09162024دوشنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۳۰۵۱۹5185

درد بی درمان(عشق)

به قلم ـ  استاد جعفر دیناروند مسئول سواد رسانه ای کانون بسیج رسانه ی سپاه ناحیه ی شوش دانیال(ع)

دلدادگی،شیفتگی ودلبستگی را عشق گویند که تنها شامل انسان می شود.عاطفه است زیرا آدمی بدون آن به دنیا نمی آید.احساس است اما نه به معنای واقعی بلکه عامیانه برای انتقال مقصود.افراط در دوست داشتن است و نوعی کشش به سمتی و سویی که درمانی در آن میسر نیست.شاید بسیاری عشق را درد بی درمان ندانند زیرا رسیدن به مقصد که دلیل و ریشه ی عشق است کار را تمام می کند.

عشق در این معنا شاید دوست داشتن و محبت کردن باشد.منظور ما از عشق، ارضا نیست بلکه حالتی در درون است که آرامش را هرگز نیابد و آسایش را غیر ممکن کند.محبت تام را گویند که در آن همه چیز لبریز شود و راه، کج گردد.نه درد ظاهری بر آن تاثیر گذار است و نه موانع می توانند از حرکت جلوگیری کنند.عاشق در این معنا، محدود نیست گرچه انواعی از عشق را شامل می شود.

عشق، سیراب پذیر نیست زیرا سرچشمه ای طوفانی دارد.تلاطم های آن به اندازه ای بالا و پایین روند که فرد در آن گم شود.محدود به منفی ها هم نیست.در شهوات موجودند و در ثروت ها نیز قابل اجرا.در معنویات هم این چنین اند.مرگ برای عشق بی معناست.دردهای ظاهری قادر نیستند، آن را از مسیر خارج کنند.عاشق همراه با معشوق است اما با رسیدن به آن هم رضایت نمی یابد.


چاهی عمیق است که هرآنچه در آن آب ریزند پر نگردد.عشق در درون، تهاجم کند و در برون، عکس العمل.ترس برای عاشق بی معنا ترین لغت است.دردی است که درمان آن فقط پایان زندگی است.لیلی و مجنون را به عنوان سنبل ها در نظر گیرند که مرد را دیوانه خوانند.مجنون یعنی غیر عاقل.این نظر عوام است در حالی که مجنون تنها یک لقب است.بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد.ما عشق را درد نامیم زیرا وجود آن ناآرامی است.خروج از خانه و به بیابان رفتن است.در بیایان خطرها بسیار است اما برای عاشق هیچ درمانی برای آن نجسته اند جز اینکه عاشق را رها کنند تا برود.تا آنجا که بماند و بدن اجازه ی حرکت ندهد.در آن حالت هم عشق در درون ناآرامی ایجاد کند.ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود.

عشق در میادین جنگ هم خود را نما دهد.نه شمشیر مانعی در کربلا بود و نه تعداد فراوان دشمن.خندیدن برای رسیدن به خواسته ی عاشقان، اصل بود.کدامین درمان در کربلا موثر افتاد؟ثروت یزیدیان، آفتاب سوزان و تشنگی و اصولا این درد با کدامین دوا همراه گشت؟تیرهای کمان به پرواز درآمدند و عاشقان به سوی آن ها در حرکت.عشق، درد بی درمانی است که اگر دچار آن شوی، رهایی امکان ندارد.تشویق به حرکت دهد تا به سویی روی اما کدام سوی نمی دانم.

تعلق خاطر که از حد بگذرد، عشق گردد.بدون آن، زندگی معنایی ندارد.در تفکر خود غوطه ور شدن نه برای یافتن راه حل بلکه رهایی برای رها شدن است.عاشق از درد به خود می پیچد اما نه دردی ظاهری که درونی است.طبیب را لازم نمی آید زیرا تشخیص درد مشکل است.عشق از نظری دیگر پاکی است.نه برای منافع است که برای پاسخگویی دل است.نه منفعت طلبی است که دلربایی است.مملو از احساس است اما نه ظاهری که باطنی است.

گاه سکوت را باعث می گردد و زمانی فریاد.ما عشق را دردی درونی با ویژگی های خاصی یافتیم که به جوهره ی آدمی لطمه نزند و آن را رد نکند بلکه افراطی بالاتر از حد و حدود گردد که دیگر عاطفه نیست بلکه دردی است که دچار شده است.دردی که کشیدنش رضایت آرد اما رها شدن از آن هرگز ممکن نگردد.درد عشق را تنها عاشقان فهمند و ادراک کنند.آنکس که گوید پدر عشق بسوزد نه تنها حالت را بیان می کند که ریشه ی آن را معرفی می نماید.درونی آشفته و دلشیفته به سمتی که تنها خود داند.مقدس است و پاک.عشق نمی تواند از مرزهای انسانی خارج شود و جنایت آفریند که اگر چنین شد، بدانید که شبیه عشق است و هرگز عشق نیست.در عشق، تقدس حرف اول را می زند.گاه از دست دادن معشوق را هم می پذیرد به شرطی که بر او لطمه وارد نشود.عشق دردی بی درمان برای افرادی خاص و یگانه است.عشق عشق است و همتایی ندارد.

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست