فائقه شیرک ـ خبرنگار شوش نیوز
عکس ـ حسین دیناروند
به همت گروه تئاتر اندیشه وابسته به انجمن هنرهای نمایبشی اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش ، دهمین جلسه ی کارگاه آموزش خبرنگاری دوره ی مقدماتی ویژه ی علاقه مندان زیر 16 سال هم زمان با سالروز « یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد ـ اولین محاصره ی فرات در کربلا و تراکم لشگر یزید در کربلا» در پلاتوی شهید حیاری برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز ؛ از ساعت 18:30 الی 20:30 دهمین جلسه ی کارگاه آموزش بازیگری دوره ی مقدماتی با رعایت پروتکل های بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی با محوریت « آشنایی با انواع نمایشنامه و زیرشاخه های تئاتر » زیر نظر استاد عباس کرم الهی در پلاتوی شهید مدافع حرم احمد حیاری با حضور مریم شجاعی فرداز اعضای هیئت مدیره ی گروه تئاتر اندیشه برگزار شد .
استاد عباس کرم الهی ضمن عرض خوش آمدگویی به مریم شجاعی فرد عضو هیئت مدیره ی گروه تئاتر اندیشه در مورد آشنایی با انواع نمایشنامه ها گفت : در مجموع ما 7 نوع نمایشنامه داریم که در کشورجمهوری اسلامی از 5 نوع آن کارگردانان بر اساس دستور العمل مرکز هنرهای نمایشی استفاده می کنند و دو نوع دیگر آن چون با فرهنگ اقوام ایرانی سنخیتی ندارد بهره ای برده نمی شود ، هر چند که متأسفانه بارها در اقصی نقاط کشور و حتی در شهرستان شوش شاهد به کار بردن دیالوگ هایی بوده ایم که یا کارگردان بعد از گرفتن پروانه ی نمایشی به بازیگران اعمال کرده اند و یا بازیگران فلبداهه به نقش خود افزوده اند .
وی افزود : نمايشنامه كمدي که اغلب طرفداران زیادی بین تماشاچیان دارد به نمايشنامه هائي اطلاق مي گردد كه موضوع داستان آن «خنده آور، شاد و نشاط آور» باشد ، کمدی (شادینامه یا شادانه) به لاتین: comoediaیکی از انواع (ژانرهای) نمایشی است ، معادل فارسی این کلمه، به عنوان نوع (ژانر) نمایشی، خنده دار است. به ظاهر هدفِ کمدی ، خنده و تفریح است اما در حقیقت مسائل جدی در پرده ی شوخی نموده میشود. در کمدی شخصیت قهرمانان و شکستهایشان بیشتر جنبه ی شادیآور و عمدتاً سرگرمی دارد و معمولاً بیننده بدان توجه جدی نمیکند. تماشاگر از قبل میداند که فاجعه ی بزرگی اتفاق نخواهد افتاد بلکه سیر حوادث در جهت کامرانی قهرمان یا قهرمانان است. قهرمانان کمدی اکثراً افرادی از قشر متوسط یا پایین جامعهاند که در طول نمایش مرتکب اشتباهات یا رفتارهایی میشوند که مخاطب بر دردسرساز بودن یا اشتباه بودن این اهمال اشراف کامل دارد. (سطح آگاهی مخاطب از قهرمان در مورد مسایل و رخدادها بالاتر است و همین موجب خنده است) ارسطو مینویسد: «کمدی تقلید و محاکاتی است از اطوار و اخلاق زشت؛ نه این که توصیف و تقلیدِ بدترین صفات انسان باشد؛ بلکه فقط تقلید و توصیف اعمال و اطوار شرمآوری است که موجب ریشخند و استهزاء میشود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء میشود امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما آزار و گزندی از آن (عیب و زشتی) به کسی نمیرسد»
وی در ادامه به انواع کمدی اشاره کرد و خاطر نشان نمود : اولین نوع ، کمدی-رمانتیک (خنده دار-عاشقانه) است که اوج آن در آثار شکسپیر و نویسندگان دوره ی الیزابت است. این نوع کمدی مشتمل بر حوادث و ماجراهای عاشقانه ی زنی است که قهرمان کمدی است. البته این عشق علیرغم همه ی مشکلات و موانع به شادکامی میانجامد. از نمونههای معروف این نوع نمایشنامه، رؤیای نیمه شب تابستان از شکسپیر است. که ریشه ی اساطیری کمدی رمانتیک، جشنهای باستانی پیروزی بهار بر زمستان است. دومین نوع کمدی-درام (طنز) است که در این نوع کمدی، کسانی که قوانین اخلاقی و اجتماعی را مراعات نمیکنند مورد تمسخر واقع میشوند و نویسنده از بینظمیهای اجتماعی انتقاد میکند و دغلکارانی که قهرمان کمدی هستند، معمولاً سرنوشت خوبی ندارند. سومین نوع کمدی رفتار است این اصطلاح بر مبنای آثار شکسپیر از قبیل کمدی هیاهوی بسیار برای هیچ وضع شدهاست. در پارهای از این نوع کمدیها از اعمال زشت بزرگ زادگان و توطئههای طبقات اشراف سخن رفتهاست. تأثیر شادی بخش آن در گرو مکالمات خنده داری است که ما بین شخصیتهای احمق و گول ردو بدل میشود. در این گونه کمدی، قراردادها و رسوم اجتماعی مورد بررسی قرارمیگیرد. یکی از مسائل مثلاً نزاعهای عشقی است. موضوع دیگر، رفتار شوهران حسود نسبت به همسران خود است. نمونه ی این گونه کمدی «اهمیت ارنست بودن» اثراسکار وایلد است .جورج برنارد شاو و ویلیام سامرست موآم هم به این شیوه آثاری آفریدند.
