به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
بخش اول ـ تغییر :
فریاد با هر علتی که ایجاد شود انتظاراتی را داراست.برای بعضی گذرا و برای تعدادی نیز اصل و اساس است.این بسته به وضعیت است.چرا این فریاد تولید شده است؟فریاد یک نوزاد در هر صورت شکلی از فریاد است.
خردمندان هم فریاد زن هستند.گرچه اشکالی مختلف دارند اما اینکه مخاطب یا مخاطبینی را در نظر می گیرند بسیار مهم تلقی می شوند.
ما فریاد را در نگاه خردمندان مهم می دانیم.فریاد یک اندیشمند هرگز شخصی نیست.برای سیراب کردن خویش فعالیت نمی کند.نگران وضعیت خود نیست.اصولا فرد گرایی را در نظر ندارد.او جامعه را می نگرد.نگاهی ظاهری ندارد و باطن و درون انسان ها را مورد کنگاش و حساسیت قرار می دهد.این مهم در فریاد اساسی برای تغییرات می شود.پس رضایت نیست.فریاد نوعی عکس العمل در برابر وضعیت است.
ثبات این وضعیت نوعی سم برای جامعه است.مردم در خوابند.هوشیار نیستند پس فریاد باید زد.خطر در کمین جوهره ی آدمی است.از مسیر خارج شدن است.به حیوانیت نزدیک شدن است.باید کاری کرد.وضعیت ثابت به نفع انسانیت نیست.فریاد در این شکل کاری بزرگ برای بیدار نمودن افرادی است که در خطر سیل هستند.در کنار رودخانه نشسته اند و سونامی در حال نزدیک شدن است.
باید فریاد را برای تولید انواعی از رفتارهای انسانی به کار برد.فریاد برای رسیدن به منظورهایی است که البته مرحله ای است.رسیدن به رشد و توجه به درون برای بازشناختی خویش است.این خویشتن شامل تمام انسان های روی زمین می شود.تغییر از وضعیت برای رسیدن به مطلوبیت است.وضعیت موجود فریاد تولید می کند.باید منظور آن را محقق کرد که اگر نشود نوعی عقب گرد به سمت جوهره ی ضد انسانی است.
تغییر از درون آغاز می شود.فریاد از درون است و باید توانایی ها را مد نظر قرار دهد.نوعی جابه جایی است.شاید برای بسیاری تغییرات تنها آروزی بر باد رفته باشد.ناامیدی ایجاد می کند و نوعی سرخوردگی در درون خود احساس می نماید.فریاد اساس خود را بر همین نکته قرار می دهد.رضایت از وضعیت موجود نوعی رکود در حرکت به وجود می آورد.
فریاد قصد تغییر دارد.ابتدایی ترین آن ها درون افراد است.تغییر در استفاده از قدرت فکر است.احساس نیاز به خویشتن است.فریاد نوعی تغییر در درون را اساس قرار دهد تا برون را نیز به سمت رشد و تعالی هدایت نماید.تغییر در انواعی از شکل های خود هدف اولیه ی حرکت هاست.سکوت و ماندن ضد تغییر نگری است.فریاد بدون تغییر تنها صدایی در میان نبودن هاست.در بیابانی برهوت و خالی از سکنه است.
فریاد که ایجاد شود انواعی از تغییرات را به دنبال خواهد د اشت.بیداری در برابر خواب یکی از این تغییرات است.بیداری نوعی آمادگی برای حرکت است.در چنین وضعیتی است که تغییرات را مراحلی به هم پیوسته می دانند.باید اولویت ها را در نظر گرفت.تا بیداری ایجاد نشود نمی توان منتظر تغییرات بود.
در مرحله ی بعدی اندیشه در بیدار سازی است.چرا باید بیدار شوم؟و اصولا فریاد برای چیست؟چنین سئوالاتی نوعی پاسخ یابی را می طلبد که همان حرکت فکر برای یافتن است.جامعه که اندیشمند شد خواستاری ایجاد می کند.مهم ترین آن ها رهایی از وضعیت موجود است.تغییر در سبک تفکر و نیز پیگیری تاثیرات تغییر خواهی ملاک هایی برای انواعی رفتارهای بعدی است.جا به جایی افراد از درون به سمت بازشناسی گرچه فردی است اما در مجموع جامعه را تشکیل می دهد.
