به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
رئیس کارگروه تخصصی اموراجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران
فریاد را باید عمل دانست.هشداری برای بیداری و برخاستن برای شنیدن در نظر گرفت.مخصوص جامعه ی انسانی است گرچه ،به وسیله ی حیوانات هم اجرا می شود.منظور در این نوع عمل محتواست که اگر غیر از این بود حیوان را نیز شامل می شد.
قصد بررسی فریاد در ابعاد مختلف انسانی است.آنجایی که انسان عامل ایجاد آن است و خویشتن نیز عاملی در رفع تلقی می گردد.فریاد با فرد گرایی یا جمع گرایی مبین انواع بودن است و با شدت و ضعف نیز نشان دهنده ی درجات فشار و تحمل می باشد.پس ابعاد مختلف فریاد را در یافتن مهم تر از مواردی است که ظاهر محسوب می شوند. فهم و درک را می طلبد و انسانیت را بنیانی کامل برای برداشت در نظر می گیرد.فریاد می تواند در بعد فاعلی و مفعولی هم مورد کنگاش قرار گیرد.بنابراین موضوعی بسیار گسترده و در عین حال ظریف است که اشخاصی معین را در رفع می طلبد.علمی نگری می تواند تفکری برای ایجاد فضای غیر فریادی باشد.
دردایره ی فریاد می توان"فریاد جو" را نیز در نظر گرفت.آنکه فریاد می جوید معنای لغوی آن است.شخصی که به دنبال فریاد است تا خویش را معرفی کند.موجودیتی را به دیگران نشان دهد.نیازی که در خود می یابد و داوطلب رفع می شود.در واقع می توان چاره جو را نوعی خواستاری دادرس در نظر گرفت.کسی که درخواست کمک می کند و یاری می خواهد.در فریاد و فریاد جو رابطه ی حق خواهی و رفع ناملایمات ،روشنی کاملی است و نیاز به تفسیر نیست.فریاد جو یاری طلب است.اینکه این موضوع را در یک بعد بتوان بررسی کرد ممکن است اما ناقص تر از خود نیست.به طور مثال فریاد جویی که از ظلم داد می زند خواستاری خاصی دارد که تنها شنیدن فقط نوعی رفع مسئولیت است.باید میان فریاد جو و موارد دیگر رابطه یافت و به هم متصل نمود.
در چنین شکلی نوع انسان مورد خطاب است.گرچه ماهیت فریاد ها انسانی است و نیازی به توضیحات بیشتر مطرح نیست اما باید بدانیم که فریاد جو به خودی خود معرفی است برای انسانی بودن آن و اینکه نوع بشر برای شنیدن و تاختن به سمت فریاد جو اقدام نماید.بعدی که در فریاد جو بیشتر از موارد دیگر وضوح می باید همین شفافیت انسانی است.دادرس کیست؟چگونه ؟فرد یا جمعی است؟این ها همان جهت فریاد است که فریاد جو مطرح می کند.بی تفاوتی در این موضوع جایی برای مطرح شدن ندارد.فریاد جو به عنوان بعدی دانشی قابل تشخیص علمی است.این بدان معناست که فریاد جو از نظر عمل کاری را انجام می دهد اما نوع عکس العمل هاست که تابع فهم و درک می گردد .در این شکل عوام قادر به شنیدن دادرسی نیستند یا نمی توانند باشند.
تفاوت میان فریاد جویان را اگر امری طبیعی بدانیم که قابل قبول است اما وضعیت جامعه نیز می تواند بعدی مهم تر تلقی شود.به زبان ساده وقتی تعداد فریاد جویان فراوان شوند معنای آن نامناسب بودن هایی است که بشر ایجاد کرده است.البته از دیگر منظر نیز می توان بعدی را مطرح کرد و آن اینکه آیا نبود فریاد جویان نشان دهنده ی مناسب بودن هاست؟تمام این موارد دارای ابعادی علمی هستند.گاه وضعیت چنان سنگین و خفه کننده است که فریادی ایجاد نمی شود و در واقع نمی تواند ایجاد شود.بنابراین در آزادی عمل است که می توان تعدد فریاد جویان را یافت و اگر در ضد آن نیز نظر دهیم این روشنفکران شجاع هستند که خفگی را می درند و فریاد ها را روانه ی جامعه می کنند.فریاد جویان عالم، بسیارند گرچه عوام چندان نشانی ندارند.
اساس کار در فریاد جویی، نامتعادل بودن افراد یا جوامع بشری است. نوعی هشدار دهی در وضعیت هاست.دادرسی خواهی برای معرف انواعی از رفتارهای ناشایست است.انواعی از عقب ماندگی ها خصوصا در ابعاد انسانی است.جوهره ی آدمی در کم رنگ شدن هاست.خودخواهی در برتری جویی هاست که ریشه ی آدمیت را از بن بر می کند.فریاد جو شجاع ترین در فریاد زدن هاست.خصوصیاتی برتر در بعد آدمی دارد و عاملی مهم در شناخت هایی است که بنیان آدمیت بر آن استوار است.فریاد جو خواستار است.در این بررسی یک نکته ی ظریف نیز نهفته است و آن اینکه چرا فریاد جو خود چاره ساز نیست؟نگرشی که می توان فریاد جویان را نیز تقسیم بندی کند.از دانشمندان گرفته تا فرهیختگان و روشنفکرانی که در سطوح مختلف قرار می گیرند.
باید میان فریاد زنان و فریاد جویان تفاوت قائل شد.آنکه فریاد می زند ممکن است کودکی باشد که از ناچاری یا غریزه ی درونی حرکتی انجام می دهد.فریاد زنی که ضعیف است ، زورش به دیگران نمی رود و راه معرفی درد را در فریاد می یابد.بسیاری فریاد می زنند تا خود را رها کنند.نوعی تخلیه روانی که گاه با گریه نیز همراه است.این ها دون ترین فریاد هاست.فریاد جو بر خلاف چنین افرادی است.می داند که فریاد می زند پس کودک نیست.غریزه راهی برای ایجادش محسوب نمی شود.او می فهمد و داد را می خواهد.شاید بتوان تشخیص او را نیز مهم تلقی نمود.او کسی را می خواهد که به فریادش برسد.عدلی را می خواهد که خود قادر به ایجادش نیست.فریاد جو هوشیار دهنده ی با معناست.مخاطبان را از دیگر افراد جدا می سازد.او کسانی را مورد نظر قرار می دهد که از دیگران برتر و روشنفکر ترند.