احمد معین ـ خبرنگار شوش نیوز
انسان موجودیست ناشناخته ، پی بردن به سرشت آدمی از زمانی که او خویش را شناخته مورد توجه محققین و دانشمندان بوده است .
اکنون که رشته های علمی را بررسی می کنیم به شاخه هایی از آن بر می خوریم که نتیجه تحقیق دانشمندان ومحققین علم رون شناسی است البته این علوم برگرفته از سرشت و رفتار آدمی و نتیجه هزاران آزمایش بر روی انسانها در نقاط مختلف کره خاکی است.
روان شناسی و روان کاوی ازجمله علومی هستند که با نهاد بشر ارتباط مستقیم دارند. در دانشگاهها هزراران کتاب از این رشته تدریس می شود که نویسندگان سعی نموده اند با تجزیه و تحلیل رفتار بشری بتوانند راه نفوذی به روحیات او پیدا کنند تا برای مشکلات بوجود امده روحی روانی انسانی چاره ای اندیشیده شود.
انسان که از سوی خالق هستی اشرف مخلوقات نامیده شده ، در تلاش است به ژرفای وجود خویش دست یاید و هرچه در این راه کاوش می کند به عمق این دره ژرف دست نمی یابد .
ازمهمترین راه های شناخت پروردگار، خود شناسی است ، انسان با شناخت درونی خویش به قدرت ، علم ، و درایت خداوند پی می برد که با چه توانایی جهان آفرینش را خلق کرده است .
امام علی (ع) می فرماید: " مَن عَرّفَ نَفسَه فَقَد عَرَّف رَبَّه" هرکس خویشتن خود را بشناسد ، خدای خویش را شناخته است ، پس شناخت نهاد انسان بقدری عظیم است که از سوی اولیاء ما سفارش و تکریم شده است. دانشمندان علم روانشناسی هزاران کتاب درباره روح و روان انسان نوشته اند و در حال تحقیق بر رفتار انسانها هستند تا بتوانند به جزئیات وجود آدمی پی ببرند.
تعصب و عصبیت یکی از ویژگی های روحی روانی انسان است که بَدو خلقت همراه و همزاد او بوده است . جنگ ، افراطی گری، مرگ و صدها بلای دیگر نتیجه تعصب بشر به یک موضوع بوده که فراجام آن پشیمانی و ندامت را برای او دربر داشته است .
تعصب ، عبارت از حساسیت وسرسپردگی غیر طبیعی نسبت به موضوعی خاص که با حرارت بی چون وچرایی از انسان بروز می کند. جورج سانتانا می گوید : تعصب یعنی تلاش خود را مضاعف کردن وقتی هدف را فراموش کرده ای. تعصب گرایی در علم سیاست " فاناتیسم " است . این تعصب می تواند عواقب سیاسی و اجتماعی ناگوار در پی داشته باشد ، تفسیر افراط گرایی از یک ایدئولوژی مذهبی یا اعتقادی می تواند درجات خشونت گرایی و همچنین اعمال سرکوب کننده را داشته باشد . مانند افراط گرایی در خاورمیانه که توسط داعش و تکفیری ها به دلیل تعصبات کور صورت می گیرد ، یا افراط گرایی حزب حاکم کمونیست در کره شمالی و شوروی که بر اثر اسرار بر اعتقاداتشان بروز می نماید، از این نمونه اند.
تعصب مانع رشد است و مانند ترمزی جلوی نوزایی و تفکر را می گیرد و چون زنجیری که در پای جامعه بسته شده و مانع پیشرفت و توسعه جامعه می شود . این عامل چون آفت به درون انسان نا آگاه رخنه کرده و او را ویران می کند به طوری که قدرت کنترل و اراده را از او سلب می کند و هر آن ممکن است اتفاق غیر قابل پیش بینیی برای او حادث شود . خشونت ، قتل ، دعوا ، نژادپرستی ، تجاوز ، که همه آین موارد نمونه هایی از افراط گرای انسان ها و نتیجه تعصب ، البته تعصب کور که به دلیل عدم تمرکز و تفکر و رشد و آگاهی او رخ می دهند.
هر گاه رقابتی در میان باشد تعصب و طرفداران آن هویدا می شوند . یکی از این عرصه ها میدان انتخابات است که گروهی خاص با برجسته کردن مواردی چون تفاوت های قومیتی ، نژادی ، فرهنگی و.... سعی در ایجاد اختلاف دارند تا به اهداف از پیش تعیین شده خود دست یابند.
البته ناگفته نماند تلاش این افراد بی فایده هم نیست زیرا باعث افزایش مشارکت مردمی می شود ولی این مشارکت همانطور که شاهد بودیم در راه خدمت به مردم به کار گرفته نشد و باعث شد کرسی نمایندگی مجلس در حدود ربع قرن در سیطره یک نفر باشد و عده ای فرصت طلب از موقعیت ایجاد شده نهایت استفاده را بردند.
با بررسی وضعیت شهرهایی که تعصبات قومیتی وجود ندارد شاهد پیشرفت و آبادانی فراوان در آنجا هستیم و وقتی با اوضاع شوش مقایسه اش می کنیم تفاوت ها قابل لمسند.
همشهری ها باید تعصبات کور را کنار بگذارند و در روز انتخابات بهترین را انتخاب کنین . کسی که به دردها آشنا باشد ، کسی که بتواند کمکی به آبادانی ، رفاه ، اشتغال ، بهداشت و...شهرمان بکند. عرب یا عجم بودن مطرح نیست بلکه ملاک و سنجش ما باید خدایی باشد . میزان خدا تقواست . تقوا در گفتار ، تقوا در اعمال ، تقوا در نیّات مهم است نه چیزی دیگر.
تعصبات قومی مانع رشد شوش و شوشی می شود و ترقی و توسعه را به عقب می راند . جهالت چیزی جز نابودی در پی نخواهد داشت .
به راستی میوه ممنوعه و آفت انتخابات " تعصب " است . اگر این جهالت و وسوسه و تعصب نبود شیطان نمی توانست میوه ممنوعه را به خُورد آدم و حوا بدهد وما مجبور نبودیم تا به امروز این درد را با خود حمل کنیم، درد نادانی و جهالت ، که این بلا باعث از دست رفتن خیلی از دارائی ها یمان شده ، نادانی در گذشته موجب نابودی خیلی از تمدنهای بشری شده است . درد ما ، نادانی و عدم آگاهیست و درمان و چاره اش ، دانش و آگاهی و نور است تا این تاریکی و ظلمت را از جامعه ما بزداید و این شدنی نیست مگر ما خود بخواهیم که تغییر کنیم و جامعه را بسازیم . اِنَ اَلله لایُغَیِر ما بِه قَومٍ حَتّی یُغَیِر ما بِاَنفُسِهِم.
