فائقه شیرک ـ خبرنگار شوش نیوز
عکس ـ حسین دیناروند ـ مهیار فرجی
به همت گروه تئاتر اندیشه وابسته به انجمن هنرهای نمایشی اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش ششمین جلسه ی کارگاه آموزش بازیگری مرحله ی مقدماتی در پلاتوی شهید احمد حیاری برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز ، از ساعت 18:30 الی 20:30 پنجشنبه 14 مردادماه1400 همزمان با « صدور فرمان مشروطیت» و «تحلیف سیزدهمین دوره ریاستجمهوری با ادای سوگند آیت الله ابراهیم رئیسی به عنوان هشتمین رییس جمهوری اسلامی ایران در مجلس» ششمین جلسه ی کارگاه آموزش بازیگری دوره ی مقدماتی زیر نظر استاد عباس کرم الهی با محوریت « 11 نکته ی طلایی برای بازیگران مبتدی» در پلاتوی شهید مدافع حرم احمد حیاری برگزار شد .
استاد عباس کرم الهی پیرامون این یازده نکته ی طلایی گفت : این نکات هم برای بازیگری سینما و هم برای بازیگری تئاتر کاربرد دارد اما برای تئاتر مفیدتر است زیرا در سینما چیزی وجود دارد به نام تصویربرداری دوباره و یا کات و در صورت زیبا بازی نکردن قابلیت اجرای دوباره ی نقش وجود دارد اما در تئاتر فقط در آن زمان شما یک بار از عمرتان می توانید آن نقش را ایفا کنید و دیگر در اجرای بد آن راه برگشتی وجود ندارد . برای همین اجرای هر چه قوی تر و بی عیب تر آن بسیار حائز اهمیت است .
وی در ادامه به نترسیدن به عنوان اولین نکته اشاره کرد و یادآور شد : اولین چیز حائز اهمیت قطعا رو به رو شدن با دست و پنجه نرک کردن با صحنه و ترس اولیه از آن است . از صحنه نترسید ؛ برای فراموش کردن موضوع و کنار آمدن با آن کافی است فقط روی نقش خود تمرکز کنید و به هیچ چیز دیگری توجه نکنید . فقط نقش خود را به خوبی ایفا کنید و از نوری که روی شما متمرکز است لذت ببرید و کاری کنید که باید بکنید . البته ترس از صحنه قطعا بعد از چندین بار رفتن به روی صحنه را از بین می رود و راحت تر با آن کنار می آیید . ناگفته نماید که همیشه بخشی از ترس در صحنه در شما باقی خواهد ماند که باغث هوشیاری شما و اجرای بهتر بر روی صحنه می شود .
وی افزود : دومین نکته ی طلایی این است که روی سن تئاتر ماشینی نباشید ؛ شما ربات نیستید ! قرار نیست شما از روی نمایشنامه برای بینندگان خود بخوانید (به جز در برنامه های نمایشنامه خوانی) قرار نیست آنها را حفظ کرده و مانند یک ربات و ماشین آنها را بازگو کنید . چیزی که بازیگرانِ خوب را از بقیه جدا می کند «حس و باور کردن اجرا است .»شما باید با حس، نقشِ خود را ایفا کنید و نه اینکه مانند یک ربات خشک و ساده ایستاده و دیالوگ ها را بازگو کنید . برای اینکار نقش خود را باور کنید و همانطور که گفتم در زمان اجرا در آن نقش زندگی کنید .تماشاگران به راحتی و به سرعت متوجه حالت ماشینی و بد بودن اجرا شده و از آن لذت نمی برند . هیچوقت تا وقتی که واقعا بازی و نقش خود را درک نکده اید حتی یک کلمه را نگویید . سعی کنید چندین باز نمایشنامه را خوانده و نقش را باور و درک کرده و سپس برای اجرای آن به روی صحنه بروید .
باور و خلاقیت سومین نکته ی طلایی بود که مدرس این دوره از کارگاه آموزش بازیگری به آن اشاره کرد و گفت : برای داشتن یک اجرای خوب کافی است که تماشاگران شما این را باور کنند که شما همان کسی هستید که در نمایشنامه نوشته شده است . برای اینکار کافی است ابتدا خودتان این را باور کنید . برای سفر بینِ دنیای واقعی خود و دنیای نقشی که قرار است بازی کنید کار سختی نیست . کافی است که فقط این را باور کنید و کمی خلاقیت داشته باشید تا نقش را به زیباترین شکل اجرا کنید .
