11212024پنج شنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۰۰۳۰۵4291

چهارمین شعر سال انجمن شعر فارسی شوش برگزار شد

تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی

به همت اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ، انجمن شعر فارسی و اداره ی کتابخانه های عمومی و با همکاری اداره ی تبلیغات اسلامی شهرستان شوش ، چهارمین شعر سال در سالن اداره ی تبلیغات اسلامی این شهرستان با تلاوت  آیاتی از قرآن کریم توسط حجت الاسلام شیخ عارف آل کثیر  برگزار شد .

به گزارش شوش نیوز ؛ ساعت 22 سه شنبه 4 خردادماه1400 هم زمان با روزملی مقاومت و پایداری و روز دزفول چهارمین شعر سال انجمن شعر فارسی وابسته به اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش با حضور «حجت الاسلام شیخ مهدی علیزاده اصل امام جمعه ، مهندس سعید پورعبدالهی معاونت برنامه ریزی و توسعه ی مدیریت فرماندار شهرستان شوش ، حجت الاسلام شیخ عارف آل کثیر رئیس اداره ی تبلیغات اسلامی ، مهدی عارف سرپرست اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ، عباس رضایی رئیس اداره ی کتابخانه های عمومی ، رضا ذاکری کارشناس فرهنگی اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ، محمد دیناروند کارشناس هنری و سمعی و بصری اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ، رحمن ایزدی رئیس انجمن شعر فارسی ، امید کرمی رئیس انجمن نویسندگان ، عباس کرم الهی سرپرست انجمن روزنامه نگاران ، جمعی از شاعران و اصحاب رسانه » چهارمین شعر سال برگزار شد .

مهدی عارف سرپرست اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش ضمن قدردانی از پرسنل اداره ، رئیس انجمن شعر فارسی و دبیر همایش شعر سال ؛ به حاضرین در همایش چهارمین شعر سال  از جمله « امام جمعه ، معاونت برنامه ریزی و توسعه ی مدیریت فرمانداری شهرستان شوش ، رئیس اداره تبلیغات اسلامی ، رئیس اداره ی کتابخانه های عمومی ، معاونت حوزه ی علمیه ی امام محمد باقر(ع) ، هنرمندان ، اصحاب رسانه و شاعران»  خیر مقدم گفت و در جمله ی کوتاه پیرامون شعر یادآور شد : اگر انسان به شعر به عنوان یک آموزش در کنار لذت بردن و سرگرمی نگاه کند به آن عادت می‌کند و این عادت سالم و مفید می‌تواند در روح و روان و زندگی فردی و اجتماعی او تأثیر شایسته‌ای داشته باشد. شعر یکی از مقوله‌های زیبا و دلنشین ادبیات به عنوان پنجمین هنر از هنرهای هشت‌گانه بشریت به شمار می‌رود که از دیر زمان تا کنون مورد توجه و نظر آحاد مردم بوده است.


در ادامه حجت الاسلام شیخ مهدی علیزاده اصل امام جمعه ی شهرستان شوش  به عنوان سخنران ویژه ی این همایش همچون دیگر مراسمات ، آغاز سخنان خود را با قرائت دعا سلامتی آقا امام زمان(عج) شروع کرد و اظهار داشت : «اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن ، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ، حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً ، وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا /// خدایا، ولى ات حضرت حجة بن الحسن ، که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد ، در این لحظه و در تمام لحظات ، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش ، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده ، و مدت زمان طولانى در آن بهره‏ مند سازى »

وی در ادامه به روایتی از امیرالمؤمنین به دلیل شرایط تاریخی و زمان کنونی و شباهت آن با زمان حضرت امام علی(ع) اشاره کرد و تصریح نمود : البته این روابط تفاوت هایی با زمان حال ما دارد ولی شباهت های بزرگی هم دارد ، به قول گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف بزرگ آلمانی و پدر فلسفی تاریخ که می گوید «تاریخ تکرار نمی شود اما اتفاقات درون تاریخ تکرار می شوند .» پس ما باید از مقاطع مختلف تاریخی درس بگیریم که بدانیم در چه لحظه ای چه کاری را باید انجام بدهیم .