مدرس کارگاه آموزش بازیگری افزود : چهارمین روش « فارس »(Farce) است اثری که خواننده یا بیننده را از صمیم دل به خنده وامیدارد و از این رو به آن کمدی سبک گفتهاند و امروزه بر این شیوه فیلمهای سینمایی سبک و خنده داری میسازند. در فارس قهرمان را یا خیلی بزرگ میکنند یا خیلی کوچک و او را در موقعیتهای خنده داری قرار میدهند. مولیر آثاری به این شیوه دارد. فارس گاهی به عنوان یک داستان فرعی در انواع دیگر کمدی دیده میشود. پنجمین روش کمدی اخلاط اربعه است که در آن عدم تعادل یکی از اخلاط (سودا، صفرا، دم، بلغم…) قهرمان را دچار یکی از امراض کردهاست. ششمین روش کمدی سانتیمانتال است ، این کمدی در پایان قرن ۱۷ در انگلستان که در آن هدف این بود بیننده را به جای خنده، به گریه بیندازند و این شیوه بعدها در فرانسه هم معمول شد. «کمدی شخصیت »که در آن ویژگیهای اخلاقی یا رفتاری قهرمان که خلاف عرف جامعه است یا به شیوهای اغراقآمیز بزرگنمایی شده مورد توجه و نقد قرار میگیرد از نمونههای درخشان این نوع کمدی میتوان خسیس مولیر را با محوریت شخصیتی بسیار مالپرست به نام هارپاگون را نام برد. و « کمدی موقعیت » کمدی حاصل از گرفتار آمدن قهرمان در شرایط ناطلبیده و گاهی متضاد با موقعیتش را گویند. در سینما نمونههای موفقی از اینگونه کمدیها خلق شدهاست.
استاد عباس کرم الهی سپس به نمایشنامه درام به عنوان دومین روش نام برد و گفت : تعریف درام این است که درام نوشتاري است براي نشان دادن يك واقعه در صحنه نمايش. تعریف دیگر درام این است که درام نمايشنامهاي است كمدي و يا تراژدي كه قصد دارد يك ماجراي احساسي را به جد و جدای از ماجراهاي تخيلي خلق کند. هچنین یک تعریف درام این است که به هنر بازنمايي يا بازنمودي از يك واقعه توسط بازيگران در صحنه و در برابر تماشاگران و يا به ديگر سخن به مجموعهاي كه از هرگونه نمايش تئاتري مايه گرفته باشد، درام ميگويند. و آخرین تعریف درام هم این است که درام نزاع، ستيزهجويي، نگراني، اضطراب و تنش، شدت احساساتِ شخصيتهايِ يك واقعه را براي تماشاگران به تماشا ميگذارد، به گونهاي كه آنها چنين كيفياتي را در خود حس كنند.
وی افزود : درام هم همانند کمدی چند نوع دارد « درام پنداشتها يا برنهاد»یکی از انواع درام درام پنداشت ها یا برنهاد است . جالب است بدانید که ميان نمايشنامه برنهاد و نمايشنامههاي مسائل فرق زیادی نیست. احتمالاً يكي ميگويد نمايشنامه مسائل، مشكلات زندگي را مطرح ميكند و نمايشنامه برنهاد به آنها پاسخ ميدهد.« درام احساسي»درام احساسی یکی دیگر از انواع درام است . انفراداً و يا جمعاً نمايشنامههايي بهشمار ميآيند كه نشان ميدهند طبيعت و نهاد آدمي بر اثر كششي از احساس به كمال خواهد رسيد. درام احساسي در قرن هجده رواج بسيار يافت.« درام آموزشگاهي»یکی از انواع درام درام آموزشگاهی است . به گزارش سینما تئاتر مای استیج مدرسه، غالباً به تئاتر حرفهاي توجه ويژهاي مبذول ميدارد كه در آن به تعليم بازيگري ميپردازد و گاه به آن آموزشگاه يا مدرسه هنر دراماتيك نيز ميگويند. درام شعري شعري به گونه درام است.«رسيتال دراماتيك »درام رسیتال دراماتیک یکی دیگر از انواع درام است . نمايشي همگاني است كه توسط يك يا چند بازيگر كه قطعهاي از نمايش يا طرحي دراماتيك را از بر ميخواند كه معمولاً بدون صحنهپردازي و يا موسيقي است.
پیشکسوت تئاتر شوش در تکمیل این بخش از سرفصل آموزش خود به چهار روش دیگر از درام اشاره کرد و یادآور شد : « درام معكوس » کی از انواع درام درام معکوس است . به گزارش سینما تئاتر مای استیج مطلبي در طرح كه در آن شرح و بسطي به ميان ميآيد و انتظار تماشاگر را دربارة نتيجه و حاصل عمل تغيير ميدهد، همانند تغييري در شادماني و يا غم و اندوه.« درام رومانس »درام رومانس یکی دیگر از انواع درام است . نمايشنامهاي رمانتيك يا عاشقانه، نمايشنامهاي عاشقانه با اشارات تلويحي و جدّي كه احساسات تماشاگر را برميانگيزاند و گاه به آن فانتزي نيز ميگويند (بهويژه در قرن هفدهم). « درام دلهره يا اضطرابآور» یکی از انواع درام درام دلهره یا اضطراب است . به گزارش سینما تئاتر مای استیج نمايشي كه تماشاگر را به هول و ولا واميدارد و بحراني پديد ميآورد كه او را به يك حالت فرعي سوق ميدهد. « درام كارآگاهي» درام کارآگاهی یکی دیگر از انواع درام است . به گزارش سینما تئاتر مای استیج درامِ كارآگاهي، آموزشي نظري و علمي است كه در مدرسه، تئاتر و يا دانشگاه به دانشپژوهان ميدهند. اما از قرن هجده به بعد درام ادبياتي به شمار ميآيد كه ميبايد آن را خواند و يا به نمايش گذاشت.
استاد عباس کرم الهی در ادامه به سومین نوع نمایشنامه اشاره کرد و تصریح نمود : «ملودرام » اثری ، نمایشی یا ادبی است که پیرنگ آن احساسی و متقدم بر شخصیتپردازی است. شخصیتها در ملودارم، ساده و معمولاً کلیشهای هستند. ملودرام روایتی احساسی با شخصیتهایی ساده است که یا خیلی خوباند یا خیلی بد و اغلب از زبانی تصنعی و اغراقآمیز استفاده میکنند. این اصطلاح ابتدا فقط برای توصیف نمایشنامهها به کار میرفت اما امروزه اصطلاحی تحقیرآمیز است که برای توصیف روایتهایی از این دست در رسانههای دیگر نیز به کار میرود. در این نمایش ها فضایل خوب ستوده می شوند و با پیروزی یا موفقیت شخصیت خوب ماجرا، معمولا به خوبی و خوشی، همه چیز به پایان می رسد.در سال های آغازین تاریخ سینما و با ریشه دار شدن فیلم های بلند روایی، ملودرام ها بسیار پر طرفدار بودند.
