به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
شوش با بعد اقتصادی بیشترین نظر را به خود معطوف داشت.طمع کاوشگران برای یافتن انواعی از طلاها و سکه های قدیمی و نیز الواح ارزشمند به امید فروش و درآمد زایی ابتدایی ترین راه برای ورود به شوش جدید گردید.
کارگران در وضعیت کشاورزی نابسامان آن روز برای درآمد زایی انواع تلاش ها و حتی بیگاری ها را انجام دادند.
ورود به شوش با اقتصاد آغاز گشت و با آن نیز تکمیل گردید.شوش برای بسیاری از ایرانیان کویت تصور گردید.شهرهایی که بیکاری های فراوانی داشتند و مردمانش در سخت ترین شرایط اقتصادی به سر می بردند.با تاسیس انواع شرکت ها به این شهر هجوم بردند و در آن ساکن شدند.دانیال نبی در برهه ای از زمان بیشترین زوار را پذیرا شد و به این شکل نذورات افزایش یافت.
تعزیه در یک روز برای بسیاری از دکانداران به اندازه ی ماه ها درآمد داشت و دوره گردها به همین واسطه منتظر این روز بودند.بسیاری از عکاسان از دیگر شهر ها به امید درآمد عکاسی در درون حرم دانیال جا خوش کردند و پول ها با خود بردند.ما همه ی آن ها را مشاهده کردیم.از شهرهای همجوار راه ها طی می شد تا در شوش درآمد زایی کنند.
اقتصاد شوش باز و بدون در و پیکر بود.ما آن را گرداب نامیدیم زیرا هیچ سرمایه گذاری برای آینده در آن وجود نداشت.امروز هم این گرداب وجود دارد و هر روز هم بر تعداد آن ها افزوده می شود.کشاورزی که می توانست سرمایه ی ثابت مردمان این دیار شود به دست افرادی افتاد که هنوز نام شوش را به درستی نمی توانند تلفظ کنند.دور از شوش ماندند و اجاره دادند.
اقتصاد شوش به دست افرادی افتاد که فقط خود و زن و بچه های خود را مهم می دانند.خوردند و سیر شدند بدون اینکه آینده ی آب و خاک شوش را در نظر گیرند.گرداب ساختند تا شوش با تمام توانایی های آبی در خشکساری بماند و قادر به کشت به حد نیاز نباشد.تقسیم آب برای آن گردابی جدید شد.شاوور و کرخه غریبانه در حال از بین رفتن هستند.
اقتصاد کشاورزی آن بی در و پیکر ماند و باعث شد تا روزی محصولی خراب شود و زمانی کسی حاضر به خرید دست رنج ها نباشد.گرداب در گرداب شد زیرا کشاورزان هم نتوانستند حقیقت را بیابند پس سم ها دادند و زمین ها را از بین بردند و آتش زدند به این امید که اقتصاد را فقط پول بینند.مردمان خود را به دست خود به انواع بیماری های آشکار و نهان مبتلا نمودند.
در مغازه داری گرداب ها فراوان بود.هر کس در بیکاری دکانی زد و هر فرد بدون توجه به رشته و تخصص خود سم فروشی دایر کرد و فروخت همانی را که نمی دانست.اقتصاد شوش در درون شوش مخفی ماند و خفه شد.تولید از بین رفت و پول هایی را که از مردمان خود جمع کردند برای تهران و سایر شهرهای بزرگ برای خرید محصولات تولیدی آن ها فرستادند و اقتصاد آن ها را پویا کردند.
تولید که می توانست گرداب های کاذب را از بین ببرد مورد توجه قرار نگرفت و مردمانی که در گذشت زمان تولید کنندگان بهترین لبنیات خوزستان بودند تبدیل به مصرف کنندگان تولیدات شرکتی شدند.درآمدی که در گذشته از این راه به دست می آمد خرج افزایش دام ها و نگه داری از آن ها می شد اما امروز برای شوشی ها نگه داری از یک گاو هم مشکل ساز شده است.
گراب اقتصاد شوش تنها در کلیات تولید ایجاد نشد که در استفاده از انواع تولیدات خانگی نیز مطرح شد.زمانی که بهترین و سالم ترین گوشت ها را در شوش می یافتند امروز اثری از آن ها نیست.قصابانی که دل به تولید روستاها داشتند امروز آقا بالا سر روستاییان شدند و انواع گوشت های پیر ،ناپخت،بی محتوا و مریض را به آن ها قالب می کنند.
اقتصاد شوش روز به روز بیشتر از پیش در این گرداب فرو رفت به طوری که از دست مسئولین هم کاری ساخته نیست.انواع محصولات در درون وانت بارها سوار می شوند و سرتاسر شوش را تحت تاثیر قرار می دهند.شوش به واسطه ی این کار به لجن زاری بزرگ تبدیل شده است به طوری که ماهی پاک کردن در خیابان اصلی شهر امری عادی شده است.نمی دانم گردشگران خارجی در مورد شوش چه می گویند؟
گرداب اقتصاد شوش به حدی سرعت دارد که دیگر امیدی به شرکت ها نیست.حقوق ها به اندازه ی کافی مشخص نمی شوند.بیکاری در این شهر جوانان را به انواع خلاف ها تشویق می کند.برده داری شرکتی معمول شده است.قانون کار فقط در حد حرف باقی مانده و کسی به شکل رسمی که دارای امنیت شغلی باشد یافت نمی شود.شوش بر اقتصاد کج بنا نهاده شده است.
عدالت اقتصادی در شوش حرف مفتی است و بی نظمی های درآمدی نیز فقط شامل افرادی معین است.کسانی که با یک یا دو شغل راضی نیستند در حالی که بسیاری از بی پارتی ها در بیکاری قرار دارند.اقتصاد با گرداب خود فقط ضعفا را می بلعد و فقیران را فقیرتر می نماید.گردابی زیبا به نام اقتصاد که در شکل ظاهر خود راضی کننده و در باطن نابود کننده است.گرداب اقتصاد دارای امواج بلند و نابودکننده ای است که در نهایت باعث تعطیلی کشاورزی نیز می شود.شوش آینده را با این گرداب باید هلاک شده نامید.