تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
ساعت 21:30 سه شنبه 4 مهرماه1396 با یک ساعت تأخیر ، آئین سوگواری سرورو سالارشهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به همت هیئت رزمندگان در مصلای نماز جمعه ی شهرستان شوش برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز ؛ سخنران ششمین شب دهه ی اول محرم که به حضرت قاسم ابن الحسن منتسب است ، حجت الاسلام عباس بسی خاسته ، استاد حوزه و دانشگاه بود که با محوریت « توجیح نادرست » بود .
وی با دعوت عزاداران حسینی به مطالعه ی تاریخ گفت : برخی در جامعه بدون این که تاریخ اسلام را دقیق مطالعه کنند فکر می کنند اولین کسی هستند که خداوند وی را آفریده و تنها اوست که نماز می خواند و روزه می گیرد و مابقی انسان ها بعد از او متولد شده اند و می بایست از او حرف شنویی داشته باشند .
وی با اشاره به یک روایت خاطر نشان نمود : قومی در سابق بود که کنار یک رودخانه زندگی می کردند و شغل آنها صید ماهی بود و این رودخانه هم پر بود از انواع ماهی بزرگ و کوچک ، این قوم روزهای یکشنبه مجاز بودند به صید ماهی مشغول شوند ، اما روزهای یکشنبه صید ماهی برای آنها ممنوع بود و می گفتند که خداوند فرموده است « روز شنبه هرکسی ماهی صید کند حرام است و لقمه حرام وارد زندگی خود کرده است .» در صورتی که رودخانه همان رودخانه و ماهی هم همان ماهی ها بودند .
بسی خاسته در ادامه افزود : این قوم به همین روال زندگی می کردند و ماهی ها هم که حرف های خداوند را شنیده بودند روزهای شنبه بدون ترس تا لب ساحل جلو می آمدند ؛ تا این که شیطان در جلد یک انسان به آنها گفت : « شما که اعتقاد دارید ، پیشانی هایتان از مهر نماز پینه بستده است و انگشترهایی با نگین بزرگ دارید ؛ بیایید کانال هایی در کنار این رودخانه حفر نموده و روزهای شنبه که صید ماهی ممنوع است دریچه ی این کانال ها را باز کرده تا ماهی ها به طرف این کانال ها هدایت شوند و همینطور ماهی ها در کانال بمانند تا فردای آن روز که یکشنبه است ؛ آنگاه هم ماهی های درون کانال را صید کنید و هم درون رودخانه را و بگویید خدا می داند که ما روز شنبه صید نکرده ایم . » ؛ « اهالی هم این توجیح را خداپسندانه دانستند» و از آن به بعد این کار را انجام دادند غافل از این که خداوند ناظر به کاری که روز شنبه انجام داده اند بوده است و لذا روز به روز رزق و روزی آنها کم و کمتر شد .
این استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت : چرا برای جامعه کلاه شرعی درست می کنید ؟ چرا ربا می گیرید و نام آن را کارمزد می گذارید ؟ همین کارها را انجام می دهید که از هر پنج ازدواج دوتای آن به طلاق منجر می شود . این همه « غیبت کردن ، افترا و تهمت زدن ، آبرورریزی » را انجام می دهید و اسم آن را می گذارید « نقد یا تحلیل سیاسی » چه خبر است ؟ تا کی می خواهید این کارها را توجیح کنید ؟
حجت الاسلام عباس بسی خاسته در ادامه به مجالس عروسی اشاره کرد و تصریح نمود : خانم ها وقتی که به قصد رفتن به عروسی بیرون می روند بهترین آرایش و زننده ترین لباس بدن نما یا چسبان و اندامی را می پوشند و به مجالس عروسی می روند و وقتی به آنها می گویی چرا این کار را انجام دادی می گویند ، عروسی یک شب است می خواهیم دلمان را بادی بزند و شاد باشیم . پرسیده می شود ؛ پس آن مردها چه کسانی بودند ؟ می گویند ؛ اینها هم آشنا و قوم و خویش بودند ، غریبه ای بین ما نبود . وقتی کار به جاهای حساس تر می رسد و از آنها می پرسی تویی که با اندام عریان در این عروسی حضور داری پس این دو مرد چه کسانی بودند با صراحت پاسخ می دهند : « اینها فیلمبردار و عکاس بودند و باید خاطرات این عروسی را ثبت و ضبط کنند و در واقع فیلمبردار و عکاس همانند پزشک محرم هستند .» عجب توجیحی می کنند این کارهای بد و زشت را اما وقتی همان فیلم و عکس در فضای مجازی پخش شد طلاق پشت سر طلاق ؛ هنوز شش ماه از زندگی مشترکشان سپری نشده از هم جداشده و راه روهایی دادگاه ها پر می شوذ از متقاضیان طلاق ؟