وی در ادامه نمایشنامه تراژدی را به عنوان چهارمین نوع نمایش دانست و اظهار داشت : «تراژدی یا غمنامه یا سوگرنجنامه یا سوگنامه یا سوگنوشت یا سوگ »سرود، یکی از شکلهای نمایش است که ریشه در مناسک مذهبی یونان باستان دارد. تراژدی، توسط «تسپیسِ ایکاریایی» معرفی شد . تراژدی برخلاف کمدی کشمکش میان خدا ویا شاهان و شاهزادگان است. تم غالب در اینگون ی نمایشی تقدیر و ناتوانی انسان در مقابل اراده ی خدایان است. پایان تراژدی کلاسیک به مرگ قهرمان یا پایان ناخوشایند دیگری ختم میشود. از منظر ارسطو هدف تراژدی ایجاد ترس و ترحم یا به عبارتی کاتارسیس در تماشاگر است و از دیدگاه « شوپنهاور » تراژدی، نمایش یک شوربختی بزرگ است. تراژدی تقلیدی است از واقعهای جدی، کامل و با اندازه معین که به عمل و نه روایت و به زبانی فاخر ترس و شفقت را برانگیزد و موجب تزکیه نفس یا کاتارسیس شود. تراژدی نیز چون کمدی، نخست از بدیهه سرایی آغاز شد. تراژدی از اشعار دیتیرامبیک ریشه میگیرد و کمدی از سرودههای فالیک که هنوز در بسیاری از شهرهای یونان باقی ماندهاست. از آن پس، تراژدی اندکاندک پیشرفتن آغاز کرد و در هر مرحله بهتر از مرحله پیشین شد.
سرپرست گروه تئاتر اندیشه در ادامه به نمایشنامه طنز به عنوان پنجمین نوع نمایشنامه اشاره کرد و به تفاوت آن با کمدی نیز نکاتی را مطرح کرد و گفت : طَنز،هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه ی خنده میشود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است. طنز واژه ای عربی است. معادل انگلیسی طنز satire است که از ریشه satyros یونانی است. satiraنام ظرفی پر از میوههای متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیختهای از هرچیز» بود. طنز تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیلهای میانگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالتها. گرچه در ظاهر میخنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را میخشکاند و انسان را به تفکر وامیدارد. به همین خاطر درباره ی طنز گفتهاند: «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.» در نتیجه طنز را میتوان مانند یک تیغ جراحی فرض نمود زیرا کار تیغ جراحی برش جایی به منظور بهبود آن میباشد. طنز در ذات خود انسان را برمیآشوبد، بر تردیدهایش میافزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیدهای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسانها را از یقین محروم میکند. جان درایدن در مقاله «هنر طنز» ظرافت طنز را به جدا کردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر تشبیه میکند، طوریکه دوباره در جای خود قرار گیرد.
وی در ادامه به تفاوت طنز و کمدی اشاره کرد و یادآور شد : برای بسیاری تفاوت طنز و کمدی بسیار مبهم است و از دیدگاه آنها، فرقی بین این دو مفهوم وجود ندارد. با این حال باید بدانیم تفاوتهایی بین طنز و کمدی وجود دارند. طنز بیان هنرمندانه یک موضوع است که به قصد اصلاح آن موضوع بیان میشود نه به قصد تخریب. طنز در لغت به معنی طعنه زدن و در ادبیات به نوع خاصی از آثار ادبی گفته میشود که رفتارهای نامطلوب افراد را به شکل خندهداری به چالش میکشد. همچنین طنز را تیغ جراحی نیز مینامند که با برش دادن قسمتی باعث بهبود آن میشود. این نکته به این موضوع برمیگردد که طنز با گفتن اشکالات سعی به اصلاح و رفع آن مشکل دارد.اما به اجرای طنز به صورت تصویری در تئاتر، سینما یا تلویزیون کمدی میگویند. هدف کمدی در ظاهر خنده است اما کمدی قصد دارد مسائل جدی را در پردهای از شوخی برای مخاطب بازگو کند و بیشتر شخصیت قهرمانان داستان موجب خنده مخاطب میشود و هیچ آزار و گزندی به کسی نمیرساند.
وی در ادامه به ویژگیهای طنز اشاره کرد و خاطر نشان نمود : «کوتاهی و فشردگی جملات ـ سادگی و روشنی بیان ـ بازی با کلمات و تأثیرگذاری در جامعه »از مهمترین ویژگیهای طنز می باشد . در حالی که « بیهوده خندیدن ـ انتظار مسئله کوچکی را داشتن و با مسئله بزرگی مواجه شدن و آزاد و مستقل بودن » مهم ترین ویژگی های کمدی هستند . مهمترین تفاوت طنز و کمدی را میتوان در« نوع بیان ـ فلسفه خندیدن و طنز؛ یک وسیله نه یک هدف» خلاصه کرد .
استاد عباس کرم الهی سپس به نمایشنامه هجو اشاره کرد و گفت : هَجو در ادبیات، شعر یا نثری است که ضدِّ مدح باشد و برای مقاصد شخصی بهکار رود. لحنی گزنده، صریح و گاه توهینآمیز دارد؛ اما اگر برای بیان دردهای اجتماعی-سیاسی به کار رود، با زبانی ملایمتر سروده میشود. هجو بر پایه ی نقدِ گزنده و دردانگیز بنا میشود و گاهی به سرحد دشنام یا ریشخندِ مسخرهآمیز و دردآور میانجامد؛ هرگونه تکیه و تأکید بر زشتیهای وجودِ یک چیز خواه به ادعا و خواه به حقیقت هجوْ است. هجویه یا هجونامه نیز، شعر یا نثری است که بر پایه ی هجو و دشنام کسی باشد. با توجه به تعریفِ ادبیِ هجو و تفاوتی که منتقدانِ ادبیات بینِ هجو و فحاشی قائلند، میتوان تمام هرزهدراییها و ناسزاگوییهای رکیک را که به لکهدار شدنِ حیثیت و آبروی افراد منجر میشود، از قلمروِ هجو خارج کرد . هجو واژهای عربی است که معنی سرزنشکردن، بیهوده سخنگفتن، دشنامدادن، یاوهگفتن، نکوهیدن و عیب کسی را شمردن میدهد.
