به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
شوش در رابطه با سیاست دارای دو شکل کلی است.ابتدا سیاست قبل از پیروزی انقلاب که معمولا تا سال پنجاه و شش در سکوت بود و دوم بعد از انقلاب که آن نیز دارای ویژگی های خاصی است.
منظور ما از گرداب سیاست دقیقا بعد از پیروزی است و شامل قبل نمی شود.علت آن نیز کاملا مشخص است و نیاز به توضیح فراوان ندارد.
در قبل از انقلاب شوش به دلیل محیط کارگری بودن بیشتر از اینکه در سیاست غرق شود در کار و زحمت فرو رفته بود.بنابراین حتی تفکر سیاسی نیز معین نبود.طبیعی است که موضوع گرداب سیاسی نمی تواند در آن برهه مطرح باشد.البته این بدان معنی نیست که افرادی در قبل از انقلاب وجود نداشتند و یا افکار سیاسی در شوش به طور کلی خود را نشان نمی داد.
گرداب سیاسی در شوش دقیقا در بعد از انقلاب خود را نشان داد و بسیاری از افراد را در خود چرخاند.شاید نیاز به تحقیق بیشتری باشد و دلایل نیز قابل ارائه باشند اما این بدان معنی است که بپذیریم که گرداب سیاست در شوش بسیار سریع خود را نشان داد و افراد تازه به دوران رسیدن را گیج و مبهوت نمود.چنان چرخاند که راه راست را نیافتند و با انواعی از موضوعات دیگر مخلوط کردند.
سیاست فقط در معنای حکومت داری و تشکیل دولت مطرح شد و بسیاری برای رسیدن به مقاصد خود نتوانستند فهم درستی از سیاست داشته باشند.هر مکانی که منافع موجود بود وارد می شدند و هر زمانی که تاریخ مصرف پایان می یافت تغییر جهت می دادند و گاه با ضدیت وارد می شدند.در این موضوع بسیاری از تازه وارد ها فضا را آلوده کردند.
شوشی ها با تمام کوشش هایی که در ابعاد مختلف اقتصادی و کشاورزی داشتند در این زمینه کاملا نونگر و تازه وارد بودند.البته نه به این معنا که روشنفکرانه به قضایا نگریستند بلکه معیار گذر از یک مرحله به مرحله ی دیگر را طی نکردند.با انقلابی روبرو شدند که بسیار وسیع بود اما آمادگی تفکرات سیاسی را نداشتند.گردابی به نام پیروی از دولت ها را در ذهن متبادر نمودند.
گرداب شوش دقیقا به وسیله ی همین افراد ساخته شد و ضمن بلعیدن بسیاری از دانشجویان و متفکران سیاسی شهر که در دیگر شهرها به تحصیل مشغول بودند خود نیز گرفتار شدند و همه را با هم گرفتار نمودند.گردابی که بیشتر با اتهام زنی ها ی ممتد آغاز گشت و برای بسیاری دردسرهای مصنوعی ایجاد نمود.این افراد حتی نام سیاستمداران قبل از انقلاب را نمی دانستند.
در این گرداب تفاوت مبارزه ی سیاسی با مخالفت را درک نکردند و هر شخصی که انتقاد یا نظری داشت در ترازوی سیاست جای دادند و با انتقال دروغ ها به سمت گرداب ها هدایت نمودند غافل از اینکه فهم و بینش سیاسی را در خود نیافتند و فقط گزارش گر خوبی بودند اما هرگز صداقت نداشتند.در این زمان بود که بسیاری از سیاسی کارهای شوش به حاشیه رفتند و حتی متهم شدند.
گرداب سیاست شوش هرگز متوقف نشد.تفاوتی فاحش در اصل ایجاد نگردید اما رنگ و بویی دیگر به خود گرفت.گرفتاری تحت عناوین دیگر مانند ضد انقلاب یا ضد دولت را مطرح نمودند . دلسوختگان سیاسی را به کنجی خلوت کشاندند تا از مابقی دور بمانند و خود آن کنند که کردند.نه شم سیاسی داشتند و نه اصل انقلاب را مورد احترام قرار دادند.دیگرانی را که از سیاست به دور بودند را با میخ سیاست به دیوار کوبیدند و طرد نمودند.
گرداب سیاست در شوش ضمن ضربه زدن به انقلابیون واقعی باعث نوعی ورود بی ارزش ها به سیاست گردید و در بسیاری از موضوعات سیاسی مانند انتخابات یا مسئولیت ها اتفاقات نامیمونی افتاد و به قول معروف کفتارها شکارچی های معروفی شدند و شیرها در حاشیه ها ماندند و نفس را در سینه ها حبس کردند.این گرداب هنوز هم اثرات منفی خود را داراست.
اسیر شدن در گرداب شوش یکی از اهداف بزرگ کسانی بود که خود از سیاست علمی نداشتند.فقط می ماندند تا گرفتار کنند.اتهام زنی نمودند. مطرح کردن گروهگ های ضد انقلاب را پیش می کشیدند بدون اینکه بدانند فلان گروهگ چگونه تشکیل شد و چه مرامی داشته و دارد.همان چشم و گوش بسته های سیاسی بودند که نام سیاست را در کتاب ها هم ندیده بودند.
اثرات این گرداب عدم تشکیل احزاب سیاسی در شوش امروز است.امیدی به نگرش های سیاسی برای انتخابات نیست.همین باعث تقسیم بندی نظرات به دو شکل اصولگرا و اصلاح طلب گردیده در حالی که واقعا چنین تقسیم بندی در شوش بی معناست.همینکه فردی انتقاد از دولت امروز نمود،اصولگرا نامیده می شود و همین که از دولت های قبلی موضوعی را ارائه نمود اصلاح طلب نامگذاری می شود.
گرداب سیاست در شوش همچنان با نادانی هایی در حال احداث و نگه داری است.افرادی که با اختلاط سیاست با نژاد پرستی و تشکیل گروه های هم نظر قصد دارند تا این پروسه را همچنان ادامه دهند و سیاست مداران واقعی را از میدان به دور نمایند و در درون گرداب غرق کنند.اینکه شوشی ها فرزندان خود را می بلعند واقعی شده است.
گرداب سیاست شوش هرگز تخصصی نیست زیرا سازندگان آن علمی در این رابطه ندارند و فقط پیروان چشم و گوش بسته ای هستند که فعالیت های آینده ی سیاسی شوش را نیز تحت فشار طایفه بازی و قبیله گری خفه می کنند.گردابی خطرناک که می تواند به حذف فیزیکی نیز منجر شود.