وی در ادامه به حکایتی دیگر در مورد توجیح اشاره کرد و گفت : مسلم و هانی به دستور این زیاد دستگیر شده و چنان آنها را کتک زدند که نای راه رفتن یا حرف زدند را نداشتند ، مسلم در دارالعماره غریب بود اما هانی اهل کوفه بود و در نتیجه وقتی قوم و خویش وی که از بزرگان کوفه بودند به دارلعماره رفتند تا هم این مکان را تصرف کنند و هم ابن زیاد را به سزاری اعمالش برسانند ؛ وقتی ابن زیاد فهمید به سراغ « شریح بن حارث کندی، مشهور به شریح قاضی ؛ از چهرههای اجتماعی ـ قضایی و تا حدی سیاسی صدر اسلام » که مورد قبول همه بود رفت و موضوع را با وی در میان گذشت تا برود با مردم صحبت کند ، قاضی شریح وقتی که به سراغ هانی رفت دید نه نای حرف زدن دارد و نه نای سخن گفتن اما دید که نبضش می زند ، آمد و با مردم صحبت کرد ؛ « ای مردم ما را قبول دارید ؟ » همه گفتند آری ، در پاسخ گفت : پس بدانید همین الان من نزد هانی بودم ؛ مردم با شنیدن این حرفها پراکنده شدند و رفتند ؛ ابن زیاد وقتی اوضاع را آرام دید دستور داد مسلم و هانی را از پشت بام به پایین بیاندازند و در نتیجه هر دو شهید شدند ؛ مردم که از شهادت مسلم و هانی مطلع شدند به سراغ قاضی شریح رفتند پس آن حرف که در دارالعماره زدی چه بود ؟ قاضی توجیح کرد :« مگه آن همه سرباز را آنجا ندیدید؟ من اگر چیز دیگری گفته بودم مرا می کشتند ، ضمن من دوپهلو حرف زدم که شما متوجه شوید و گفتم نزد هانی بوده ام اما شما به جای این که بپرسید زنده است یا نه ، پراکنده شدید و رفتید » این هم توجیح دوم شریح که در واقع کلاه شرعی سر مردم گذاشت تا این بار جان سالم از خشم مردم به در برد .
بسی خاسته در ادامه به واقعه ی جانسوز کربلا اشاره کرد و اظهار داشت : در کربلا بعد از این که خیام به آتش کشیده شدند ، دخترکی از اهل بیت(ع) در حال فرار از دست یزیدیان بود ؛ و یکی از سرداران عمرابن سعد به دنبال او در حال دویدن بود و مدام می گفت : « دلم برای این دخترک می سوزد » ؛ به دخترک که رسید ، گوشواره ها را از گوشش بیرون آورد و شروع به گریه کرد ؛ از وی پرسید چرا گریه می کنی؟ توجیح نمود: برای این دخترک دلم می سوزد ؛ اگر دلت می سوزد چرا گوشواره هایش را درآوردی؟ گفت : « اگر من این کار را نکنم فردی دیگر این کار را انجام می دهد .» ببینید توجیح را حتی به کربلا هم کشانده اند .
وی خطاب به آن دسته از اشخاصی که به نام خدمت به جامعه با هزینه های کلان وارد شوراهای اسلامی شدند بیان نمود : طرف می آید سه میلیارد هزینه می کند تا از رقبا بالا بکشد و وارد شورای اسلامی شهر شود وقتی وقتی از این اشخاص پرسیده می شود هدفتان برای عضویت در شورا چیست؟ می گویند « هدفمان خدمت به مردم و توسعه ی شهر است . » چرا دروغ می گویید ؟ با این توجیح کلاه شرعی سر چه کسی می خواهی بگذاری ؟ مردم؟ همین هایی که قرار است به آنها خدمت کنی ؟ اصلا این پول ها را از کجا آورده ای ؟ جواب خدا را چه می خواهید بدهید ؟ آیا می دانید با این کار حق الناس را به گردن خود آورده اید ؟ چرا نگذاشتید خود مردم برای انتخاب تصمیم بگیرند و با به کار گرفتن همان سه میلیارد رأی خریدید؟ و بدانید تا زمانی این توجیح ها دامن گیرماست نباید به فکر رشد ؛ آبادانی و توسعه باشیم .
حجت الاسلام عباس بسی خاسته در پایان روضه ی قاسم ابن الحسن(ع) را خواند و عزاداران را در غم و اندوه فرو برد .