وی در ادامه به نمایشنامه لغو به عنوان هفتمین نوع نمایش اشاره کرد و تصریح نمود : نمايشنامه هاي طنز يا هجوي كه به صورت بي بند وبار مسائل خانوادگي و غیر اخلاقی را مطرح نمايند در اين دسته مي گنجند و چون در کشور جمهوری اسلامی چنین نمایشنامه هایی جایگاهی ندارند ما هم زیاد در مورد آن حرفی نمی زنیم اما از شما می خواهم چنانچه در سطح شهرستان شوش شاهد اجرای چنین نمایشی بودید بلافاصله به اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا انجمن هنرهای نمایشی اطلاع دهید .
استاد عباس کرم الهی در ادامه به تواتر پوچی اشاره کرد و اظهار داشت : «تئاتر معناباخته یا تئاتر پوچی یا تئاتر ابزورد یا ابسورد» اصطلاحی بود برای نشان دادن نوعی سوگیری تئاتری مهم در قرن بیستم میلادی. عنوان تئاتر ابزورد (پوچ، بیمعنی، یاوه) را اولین بار منتقد ادبی، مارتین اسلین، در کتابی به همین نام ثبت کرد؛ «نوعی از تئاتر که به بازه وسیعی از آثار نمایشنامهنویسان اواخر دهه ی پنجاه و در طول دهه ی شصت از جمله «ساموئل بکت، اوژن یونسکو، آرتور آدامف» و دهههای متعاقب آن از جمله «تام استپارد، و هارولد پینتر» طلاق میشود. تئاتر ابزورد از لحاظ مفهومی در لایههای مختلف، ارتباط تنگاتنگی با هیچانگاری که پس از جنگ جهانی در آثار بزرگانی چون سارتر و کامو به اوج خود رسید دارد.
سرپرست گروه تئاتر اندیشه در ادامه به زیر شاخه های تئاتر پرداخت و پانتومیم را به عنوان اولین زیر شاخه معرفی کرد و گفت : پانتومیم یا لالبازی یا ادابازی یک بازی گروهی است که با استفاده از نمایش بیکلام انجام میشود. بازیکننده سئوالات شرکتکنندهها را میشنود و تنها با حرکات سر و بدن گفتن کلام آنها را تایید یا رد میکند. البته باید دقت کرد که این بازی تبدیل به بیستسئوالی نشود. شرکتکنندگان به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول کلمهای را با توافق انتخاب میکنند. از میان گروه دوم، یک نفر انتخاب میشود و گروه اول این کلمه را فقط به او میگویند. این فرد باید با اجرای پانتومیم «نمایش، بدون صحبت کردن» به بقیه ی اعضای گروه خودش بفهماند که اعضای گروه اول چه کلمهای انتخاب کرده بودند. بقیه افراد گروه میتوانند صحبت کنند و سؤالاتی بپرسند، و کسی که پانتومیم را اجرا میکند میتواند با ایما و اشاره به آنها جواب دهد. هر گروه مدت زمان خاصی (مثلاً ۳ دقیقه) فرصت دارد تا کلمه ی مورد نظر را بیابد. بازیگر پانتومیم یا همان اداباز باید نشانهها و کدهایی را با نشانهگذاری استفاده کند که تماشاگر آن را درک کند. در دور بعد، یک نفر از اعضای گروه اول باید همین نمایش را برای کلمه منتخب گروه دوم انجام دهد. در هر دور، گروهی که کلمه را صحیح حدس زده است، یک امتیاز میگیرد و گروهی که در تعداد دورهای مساوی، امتیاز بیشتری گرفته، برنده است.البته پانتوم سبک خاصی از نمایش است که توسط یک بازیگر و بدون کلام هم اجرا می شود .پانتومیم به پنج دسته ی : « میم فیگوراتیو ـ میم تشریحی ـ میم کاربردی ـ میم ماشینی یا ربوتیک و میم عروسکی که به دو دسته تقسیم میشود: الف: عروسک کوکی ب: خیمه شب بازی » اجرای پانتومیم در تمام جنبههای آن در یککلام به « کنترل حس ـ کنترل بدن و کنترل کلام » خلاصه میشود .
استاد کرم الهی در ادمه نمایش روحوضی را به عنوان دومین زیرشاخه ی تئاتر معرفی کرد و خاطر نشان نمود : روحوضی یا سیاه بازی و به عبارت دیگر تخت حوضی نوعی نمایش کُمیک ایرانی همراه با رقص و آواز و موسیقی بود. در آن شخصی دارای غلامی سیاه و گیج و گول است و با هم دست به کارهای خنده داری میزنند. از این کلمه به معنی عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری نیز استفاده شدهاست. در این گونه نمایش با رویکردی انتقادی و طنزآمیز به موضوعات «اجتماعی، سیاسی، عاطفی و حتی تاریخی »پرداخته میشود. در گذشته در میان حیاط خانههای بزرگ ایرانی، حوضی بود که کاربردهای فراوانی داشت. از آن جمله در زمان جشنها و میهمانیها، ساکنان خانه روی آن تخته بزرگی میگذاشتند و شکلی همانند صحنه ی نمایش به آن میدادند تا عدهای بازیگر روی آن تخته به اجرای نمایش و البته از نوع کمدی آن بپردازند. با توجه به وجود شخصیت کمدی و قدیمی «سیاه» در ایران، این نمایشها به یکی از نام های عمومی «سیاه بازی» یا «تخت حوضی» یا «روحوضی» معروف شدند.