امام جمعه ی شهرستان شوش در تکمیل  این روایت گفت :  دو دسته آدم کمر امیرالمؤمنین را شکستند در حالی که ابن ملجم مرادی با شمشیر فقر امام علی(ع) را شکافت ولی چطور این دو دسته آدم کمر امیرالمؤمنین را شکستند؟ در حالی که امیرالمؤمنین ، امام معصوم بود ، برای اثبات این روایت به چند نکته اشاره می کنم .


وی افزود : یکی از مراجع قبل از انقلاب به نام سید محمدحسن حسینی شیرازی مشهور به میرزای شیرازی و میرزای مجدد و صاحب حکم تحریم تنباکو ، وقتی جلسه ای را برگزار می کرد ، چه جمعیتی دور او جمع می شدند ؟ به تعبیر یکی از بزرگان که در دفتر یکی از مراجع کار می کرد  و آخرین باری که مقام معظم رهبری به قم رفته بود این شخص می گفت ؛  قرار بود مقام معظم رهبری ساعت 7 صبح بیاید ولی یکی از مراجع گفته بود که ساعت 12 شب حرکت کنیم آن شخص در پاسخ گفت : حضرت آقا ساعت 7صبح می آید ؛ آن مرجع گفت : ممکن است جا گیر ما نیاید .

امام جمعه ی شهرستان شوش همچنین افزود : شما فرض کنید همین الان قرار است مقام معظم رهبری به اهواز بیاید و می خواهد نماز جماعت بخواند ، چه تعداد آدم در آن نماز جماعت شرکت می کنند ؟نماز صبحی که امیر المؤمنین خواند و ابن ملجم مرادی او را به شهادت رساند به تعداد انگشتان دست آدم در آن نماز صبح حضور داشت ؛ حال در نظر بگیرید حتی با حضور پنج نفر قایم کردن شمشیر کار آسانی نیست چون شمشیر بزرگ است و آن کسی که می خواهد با شمشیر هجوم ببرد و ضربه را بزند اگر سه صف نمازگذار بود ، صف اول و دوم را رد می کرد صف سوم جلوی او را می گرفتند ؛ اما در آن مسجد به تعداد انگشتان  دست آدم حضور داشت وقتی ابن ملجم مرادی ضربه را می زند چه کسی امام علی(ع) را به منزل می برد؟امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ؛ وقتی امام علی(ع) شهید شد می گفتند مگر علی نماز می خواند؟وقتی می خواهند امیرالمؤمنین را دفن کنند چند نفر در مراسم شرکت می کنند ؟ اما شما در رحلت امام خمینی(ره) دیدید که چه جمعیتی آمد ؟


وی با اشاره به وصیت حضرت امام علی(ع) به فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین (ع) گفت : امام علی(ع) در مورد چگونگی غسل و کفن، تشییع و تدفین خود به پسرش امام حسن(ع) این‌گونه وصیت فرمودند: «ای پسرم! بعد از این‌که از دنیا رفتم من را غسل ده، کفنم کن، من را با باقی مانده کافوری که جدت را با آن حنوط کردم حنوطم کن، من را روی سریری قرار بده و جلوی سریر را حمل نکنید، بلکه عقب آن‌را حمل کنید، جلو آن خودش حرکت می‌کند و هر طرفی که او حرکت می‌کند شما هم به تبعیت از آن حرکت کنید. هر کجا ایستاد بدانید همان‌جا محل قبر و دفن من می‌باشد. من را روی زمین بگذارید. ای حسن! تو بر من نماز بگذار به صورتی که در آن نماز هفت تکبیر گفته شود که این هفت تکبیر بر غیر من حرام است، جز برای مردی از فرزندانم که در آخر الزمان بیرون خواهد آمد و هر ناراستى که در حق باشد درست خواهد کرد و هر بدعتى که در دین رسیده است برطرف خواهد کرد. بعد از این‌که از نماز فارق شدید، بر دور تابوت خطّى بکش و جای تابوت را نشان کن‏، سپس بجاى تابوت، برای من قبری را حفر کن  و لحد براى من بساز. به تخته چوبی خواهی رسید که با خط پدرم، حضرت نوح(ع) نوشته شده است. من را روی تخته بگذار و هفت خشت در ابعاد بزرگ بر روی لحد بگذار و چند لحظه‌ای صبر کن. که همان‌جا پیدایش می‌کنی بر روی من قرار بده. چند لحظه‌ای صبر کن، پس به قبر نگاه کن که مرا در لحد من نخواهی دید. روایت است که به جز حسنین(ع)، ؛ محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر نیز در مراسم تشییع حضور داشتند .


