به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
رئیس کارگروه تخصصی امور اجتماعی اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران
با توجه به این که از روز یکشنبه 13 اسفند ماه 1396 الی جمعه 25 اسفند ماه 1396 به مدت 13 روز به عنوان خبرنگار خادم شهداء « جهاد رسانه ای شهید غلامرضا رهبر» به یادمان شهدای کربلای 4«علقمه» توسط ستاد مرکزی راهیان نور کشور اعزام می شوم لذا از قسمت های 47 الی 49 از مجموعه مقالات فریاد امروز پوشش داده می شود .
فریاد و شناخت خصلت های غیر انسانی :
اگر فریاد را وسیله ای برای هوشیار سازی بدانیم که بر اساس آن افرادی معین با استفاده از آن قصد بیداری و هوشیار سازی مردمان را دارند ،پس باید هدف ها را نیز انسانی بدانیم.این مهم قابل قبول است که تعهد فریاد زن به نوع بشر باعث عملکرد او در فریاد می شود.خصلت هایی که آدمی به مرور زمان از آن ها دور می شود و نوعی برتری جویی را رقم می زند.
این موضوع که آدمی همیشه دچار مشکلاتی از جنس خویش می شود ما را به سمتی هدایت می نماید که بگوییم آدمی بدون شناخت از خصلت های خویش به سمتی سقوط وار در حرکت است که ندانسته آن ها را تایید می کند.شناخت خصلت های انسانی گرچه امری لازم و ضروری است اما این مهم باید در تضاد شناسی هم مد نظر قرار گیرد.
در واقع وضعیت امروز جامعه ی بشری به شکلی است که خصلت های غیر انسانی مسلط بر رفتارها شده و همین باعث جنبشی به نام فریاد زنی گردیده است.پس کدامین خصلت ها را می توان غیر انسانی نامید؟ ویژگی های چنین خصلت هایی را چگونه می توان دریافت؟شناخت آن ها از کدامین طریق امکان پذیر است ؟تفاوت آن ها با خصلت های انسانی در کجاست؟
فعالیتی که این چنین باشد نوعی ظریف کاری را می طلبد که در آن شناخت خصلت های غیر انسانی سببی در توجه ی بیشتر محسوب می گردد.وقتی خویش پرستی در جامعه ی امروزی بیداد می کند آیا مردم این را می دانند که چنین وضعیتی خصلت انسانی نیست؟همین رضایت به وضعیت نامطلوب دادن سببی برای ادامه ی کارهای ناشایست می شود.فریاد زن با این وضعیت نمی تواند موفق باشد.بسیاری از تلاش هایی که متعهدین را در نیمه ی راه با شکست روبرو کرده است.
شناخت خصلت ها برای تلاش های فریادی دارای دو جنبه ی تکمیلی است.اینکه خصلت های انسانی شناخته و معرفی شوند و اینکه ضدیت آن ها نیز معرفی گردند.شناخت خصلت هایی مانند ظلم و ستم، دزدی و چپاول اموال مردم، قتل و کشتار، تحریم و قحطی نشان دهنده ی خروج آدمی از خصلت های اصلی خویش است.ماهیتی که دیگر انسانی نیست.
گرچه شکلی ظاهری دارند و فرد یا افراد با دو پا حرکت می کنند اما این حرکت ها به سمت آزار و اذیت دیگرانی است که در سرشت مانند هم به وجود آمده اند.انباشت ثروت با وجود فقر دیگران حاصل می شود و خسیس بودن نیز امری برای تکمیل محسوب می گردد.در کنار چنین توصیفاتی می توان فریب و نیرنگ را نیز چاشنی کار کرد که همه ی این ها را خصلت های غیر انسانی گویند که در جامعه ی انسانی رواج دارند.
شاید ساده لوحان ثروتمند شدن دیگران را حاصل تلاش های خود بدانند.آیا می توان با راه درست و انسانی که در آن فشار بر دیگران یا گول زدن همنوعان نباشد چنین ثروت هایی را جمع کرد؟خصلت هایی که قادرند تا همنوعان خویش را در گرسنگی قرار دهند انسانی نامیده می شوند؟این واقعیت را پذیرفتن در واقع تایید خصلت های غیر انسانی است.اینکه قسمت این چنین بوده یا دیگران تلاش کردند و من نتوانستم.شاید هم قابل توجیه باشد اما آیا ثروتمندان در بانک ها بیشتر می توانند وام گیرند یا فقرا؟کدامیم نیاز دارند؟
پس خصلت های غیر انسانی است که وضعیت را بر هم می زند و جامعه ی انسانی را به سمت سقوط می کشاند.انواعی از جنگ ها را می سازد و افراد بیگناه را به آن دنیا می فرستد.شناخت خصلت های غیر انسانی برای فعالیت های فریاد زنی در تمام مراحل لازم و ضروری است.
فریاد در شکل اول بر علیه وضعیت موجود است.وضعیتی که در آن انواع فعالیت های ضد بشری مانند بی رحمی و تجاوز صورت می گیرند.همجنس بازی را که رواج می دهند بر اساس فاصله گرفتن از خصلت های انسانی است.شاید هم این خصلت حتی حیوانی هم نباشد و از حد آن نیز بگذرد.
شناخت خصلت های غیر انسانی باعث می شود تا انواعی از رفتارهای آدمی مورد ارزشیابی قرار گیرند و در قالب خویش جایگزین شوند.درد که ایجاد شود دو حالت متاثر سازی و بی تفاوتی را ایجاد می کند.آن هایی که تحت تاثیر قرار می گیرند و دردمند می شوند را می توان در خصلت های انسانی جای داد و آن هایی که نیستند در خصلت های غیر انسانی قالب نمود.باید شناخت را اساسی برای توسعه ی تفکر انسانی در نظر گیریم که اگر شود موفقیت را رقم خواهد زد.
شناخت خصلت های غیر انسانی فعالیتی معنا دار برای رسیدن به اهدافی بلند و والاست.با شناخت چنین وضعیتی موجودیت غلط جامعه شناخته می شود و افرادی که در خواب دائمی هستند را از خواب بیدار می نماید.شناختی که دانایی می آورد و نادانان را کاهش می دهد.شناخت ،اساسی برای پی بردن به ماهیت ادم هایی می شود که در ظاهر دارای احترام و در باطن موجوداتی عجیب و ضد انسانی به حساب می آیند.
شناخت در مجاورت، روشی خاص در این مورد است.به زبان ساده خصلت های انسانی را در کنار غیر انسانی قرار دادن نوعی مجاورت ضدین است که یاوری مهم در پی بردن به ماهیت انسانی می گردد.
شناخت خصلت های غیر انسانی ،راه را برای اصلاح امور باز می کند و افراد جامعه را هوشیار و بیدار می نماید.با این روش می توان انواعی از رفتار ها را ارزشیابی کرد و بدین شکل انسان های جامعه را متمایز نمود.
فریاد و انتقال:
در روابط انسانی پیام محتوای آن چیزی است که قصد انتقال آن وجود دارد.نوعی آگاهی دهی برای منظورهای متعدد است.در این چنین وضعیتی فرستنده و گیرنده در دو سوی این فعالیت قرار می گیرند و پیام عاملی برای پیوند آن ها می گردد.بدیهی است که درک متقابل از پیام یاوری در منتقل کردن درست خواهد شد.فریاد نیز این چنین است.فرستنده ای که سازنده ی فریاد است،گیرنده ای که آحاد مردمند و پیامی که حامل درد و رنج هاست.در این تلاش هدف اصلی رساندن پیام به دیگرانی است که در جامعه زندگی می کنند.در خواب رفته یا ناهشیار که نیازمند به بیداری اند و هوشیاری را نیاز دارند.فریاد می تواند امری ی طرفه یا دو طرفه باشد.بدون شک هدف اصلی فریاد دو طرفه بودن آن است.یک سوی آن متفکران و اندیشمندان و در سوی دیگر مردمانی که در جامعه زندگی می کنند.