پیشکسوت تئاتر شهرستان شوش سپس به نمایش خیمه شب بازی یا همان عروسکی اشاره کرد و گفت : نمایش خیمه شب بازی یا عروسکی طبق آخرین نظریهها در اصل از ایران شروع شده و یا در هند، عروسک سازی و خیمه شب بازی از دوران باستان در هندوستان مرسوم بوده و در مناطق مختلف این کشور با نامهای گوناگونی شناخته میشود. کشف عروسکهایی سفالی از سایت های باستانی دره سند به عنوان نشانهای از خیمه شب بازی تلقی میشود. برخی خیمهشببازی را به کمدیا دلآرته منسوب میدانند و گروهی بر این عقیدهاند که از کشورهای کهن چین، هند، ژاپن و نواحی جنوب شرقی آسیا به اروپا نفوذ کردهاست. خیمهشببازی یا شببازی، شبها و در خیمهای که دو طرفش دو چراغ روشن بود، نمایش داده میشد. صحنه صندوقی بود به درازای سه ربع و بلندی نیم ذرع. یک طرف صندوق به طرف تماشاچیان باز بود و سه طرف دیگرش اتاقی را نشان میداد. صندوق در خیمه بود و نمایشگردان پشت صندوق مخفی میشد و عروسکها را با نخ یا بالهای نازک تکان میداد. در نمایشهای خیمهای که خاص طبقات بالا اجرا میشد، نمایشها مجلل و مفصل و خیمه فاخر و رنگارنگ بودهاست. در ایران خیمهشببازی در زمان بهرام گور مقارن با کوچ بازیگران کولی هند متداول شد. این نمایش شاد به مناسبت جشنها، عروسیها و ختنه سورانها به اجرا درمیآمد. در خیمهشب بازی تعدادی عروسک در اندازههای ۲۰ تا ۲۵ سانتیمتر از چوب ساخته شده بود و در محلی به نام خیمه به جای آدمها ایفای نقش میکردند. عروسکهای زن روسری، شلیته و چاقچور بر تن داشتند و عروسکهای مرد کلاه نمدی، پیراهن آبی یا قرمز و شلواری سیاه و گشاد.
وی افزود : بر اساس نوع عروسکها و نحوه اجرای آنها، نمایشهای خیمهشببازی به دو دسته ی کلی تقسیم شدهاست: در حالت اول، عروسکها از کیسه ساخته میشد. انگشتان دست عروسک گردان در سر و دو دست عروسک جای میگرفت و آن را بالای سر خود به حرکت درمیآورد. در این حالت عروسک گردان پشت پرده روی زمین مینشست.در حالت دوم، عروسکها با نخ یا سیمی که از بالا به آنها وصل شده بود حرکت میکردند. خیمهشببازی در این حالت شب هنگام داخل خیمه برگزار میشد.خیمه در واقع صندوقی بود که از یک سو رو به تماشاگر داشت و از سه سوی دیگر دیوارهای اتاق را القا میکرد.شخصیتهای مهم این عروسکها، «پهلوان کچل، پهلوان پنبه، ملا، عروس، مادر زن و دیو» بودند.پهلوان کچل قهرمان زیرکی بود و سری طاس داشت. پهلوان پنبه فقط برای عروسکهای ضعیفتر از خود شجاع بود و عروس خجالتی و پرمدعا داشت.در خیمهشب بازی مردی به نام مرشد کنار خیمه مینشست و با تنبک، موسیقی ضربی مینواخت. مرشد گاهی هم آوازهای محلی میخواند. گفتههای عروسکها نامشخص و خندهدار بود؛ زیرا از سوتکهایی که در دهان عروسک گردانها بود تولید میشد. مرشد ضمن گفتگو با عروسکها، قبل از این که جمله خود را بیان کند، با لحنی استفهامی جملهی عروسک مخاطبش را تکرار میکرد تا تماشاگران معنی آنها را بفهمند. اما امروز به چه حالت دیگر نمایش عروسی در ایران اجرا می شود .
استاد عباس کرم الهی سپس نقالی را به هنرجویان خود معرفی کرد و یادآور شد : نقالی یا افسانهگویی ایرانی یا پرده خوانی ؛ کهنترین شکل بازگویی افسانهها در ایران است و از مدتها پیش نقش مهمی در جامعه دارد. نقال کسی است که نقل حماسی میگوید و مضمون نقلهایش بیشتر پیرامون داستان شاهان و پهلوانان ایران زمین است. نقالی در لغت به معنی کار و پیشه ای است که فردی به نام نقالی کالا و یا چیزی را از جایی به جای دیگر می برد و نقل می کند، اما در اصطلاح به پیشه و هنر کسی گویند که داستان ها و واقعه های هیجان انگیز و جذابی را که شنیده و یا خوانده است برای سرگرم کردن مردم نقل و بیان می کند. قصه گو را نقال می نامند واژه های نقال و نقالی از زمان قاجار در زبان و ادبیات فارسی کاربردی شده زیرا در متن های تاریخی و یا لغت نامه های پیش از آن به این شکل نیامده است. نقالی یک جریان فرهنگی است که از زمان های دور در جامعه ایران رواج داشته است. قال شعر یا نثرها را با حرکات و اشارات و گاهی به همراه موسیقی و توصیف کتیبهها و نقاشیها بازگو میکند. نقال به استعداد قابل توجهی برای حفظ اشعار و متنها و همچنین توانایی بداههگویی و مهارت سخنرانی نیاز دارد. لباس نقال، لباسی سادهاست و گاهی به همراه کلاه باستانی یا کتهای زرهی در طول اجرای برنامه برای بازگو کردن صحنههای نبرد است. نقال به عنوان نگهبان فرهنگ عامیانه، داستان های حماسی و قومی و موسیقی فولکلور ایران شناخته میشود. نقالها پیشتر در قهوهخانهها و مکانهای تاریخی مانند کاروانسراها به اجرا برنامه میپرداختند. امروزه با کاهش محبوبیت قهوهخانهها و از بین رفتن کاروانسراها و به وجود آمدن اشکال جدید سرگرمی و کم کاری عرصه فرهنگ در ایران هواداران این هنر دراماتیک ایرانی به تدریج رو به کاهش است.