استاد کرم الهی در ادامه به چهارمین نکته ی طلایی اشاره کرد و اظهار داشت : یک بازیگر تئاتر باید یک فیلسوف و یک ورزشکار باشد ؛ یک بازیگر باید از ذهن و بدنش برای اجرای هر چه بهتر نقشش نهایت استفاده را ببرد . ذهنش باید قابلیت فهم چیزها را داشته باشد و بدنش باید توانایی به تصویر کشیدن آن موضوع را داشته باشد و بتواند با کمک حرکات ِ دست ، صورت و بدن نهایت اطلاعات و حس را به تماشاچی منتقل کند . منظور از فیلسوف بودن خلاق بودن و قوی بودن ذهن شماست که باید موضوع را درک و به خوبی به اجرا بگذارد و منظور از ورزشکار بودن این است که باید با حرکات درست و به جا این ارتباط را با تماشاچی تکمیل کند . نباید همش خشک و ایستاده باشید و با استفاده از اطلاعات ذهنی پیام و موضوع را به تماشاچی انتقال دهید و نباید اینور و آنور دویده و فقط به حس بینایی تکیه کنید . حتما باید این توازن را در اجرای خود رعایت کنید .
وی در پنجمین نکته ی مهم طلایی به مطالعه ی دقیق نمایشنامه تأکید نمود و گفت : یک بار نمایشنامه را با دقت بخوانید . هر وقت تمام شد ، یک بار دیگر آن را بخوانید ، آنقدر آن را بخوانید که داستان با روح و جان شما آمیخته شود . اول به خوبی آن را درک کنید و بفهمید و سپس با خود فکر کنید که نویسندهن ی آن خواسته است تا چه هدفی را از آن بیان کند . این نگاه لبرونی به داستان بود . دوباره بخوانید اما این بار با دید و نگاه جدید از نقشی که در آن قرار است بازی کنید . با کارگردان درباره ی حستان در مورد نمایشنامه بحث کرده و گفتگو کنید و در صورتی که شک و تردیدی درباره ی نقش خود دارید به او بگویید تا برایتان آن را روشن کند . این خیلی مهم است . شما باید مکان ها ، زمان ها ، افراد ، داستان و پیام آن را بفهمید .
پیشکسوت تئاتر شهرستان شوش شناخت عمیق نقشی که بازیگر قرار است آن را اجرا کند ششمین نکته ی طلایی دانست و یادآور شد : قدم بعدی این است که تا آنجایی که می توانید درباره ی نقش مورد نظرتان اطلاعات به دست آورید . این که از کجا آمده؟ و چه کسی است؟ روابط اجتماعی اش چطوریه ؟ و.... پاسخ بخشی از این پرسش ها را می توانید در نمایشنامه پیدا کنید ولی بیشتر آن می بایست از ذهنِ شما بیرون آید ! در نمایشنامه جستجو کنید تا آنجایی که ممکن است نقش مورد نظر را بشناسید . شاید برایتان جالب باشد ، اما برخی بازیگران حتی برای نقش مورد نظرشان دفترچه ی خاطرات می نویسند ! شما باید نقش مورد نظر را مانند کف دستتان بشناسید . حتی اگر بیشتر اطلاعات نقش مورد نظر شما از تفکر خلاق و ذهن شما بیرون آید و فقط بخشی از آن به نمایشنامه مربوط باشد . شما باید وی را کامل و با کوچکترین جزئیات بشناسید . آرام ، آرام بعد از آن شما می توانید بفهمید که نقش مورد نظر چگونه فکر می کند ! درک می کنید که نمایشنامه چرا آن حرکت و واکنش ها را انجام می دهد ! شما می فهمید که چه بنیاد و اساسی پشت رفتار بازیگر در اجرا است . درباره فلسفه ، طرز فکر وی و عادات و رفتارهای وی می فهمید . این کارِ تکلیف یک بازیگر در خانه است . !
