فرحناز فروغیان عضو انجمن نویسندگان شهرستان شوش که داستانی از آثار ایشان به مناسبت روز عفاف و حجاب در شوش نیوز منتشر شده بود ، این دلنوشته را به مناسبت میلاد حضرت امام رضا(ع) ارسال نموده است :
آقا ، امشب بد طور هواتو کردم ، بغض ها چنان در فشارم گذاشتند که دیگر ممانعت از ریختن اشکایم دشوار است . آقا جان حرف ها دارم برایت ، رازها دارم برایت ، دستم را روی قلبم می گذارم و حس آدمی گم شده ، آهسته شروع به جوانه زدن می کند . چشم هایم را برای لحظاتی می بندم و در عالم رویا مست تماشای گلدسته های طلاعیت می شوم . گلدسته هایی که برق طلایی بودنشان را به رخ خورشید می کشند، ای ضامن آهو ، ای شمس الشموس ، ای شاه خراسان نظری کن ، عنایتی فرما ، سوخته دلم از ندیدن حرمت ، از پنجره ی فولادت ، از ایوان طلائیت ، از نقاره زنهایت .کاش منم کبوتری بودم و گرد حرمت پر می کشیدم ، در این شلوغی روزهای پر زرق و برق دلم تنها تو را می خواهد ، دلم می خواهد گرداگرد حرمت طواف عشق می کردم که تو خودت همان معنای عشقی ای که در تن و جان ما خانه داری آقاجان .
آقا جان قلب من اما کوچکتر از آن است که مهر تو را در خودش بگنجاید . ای اختر هشتم تو خود می دانی من چه آرزوهایی دارم ، دوست دارم برای یک بار هم که شده لباس خدامیت را بپوشم . آقا جان لحظه های کم رنگ شدن هم حواسم پیش توست ، رضا جان رازی در سینه دارم که فقط می توانم به تو بگویم دلم می خواهد کنار ضریحت بمیرم تا این که مرحمتی کنی و مثل آهوی در دام صیاد حاجتمو روا کنی ای یار غریب ای نور هشتم ، ای شمس الشموس .در خم کوچه پس کوچه های نیشابور هنوز بوی کلام تو عطرآگین است برای کبوترهایت دانه مهر ریختن که اینگونه بر گرد حرمت پر می کشند دلم می خواهد پر بکشم و به سمتت شبیه پرکاهی در گوشه ای از صحنت جا خوش کنم .