتخار اما لرزان می گوید ، علی همیشه در کمک کردن نمونه بود ؛ در همه ی زندگی اش تلاش می کرد یاری رسان باشد ، بارها دیده بودم که در خیابان دست مستمندان را می گیرد تا از خیابان عبور کنند یا به کودکان کمک می کند ؛همیشه مراقب خواهرها و مادرش بود ، در کار خانه و بیرون کمک می کرد و بارها دوستان و آشنایان بخاطر محبت ها و فداکاری هایش تقدیر کرده بودند .
پزشکان که منتظر بودند تا عمق سوختگی ها کمتر شود اما با بالا و پایین رفتن اکسیژن خونش مواجه می شود و در حالی که سطح هوشیاری اش بهتر شده بود اما به یکباره همه چیز تغییر می کند .
علی لندی نوجوان ۱۵ ساله ایذهای روز ۱۸ شهریور پس از وقوع آتش سوزی کپسول گاز مایع در خانه همسایه، برای نجات ۲ زن میانسال و سالخورده به آتش زد و با فداکاری تمام برای دور کردن منشاء آتش از آنها خود گرفتار آتش شد. وی با ۹۱ درصد سوختگی ابتدا به بیمارستان سوانح سوختگی طالقانی اهواز و پس از آن به بیمارستان سوانح سوختگی امام موسی کاظم(ع) اصفهان اعزام و بستری شد. متاسفانه به دلیل عفونت ناشی از سوختگی در نهایت ساعت 1 بامداد روز جمعه 2 مهر 1400 این قهرمان ایثارگر و فداکار ملی به خاطر ایست قلبی ، در بیمارستان امام موسی کاظم(ع) آسمانی شد .
اگر دقیق نگاهی به تاریخ شهادت این چهار نوجوان داشته باشیم می بینیم سه نفر از آنها در سال های 59 و 60 زمانی که در دوره ی دفاع مقدس بودیم به شهادت رسیدند دوره ای که باید برای زنده نگه داشتن آن مجددا آستین ها را بالا بزنیم این سه شهید در مکتب امام خمینی(ره) پرورش یافتند تا با نثار جان با ارزش خود فرهنگ عاشورایی و فرهنگ ایثار و شهادت را زنده نگه دارند و شهید علی لندی را باید پرورش یافته ی مکتب سردار دلها حاج قاسم سلیمانی بدانیم ، سه نفر از این شهداء فرزندان استان خوزستان هستند که به فرموده ی امام خمینی(ره) « دین خود را به اسلام ادا کردند» .
جوانان و نوجوانان ما اگر به بیانیه ی گام دوم انقلاب دقت داشته باشند و آن را در زندگی خود به کار گیرند و همیشه خود را سرباز ولایت بدانند نه به این مملکت آسیبی می رسد و نه شاهد این سختی ها خواهیم بود . ان شاالله .