برقراری ارتباط حسی و عاطفی با نقش توسط بازیگر به عنوان هفتمین نکته ی مهم طلایی بود که استاد کرم الهی در این خصوص گفت : هم اکنون شما می دانید که شما قرار است نقشِ چه کسی را بازی کنید ! حالا نوبت این است که آن فرد باشید ! این بخش هم ساده ترین و عم سهت ترین بخش بازیگری به حساب می آید . خوب دیالوگ هایی که توسط نقش مورد نظر گفته می شود را حفظ نمایید و درک کنید که وی چه حس و حالاتی دارد وقتی که دارد آن ها را بیان می کند (عصبانی ، ناراحت ، هیجان زده و....) برای اینکار تشابه وضعیت نقش مورد نظر را با خاطرات عاطفی خود پیدا کنید . به عنوان مثال ؛ در نقش مورد نظر شما باید نقش یک دختر را بازی کنید که بسیار هیجان زده است از اینکه فردا قرار است به سفر برود . به خاطرات عاطفی خود مراجعه کنند و زمانی که پیدا کنند که خودتان حالت این چنینی داشتند و آن حالت را به اجرا در پی آورید ! وقتی که کامل آن نقش را بگیرید و بفهمید . موقع اجرا : نه به جای او فکر می کنند . نه به جای او حس می کنندو نه به جای او انجام می دهید ! این نقطه ی موفقیت شماست !
وی تمرین مداوم و تمرکز را هشتمین نکته ی مهم طلایی برای بازیگران مبتدی دانست و در این راستا خاطر نشان نمود :بعد از این که شما به خوبی نقش مورد نظر را درک کردید باید آن را تمرین و به درستی اجر ا کنید . برای این که روی صحنه ، جلوی دوربین جوری نقش خود را اجرا کنید که تماشاچی باور کند که شما آن فرد (نقش مورد نظر) هستید . باید هر آنچه که نقش مورد نظر می بینید و حس می کنید که برای این کار شما باید تمرکز بالاو تمرین زیادی داشته باشید تا به مرحله برسید .پس به یاد داشته باشید که تمرین مکرر و تمرکز بر روی نقش یکی از مهمترین بخش های بازیگری است که اگر آن را داشته باشید ممکن است در یک لحظه کل بازی شما خراب شود : پس این نکته را عیچوقت فراموش نکنید .
استاد عباس کرم الهی هوشیاری را به عنوان نهمین کته دانست و گفت : شما وقتی در حال اجرا هستید باید در آن فضا گرفتار باشید و خودتان را در آن نقش فرو ببرید . اما یادتان باشد که باید هوشیار باشید ؛ شما بازیگر هستید . باید گرفتار نقش باشید ؛ اما نه اینکه اینقدر در نقش فرو رفته باشید کهباعث خراب شدن کار شوید ! این یک فاجعه در زمینه ی بازیگری است که شما اینقدر در نقش فرو رفته باشید که ناخواسته کاری را انجام دهید که در نمایشنامه نبوده ؛ برای همین همیشه یادتان باشد که شما بازیگر هستید و دارید آن نقش را بازی می کنید و بدانید که احرای یک نقش یا تبدیل شدن به یک شخصیت دیگر خیلی فرق دارد .
همدردی با نقش توسط بازیگر دهمین نکته ی طلایی بود که مدرس کارگاه به آن اشاره کرد و تصریح نمود : یکی از نکات مهمی که بازیگران حرفه ای آن را انجام می دهند ، همدردی با نقش مورد نظر است . چرا همدردری ؟ همدردی بهترین روشن برای درک نقش مورد نظر است که باعث می شود که اجرای شما تا چندین برابر حرفه ای تر از قبل باشد .شما با همدردی می توانید « عذاب ، سعادت ، پیچیدگی ، حال و حسِ نقشِ مورد نظر » را به راحتی درک کنند . پس یادتان نرود که همدردی یکی از بهترین کلیدها برای درک کردن، صاحب شدن و به تصویر کشیدن یک نقش است . همین حالا شروع کنید : با نقش مورد نظر خود همدردی کنید . حالش چگونه است؟ چی کارها می کند ؟ ناراحت است ؟ خوشحال است ؟ جدی ! منم همینطور ....
استاد عباس کرم الهی با 35 سال سابقه ی بازیگری ، کارگردانی و نمایشنامه نویسی یازدهمین و آخرین نکته ی مهم طلایی را لذت بردن از حاصل دو تا سه ماه تمرین و ممارست دانست و گفت : آخرین نکته این است که از جریان کار لذت ببرید ! لذت ببر که هم اکنون بر روی صحنه هستی و دارای اجرا می کنی . از نوری که نور افکن بر روی تو متمرکز است لذت ببر و بدان بازیگری یک کار گروهی است ، پس باید با همکاران بازیگر خود ارتباط دوستانه برقرار کنید . زیرا مقداری که اجرا لذت بخش است دقیقا به حس و روحیه ی کاری گروه بستگی دارد . پس اگر همه ی بازیگرها با هم رابطه ی نزدیک و دوستانه داشته باشند و با هم راحت باشند از جریان کار لذت می برند . نه اینکه هر لحظه آرزوی تمام شدن اجرا را کنند ! پس صد در صد با روحیه ی بالا و حس خوب نقش را به بهترین نحو ممکن اجرا کنید .
حتما این نکات را در هنگام بازیگری به یاد داشته باشید و به آنها عم کنید ... چه کسی می داند؟ شاید شما هم روزی به روی پرده های 35 میلیمتری سینما رفتید و به یک بازیگر خوب و قوی تبدیل شدید . هیچ وقت نا امید نشوید و از شکست ها نتیجه بگیرید . از شکست خود درس بگیرید و با روحیه ی جدید و قوی تر به کار خود ادامه دهید .
وی در ادامه به تعریف مونولوک و دیالوگ پرداخت و در این خصوص گفت : مونولوگ: تکگویی یا مونولوگ یکی از شگردهای ادبیات داستانی و هنرهای نمایشی است که در آن شخصیت داستان یا گوینده ی «شعر ، خطابه یا داستان یا وصف و درددلی را به تنهایی»، خطاب به خود یا بینندگان و شنوندگان، عرضه میکند و در برابر دیالوگ قرار میگیرد. ( یه نفره وی تست بازیگری اصولا ما نیاز به مونولوگ داریم چون خودمون تنها هستیم)دیالوگ: گفتوگو یا دیالوگ در مورد «داستان، فیلم و نمایشنامه»، یعنی همان گفتگوهای شخصیتها در روایت که تابع ریزه کاریها و قواعد مربوط به خود است. دیالوگ در مقابل مونولوگ (تکگویی) است.( دونفره)
استاد کرم الهی سپس به چند نکته در مورد مونولوگ های کوتاه اشاره کرد و یادآور شد : نکته ی اول : مونولوگی را انتخاب کنید که مناسب سن شماست. یعنی با 20 سال سن نقش یک پیرزن شصت ساله رو انتخاب نکنید. نکته ی دوم : مونولوگ های شما باید ترجیحا کوتاه باشند.قرار نیست ده الی بیست دقیقه زمان داشته باشید. شما فقط چند دقیقه زمان دارید. نکته ی سوم : قرار نیست دقیقا همین مونولوگ ها را در تست بازیگری خود استفاده کنید. می تونین دست به قلم شوید و فقط از این مونولوگ ها ایده بگیرید. نکته ی چهارم : تعداد این مونولوگ ها بروزرسانی می شود و سعی میشود مونولوگ های زیادی اضافه گردد.
وی در ادامه برای تست بازیگری در جلسه ی بعد چند مونولوک را برای هنرجویان قرائت نمود و هر یکی از مونولوگ ها را به یکی از هنرجویان داد تا برای جلسه ی آینده با حس و حرکت اجرا نمایند :
مونولوگ شماره 1 با عنوان «می خوای جای منو بگیری؟»
مهربان دیناروند در نقش سارا
امروز که اومدم سرِ تمرینِ تئاتر ، می خواستم سینه تو پاره کنم و قلبتو درآرم… می خواستم ازت متنفر باشم . از ته دلم دوست داشتم ببینم که توی بازیِ اون نقش شکست می خوری یا نه .... آخه تو داری دیالوگ های منو می گی ، لباس های منو می پوشی، داری نقش منو بازی می کنی!! اما وقتی نشستم و تمریناتت رو دیدم فهمیدم که نمی تونم ازت متنفر بشم…چون.. چون تو خوب هستی. تو بهتر از منی. خوب این یه حقیقته که مخاطب دوست داره جوونی و زیبایی و طراوت ببینه و این چیزایی که تو داری شون…ده سالِ تئاتر منو از هر چیزی که می خواستم دور نگه داشت… این چیزی بود که مچ پای شکسته ام بهم فهموند… برات آرزوی موفقیت دارم!!
