به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
رئیس کارگروه تخصصی امور اجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران
آدمی به عنوان موجودی متفکر قادر است تا ضمن فعالیت های معنا دار خویشتن را از مشکلات رهایی دهد و مسائل را به دست خویش حل نماید.
در این میان توانایی ها به یاری او می شتابند و اطلاعات و معلومات وسایلی برای درستی کار او مداخله گر می شوند.شناخت باعث پی بردن به انواعی از مجهولات می شود و بدین شکل استعداد او را به اوج رشد و ترقی می رسانند.
بنابراین می توان شناخت را وسیله ای برای رسیدن سریع تر به اهداف در نظر گرفت که نتیجه ی آن موفقیت آدمی در غلبه کردن بر مشکلات خواهد بود.این شناخت دارای ابعاد مختلفی است که پرداختن به هر یک ،زاویه ای معین را مشخص می کند. باید در این راه تجزیه ی شناختی را مهم دانست و نسبت به ادامه ی کار موفق گردید.شناخت از زوایای مختلف ،مورد نیاز در موفقیت های فریاد زنی و فریاد سازی است.
شناخت به عنوان یک توانایی دارای درجات متفاوتی است.زیر بنایی ترین آن ها شناخت خویشتن است.به همین دلیل است که در فریاد، شناخت خود اصلی ترین و بنیانی ترین محسوب می شود.در این راستا فهم فرد از خود در ابعاد مختلف مهم تلقی می گردد و بدین سان شناسایی عمیق از فرد که توسط خود به دست می آید معنا دار می شود.انواعی از ضعف ها و قوت ها می توانند کمک دهنده ی فرد در برخورد با مسائل باشند.
ارزشمندی این شناخت زمانی است که فرد از رویایی گری فاصله می گیرد و خود را آنچنان که هست می شناسد.با شناخت از خویشتن تلاش برای رفع مشکلات اغاز می گردد و انواعی از ضعف ها نیز مشخص می شوند.شناخت ضعف ها باعث می شود تا فرد نقایص خود را ردیف کرده و تلاش کند تا به نقاط قوت برسد.
شناخت خویش آشنایی فرد با خود است.تعریف و تمجید های نابجا نیست.قوت ها را بزرگ کردن نیست بلکه همانی است که هست.فهمی عمیق از درون است که ممکن است دارای فضایل یا رذایل باشد.این شناخت باعث می شود تا شخص برای کاهش منفی ها کوشش کند و افزایش قوت ها را در برنامه های خود جای دهد.
علم به خود مقدماتی ترین دانش فرد در میان انواعی از شناخت هاست.هیچکس را واسطه قرار نمی دهد.بر این اساس وقتی فرد خویشتن را بشناسد می داند که نوع فریاد او چگونه باید باشد.در کدامین قوت جای گیرد و در کدامین وضعیت اجرایی شود.این مهم خصوصا در ترسیم افق ها موثر واقع می گردد و بلف زدن و خود بزرگ بینی را کنار می زند.مهم ترین شناخت هاست زیرا راهی درست و منطقی به اندازه ی توانایی ها را ترسیم می نماید.
ادراک دارای درجات متفاوتی است.از عمیق ترین تا سطحی ترین آن ها در نوسان است اما در این میان می توان هدف را نیز مهم دانست.برای توضیح بیشتر درک از خود دارای وسعتی به اندازه ی درون خویش است.بر استعدادها تمرکز دارد و ترقی و رشد آن ها را دقیقا مورد مطالعه قرار می دهد.چون فرد با خود درگیر می شود لذا نیازی به پوشاندن و مخفی کاری ایجاد نمی شود.باید در این راه شناخت از خویش را مهم تر از سایر شناخت ها برای فریاد دانست.در واقع آنچه فرد می داند بهتر از سایرین است زیرا خود در اختیار خود است.استعدادهایی را که در طول زندگی برآورد کرده و قوت هایی را که به دست آورده یا نیاورده را شامل می شود.فریاد متوازن با فرد می شود و آنچه را که باعث موفقیت بیشتر می گردد را مد نظر قرار می دهد.فریاد با شناخت خویش معنایی والا می یابد.
آگاهی از خویشتن برای ادامه ی کار فریاد زنی بسیار مهم است.جایگاه فرد با این فعالیت مشخص می شود و توانایی ها محک می خورند.حال در این وضعیت است که فرد می داند که فریاد را چگونه و با کدامین وسعت مطرح کند.شاید بسیاری از افراد در فریاد زنی نقش داشته باشند اما همه دارای نفوذ متساوی نیستند.اینکه فردی فریاد زند و دیگران بیشتری را جذب نماید و یا شجاعتی را که بعضی دارا هستند و بعضی کمتر از آن برخوردارند ، نشان دهنده ی تفاوت هایی است که از شناخت خویشتن به دست می آید.
شناختی که در آن تفاوت های فردی نیز مورد تاکید قرار می گیرند و افراد در موضوعات متفاوتی فریاد را وسیله قرار می دهند.علائق فرد بدین شکل معین می شوند و کشش ها و درونگرایی های معین را شامل می شوند.شناخت خود دقیقا می داند که کدامین را ضعف و کدامین را قوت در نظر گیرد.
فریاد یک فعالیت معنا دار برای بیدار سازی است.حرکتی است که همه انجام نمی دهند در عین حالی که دریافت می کنند.بعضی احتیاط می کنند و تعدادی با شجاعت از مرگ نیز نمی ترسند.مهم ترین نکته این است که از فریاد چه می خواهند؟اینکه فریادی زده شود مهم است اما اینکه موثر باشد یا نه مهم تر است.خودشناسی دقیقا همین نکته را معین می کند که من فریاد زن تا چه حد از توانایی خود آگاه هستم و می توانم فریاد را به نتیجه رسانم.حتی اینکه ممکن است از فریاد منافع شخصی یا جمعی داتشه باشم.
شناخت از خویشتن نوعی غربالگری از درون خود است که می تواند یاور در ادامه ی راه باشد.فریاد بدون شناخت از خود نوعی بیراهه رفتن است.میان فریاد و خود شناسی رابطه ای است که اگر ظریف ایجاد شود موفقیت های بسیاری را تولید می کند.