وی افزود : نخست شاهنامه خوانان یا نقالانی که فقط به نقل داستانهای حماسی شاهنامه میپرداختند دوم نقالانی که در نقل داستانهای تاریخی و افسانهای مانند اسکندرنامه مهارت داشتند و سوم مذهبی خوانانی که داستانهای دینی مذهبی مانند حمزهنامه و حیدرنامه میخواندند. هر قصهگو در نقل قصه شیوه بیان خود را داشت. چست و چالاک بودن در بیان درک مجلس نقل و دریافت میزان ذوق و رغبت مردم آراستن نظم به نثر برای ملال انگیز نشدن نقل خواندن شعر با آهنگ و آواز شرح بیتهای دشوار یادنامه سراینده شعر فاتحه خواندن و تکبیر گفتن نکاتی بود که نقال باید آن را رعایت میکرد. تدوین پرونده ی ثبت جهانی نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانۀ تئاتر و مرکز هنرهای نمایشی کشور ایران انجام پذیرفتهاست. ثبت پرونده ی «نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۱ به ثبت جهانی رسید.
مدرس کارگاه آموزش بازیگری در ادامه به معرفی نمایش عروسکی پرداخت و در این راستا اظهار داشت : نمایش عروسکی تعریف سنتی عروسکهای نمایشی به ما میگوید که عروسک نمایشی، ارائه و به نمایش درآوردن شکل ساختگی و مجازی زندگی در دو یا سه بعد است که یا در واقعیت یا در تخیل ریشه دارد و به وسیله مکانیزمهای ساده ای، مجهز میشود تا عملکرد آن در ایفای نقش صحنه ای یک شخصیت نمایشی با مهارت صورت گیرد. به عبارتی کوتاه، عروسک شیئی است که مطابق با یک برنامه نمایشی معین ساخته میشود. در دوران معاصر، تعریف مدرن به ما میگوید که عروسک نمایشی، زمانی وجود و هستی مییابد که از آن بر روی صحنه استفاده میشود. هر چیزی، هر شیئی میتواند عروسک باشد به شرط آنکه به وسیله یک هنرمند انتخاب شده باشد تا بر روی صحنه، عملکردی از یک شخصیت را واقعیت ببخشد و هنرمند، عروسک را با دیدگاه و روش خاص خودش استفاده میکند. سابقه ی نمایش عروسکی در جهان، به دوران کهن باز میگردد. حدود هزاره ی سوم پیش از میلاد و تمدنهای باستان. در زبان هندی واژه ای هست به نام " سوترادارا " که به معنای نگه دارندهٔ نخ هاست، این واژه تا مدتها در هند مترادف با بازیگر بودهاست. از سوی دیگر، نمایشهایی که در یونان باستان اجرا میشده به نوعی عروسکی بودهاند زیرا بازیگران ماسکهای بزرگی به صورت میزدند و کفشهای بزرگی به پا میکردند و گاهی برای اینکه صدایشان به تماشاگر برسد از بلند گوهای مخصوصی استفاده میکردند، با توجه به این موارد بازیگر به نوعی، تبدیل به عروسک (تنپوش) میشد.
وی در ادامه به سابقه ی نمایش عروسکی در ایران پرداخت و تصریح نمود : سابقه نمایش عروسکی در ایران، به دوران پیش از اسلام بازمیگردد. نمایشهای عروسکی در ایران را ما امروزه با به کار بردن دو عنوان «سایه بازی» و «خیمه شب بازی» از هم جدا میکنیم، اما در قدیم این دو نمایش به دلیل شباهتهای ظاهری، مجموعه واحدی بهشمار میرفتهاست، و هنوز دانش نظری نمایش، آن دقت را نیافته بود که به هر یک نامی جداگانه بدهد. در سایه بازی، داستان با حرکات چند عروسک که در برابر یک منبع نور، سایههایشان بر پرده میافتاد نشان داده میشد. اما در خیمه شب بازی، تماشاگر مستقیماً عروسکهای متحرک با بعد و رنگ را بر صحنه میدید و نه سایههایشان را. در ظاهر، عوامل و وسایل هر دو بازی یکی است، ولی عملاً در نوع عروسکها تفاوتی است که تفاوتهای فرعی تری را به دنبال میآورد: عروسک در سایه بازی، از چرم کدر و گاهی هم بر عکس، از پوستی شفاف و ظریف (که نور از آن بگذرد) ساخته میشد، به این ترتیب ساختن مفاصل حرکتی در سایه بازی، کاری ظریف و مشکل و حرکت دادنش با نخ نا ممکن بودهاست؛ زیرا وزن سبک عروسک سبب میشد که حرکت دادن یکی از اعضاء، تمامی بدن را به حرکت آورد، پس در سایه بازی، عروسکها با نیهای نازک حرکت داده میشدند. اما عروسک خیمه شب بازی از پارچه و چوب و … ساخته میشد و ساختن مفاصل حرکتی و جنباندن دست و سر و پا در آن، مشکل عروسک سایه بازی را نداشت و چون وزن کافی عروسک مانع از تکانهای زائد میشد میتوانستند آنرا با نخ یا رشتههایی دیگر به حرکت درآورند.
این استاد پیشکسوت در ادامه به معرکه گیری به عنوان یکی از زیر شاخه های تئاتر اشاره کرد و گفت : معرکهگیری نوعی نمایش عمومی است که در آن «معرکهگیر» با انجام اعمالی جالب، بینندگان را که دور تا دور محل اجراء جمع میشوند، سرگرم میسازد. معرکهگیری در ایران و احتمالاً بعضی از دیگر کشورهای غرب آسیا، نمایشی است سنتی از برخی حرکات قدرتی همچون پاره کردن زنجیر با زور بازوان، شکاندن سنگ با دست یا بازی با مار سمّی است. تماشای معرکه، رایگان است ولی در حین نمایش یا پس از اتمام معرکه، تماشاگران داوطلبانه به معرکه گیر مبلغی به عنوان هدیه میدهند. معرکهگیری به شکل سنتی آن تقریباً در حال از بین رفتن است و به ندرت در دور و اطراف شهرها اجرا میشود. «یا امام رضای غریب، یا شاه غریبان ... یا ابوالفضل العباس، آبروی من پهلوون جلوی این مردم حفظ کن...» صدای مردی است که از حنجره بلندگوی دستی کهنه در گوشهای از بازار خود را پهلوان معرفی میکند و مردم را از گوشه و کنار به سمت خود میکشاند. صدای پهلوان با صدای زنگ ورزش باستانی در هم میآمیزد و مردم به سمت مکانی که صدای پهلوان از آنجا به گوش میرسد، حرکت میکنند در نخستین نگاه قفس فلزی یک میمون کوچک که با قلادهای مسی رنگ بسته شده توجهت را جلب میکند. خودرو پژو نقرهای رنگ که پلاک آن به یکی از شهرستانها مربوط میشود در وسط میدان معرکه دیده میشود و دو مرد بلند قامت با جثه ی درشت در آن نشستهاند و مردی حدود ۴۰ ساله لاغر اندام با شلوار کردی مشکی وسط میدان راه میرود و از حنجره بلندگوی دستی فریاد میزند که اینجا برای پهلوان از میدان جنگ کمتر نیست و باید عنایت پروردگار را به پهلوانی که قرار است مار کبری و افعی هفت سر را به مبارزه بطلبد تماشا کنید...... پهلوانان در قدیم به جوانمردی معروف بودند و در هر شهر و هر محلی نام آنان حرمت داشت و با گرو گذاشتن موی سبیلی؛ زندانی آزاد میکردند ولی پهلوانان معرکهگیر نه برای جوانمردی و نه با علاقه به این راه قدم گذاشتهاند و جوانمردی پهوانان جای خود را با لقمه نانی عوض کرده و پهلوانی مرده است.