امام جمعه ی شهرستان شوش یادآور شد  : قبر امیرالمؤمین تا سال ها مخفی بود و امام موسی ابن جعفر(ع) مشخص کرد که قبر کجاست ، کیا این بلا را سر امام علی(ع) آوردند؟ دو تا طایفه این بلا ها را سر امیرالمؤمنین آوردند ؛ امروز هم اگر مراقب نباشیم این دو تا طایفه اگر دور هم جمع شوند این بلا را سر جامعه ی ما خواهند آورد . «عالم متهتک» اولین عالمی که می داند راه چی است و بی راهه کدام است ، متهتک به کسی گفته می‌شود که از رسوا شدن باکی ندارد. طبیعتاً کسی که از رسوا شدن، ترسی نداشته باشد، از انجام هیچ خطا و گناهی ابایی ندارد. چنین افرادی، با اعمال ناشایسته خود، موجب بدبینی مردم نسبت به علم و دین می‌شوند، و آنان را دین‌گریز می‌کنند. گروه دوم «جاهل متنسک» هستند ؛ یعنی شخصِ «نادانی» که اهل زهد و انجام عبادات است و در انجام عباداتش سخت‌کوش است. چنین افرادی، ظاهری زیبا و فریبنده دارند ولی باطنی تاریک و خالی از نور علم و معرفت. درباره ی این‌که این اشخاص، چه طور موجب کشانده شدن مردم به سمت باطل می‌شوند، احتمالات مختلفی داده شده و تفاسیر متفاوتی ارائه گردیده است. برخی گفته‌اند که منظور از باطل، همان جهلی است که یک عابد دارد، و مردم به خاطر عباداتی که از او می‌بینند، به جهل او رغبت پیدا می‌کنند و آن‌را امر مثبتی تلقی می‌کنند. برخی دیگر گفته‌اند که منظور این است که این فرد جاهل، به خاطر جهلش، موجب ایجاد بدعت در عبادات و دین می‌شود و مردم هم از او پیروی می‌کنند و به باطل کشیده می‌شوند. ممکن است که این دو نظریه، به یک موضوع اشاره داشته باشند. تفسیر دیگری می‌گوید: وقتی مردم، نادانی و جهل این شخص عابد را می‌بینند، نسبت به زهد و عبادات بی‌رغبت شده و راهی خلاف آنچه که او می‌رود طی خواهند کرد و در نتیجه از عبادات دوری خواهند کرد.


امام جمعه ی شهرستان شوش خاطر نشان نمود : یکی از همین عالمان متهتک نزد معاویه رفت و شروع کرد به بد و بی راه گفتن به امیرالمؤمنین ، معاویه به او گفت ؛ «ساکت شو تو می دانی در مورد چه کسی داری حرف می زنی؟» آن عالم گفت : « کی؟ » معاویه شروع کرد از فضائل امام علی(ع) صحبت کردند ، آن شخص مات و مبهوت ماند و گفت : « آقا شما که با علی دشمنی داشتی؟ » معاویه گفت : « بله آن دشمنی برای پست و مقام است ولی من خوب می دانم علی کیست  من او را کاملا می شناسم .»