انتقال به آنگونه هدف رسانی اتلاق می شود که در آن محتوای فریاد قابل درک می گردد و مردم با فهم خود آن را دریافت می نمایند.بدیهی است که انتقال تنها نوعی جابه جایی است و عکس العمل چه خواهد بود؟مربوط به ویژگی هایی است که در مردم وجود دارد.خصلت هایی مانند شجاعت و رشد ابعاد درونی فرد یا افراد که هر یک قادرند تا انتقال را به ثمر رسانند.آنچه در انتقال مد نظر است درک متقابل و فهمی مشترک است که پایه و اساس آن تعالی انسانی و رسیدن به حداکثر رشد و ترقی است.جوهره ی آدمی را متعالی ساختن و استعدادها را به ثمر رساندن است.انتقال بدون زمینه سازی امکان موفقیت ندارد.فریاد در اصل کوششی برای انتقال پیام با هدف انسانی است.تلاشی که اگر همراه با توفیق باشد استمرار تغییرات را در پی خواهد داشت.
فریاد از درون ادمی نشات می گیرد.دردی علت ایجاد آن می باشد و فردی که متفکر و داناست آن را تولید می نماید.بدیهی است که در طرف دیگر این فریاد می بایست افرادی دانا، آگاه به زمان و بیدار موجود باشند تا پیام را به خوبی دریافت کنند.گاه این اتفاق می افتد که انتقال صورت می گیرد اما تغییراتی در جامعه روی نمی دهد.این همان منتقل کردن صوری است.پیام رسانی بدون درک است.فهمی در پشت این موضوع نیست.در فریاد هرگز هدف انتقال بی معنایی وجود ندارد.انتقال همراه با فهم مشترک مد نظر است.در واقع آنچه برداشت می شود نوعی اشتراک ذهنی است.فریادی که مبنای آن اندیشمندی است و گرفتنی که اساس آن فهم و درک انسانی است.در چنین وضعیتی می توان انتقال را موفقیت آمیز دانست.تلاش انتقالی می تواند بیداری را به وجود آورد که آغازی برای فعال سازی است.
شاید فریاد در اشکال مختلف نیز بتواند اصل موضوع را مشخص تر نماید.فریاد در سکوت نشان دهنده ی گیرایی بالای طرف مقابل است.اشاره نیز همین معنا را داراست.در واقع می توان انتقال در فریاد را بیشتر از اینکه به فریاد زن مربوط دانست،به فریاد گیر منتصب نمود.هر آندازه طرف مقابل این رابطه دارای درک و شعور بالایی باشد انتقال نیز به راحتی صورت می گیرد.پیام هایی که در فریاد نهفته اند بدون تردید دارای بار ارزشی و انسانی هستتند.پس سوی دیگر این ارتباط نیر می تواند چنین باشد.درکی انسانی همراه با دردمندی و نیاز به بیداری برای رفع موانع که احتیاجی برای رشد آدمی و همنوعان اوست.افرادی که نیاز به دانایی دارند کند تر پیام را دریافت می کنند.این مهم باید در نظر گرفته شود که فریاد زن امیدوار است که انتاقل پیام سریع تر صورت پذیرد.