استاد عباس کرم الهی در پایان بخش اول دهمین کارگاه آموزش بازیگری به تعزیه خوانی و شبیه خوانی که به مادر هنرهای نمایشی در ایران معروف است به عنوان آخرین زیر شاخه ی تئاتر اشاره کرد و یادآور شد : تعزیه به معنای متعارف، نمایشی است که در آن واقعه ی کربلا به دست افرادی که هر یک نقشی از شخصیتهای اصلی را بر دوش دارند، نشان داده میشود . این نمایش نوعی نمایش مذهبی و سنتی ایرانی ـ شیعی و بیشتر درباره ی به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و مصائب اهل بیت است. هنر تعزیه از یکسو به بالندگی تئاتر در ایران کمک کرده و از سوی دیگر، نشانی هنری از مذهب شیعه است . تعزیه در لغت به معنی عرض تسلیت گفتن، برگرفته از ریشه عربی «عزی» یک فعل ثلاثی مزید است ، تعزیه (یا تعزیت) به معنی سوگواری، برپایی یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان درگذشته ، خرسندی دادن و در برخی مناطق ایران مانند خراسان به معنای مجلس ترحیم است . اما آنچه به عنوان تعزیه مشهور است گونهای از نمایش مذهبی منظوم است که در آن عدهای اهل ذوق و کارآشنا در جریان سوگواریهای ماه محرم و برای نشان دادن ارادت و اخلاص به اهل بیت، طی مراسم خاصی بعضی از داستانهای مربوط به واقعه ی کربلا را پیش چشم تماشاچیها بازآفرینی میکنند .
وی در ادامه به شبیه خوانی پرداخت و اظهار داشت : شبیهخوانی شبیه تعزیه است. تعزیه مفهوم عزاداری و سوگواری را در بر دارد، در طی دوران یکصد تا یکصد و پنجاه سال تکامل واقعیِ خود از لحاظ مضمون و شیوه اجرا و تنوع در موضوع، قسمی را ایجاد کرده که در آن جنبه عزاداری ندارد و علت آن است که هر پدیده اجتماعی با گذشت زمان هم تحول مییابد و هم تکامل ؛ شبیه خوانیهای زنانه که دربردارنده ی قضایا و حوادث و مسائلی است که جنبههای شادِ آن بسیار بر جنبه غمگینانه اش افزونی دارد، مانند شبیه خوانی «عروسی قریش» یا «عروسی رفتن فاطمه الزهرا» است. ناصرالدین شاه که همیشه از هر چیزی وسیله ای برای تفریح درست می کرد تلاش فراوانی به خرج داد و شبیه خوانی را وسیله تجمل و جلال سلطنتش کرد .
وی همچنین افزود : شهر حر از توابع شهرستان شوش در حاشیه ی رودخانه دز از محلهایی است که شبیه خوانی در آن بیش از دو قرن است اجرا میشود. بعضی از سالخوردگان منطقه که میتوان سخن آنان را موثق دانست چنین نقل میکنند که ابتدااین مراسم توسط شیخ فرحان و شیخ غافل و شیخ فارس ابن شیخ سالم ازقبیله آل کثیر تیره بیت کریم (بیت چریم) بودهاست و شروع آن در اواسط قرن دوازدهم هجری قمری میباشد. شیخ غافل سال (۱۲۲۴هجری قمری مصادف با ۱۱۸۱ هجری خورشیدی) به همراهی شخصی روحانی بنام شیخ حسین به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق سفر کرده و به شهر حله رسیدند. به علتی که زمان این سفر مصادف با ماه محرم بود و مراسم عزاداری شبیه یا تعزیه گردانی را مشاهده نمود و شیخ غافل تمایل خود را به برپایی این عزاداری در منطقه خود را به شیخ حسین ابراز نمود و از وی خواست نسبت به یادگیری و یادداشت شعرهای آن اقدام کند. شیخ غافل آن را اجراکرد. در سال بعد شیخ غافل به همراهی شیخ حسین اقدام به برگزاری این مراسم در منطقه خود کردند. شبیه خوانی به زبان فارسی نیز بیش از 110 سال است که در میدان امام حسین(ع) شهر شوش اجرا می شود و جالب اینکه دست اندرکاران این شبیه خوانی آن را در فهرست آثار ملی به ثبت رسانده اند .
بخش دوم این جلسه اختصاص به مونولوگ خوانی هنرجویان اختصاص داشت که هر هنرجو مونولوگ خود را به شرح زیر اجرا نمودند :
فاطمه آرین
هرکجا میروم تو هستی...تو که نه،خاطره ی بودنت... ترافیک اتوبان همت،تو...آب و آتش،تو...نگارستان،تو... میرداماد ،تو...ونک،تو...دنج ترین کافه ی تهران،تو...
تهران،تو...زندگی ،تو... لعنت به خاطراتی که تمامی ندارند... لعنت به توی لعنتی... لعنت به نبودنت... لعنت به من...