حجت الاسلام شیخ مهدی علیزاده اصل افزود : جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: «یا علی! سؤالی دارم، علم بهتر است یا ثروت؟»، علی(ع) در پاسخ فرمود : «علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سئوال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: «اباالحسن! سئوالی دارم، می‌توانم بپرسم؟» امام در پاسخ آن مرد فرمود: «بپرس!»، مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: «علم بهتر است یا ثروت؟»، علی فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.» نفر دوم که از پاسخ سئوالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. در همین حال، سومین نفر وارد شد، او نیز همان سئوال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!» هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. اودر حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟» حضرت ‌علی(ع) در پاسخ به آن مرد فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.» نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار سیزدهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به رو به‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟»، نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی (ع) مردم به خود آمدند: «علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. سئوال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند. صدای امام را شنیدند که می‌گفت: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سئوال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.»


وی در بخش پایانی این روایت اظهار نمود : امام علی(ع) در سه جنگ حضور داشت « جنگ جمل ـ جنگ صفین و جنگ نهروان » در جنگ جمله اصلا تمایلی به جنگ نداشت و حتی اسرای این جنگ را با احترام به خانه های خود بردند و به آنها سواد یاد دادند ؛ در جنگ صفین تا سه نفر از یارانش به شهادت نرسیدند دستور جنگ را صادر نکرد اما بعد از آن به طور دشمن حمله کرد ولی وقتی جنگ نهروان شروع شد امیرالمؤمنین فرمود « یک نفر از دشمن سالم نماند » چرا؟ چون اینها خطرشان بسیار زیاد است چون روی پیشانی و زانوهای خود پینه دارند ولی نمی فهمند چکار دارند می کنند اهل بصیرت  وآگاهی نیستند ، راه را از بی راه بلد نیستند .

 

امام جمعه ی شهرستان شوش در پایان سخنان خود گفت : بنده ی خدایی که اتفاقی برایش افتاده بود بازگویی می کرد حال این موضوع داستان است یا واقعیت اطلاع ندارم ولی چون زیباست دوست دارم شما هم این موضوع را بدانید ، این بنده ی خدا می گفت یک روز نزد آیت الله بهجت رفتم ، آن مرد عارف عظیم الشأن ؛ اطلاع دارید که آیت الله بهجت چشم برزخی داشت ، یعنی واقعیت انسان ها را می بیند ولی اینطور نیست که این چشم برزخی همیشه کار کند و معمولا کسانی هم که دارند استفاده نمی کنند « آن که را اسرار حق آموختند ؛ مَهرکردند و دهانش دوختند» آنی که دمدام حرف میزند معمولا چیزی در کاسه ندارد و آنی که چیزی در کاسه دارد چیزی بیان نمی کند .

 

وی افزود : آن بنده ی خدا به آیت الله بهجت گفت : « مرا چطور می بینی ؟» آیت الله بهجت سر را پایین گرفته بود و گفت فعلا کار دارم ، آن شخص اسرار کرد که حتما بگوید مرا چطور می بیند ؟ آیت الله بهجت ولی که اسرار آن شخص را دید از کوره در رفت و گفت : « شما را همانند یک خر می بینم» به این بنده خدا برخورد و اشک هایش جاری گردید به همین منظور رفت حرم حضرت معصومه(س) سه روز و سه شب به «دعا ، عبادت  ، راز و نیایش » مشغول شد ؛ بعد از سه روز مجددا نزد آیت الله بهجت رفت و گفت : « آقا حالا چطور می بینی؟ » آیت الله بهجت گفت : « الان یک خر نورانی می بینم »این دوتا گروه به امیرالمؤمنین ضربه زدند « اجازه ندهیم در جامعه ی امروز ما این دو گروه به اسلام و انقلاب ضربه بزنند . »


در ادامه رحمن ایزدی رئیس انجمن شعر فارسی و سرداور چهارمین همایش شعر سال ؛ بیانیه ی هیئت داوران را قرائت نمود و گفت : بنام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد ؛ بی تردید شعر ترجمان نورانیت روح متعالی و دل زلال انسان می باشد که از اندیشه ی والا و همت بلند شاعران سرچشمه می گیرد و پس از پالایش و آرایش در ذهن بلند پرواز شاعران ، در دفتر خاطرات بشریت ثبت و ضبط می گردد .و چه بسا مایه ی مباهات شهرستان شوش دانیال(ع)  از قدیم یکی از قطب های مهم ادبی و شعری استان خوزستان بوده و هست .