فریاد بدون تغییر خواهی تنها نوعی عمل غریزی بی معناست.تغیییراتی که بدون شک مرد انتظار فریاد زنان است همانی است که در ابتدای آن درونگرایی را ایجاد می کند.تغییر مقدمه ای برای رشد می شود و رشد راهی برای ترقی و تکامل جوهره ی انسانی می گردد.
تغییر که حاصل شد انسانیت نیز معنایی شگرف می یابد.ظلم ها و ستم ها ،انواعی از فریب ها و دروغ پردازی ها، شکل های مختلفی از قالب های حیوانی به جای انسانی و در نهایت نیاز به تغیییراتی که ایجاد آن ها نوعی باور درونی در رسیدن به اهداف انسانی می گردد.تغییراتی که مبنای آن تفکر و خردورزی و رسیدن به فهم و درک انسانی است.
شاید برای بعضی نوعی آمال گرایی است اما حقیقتی و دست یافتنی است.تغییر نوعی موفقیت برای رفتار فریاد زنی است.توفیقی که باعث حرکت های بعدی نیز می شود.
تغییر را باید نوعی نتیجه گیری اولیه دانست.گرچه اتمامی بر آن نیست اما همین مورد که حاصل شود نشان دهنده ی منطقی بودن تاثیرات خواهد بود.تغییراتی که هم جنبه ی فردی و هم جمعی دارد و شامل درون و برون نیز می شود.فهم و درک را متغییر می سازد و از احساس گرایی و فریب نمایی به سمت تفگر گرایی و درست اندیشی تغییر جهت می دهد.
باید تغییر را در فریاد ملاکی برای توفیق بدانیم تا بدین شکل بتوانیم ارزشیابی های خود را انجام دهیم.این ارزیابی نشان می دهد که مراحل بعدی فریاد زنی در حال انتظارند و تا تغییر ایجاد نشود نمی توان به آینده ی آن امیدوار بود.مرحله ای نگریستن تاثثرات فریاد نوعی علم نگری در قضیه است.تغییرات ناشی از فریاد بر پایه ی اندیشه و خرد دارای ارزش های انسانی و بشری خواهد بود.تغییر مقدمه ای برای رشد و تعالی است.
بخش دوم ـ تحول :
از حالی به حالی دیگر شدن را امری درونی می نامند.از درون تغییراتی را یافتن است.البته که تحول از وضعیتی به وضعیت جدید است.درست است که مانند تغییر به نظر می رسد اما عین آن نیست.به طور مثال وقتی فردی تغییر مکان می دهد در واقع از یک سرزمین به سرزمین دیگر می رود.این تغییر است اما اینکه روحیه و طرز نگرش او به جهان چگونه می گردد؟تحول است.در واقع نوع نگاه او به دنیا مانند قبل نیست.تحول گرایی خواست نوع بشر است.ثبات در روحیات را تنها در اوج گیری مدنظر قرار می دهد و در غیر این صورت تحول خواستاری بلند و همیشگی دارد.در فریاد زنی همین نکته کاملا مستتر است.فریاد زن در تغییرات انتظار جابجایی دارد.به طور مثال افراد را بیدار می کند.این یک تغییر است.بیداری خواب نیست پس تغییر کرده است.
تغییر را می توان مهم ترین مقدمه برای تحول دانست.فرد که در رختخواب خود است وقتی بیدار می شود وضعیتش متغییر می شود اما این به معنای تحول نخواهد بود.این فقط یک تغییر است.تغییر از خواب به بیداری.در فریاد جایگاه تحول بعد از تغییر است.حالی به حالی شدن است.در واقع این فرد است که از درون از یک وضعیت به وضعیتی دیگر می رسد که نسبت به قبل گرچه تغییر نامیده می شود اما نوعی رشد در درون آن می یابد.
تحول در فریاد نوعی حرکت برای رسیدن به اهداف بلند انسانی می گردد.فرد تفکر را چاشنی کار خویش می کند در حالی که در قبل این چنین نبود.باورهایی جدید را در خود می یابد که قبل از این نبوده است.بنابراین دگرگونی درونی ایجاد می شود که مانند قبل نیست.این باوری مانند پیش نیست که رشد یافته تر از قبل نیز می باشد.
باورهایی که در درون ایجاد می شوند فرد را در وضعیت جدیدی قرار می دهند.او خود را متغییر می داند و بر ادامه ی کار بر اساس نوگرایی و تازه بینی تاکید می نماید.در واقع فرد خود را کسی می داند که از درون شکلی تازه گرفته و خواسته هایی منطقی را دنبال می کند.از حالی به حالی دیگر رفته است.فریاد وقتی چنین کند آنگاه مرحله ای دیگر را ایجاد نموده است.
از تغییر عبور کرده ،فرد یا افراد جامعه را متحول ساخته و برای استمرار اعمال درست تشویق نموده است.بدیهی است که همه ی این تغییرات و تحولات از زاویه ی جوهره ی انسانی نگریسته می شوند و چیز دیگری را نشان نمی دهند.اگر موضوع تحولات این چنین نشود دیگر تحول نخواهد بود.تحول بر این اساس رشدی آغازین برای ورود به ترقی ایده آل خواهد بود.از درون تغییر کردن و باورهایی جدید یافتن نوعی موفقیت برای فریادزن خواهد بود.
بر پایه ی تحولات انسانی فریاد می تواند راه را برای رفع موانع و مشکل گشایی هموار کند.این درونگرایی منجر به برونگرایی نیز می شود و استعدادهای غلطی که رشد یافته اند تغییر مسیر داده و به قابلیت های انسانی تبدیل می شوند.تفکر در مورد عملکردها و نیز انتخاب روش هایی برای همکاری و همیاری با مردم و ایجاد جو همدلی برای رساندن نوع بشر به صلح و صفا نتیجه ای از این تحولات می باشد.
باید در این زمینه مراحل را نیز مد نظر قرار داد.این بدان معنی است که تحول در درون آدمی با تغییرات ایجاد و منجر به تکاملات خواهد شد.نتیجه ی چنین نگرشی به انسان نشان دهنده ی نیاز به تلاش ها و کوشش های معنا دار است.در واقع نگاه اصلی به ذات و جوهره ای است که آدمی را از سایر حیوانات جدا می سازد.تحول انسانی بهترین و زیباترین تحولی است که می تواند نجات دهنده باشد.
مطالعه در مورد رابطه ی میان فریاد و تحول نشان دهنده ی استمراری است که در طول تاریخ میان این دو وجود داشته است.در واقع آنچه خردورزی یا اندشمندی نامیده می شود بر اساس تحول گرایی به وجود آمده است.این مهم خصوصا در زمانی که مصلحان فریاد زنان جامعه هستند بیشتر نمود می یابد.بنابراین می بایست اصلی ترین کارها را در مورد رشد و تعالی در مرحله ی یافتن جستجو کرد و برای آن برنامه ریزی نمود.
شاید این فریاد که قادر است تحول ایجاد کند بتواند رهبری جهان را نیز در اختیار داشته باشد.این امری شدنی است و دور از دسترس نیست.مهم نگاهی انسانی به تحولات و تغییرات درونی افراد و جامعه است.از یک شخصیت دیروز به شخصیتی امروز تغییر یافتن کار ساده و بدون برنامه ای نیست.اساس و اصولی دارد که در فریاد زنان نهفته است و آن ها نیک می دانند که چه زمانی فریاد زنند.
فریاد رفتاری گذرا برای صدا درآوردن نیست.کوششی برای بیداری است.تلاشی برای هوشیاری است.نشانی از تعهد به انسانیت دارد که نتیجه بخش باشد.برای ترسیم این نتیجه هم نمی توان انتظاری کمتر از تحولات انسانی داشت.نگاه اول در فریاد ظاهری و برای برخاستن است اما این تنها شروعی برای استمرار است و البته پایانی نیز ندارد.
تحول امیدبخشی برای رسیدن به نتایجی است که فریاد زن قبل از عمل به آن ها امید دارد.اهدافی که قبل از اقدام می نویسد و خواستار آن هاست.مراحل پیوسته ای دارند که از درون فرد و در واقع جامعه را از حالی به حال دیگر متغییر می سازند.خواسته هایی منطقی و مملو از تفکر گرایی و اندیشمندی که جامعه ی انسانی را از خود بینی به دیگر بینی متغییر و متحول می سازند.فریادی که تحول ساز شود موفقیت بزرگی را به دست آورده است.