مائده لطفاوی
از عشق که می گویند چیزی درونم بیدار می شود...چیزی شبیه غم و لبخندم تلخ می شود... ببین خاطره ی شیرین لبانت چگونه تلخ کرده لبخند های شیرینم را... لبخند های تلخم .
روی تخت ولو می شوم... رو به دیوار می شوم و پتو را تا زیر چانه بالا می کشم... اینگونه که می خوابم انگار به دنیا می فهمانم قهر کرده ام... این روزها عجیب دلم برای زندگی کردن تنگ است... اشک هایی که سرازیرند و هق هق هایی که خفه می شوند .
حسین دیناروند
احساس پاکت را نگه دار... بگذار تو عاشق باشی و من بی خیال... تو عاشق باش و من مثلا نمی دانم... آری،اینگونه عشقت همیشه عشق می ماند... من عاشق این عاشقی کردنت شده ام...
یادش بخیر آن شب زیر باران قدم می زدیم... کافه وصال در آن باران چه محشر شده بود... و ما چقدر لذت بردیم از کنار هم بودن...و حالا سالی می گذرد و هستی اما...دیگر آن آدم سابق نمی شوی...
محمد معین
وقتی باران می بارید و ترافیک سنگین بود... و من آرزو می کردم کاش هیچوقت ترافیک همت تمام نشود... حالا 5 سال از آن روزها می گذرد و نمی دانم کجایی.
دوستی که عمیق باشد گاهی زیر باران در 10 سالگی خیس می شوی و پر از لذت از بودن با رفیق... و امروز 6 سال از آن روز بارانی گذشته و تو دیگر نیستی...
مهربان دیناروند :
نرو... رفتنت را تاب نمی آورم... ماندنت حس زندگیست... بمان کنار دلم... فکر رفتنت دیوانه ام کرده!!!!
هر چه می گردم نیست...گنجه ... صندوقچه ی روی طاقچه...نیست که نیست...
نمیابم علت این بی احساسی این روزهایم را! گوشه گوشه ی خاطراتم را مرور کردم،پیدا نشد که نشد که نشد... گفتم شاید PMS باشد،باز دیدم که علت آن هم نیست... یخم...تهی ام... نه شادم و نه غمگین... دلم هیچ چیز نمی خواهد... حس بدیست این خالی بودن...
حدیث الهایی :
آسمان خیالم عجب آبی است امروز...نه ابریست و نه بارانی... اما بال های پروازم خسته اند...طاقت ارتفاع ندارند... از هیاهوی زمین هم خسته ام...دلم سکوت آن بالاها را می خواهد... یخبندان وجودم...تهی بودن دلم .
اولش درد داره و ترس...بعد یه مدتی جای خالیش تو دهنت حس میشه و بعد دیگه انگار نه انگار که دندونی با اون مشخصات داشتی...فراموش میشه!!!! اینو تو واقعیت هم دیدم و گاهی تجربه کردم.... خلاصه به دلمان نشست....
پروانه امیدی :
یک عالم حرف و نطق بسته،عجب دردیست.... کفترها هم تحریممان کرده اند...کیبوردم نمی نویسد...یعنی انگشتانم یاریش نمی کنند...بعدا می نویسم... سکوت در آخرین پروازم...ترافیک هایی که هرگز دلم نمی خواهد تمام شوند...همه شان
جایی همین حوالی ، حصیری پهن کرده ام... زیر آن درخت هلوی خاطراتم،نزدیک جوی آب... آتشی و چایی با طعم دود... کنار همه ی اینها تنهایی خوش می گذرانم... جای هیچکس خالی نیست ، من با خودم خوشم... خوشی های تنهاییم،روزهای بی تابی ام...
ام البنین دهداری :
روزی که باصدای ساعت دیجیتال کنار تختت بیدار می شوی...کورمال کورمال راهی میابی...وضوئی می سازی...صدای اذان را می شنوی... کمی تعجب!!!!!!!!!!!!! با خودت می گویی:دیروز که این موقع بیدار شدم هوا گرگ و میش بود و اذان صبح را خیلی وقت پیش گفته بودند... بعد از نماز نگاهی به ساعت می اندازی... و بعد متوجه می شوی ساعتت 1 ساعت جلوست... و بعد به شیطنت روزهای کودکی خودت می خندی،وقتی ساعت پدربزرگ را دستکاری کردی! و بعد هیچ چیز نمی گویی،می گذاری شیطنتش را بکند... اما یک ساعت زودتر بیدار شدن مساوی می شود با خواب آلودگی و کسالت آن روزت!!!
پانیذ امیدی :
بغضم ازین بغض های سمج است... اصلا دلش باریدن نمی خواهد... دارد فشار می آورد روی دیواره های بطن چپ این اندام صنوبری شکل سمت چپ ... درد دارد... بغض امشبم . گوش می دهم: بیا دوری کنیم از هم.... بیا تنها بشیم کم کم... بیا با، من ،تو ،بدتر شو بیا از من تو رد شو...
راحیل سیلانی :
خودت که گفته بودی هر وقت خواستمت هستی... پس چرا ناراحتی از بودنت؟ چرا دلخوری؟ خب نباش،خب چرا دشمن می خوانیم!!! پدرانه های بداخلاقانه ات،دستان بی نمکم،دل تنگی ام .
عقیل سرخه :
خوب است که هستی... وقتی بوسه بارانت می کنم و با آن لبهای مادرانه ات گونه هایم را آرام میبوسی زیبا ترین حس دنیاست... باش...همیشه باش،کنار تنهایی هایم بمان...وقتی هستی دنیا در دستان من است.
به راستی کجای دنیاست که مردمانش "مد" را اینگونه معنا می کنند: «مد فقط روشی است برای اینکه بگویی:من هم به دنیای شما تعلق دارم. همان یونیفرم ارتش شما را به تن دارم،به این طرف شلیک نکنید.» فکر می کنم دیگر هیچ کس اینگونه فکر نمی کند، «اینجا مردم فکر می کنند "مٌد"همه چیز است.
در پایان استاد عباس کرم الهی ضمن مطرح کردن نقاط ضعف و قوت هنرجویان خود نیز مونولوکی از نمایش درگرانبها را اجرا نمود .