ظهور شاعران بزرگی همچون « ملا غلام میرشکاک» و خانواده ی اهل شعر ایشان ، «مرحوم محمود صفارزاده» رئیس فقید انجمن شعر شهرستان شوش و شاعران بزرگ و بلند مرتبه ای دیگر و از همه مهمتر درآغوش گرفتنِ شاعر دار به دوش « دعبل ابن علی خزاعی » مبین این مهم مذکور می باشد .شایان ذکر است علاوه بر معرفی جایگاه ابدی «ادبی و هنری» این شهرستان در کشور باید نسبت به ارتقاء و اعتلای این جریان ادبی اقدامات لازم و مفید صورت گیرد که برگزاری مسابقه ی همایش شعر سال شوش می تواند یکی از این اقدامات و اتفاقات  مهم قلمداد گردد .


انجمن شعر فارسی وابسته به اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش و بات همکاری اداره ی کتابخانه های عمومی شهرستان شوش با اهداف شناسایی استعدادهای جوان و تشویق و ترغیب آنان در جهت تولید آثار فاخر و ارزشی فراخوان چهارمین جشنواره ی شعر سال را منتشرکرد که مهلت ارسال آثار از 15 اردیبهشت ماه لغایت 25 اردیبهشت 1400 اعلام گردید که پس از انتشار فراخوان بیش از 110 اثر از شاعران شهرستان « چه ساکن این کهن سرزمین شوش و چه آنان که در دیگر شهرستان های استان و کشور ساکن هستند » به دبیرخانه ی دائمی رسید که از این میان 30 اثر ارزشمند طی چندین ساعت خوانش و نقد و بررسی توسط هیئت داوران « عباس رضایی ـ روح ا... حاج ابراهیم ـ مجاهد چنانی ـ آزاد آزادپور و رحمن ایزدی فر » به عنوان حائزین « رتبه های برتر ـ پدیده و شایسته ی تقدیر » اعلام گردید .


به  نظر ما تمامی آثار رسیده به دبیرخانه دائمی شعر ، دارای ارزش بسیار بالایی بوده و از هر جهت گرانقدر و برگزیده می باشند ولی به خاطر محدودیت های خاص و قائده های تمام جشنواره ها لازم بود تعداد محدودی از آثار جهت دریافت لوح تقدیر به دبیرخانه معرفی گردد .


معرفی برگزیدگان توسط  علی نیکخواه مجری چهارمین همایش شعر سال به شرح زیر اعلام شد  :

شایسته گان تقدیر :

لیلا دیناروند ، صادق تکاب ، کلثوم ستاوی


پدیده ی سال :

انیس عگبی


برگزیدگان اول تا سوم :

ساجده احمدی (برگزیده ی سوم ) ـ سهیلا حسن غلامعلی(برگزیده ی دوم)  ـ علی حیدری زاده ( برگزیده ی اول )


از دیگر برنامه های این همایش می توان به تجلیل از رحمن ایزدی رئیس انجمن شعر فارسی توسط آذر شجاعی به نمایندگی از طرف شاعران اشاره کرد ضمن این که برای پوشش خبری این مراسم خبرنگاران پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز و شبکه خبری دانا حضور داشتند .


شایان ذکر است « رضا صاحبی بزار ـ یونس حسین نژادیان ـ حسین مرادی ـ مصطفی سلیمی ـ آزاد آزادپور ـ حسین مرادی ـ سهیلا حسن غلامعلی ـ زینب حسین پور ـ  لیلا دیناروند  ـ ساجده احمدی و.....» قطعاتی از اشعار خود را خوانش نموند که در پایان این خبر سروده ی رضا صاحبی بزار و زینب حسین پور به ترتیب آمده است :


 

رضا صاحبی بزار به مناسبت چهارم خرداد روزملی مقاومت  و پایداری و روز دزفول مثنوی 22 بیتی خود را تحت عنوان « الف دزفول » تقدیم مردم استان خوزستان و پایتخت مقاومت ایران نمود :