انتقال پیام برای بسیاری از روابط صورت می گیرد بدون اینکه برداشت های مشابه ای ایجاد شود.به طور مثال گاه فریادی برای رفع ستم هاست در حالی که گیرنده آن را امری سیاسی می داند.یا اینکه از موضوعی بحث می شود ولی برداشت کننده موضوعی دیگر را می فهمد.در این وضعیت است که می توان میان فریاد زنان و فریاد گیران تفاوت های فاحشی یافت.شاید نکته ای ظریف نیز موجود باشد و آن اینکه انتقال آنچنان امر ساده ای نباشد.نیازمند به هنر منتقل کردن دارد.در یک سو فریاد زنی قرار دارد که فهمی بالا و دانایی والایی داراست اما این انتظار در طرف مقابل دون است لذا امر باید به شکلی باشد که فهم را تحریک و حرکت را تولید نماید.هنرمند می خواهد که بتواند پیام را به درستی منتقل کند.شناخت طرف مقابل یکی از این راه هاست.
درست است که در انتقال ارسال اصل است اما اتمام کار نیست.ارسال تنها آغازی بر تلاش هاست.این مهم خصوصا در امور انسانی به گونه ای است که تا درک صورت نگیرد رهایی انجام نمی شود.در فریاد دقیقا همین نکته قابل ذکر است که فریاد زن امیدوار است که بیداری ایجاد کند.هوشیاری به همراه داشته باشد. این دو مورد زمانی به وقوع می پیوندند که درکی به وجود آید و تفکری فعال شود.مردم بفهمند و تجزیه و تحلیل کنند.اتقال در فریاد متفاوت از سایر انتالات است.باری ارزشی دارد و تعادل خواهی در جامعه را اساس می داند.توازن میان انواعی از فهم ها و درک ها برای رسیدن به رشد و تعالی انسانی است.فریاد در پی آن است که پیام خود را به دیگران منتقل کند تا دانایی را به ارمغان آورد.پیام فریاد در انتقال نوع دوستی و رفع انواعی از مسائل و مشکلات است.
فریاد و کشش:
توانایی جذب دانش و آگاهی ها نکته ای مهم در مطالعات انسانی است.آدمی از این نظر که می بایست آمادگی لازم را برای انواعی از فعالیت ها داشته باشد لازم است تا میزان توانایی او برای جذب را نیز به همراه خود بررسی کند.در واقع عوامل بسیاری برای موفقیت آدمی در تلاش ها وجود دارند که هر یک می توانند بر روند تسریع یا کند بودن تاثیر گذار باشند.به طور مثال زمانی که فرد پرسشی را مطرح می کند دو نکته را معین می نماید.اول اینکه علاقه مند به پرسش است و دوم اینکه خواستار رسیدن به هدفی است.این دو در فریاد نیز مستترند.برای رسیدن به هدف انسانی که همان رشد و ترقی جوهره ی اساسی انسان است نیاز به کشش یا گرفتن مطالب بسیار حیاتی می باشد.بنابراین اگر کشش را به سمت خویش گرفتن بدانیم این مردم هستند که نشان می دهند توانایی جذب را دارند یا اینکه عکس آن غالب است.
کشش مانند هر عاملی می تواند دانش را جهت دهد و به سمتی معین بکشاند. فریاد نیز مانند پژواک است که اگر کششی موجود نباشد مانند این است که فرد در کوهستان فریاد می زند و تنها خویش است که آن را می شنود پس نتیجه ای نیز ندارد.اینکه میزان کشش یا اصل آن به چه عواملی بسته است نشان دهنده ی ظریف کاری در مطالعات مربوطه است.کشش به سمت خویش خواندن است.در واقع بعد از آمادگی است.مانند این است که افراد منتظر مطلبی هستند اما نمی دانند کدامین مطلب برای آن ها مفید است.موضوع که پخش شد آنگاه کشیدن به سمت خود و تجزیه و تحلیل نیز آغاز می شود.همراه بودن با اندیشمندان و متفکران فریاد ساز زمانی است که جامعه کشش حذب موضوعات و مسائل را داشته باشد.
