به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
رئیس کارگروه تخصصی امور اجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه
ظرفیت های یادگیری آدمی متفاوت و متمایز در انواعی از انسان هاست.به زبان ساده این توانایی ها هستند که در آدمی موجودند و این تلاش ها هستند که آن ها را به عمل و رشد تبدیل می کنند.
هوش را از این نظر که آن را ظرفیت یادگیری می نامند در فریاد و تاثیر آن مورد توجه قرار می دهند.به زبان ساده همانطور که درک و فهم می توانند بر روند فریاد زنی یا بیداری موثر باشند هوش نیز به عنوان نوعی استعداد و داشته ی آدمی قادر است تا شکل فریاد را نیز متغییر سازد.هوش از این نظر باید مورد تاکید قرار گیرد که آیا وجود آن کافی است تا فریاد ها ساخته شوند؟بدون شک استعداد بودن هوش نشان دهنده ی نیاز به رشد داشتن دارد اما اینکه سمت و جهت این رشد کدامین سو باشد؟ مهم و مطلوبیت طلب است.هوش برای آدمی نوعی سازگاری نیز ایجاد می کند.
هوش ظرفیتی برای استفاده است اما باید نکته ای ظریف را نیز در بر گیرد که هوش همیشه مثبت رو نیست.به طور مثال این مهم که جنایتکاران افرادی کم هوش و یا د ارای هوشی متوسط و پایین تر از آن هستند قابل قبول نیست.شاید بتوان عکس آن را نیز مطرح کرد و آن اینکه بسیاری از نقشه های سرقتی ناشی از هوش بالاست.پس وجود هوش به تنهایی نشان دهنده ی فریادی معنا دار و انسانی نیست بلکه نوعی نگرش برای ساختاری انسانی را مد نظر قرار می دهد که هوش و آن ظرفیت در حیطه و مغلوبیت آدمیت قرار گیرد.هوش از این نظر باید در خدمت انسانیت باشد تا بتوان آن را مثبت ارزیابی نمود.پس می توان از این داشته برای چگونگی عمل فریاد سازی استفاده کرد.منطقی جایگزین کردن ،یکی از اثرات هوش در فریاد سازی است.
هوش همان سازگاری فریاد با وضعیت است.آنجایی که فهم وارد عمل می گردد و وضعیت را توصیف می نماید کافی است تا آن را خوب یا بد ارزیابی نماید.این فهم موثر بر ادامه ی کار است.در این زمینه است که هوش وارد عمل می گردد و سازگاری با فریاد را مطرح می کند.آیا باید فریاد زد؟ کجا و چگونه؟ در چند مرحله؟برای چه کسانی؟کدامین خطر در کمین است؟آیا احتمال شکست نیز هست؟ این ها معیارهایی است که افراد با هوش بر آن تاکید دارند.چه بسیار فریادهایی که به شکست انجامیدند.تاریخ گویای بسیاری از حرکت های نسنجیده در طول زندگی بشر بوده است.ار بین رفتن انسان ها،لو رفتن نقشه ها، موفقیت ظلم و ستم بر عدل، و در نهایت عدم پاسخگویی فریاد از جمله ی آن هاست.هوش این چنینی می تواند مانع شود.
بداند و بتواند.دانستن گرچه لازم و ضروری است اما کامل نیست.اینکه افرادی فهمیم باشند بسیار ضروری است اما چگونه بیدار سازند تکمیل کننده است.بنابراین هوش مکمل فهم است.هوش در اندازه های متفاوتی است.انتظار از عمل برای فریاد سازی از باهوشان یا تیزهوشان بسیار است.شاید بتوان این ادعا را نیز علمی دانست که تیزهوشان فهیم ترینند.این بدان معناست که ظرفیت یادگیری آن فراوان و لذا می توان این ادعا را مطرح کرد که فهم بیشتر در هوش فراوان تر است.در هر صورت فریاد می تواند ظریف باشد.این با صدا درآوردن متفاوت است.آنجایی که فریاد مطرح می شود ممکن است سکوتی مطلق هم باشد.تا بیداری چگونه ایجاد شود.سکوت یک دانشمند هرگز به معنای تایید وضعیت نیست.عدم حضور یک فرد در یک همایش نشان دهنده ی بسیاری از اعمال است.
پس هوشیار با هوش خود فهم را جهت می دهد و این وسیله را با انواعی از راه ها مورد خطاب قرار می دهد.هدف اصلی بیشترین هوشیاری نزد مردم است.از طرف دیگر نقش هوش در میان افرادی که مخاطب قرار می کیرند هم قابل تامل است.فریاد اگر برای بیداری است که هست،اگر برای هوشیاری است که هست،اگر قصد زدودن ظلم ها را دارد که دارد پس با مجموعه ای از انسان ها سروکار دارد که توانایی های متفاوتی دارند.کدامین را زودتر می توان بیدار کرد؟ کدامین، حرکت اول را انجام می دهند؟ چند نفر هوشیارتر هستند؟ همه این موارد خطاب به سمت مقابل فریاد است.هوش در این میان موثر بر گیرایی است.با هوش شنونده نیست بلکه متوجه شونده است.هوش دارای دو سمت فریاد سازی و فریاد شنویی است و این برای توفیقات آینده لازم و ضروری می آید.
هوش از این نظر که توانایی انسانی است بسیار قابل توجه است.با فهم و درک رابطه ای تنگانگ دارد و شامل هر دو سمت فریاد می گردد.هم کسانی که تعهد به فریاد زنی دارند و هم آنهایی که در مقابل قرار می گیرند و قرار است که بیدار شوند.دانایی در این میان نتیجه ی فهم و هوشیاری می گردد که باز برای هر دو مهم تر است.شکی نست که مقدمه ی آن در فریاد زنان و بعد از آن در فریاد شنوان خواهد بود.فریاد برای تغییر وضعیت موجود به مطلوب نیارمند ظرفینی است که بالاترین هوش را داراست تا بدین سان بتواند وضعیت انسانی را به سمت رشد و تعالی تغییر دهد.هوش ظرفیتی مهم برای یادگیری و دانا سازی است.با هوش ترین، سریع تر فریاد زنند اما با حساب و کتاب وارد گردند.هوش راه مناسب و طریق منطقی را جهت استفاده از فریاد معرفی می کند.