بهجت کریمی ، متخلص به گلشن« شاعری از تهران » که تا کنون دو کتاب شعر و یک مجموعه داستان کوتاه به رشته ی تحریر درآورده است ، به مناسبت همدردی با آتش نشانان ایثاگر شعری سروده و برای انتشار به شوش نیوز ارسال کرد .
آتش نشان
شب شعر مان ،شعر آتش نشان است
دل آزرده ودیده ام خون فشان است
تــو ای مظهر غـیـرت و پای مردی
که داغت بـه سینه برایم گران است
بـه دریــای آتـش زدی بـی مـهـابا
سیـاوش شـدی نام تو جاودان است
حلالت شیری که نوشیدی ازمادرخود
که نخل وجودت چو سرو چمان است
صـبـوری بــکــن پـیشه ای مادر من
کـه فرزند تو بهر حق جان فشان است
تو خاموش شو (گلشن) از عشق دیگر نگو
کــه عشـقی چنین افتخار زنان است
ســرم را فــدای قــدومــش نمایم
همان شیر مردی که آتش نشان است