مانند بینایانی که خوب می بینند و شنوندگانی که درست می شنوند.بدیهی است که در کشش پیش فرض هایی مانند میزان فهم و درک و نیز سواد و شعور مهم تلقی می گردند.فریاد با توجه به ساختاری که دارد میزان کشش های مختلفی را ایجاتد می کند.به طور مثال شاید فریاد های اقتصادی که ناشی از فقر است بیشترین وسعت و کشش را د اشته باشد زیرا نیازهای آدمی را اولی تر می یابد.بر این اساس کشش با موضوع نیز ارتباط می یابد و این نشان دهنده ی نوع فریاد نیز می شود.فریاد و کشش در این راه نوعی وابستگی می یابند و هر چه قوی تر باشند موثرتر نیز خواهند بود.این مهم در مطالعات روانشناسی نیز مد نظر قرار گرفته است.کسانی که بیشتر منتظرند سریع تر کشش می یابند و موضوعات را به سمت خویش می خوانند.
جامعه ی انسانی با توجه به تلاش های آدمی می تواند متغییر باشد.اینکه دو نوع جامعه دو نوع برداشت ایجاد می کنند همان نکته ی ظریف درونی است.این حقیقت که بسیاری از فریاد ها در گلو خفه شده یا شنیده نشده اند همین نکته است.فریاد به تنهایی قادر نیست که نتیجه بخش باشد.به کشش و جذب نیاز دارد و مردمانی که آمادگی برای شنیدن و دیدن را داشته باشند.فریاد همان پیامی است که دارای دو طرف دیگر نیز هست.طرف مقابل کسانی هستند که قرار است منفعل شوند یا فعال گردند.جذابیت موضوع گرچه مهم است اما این انسان ها هستند که ماهیت موضوعات را درک می کنند یا از آن می گذرند.جذب و کشش فریاد به سمت خویش برای بیداری و هوشیاری امری بسیار اساسی و بنیانی است.منتظر بودن نشان دهنده ی توانایی جذب کردن است.
ماهیت انسان از نظر رشد می تواند بر جذب نمودن موثر باشد.به زبان ساده هر چند متفکران فریاد ساز و میزان رشد آن ها در ایجاد موضوعات مهم می باشد اما این مردم هستند که کلمات را به درون می برند و توجه می نمایند.بنابراین در جذب شنیدن نیست بلکه توجه کردن است.مانند دیدن است که گذراست یا اینکه توجه ساز است.کشش آدمی با توجه به میزانی که در ماهیت او رشد یافته است متغییر می باشد.شاید همین نکته است که برای بعضی از مصلحان اجتماعی زمینه سازی مهم می گردد.نه از این نظر که موضو عی برای مطرح کردن نیست بلکه از این نظر که مردم قادر به فهم یا درک نیستند.این البته به معنای بی احترامی نیست بلکه واقعیتی در خوابیدن است.وقتی فرد خواب باشد هیچ صدایی را نمی شنود.وقتی هوشیاری نباشد متوجه ی موضوع نمی گردد.کشش هر چه قوی تر باشد فریاد نیز موثر تر خواهد بود.
کشش مشوق متفکران در ایجاد انواعی از موضوعات است.جذب گفته ها و تحلیل آن ها برای تصمیم گیری عاملی در ادامه است.این انسان ها هستند که به محض بیداری خویشتن را می یابند و فریاد را دنبال می کنند.ماهیتی درونی که تحریک شده و خواستار رشد و تعالی است.بنابراین کشش باید با نوعی که ایجاد می شود مورد توجه باشد.در واقع می توان اساس را بر درون افرادی دانست که بر آن ها ظلم و ستم شده و خود این را نمی دانند یا پذیرفته اند.کشش تلاشی برای فهم بیشتر و درک والاتر است که با فریاد ارتباطی مستیقیم در موفقیت ها دارد.کشش با هر عاملی که در ارتباط باشد نیازمند به وجود است.بدون آن موفقیتی قابل تصور نیست و کوششی به نتیجه نخواهد رسید.باید در این راه زمینه ها را ایجاد و موفقیت ها را حتمی ساخت.