مونولوگ شماره 2 با عنوان « فکر میکنی کلاست رو پایین میاره؟»
ام البنین دهداری در نقش نسترن:
بی کلاسه؟ فکر می کنی کلاست رو پایین میاره؟ شما همش می گین که اون بی کلاسه . ممکنه اون پول نداشته باشه ولی کلاسش بالاتر از تو و دوستای مسخرته مامان. دیگه برام مهم نیست مامان..تو می تونی بهم بگی چی بپوشم…کجا برم، کجا بیام و چیکار کنم و چیکار نکنم اما قرار نیست بهم بگین چه کسی رو باید دوست داشته باشم…مامان می دونم امیر اون کسی نیست که تو برا من می خوای.. امیر وضعیت درستی نداره، پول و ماشین نداره ولی برام مهم نیست چون اون وجدان داره. مامان من سرتاپاشو دوست دارم.. دوسش دارم!!!
مونولوگ شماره3 با عنوان« کمکم کن که بازیگر شم»
پروانه امیدی در نقش فاطمه:
خدایا. می دونم مدت زیادیه که بات حرف نزدم ، ولی الان خودت بهتر می دونی که به کمکت نیاز دارم. می دونم که من خیلی بدی کردم ولی می دونمم که تو خیلی بخشنده هستی. دیگه هم قول می دم گناه نکنم و هر کسی هم بهم پیام داد سریع بلاکش میکنم!!!.خدایا واقعا خودت می دونی که الناز هیچی از بازیگری نمی دونه.می دونمم این حکمت تو بود که توی تست بازیگری رد شده ولی خدایا.. ازت می خوام که کاری کنی که من این تست بازیگری رو قبول شم که الناز بسوزه. (مکث) خدایا می دونم که نباید دعا کنم کسی رو اذیت کنی ولی خوب خودت خوب می دونی که چه دختر بی شعوریه…خدایا خواهش می کنم منو قبول کن ، منم قول می دم دیگه هر روز نمازامو بخونم و خواهر کوچیکه مو هم مجبور می کنم نماز بخونه..باشه؟…آمین
مونولوگ شماره 4 با عنوان « یعنی من حق ندارم شاد باشم؟»
مائده لطفاوی در نقش هنگامه
شما کلا اعتقادی ندارین که یه دختر می تونه آزاد باشه و استقلال داشته باشه…نه؟.. من اصلا دوست ندارم با کسی باشم . می فهمیی ؟ من از هیچ پسر و دختری خوشم نمیاد چه برسه که الان بخوام زن کسی باشم.. شاید یکم خودخواهانه است ولی من… من فقط خودمو دوست دارم. چرا باید با کسی باشم. چرا باید به دیگران احتیاج داشته باشم؟ .. چرا باید همش منتظر باشم که یکی بیاد منو بگیره که مثلا خوشبختم کنه… چرا فکر می کنی من نمی تونم خودمو خوشبخت کنم…من هنوز سنم کمه و می خوام تا دلم می خواد لذت ببرم از زندگیم..چیزهای جدی زندگی هم می ذارم برا بعدا…حالا هم لطفا برو به مامانم و مامانت بگو از من خوشت نمیاد… باشه؟
مونولوگ شماره 5 با عنوان ( پرواز )
فاطمه آرین در نقش تینا
اولین باری که سوار هواپیما شدم هفت سالم بود…من برای مسابقات کشوری انتخاب شده بودم و باید می رفتم تهران..خیلی حسِ عجیبی داشتم وقتی داشتیم می رفتیم سمتِ هواپیما…. اصلا همه چیز انگار جادویی بود…یادم میاد پدرم توی پرواز خیلی آدمِ متفاوتی بود.. می دونی.. جوری که با مهماندا را صحبت می کرد خیلی مهربون بود. همش داشت با همکارش که همراهمون بود می خندیدن..من مدت زیادی می شد که خنده ی بابامو ندیده بودم…. خیلی بچه بودم… فکر می کردم وقتی می ری توی هواپیما هر کسی که می خوای می تونی باشی!!..این خاطره رو هیچ وقت برا مامانم تعریف نکردم… حتی وقتی بابام تنهامون گذاشت!!!
مونولوگ شماره 6 با عنوان « برو جلو»
حدیث الهایی در نقش مینا :
خیلی وقتا زندگی بهت لیمو میده.. تو می تونی آب و شکرش رو اوکی کنی و شربت لیمو بخوری و می تونی هم همون لیمو رو با پوست تلخش بخوری…دوتا انتخاب داری.. برای یکی از انتخاب ها باید از سر جات بلند شی و برای یکیش نیازی نیست هیچ تکونی به خودت بدی…پس پاشو و یه کاری کن.. جرات کن ..جسارت کن و رویاهاتو دنبال کن… هدفت و پیدا کن و برنامه بریز و برو دنبالش..و بدون که یه بی پول با برنامه خیلی موفق تر می شه از یه پولدار بی برنامه!!
مونولوگ شماره 7 با عنوان « برو جلو»
حسین دیناروند در نقش دانیال
ما نمی تونیم اعتراض کنیم . چرا؟ چون خلاف قوانینه . شاه اعلام کرده همه چی جرمه ، روزنامه نگارها رو زندانی کردن. اونها مطبوعات رو داغون کردن… دوستان من رو کشتن… من اگر همین جنایات رو مرتکب بشم چیکارم می کنن؟ اما خودشون دارن بهش افتخار می کنن. چرا هیچ رحم و بخششی نیست؟ چرا کاری نیست ؟ آینده بچه های ما قراره چی بشه؟ نوشتن جرمه. حرف زدن جرمه.چند روز پیش چند نفر از دوستان من رو توی دانشگاه دستگیر کردن. دانشجو بودن جرمه؟ ولی من فکر می کنم ترسو بودن جرمه.. جرم همه ما ترسو بودنمونه…
مونولوگ شماره 8 با عنوان « دوستت داشته ام و دارم »
مهیار فرجی در نقش امیرعلی
من می خواستم باهات باشم افسانه…حتی شده باشه یکم… من فکر می کردم می تونم کاری کنم که دوستم داشته باشی.. می خواستم که آرامش داشته باشی کنارم… می دونم که شاید من اولین انتخاب و اولویت تو نیستم ولی خوب… چجوری بگم…خوشحالم که گاهی شاید یکم منو دوست داشتی…. هیچ وقت نفهمیدم چرا بهم نگفتی برو، البته هیچ وقت هم بهم نگفتی بمون..من بهترین تو رو و بدترین تو رو دیدم و همشو دوست دارم… عاشق حرف زدنتم… عاشق عصبانی شدنت…عاشق وقتی میخوای یه چیزی رو برام تعریف کنی… عاشق وقتی خنگ میشی و اشتباه می کنی… نمی دونم در مورد من چی فکر می کنی یا اصلا برات مهم هست یا… افسانه من فقط خواستم برای آخرین بار ببینمت چون که دارم میرم….فقط می خواستم بت بگم من واقعا دوستت داشتم و دارم…
مونولوگ شماره 9 « عبرت می گیرید؟»
محمد معین در نقش آرش
کدام یک از شما می داند این مکان کجاست؟ اینجا اسپاد است.پنجاه هزار مرد در این میدانِ نبرد جان خود را از دست داده اند . همان نبردی که تا امروز ادامه داشته است و ما در آن می جنگیم.در همین میدان نبرد سبزه زارها با خون پسران جوان رنگین شده است و بوی خون وسرب داغ هوا را پر کرده است. ای مردان به روح آنها گوش دهید. من در همین میدان نبرد به خاطر کینه ی قلبم ، بردارم را کشتم. نفرت خانواده من را نابود کرده است. به روح آنان گوش دهید ، آیا عبرت می گیرید؟ اهمیتی نمی دهم و نمی خواهم که هم اکنون همدیگر را دوست بدارید اما به یکدگر احترام بگذارید. من نمی دانم اما شاید در آخر ما بیاموزیم که با یکدیگر سخن بگوییم…
مونولوگ شماره 10 با عنوان قاتل
عقیل سرخه در نقش :پیمان
( با تلفن):
من پول ندارم بهتون بدم…من خونه و ماشین گرونی هم ندارم بهتون بدم…اما من در طول زندگی ام یه مهارت هایی رو کسب کردم بخاطر کارم…مهارت هایی که امثال شماها از اون می ترسین و خیلی از دوستای تو رو روانه زندون کرده… حالا اگر دخترم رو رها کنی که برگرده خونه دیگه همه چی تمومه و من هم میدونم چیکار کنم که کاملا پرونده ات فراموش بشه… ولی اگر اینکارو نکنین…دنبالتون میگردم، پیداتون میکنم، و می کشمتون !!!
در پایان این جلسه ابتدا استاد عباس کرم الهی فرازی از نمایش باقی السطنه نوشته ی زنده یاد عبدالرضا حیاتی را برای هنرجویان اجرا نمود و سپس به منظور بالا بردن اعتماد به نفس و تسلط بر درست ادا کردن جملات به مدت 10 دقیقه تمرینات آوایی برگزار شد .