05032024جمعه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۲۰۴۱۷4944

شهر من شوش ـ قسمت ششم

به قلم ـ استاد دیناروند جعفر

سکت بابا ریش: تپه های باستانی در اوایل تشکیل شوش جدید مملو از بت و سکه های قدیمی بود.بچه های کوچک و زرنگ برای یافتن این اشیا و فروختن آن ها به خارجی ها، به گشت بر روی آن ها مشغول می شدند.

بهترین زمان برای یافتن سکه ها، بعد از بارش های شدید و چند روزه بود .شوش قدیم، گاه تا هفت شبانه روز بارش داشت.به راه افتادن سیلاب های درون تپه ها باعث نمایان شدن سکه ها می شد.این سکه ها به شکل های مختلفی بودند.اینکه کدامین از آن ها بهتر هستند؟ را بچه ها نمی دانستند.بعضی به عربی و بعضی تصویر داشتند.

در هنگام مراجعه به خارجی ها برای فروش سکه ها، بعضی از آن ها با تکان دادن سر، عدم تمایل خود را منتقل می کردند.آن ها می گفتند «سکت بابا ریش» که یعنی سکه ای که عکس مرد ریشدار را داشته باشد و منظور آن ها سکه های دوران هخامنشیان و ساسانیان بود.

بمبره تروه:

شوش قدیم که وسیله حمل و نقل نداشت، با عمله های سیف و غلامرضا در ارتباط بود.مردم پیاده این دو مسیر را طی می کردند.برای رفتن به عمله سیف، مجبور بودند که از میان قبرستان قدیمی یعنی دعبل امروز گذر و برای عمله دیگر، از میان یا کناره های تپه ها بگذرند.هر دو مسیر خلوت و ترستاک بودند. مردم آن زمان به وجود ارواح و جن ها در این دو مکان، باور داشتند که معروف ترین آن ها موجودی به نام«بمبره تروه» بود.موجودی بلند قد که خود را به شکل های مختلفی از جمله نزدیکان فرد در می آورد. او بر گرده فرد پیاده سوار می شد و تا به مقصد، او را رها نمی کرد.سپس غیب می شد.ریشی بلند داشت و لباس قرمز بر تن می نمود.به باور مردم، ابن موجود از سوزن درشت، می ترسید بنابراین به پیاده ها توصیه می کردند که حتما سوزنی با خود داشته باشند.

علی بابا:

این لفظ در میان خارجی هایی که برای بازدید از آثار باستانی می آمدند، رواج داشت.چون در آن زمان امنیت چندانی وجود نداشت لذا بعضی از بچه های فضول اقدام به دزدیدن کیف های آن ها می نمودند. گرچه موفقبت در دزدی حاصل نمی شد و خارجی ها زرنگ تر از آن ها بودند اما گردشگران که فارسی نمی دانستند، برای انتقال نظر خود از لفظ« علی بابا» استفاده می کردند.علی بابا فردی دزد در کارتون های نمایشی آن زمان تلویزیون های خارجی بود.

وقه:

شوش قدیم که هوایی دلپذیر داشت میهمان حیوانات مختلفی در بیشه زار و کنار شاوور بود.انواع مارها، قورباغه های ریز و درشت، سگ ماهی، کوسه های کوچک، لاکپشت، گراز، روباه و انواع پرندگان وجود داشتند. یکی از این پرندگان که به نظر مردم شوم بود "وقه" نام داشت که با صدای وقع وقع، مردم را آزار می داد.آن ها معتقد بودند که ورود این پرنده بالای هر خانه باعث مرگ نوزاد آن خانه می شود.به همین دلیل با انواع ترفندها مانند دود سازی یا سرو صدا، این پرنده را فراری می دادند در حالی که نوزاد را نیز از حیاط خانه به اندرونی می بردند.گذاشتن دعاها یا اشیایی بالای گهواره برای مقابله با این پرنده بود.

دیسون:

شوش تا قبل از سال هرار و سیصد و پانز ده، دارای مدرسه رسمی نبود زیرا اولین دبستان در تاریخ شوش در این زمان تاسیس شد. فرزندان مردم برای کسب سواد، به مکتب خانه می رفتند که ابتدا یکی و سپس به چهار مورد افزایش یافتند.این مکتب خانه ها به زبان محلی"دیسون" نامیده می شدند و نام هر دیسون نیز به معلم آن تعلق داشت.به طور مثال دیسون ملا حسین متعلق به روحانی شوش مرحوم حسین پنجی زاده بود.

نر بچ:

رودخانه های شاوور و کرخه، زلال و پرآب بودند.هر دوی آن ها دارای آبزیان متعددی در درون خویش و تامین کننده پروتئبن برای افراد محسوب می شدند. از این نظر، ماهیگیری در آن ها به وسیله مردم به دو شکل، قلاب اندازی و تور گیری صورت می گرفت.ماهی های کوچک را لوتک می گفتند که بسیار خوسمزه اما پرخار بودند.یکی از موفقیت های ماهیگیران، صید ماهی های بزرگ به خصوص با تور و قلاب بود.گاه بزرگی آن ها به قدری بود که با حیوان حمل می شدند به طوری که سر و دم ماهی از دو طرف حیوان به زمبن نزدیک می شد.این ماهی های بزرگ را که در بازار شوش به صورت قطعه قطعه و کیلویی می فروختند، «نر بچ» می گفتند.

اززو:

شوش قدیم مرکز خرید و فروش محصولات کشاورزی و تولیدهای لبنی بود زیرا مردم آن، به دو کار زراعت و دامداری به خصوص گاوداری و گاومیش پروری مشغول بودند.یکی از کارهای معروف گاوداران، پرورش گاوهای قوی و به اصطلاح خارجی بود لذا سعی می کردند که از گاو خارجی نر، برای جفت گیری استفاده کنند.این، کار مشکلی بود.آن ها گاو ماده را مهیا نموده و سپس با قرض گرفتن گاو نر، با صدا در آوردن لفظ"اززو" آن را تحریک به جفت گیری می نمودند.این کلمه به چه دلیل سبب حرکت نر به سمت ماده می شد؟کسی نمی دانست.

فنگ:

در دورانی که شوش فاقد تفریحات امروزی بود، خردسالان برای صرف اوقات فراغت خویش، به بازی های متنوعی متوسل می شدند. یکی از این بازی ها، استفاده از وسبله ای شیشه ای به نام «فنگ» بود.گاه به آن گلوله هم می گفتند.فنگ بازی شکل های مختلفی داشت که یکی از آن ها، شق بازی بود.برنده، فنگ های بازنده را صاحب می شد.در زبان فارسی به این بازی تیله بازی می گویند .

حبانه:

شوش قدیم فاقد وسایل خنک کننده مانند یخچال بود.تنها محلی که این وسبله را داشت، درمانگاه بود.آن یخچال با نفت کار می کرد.یخ نیز در شوش وجود نداشت.گرمای شوش به خصوص در تابستان باعث می شد تا آب خنک تهیه شود.به این منظور از وسیله ای سفالی به نام «حبانه» استفاده می کردند زیرا قادر به خنک کردن آب درون خود بود.این وسیله به شکل دایره و گود ساخته می شد و بر روی سه پایه ای نصب می گردید.بعد از ریختن آب در درون، سر آن را با پارچه ای تمیز پوشش می دادند.بعد از مدتی، آب آن خنک می شد.

مکینه:

محصول هایی مانند گندم و شلتوک که در شوش قدیم به میزان فراوان تولید می شدند، می بایست به آرد و برتج تبدیل شوند لذا نیاز به کارخانه تبدیلی به وجود آمد.در شوش قدیم دو نوع از این کارخانه وجود داشت که به آن ها «مکینه» می گفتند.مکینه ستایش بالاتر از مصلای نماز جمعه قرار داشت و اثر آن هنوز باقی است.مکینه خردمند، پایین شوش و در محلی که امروز پارکینگ شهرداری است مستقر بود.به گردانندگان این مکینه ها، لوینه می گفتند.برای تبدیل گندم به آرد از مشتری حق الزحمه می گرفتند اما برای برنج، رایگان بود چون سبوس آن را می فروختند.

برق ستایش:

شوش قدیم در دهه سی فاقد برق بود و لذا برای روشنایی از فانوس های نفتی استفاده می کردند.تاریکی شب و نبودن امنیت در آن زمان، مشکل بزرگی برای مردم ایجاد می کرد. در آن زمان، فردی به نام «رحیم ستایش »با خرید یک دستگاه موتور برق برای کارخانه آرد خود، ضمن راه اندازی آن، در هنگام خاموشی به خصوص شب، به مدت محدودی در اختیار مردم قرار می گرفت.

قدرت این برق تنها به اندازه یک لامپ برای هر خانه بود.مردم نیز با همکاری، این مورد را رعایت می کردند.شوشی های آن زمان آن را «برق ستایش» نامیدند.این واژه هنوز بین قدیمی ها رایج است به خصوص زمانی که برق شهر قطع می شود، می گویند «مثل برق ستایش شده».

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست