به قلم ـ عباس کرم الهی
ساعت به 5 که رسید درب خانه اش را با کلید به صدا در آوردم . گفت : عباس جان در بازه بیا تو ؛ برادرش سید علی مشغول تابلو نویسی بود . سید گفت با برادرم آشنا هستی ؟ گفتم کم و بیش پیش عباس مسحنه دو سه باری دیدمش ؛ بعداز احوالپرسی با هم صمیمی شدیم .
استاد سید جلال که به تازگی زنده یاد بهمن عیوق به شوش آمده بود گفت : عباس جان هم من رفتی هستم چون بعد از بازنشستگی ممکن است به اصفهان برگردم و هم بهمن عیوق به خانه و کاشسانه اش برمی گردد ؛ اما « تو ـ عبدالحسین رسته خاک و فرزاد پارسا نژاد بچه ای این شهر هستید و سکان تئاتر شوش بی شک به دست یکی از شما سه نفر می افتد نگذارید چراغ تئاتر شوش خاموش شود ؛ اگر شده به کمک هم یا یکی از شما یک جشنواره ی محلی روبه را کنید ـ من هم گوشه ایی از کار را می گیردم »
این را که گفت به فکر فرو رفتم و زمانی بود که دکتر محمد جوروند هنوز رئیس اذاره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی بود ؛ محوطه باز اداره را نگاه کردم ؛ آن موقع در پارکینکی در اداره بود و نه باغچه ایی ؛ با سید و ئکتر جوروند همههنگی کردم که در این محل می شود اولین جشنواره داخلی تئاتر را برگزار کنیم .
هر دو نفر قبول کردند و قرار شد به اتفاق هیئت مدیره انجمن و هیئت مدیذه انجمن موسیقی جلسه ی مشترکی برگزار شود که ریاست آن به عنهده ی دکتذ جوروند و دبیری اش به عهده ی سید جلال باشدـ سید به دکتر جوروند گفت رئیس انجمن عباس کرزم الهی است پس ایشان هم به عنوان دبیر دوم در جلسات باشد چون به هر حال ایشان رئیس انجمن است ؛ دکتر جوروند قبول کرد .
خلاصه قرار شد وقتی که تمرینات نمایش به اتمام رسید هر شی یه نمایش اجرا شود و بعد از آن یکی از خوانندگان لر زبان از لرستان دعوت به اجرا گردد .
سید جلال حسینی پنجره ای بربادها نوشته دکتر فرهاد ناظر زاده ی کرمانی را برعهده گرفت و بازیگران خود را انتخاب کرد .
غلامرضا پور طلب نمایشنامه بادبانها را بکشید نوشته رضا نجفی را انتخاب کرد و تمرینات خود را در ساعاتی که به دیگر گروه دداخل نداشته باشد آغاز نمود .
محمد بیلاوی نمایشنامه بادبانها نوشته حمید امجد را سبک سنین می کرد تا بلاخره آن را برگزید
سمیرا حسنی راد نمایشنامه دی دلشکسته نوشته عباس کرم الهی را مورد پسند خود قرار داد
عبدالحسین رسته خاک نمایشنامه ی خرس نوشته ی آنتون چخوف را انتخاب کرد و من هم نمایشنامه حکایت همچنان باقیست نوشته و کار خودم را رو نمایی کرذمبا هدایت و مدیریت سید جلال حسینی برنای شش گروه برنامه تدوین شود که در عرض دو ماه هر شش کار آماده اجرا بودند با برنامه ریزی شب افتتاحیه قرار بود سید جلال حسینی شب اول احرا داشته باشد و از بین گروهای موسیقی شب فضل الله صفاری برای اجرا اعلام آمادگی کرد . هر شب تماشاگر بیشتری از این جشنواره استقبال می کرد به طوری بالای نرده ها مردم سر پا ایستاده بودند ..
شب دوم نوبت سمیرا حسنی راد بود که نمایش دلشگسته را اجرات کند و پس آن رضا سقایی به نوای موسیقی بپردازد ؛ این شب هم با شکوه اجرا شد
شب سوم غامرضا پورطالب نمایشنامه بادبانها را بکشید نوشته رضا نجفی با موفقیت اجرا نمود و ایرج رحمانپور بد قولی کرد و به جای ایشان مجددا فضل الله صفاری به اجرای برنامه پرداخت .
شب چهارم نو.بن به مجمد بیلاوی رسید که نمایش بادبانها نوشته حمید امجد را اجرا نمودو فرج علیور با اجرا خوب خوب رونق خاصی به شب چهارمن دا.
در پنجمین شب اجرا نوبت خودم بود که حکایت همچنان باقیست را اجرا کنم و بازیگر نقش اولم ناجی عباسی نیا بود که تئاتر را به تازگی شروع کرده بود ؛ در این شب اجرا موفقی داشتیم و نوبت به اجرای موسیقی رسید که مهدی جلالوند از شوش خوانندگی را بر عهده داشت اما چون خرم آبادی الصل بود تماشاگران فکر کردن از خرم آباد آمده و به گرمی تشویقش گردند .
شب ششم از راه رسید که عبدالحسین رسته خاک و قفاسم لطیف نمایش دو نفره خرس نوشته ی نوشته ی آنتون چخوف را اجرا نمود و این تنها متن خارج این جشنواره بود اما خواننده داین شب که باز ایرج رحمتانپور بوذ نیامد و باز رضا سقایی به اجرای موسیقی پرداخت .
سید جلال حسینی مجری هر شب این جشنواره بود و گفت : بدون سالن و دکور توانستیم یک اجرای خوب و موفق داشته باشنم و شوشی ها ثابت کردند که ما می توانیم و توانستند .
سید جلال همه را جمع کرد و گفت : شما بچه های شوش اگر یکدل باشید و منیتی بین شما نباشد قوی تر از این جشنواره را با دست خالی اجرا می کنید اما اگر منیتی بین شما به وجود آمد اگر مدرن ترین سالن با تمام امکانات را داشته باشیید میزبانی یک جشنواره کوچک را هم به شما مرکز نشینان نمی دهند .
حرفی زد تاریخی که هنوز هم چون این منیت ها و خود بزرگ بینی ها بعدازسید جلال حسینی را می خوریم .