چندی پیش این شاعر تهرانی به مناسبت شهادت جمعی از آتش نشانان که در پاساژپلاسکوی تهران به شهادت رسیدند شعری را سروده بود که در شوش نیوز منتشر گردید و امشب به مناسبت ریزگردهایی که مردم خوزستان را عذاب می دهد این شعر را سروده و جهت انعکاس ارسال کرده است .
این خطه زرخیر خوزستان همینجاست
مهد تمدن مرکز ایران همینجاست
دشت شکر ریز ایران است الحق
اینجا زمینش مهد شیران است الحق
اینجا جای پای مردان دلیر است
جای سلحشوران و فوج نره شیر است
اینجا همه خاکش غبار روز جنگ است
یعنی زمینش پر ز خون و لاله رنگ است
این سرزمین یعنی مکان عشق و ایمان
جا مانده اینجا جای پوتین شهیدان
باور کنید اینجا مقدس، نازنین است
خاکش پر از آلاله های آتشین است
نفتش بعد از جنگ عطرآگین گشته است
بوی شهیدانی کفن خونین گشته است
اینجا بدون کفش پا بر خاک بگذار
ای رهگذر پیشانیات بر خاک بفشار
اینجا شهر عشق و امید و وصال است
شهر نبرد مردمی نیکو خصال است
ای وای بر ما کین چنین غافل نشستیم
از یادمان رفته است در محفل نشستیم
کارون و اروندت مگر بی آب مانده
کز تشنگی شهر شما بی تاب مانده
این ریزگردِ در هوا ذرّات خاک است
زیرا که خاکش، خاک پیکرهای پاک است
دیگر نگو آلوده گردیده هوایش
عطر نفسهای شهیدان ذره هایش
اینجا اگر عاشق نباشی جان فشانی
مهد تمدن پایتخت باستانی
شوش و چغازنبیل و شهر آبشاری
اینجا تو از اصل تمدن یادگاری
این خاک حاصلخیز نفت و گاز دارد
بر ملک هستی سروری و ناز دارد
اینجا اگر یک روز شیر نفت و گازش
مسدود شد، دنیا خریدار است نازش
خاکش همه خاک تن مردان مرد است
جای قدمهای دلیران، ریزگرد است
«گلشن» تو جانت را فدای این زمین کن
بس سجده بر مردان این عرش برین کن