دزفول، ای پر کرده بوی خون هوایت را

بغضی هزاران ساله بسته راه نایت را

مثل شکوه معبدی هستی که راهب ها

یک عمر می بوسند دستان دعایت را

آرام ماندی تا کبوتر ها بپوشانند

با بالهاشان قلعه ی آجر بنایت را 

تو مادر ساسانی ایران زمین هستی

که لشکر رم خم شد و بوسید پایت را

مادر که نه، تو دایه ی  تاریخی و شاپور

می اورد تا خانه زنبیل و عصایت را 

شهر فرنگ قصه ها بودی و میگفتند 

مادر بزرگان قصه ی فرخ لقایت‌ را

سی مرغ  از کوه بلند قاف تا سالند

می جست راه مرقد سبز قبایت را

آژیر می پیچید در گوش تو و هر بار

آهسته خواندی ذکر لا حول و ولایت را

در گرده ات هر بار که موشک فرو می رفت

مانند بغضی تلخ  می آزرد  نایت را

در سینه ات با گریه داغی تاره میخوابید

هر شب کفن ‌کردی یکی از بچه هایت را

شب بود و خون در کو چه هایت رنگ ‌دیگر داشت

رنگ صدای شیون و باروت و خنجر داشت

صدام نعره میزد و ما شعر می خواندیم

می گفت : الف دزفول و مادر شهر می ماندیم

ما را دعا میکرد هر شب حضرت حزقیل

حتی خدای معبد پیر چغا زنبیل

مردانمان را جبهه ها بردند تا بستان 

هر بار می رفتند گلهای دبیرستان

زنهایمان مادر نه، بلکه شیر بودند

فواره های روشن تکبیر بودند 

زن نه، که هر یک کهکشانی درد بودند

هر یک برای خود سپاهی مرد بودند

هر بار نعشی در شهید آباد آوردند

کل می زدند انگار که داماد آوردند

با آنکه مانند خزان دلگیر بودند

با اشک کنج روسری درگیر بودند

نعش جوانان را به زهرا می سپردند؟

یا قطره هاشان را به دریا میسپردند؟

ما سالها دلگیر بی مهری و دردیم 

اما هنوز آتش فشانی از نبردیم

ما مرد میدان عمل بی مزد و حرفیم

ما شعله های روشن اما زیر برفیم

حالا الف دزفول یک تندیس درد است

موشک میان پنجه هایش موم سرد است

زینب حسین پور ـ غزلی 14 بیتی را تقدیم به مردم ولایتمدار شهرستان شوش دانیال(ع) با عنوان «سرزمین  خسته از تاریخ» نمود :


هرچند در کشاکش دوران شکسته ای

از زخم های کهنه ی پنهان شکسته ای

لای سکوت خسته ی تاریخ خم شدی

پای جنون لشکر شیطان شکسته ای

قلبت شکست و پای زیگورات جان تو

در انتهای بغض بیابان شکسته ای

از رگ رگ غرور تو شاوور می چکد

پای نگاه کرخه ی ایوان شکسته ای 

آپادانای محکم  من خم شد از جنون

وقتی که دید پای زمستان شکسته ای

ای شوش ای کرشمه ی خاموش در سکوت

ای سر سپرده بر کف دستان بی قنوت

ای زخمهای خسته ی فتح المبین داغ

ای کوچه باغ هرشب مردان بی چراغ

ای یادمان باور صد فکه در جنون

ای یادگار خسته ی تاریخ غرق خون 

با من بخوان تو سوره ی از ماورای عشق

متن کتیبه های پر از نقش های عشق

حالا منم کنار تو با بغض دانیال

آپادانای خسته ی من برخودت ببال

بگذار سر به شانه ی این صخره های سخت

تا حس کنی شکوه غزلهای پایتخت

می بالمت به دامن شاوور پر خروش

ای اتفاق تازه ترین زخم های شوش

حالا برای دیدن خود قد بکش ببین

بغض مرا که نقش تو حک کرده بر جبین

تو آشنای هر دل در خود شکسته ای

اما هنوز هم که هنوز است خسته ای

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست