تهران ـ نسرین صیادی ـ خبرنگار شوش نیوز
زخمی کردن دست و پا و آسیب زدن به بدن موج جدیدی ست که وارد مدارس دخترانه ی کشور و حتی استان ها و شهرستان های بزرگ و کوچک شدهاست.
اگر درگذشته یادگاری نوشتن روی تنه درختان با اجسام تیز عمل زشت و ناپسندی بود که مرسوم شده بود ، حالا این یادگاری نویسی با اجسام تیز پارا فراتراز گذاشته و به تن و بدن دختران نوجوان رسیدهاست. پرگار، سوزن تهگرد، تیغ اصلاح ـ تیغ موکت بر و هرچیز تیز دیگر میتواند وسیله مناسبی باشد که بتوانند با آن دست و پاهایشان را آن طور که میخواهند به شکلهای مختلف خطخطی کنند.
خطخطهایی که حتما همراه با خونریزی همراه است و حتی گاهی نیاز به پانسمان پیدا میکند. اما برخی به این سطح هم راضی نمیشوند و با داغ کردن وسیله تیزشان و یا سوزاندن محل خراشیده شده به خاکستر سیگار یادگاریهایشان را پررنگتر میکنند.
مثلا ما خودکشی کردیم
اگر این روزها در خیابان دختران نوجوانی را دیدید که دستهای خراشیده و ترسناکی دارند تعجب نکنید، آنها نه جانی هستند نه یک بیمار روانی ، بلکه تحت تاثیر پدیدهای قرار گرفتند که چندسالی است وارد مدارس دخترانه درسطح کشور شدهاست. پدیدهای که شمال و جنوب وشرق و غرب شهر نمیشناسند بلکه آنقدر رواج پیدا کردهاست که میتوان گفت همه مدارس دخترانه را در برگرفتهاست.
یکی از خان های دبیر تاریخ در یکی از مدارس تیزهوشان شهرستانی از استان ..... طی تماس تلفنی وقتی که اطمینان حاصل کرد که از ایشان نامی برده نمی شود گفت ؛ « متاسفانه این کار بین دختران دبیرستانی به خصوص در مدارس پرجمعیت که خانوادهها سیاست فرهنگی مختلفی دارند، رواج دارد. طوری که مدتی مد شده بود بچهها دستهایشان را به شکلی که انگار رگشان را زدهاند خط میانداختند. نه این که قصد خودکشی داشته باشند اینکار تبدیل به یک مد شده که بینشان رواج پیدا کرده و گاهی هم از ترس خانواده و معلمان پانسمان هم می کنند که متوجه نشوند و از طرفی دیگر بین دانش آموزان بیشتر جلب توجه کند.
معمولا در این سن و سال بچهها در گروههای دوستی حضور دارند. معمولا این گروهها چند رهبر و لیدر دارد که روی بقیه تاثیرگذاز است و ممکن است چنین کارهایی انجام دهند. متاسفانه در مدرسه این بچهها با اینکه بچههای جذابی بودند افسردگی شدید داشتند و چنین کارهایی انجام میدادند. که خط خطیهای این گروه شاید مشابه باشد.»
اعتراضمان را این طور بیان میکنیم
اما این خط خطیها از کجا میآید چه چیزی باعث میشود این نقوش دردناک در بدن یک دانش آموزها پیدا شود؟ طوری که حتی دلشان بخواهد خطخطیهایشان را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند. این سوالیست که برای هر نمونه جوابهای متفاوتی دارد.
این خانم دبیر تاریخ در ادامه افزود : « در مدرسه ما بیشتر بچههایی دست به این قبیل کارها میزنند که در هرکلاسی پرخاشگر هستند. این دانشآموزان میخواهند از این طریق اعتراضشان را اعلام کنند. یکی از بچهها یک بار سرکلاس اجازه گرفت که از سرویس بهداشتی استفاده کند، وقتی برگشت متوجه شدیم که در این مدت زمان چنین کاری با دستش انجام داده است. بعضی نیز از این طریق میخواهند به پدرو مادرشان واکنش نشان دهند. مثلا تلفن همراه میخواهند یا کاری را دوست دارند انجام بدهند که نمیشود و آن وقت با این کارها پدرومادرشان را تحت فشار قرار میدهند. در یکی از موارد دانش آموزی داشتیم که پدرش جانباز شیمیایی بود و وضع معیشتی مناسبی نداشتند. برای همین قصد داشتند دخترشان را وادار به ازدواج کنند و این دانش آموز نمیخواست ازدواج کند و دست به چنین کارهایی میزد.»
یک عمل دردناک اما عاشقانه
داغ کردن سوزن و نوشتن اسامی افراد روی دست و بدن یک خودآزاری جدید است که این روزها مدارس دخترانه را به خود دچار کردهاست. گویی که میان دختران نوجوان هرکس بتواند آزار بیشتری به دست خود برساند بازی را بردهاست. این خودآزاری چه لذتی دارد؟ خانم حقی مشاوره آموزشی یکی از مدارس منطقه ۲پایتخت در این باره میگوید:« سادیسم و مازوخیسم اختلالات روانیست که در نوع خود برای انجام دهنده لذت دارد. چه بسیار زن و شوهرهایی وجود دارد که مرد از شدت محبت به همسرش آزار میرساند. او را بسیار دوست دارد اما مورد ضرب و شتم هم قرار میدهد. در مدارس نیز به گونهای این موضوع وجود دارد. دخترانی را در مدرسه داشتیم که اسامی دوستان همجنس و یا ناهمجنس خودشان را به دلخراشترین شکل ممکن روی دستشان حکاکی کرده بودند. این علاقه در دانشآموز به قدری شور میگیرد که به خودآزاری و حتی دیگرآزاری میرسد. در خیلی از موارد دیدهایم دانش آموزانی که باهم دوست هستند به هم اجازه معاشرت با دیگران را نمیدهند و میگویند: تو فقط باید با من دوست باشی!»
ما روشنفکریم
اگر تا دهه پیش دخترها تلاش میکردند بدنشان را سالم نگهدارند و حتی شکستن ناخنهایشان آنها را ناراحت میکرد، امروز با دختران نوجوانی روبرو هستیم که کاملا خودخواسته آسیبهای جبران ناپذیری به بدنشان میزنند. خانم باقی معتقد است خوراک فکری دانش آموزان تغییر کرده است و این تغییر موجب پوچ گرایی آنها شدهاست:«نوع کتابها و فیلمهایی که میبینند این اثرات را داشته کتابهایی که بسیار بینشان عادی شدهاست. مثل خون آشامها و قصههایی از این دست. برای همین تیپ لباس پوشیدن و رفتارهایشان دقیقا نشان میدهد که کاملا تحت تاثیر یک فضای رسانهای خاص هستند. بچهها حتی تعریف دوستی متفاوتی دارند و این حرکات میخواهد آنها را نشان دار کند. در دوران ما وقتی میپرسیدند میخواهید چه کاره شوید در ذهنمان طوری بودیم که میگفتیم ما میخواهیم دنیا را تکان بدهیم. اما در مدرسه وقتی این سوال را میپرسیم حتی اگر کسی میگوید میخواهم جراح شوم. آخرش میگوید که چی؟ این کلمه «که چی؟» آخر تمام حرفهای بچههاست و این خوراکهای فکریشان میآید. وقتی کتابهای کافکا و کامو به لیست علاقهمندیهایشان اضافه شدهاست؛این پوچ گرایی خودش را اینطور نشان میدهد که از این طریق بخواهند ژست روشنفکری بگیرند. موضوعی که بنده در مدارس مذهبی که اصول عقاید مشخص و سیاستهای فرهنگی دقیقی دارند کم تر دیدهام.»
برای بررسی هرچه بیشتر این موضوع سراغ یک روانشناس از حوزه ی آموزشی رفتیم در این باره توضیحات بهتر و دقیقتری بشنویم.
تلاطمهای فکری این طور بروز میکند
در درجه اول بحرانهای دوره نوجوانیست. اینکه واحدهای هورمونال بدنشان به صورت غیرنرمال کار میکند. این دانش آموزان چون چیزی میخواهند که برآورده نمیشود و حتی نمیتوانند با خانواده شان گفتگو کنند و مسائل و تمایلاتشان را مطرح کنند و خواستههایشان در مدرسه نیز سرکوب میشود، به یک تلاطم مبتلا میشوند. تلاطمی که آنها را به سمت خودزنی میکشاند و چندسالی ست این شیوه متداول شدهاست و چون در اطرافشان کسی این کار را انجام دادهاست و آنها به تایید همسن و سالانشان احتیاج دارند دست به چنین کارهایی میکنند.
معمولا اگر دانشآموزان وارد رابطهای باشند که حس ناکامی در آن داشته باشند، سعی میکنند با این کار طرف مقابل را جذب کنند و یا برعکس اگر باهم خوب باشند هم برای اثبات عشقشان چنین کاری میکنند. اما باتوجه به جامعه آماری من این موضوع میان دانشآموزان الویت نیست.
بچههای نرمال هم به این مشکل مبتلا شدهاند.
گاهی این رفتار عجیب در بچههای نرمال نیز رخ میدهد. مثلا من نمونهای داشتم که مدرسهاش عوض شده بود و دوست همکلاسیهای جدید او را تایید کنند. برای همین این کار را یکی از همکلاسیهای جدیدش برایش انجام داده بود. یا دو خواهر از مراجعان من بودند که بسیار دختران خوبی بودند اما هردو این کار را روی پاهایشان انجام میدادند. وقتی با آنها صحبت کردم فهمیدم که پدر بسیار بداخلاقی دارند که آنها را شدیدا محدود میکرد و این فشار از سمت پدر بچهها را به سمت خودزنی و خراشیدن پاهایشان کشانده بود.
«خونبازی» شمال و جنوب شهر ندارد
خودزنی و یا به قول خود دانش آموزان خودزنی طبق جامعه آماری من در مناطق مختلف ایران وجود دارد . البته در شمال شهران مطلع شده ام که نسبت به دیگر استان ها بیشتر مشاهده می شود و در مقابل شهرستانی همانند شوش نه این که وجود نداشته باشد ، دارد ولی از آمار پایین تری نسبت به دیگر شهرستان ها قرار دارد .
شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام نیز در گسترش این موضوع موثر بودند چون بچه ها از زخم هایشان عکس میگرفتند تا عکسهایشان را به بقیه هم نشان دهند.
این کار تحت تاثیر از غرب نیست
بارها از من پرسیدهاند که ممکن است اینکار را تحت تاثیر شبکههای ماهوارهای انجام دهند یا اینکار تحت تاثیر فرهنگ غربی باشد؟ باید بگویم که خیر تقریبا چنین مورد مشابهی وجود ندارد. بسیار در خبرها دیدهایم که یک دانشآموز غربی به سمت بقیه تیراندازی کردهاست و یا این که بچهها باهم جمع شدهاند و در مدرسه کودتا کردهاند. آنها این خشونت را به آزار دیگران نشان میدهند. اما در این جا بچهها کمتر دیگر آزاری دارند بلکه خودشان را به این شکل زجر میدهند. اگرچه در غرب داریم که دانش آموز از افسردگی خودکشی کند اما به این شکل شایع که در دست و پایش خراش ایجاد کند. چنین چیزی مشاهده نشده است .
قلب این معضل در خانواده است
حل کردن این معضل آنقدر ریشهای است که کار آسانی نیست. آنقدر باید همکاری انجمن اولیای مدرسه ، معلمان و خانواده درست باشد که بتواند این موضوع را حل کند. متاسفانه مشاورههای ما در مدارس از سطح علمی بالایی ( اکثر به استثای عده ای از مشاوران که کارشان را انصافاً بلد هستند ) برخوردار نیستند و در بهترین حالت آدمهای خوبی هستند و محبت و رازداری آنها میتواند تاثیرگذار باشد. این مشکل یک مشکل چندوجهی ست اما قلب این ماجرا در دل خانواده است.