از دومین سه شنبه ی سال1401 خورشیدی و در نهمین روز از قرن پازدهم مقاله ای تحت عنوان « نقد و نقد پذیری » به قلم استاد جعفر دیناروند را منتشر می کنیم . قسمت اول این مقاله را در زیر مطالعه کنید :
مقدمه:
جامعه ی انسانی تشکیلاتی خود ساخته به وسیله ی نوع بشر شناخته می شود که مبانی اصلی آن نفس اجتماعی آدمی است.او موجودی نیازمند تلقی و براساس همین احتیاجات است که نمی تواند تنها زندگی کند.پس،خود را در جمع ذوب می کند تا استمرار حیات داشته باشد.انواعی از نوشته ها را می نگارد و قوانین را تدوین می کند تا بتواند آسایش و آرامش درونی به وسیله جامعه را داشته باشد.موجودی که از نظرهای مختلف، یکه است و نمی تواند جدای از نوع خود به ادامه ی حیات بپردازد.همکاری و همدلی برای او مانند هر وسیله ای، دارای کاربردی خاص است و آن را موفق تر از سایر ابزارها می نماید.
جامعه ای که نوع بشر ایجاد می کند عمدی است و دارای مقاصد و منظورهاست.این،نفس اجتماعی بودن آدمی است و نمی توان بدون توجه و تاثیر گذاری، رها کرد.بنابراین، اجتماع برای انسان نقش ادامه دهنده است اما انتظارات همسو با آن، دچار تغییرات می شوند.
نگاه به تاریخ بشریت نشان دهنده ی تغییرات بسیاری است.از صعود گرفته تا سقوط در نوسان بوده و چه بسا جوامعی که از بین رفته یا چنان فراموش شده اند که گویی اثری از آن ها در این دنیا وجود نداشته است.تفکر آدمی همراه با تعقل و کارآیی و عدم اعتقاد به آن ها، دلایلی برای رشد و نابودی بشر بوده و بدون شک خواهد بود.انسان این تغییرات را درک و با جان و دل پذیرفته است.این که دنیا در حال تغییر است، اصلی برای ادامه ی حیات عزتمند انسان است.با توجه به چنین وضعیتی است که غلبه ی فکر و اندیشه بر اداره ی امور انسانی و نیز تلاش و کوشش های معنا دار برای رسیدن به حداکثر رشد و تعالی، باعث توجه ی آدمی به روش هایی می گردد تا هر چه بیشتر،نظرات را به مقصد اصلی برساند.تغییر خواهی به همراه تحول گرایی و در نتیجه متکامل تر شدن، باعث جست و جوی بیشتر برای یافتن راه ها و نیز روش هایی می شود که آدمی به عنوان آرزوهای بشری در سر پرورانده است.یافتن نقاط ضعف و تبدیل نمودن آن ها به قوت از جمله اهداف جوامع متفکر بشری در طول تاریخ بوده و هست.
آدمی متوقف نمی شود زیرا می داند که ماندن او باعث تلف شدن می گردد.حرکت می کند و در تلاش و کوشش باقی می ماند تا بدین سان قادر به تکامل نوع خود گردد.جامعه ی انسانی از تشکیل جمع و داشتن نظرات جمعی تنها برای رسیدن به مقاصد متعالی استفاده می کند.
انتظارات آدمی با توجه به عوامل بسیاری، متغیر می شوند و لذا می کوشد تا با ایجاد فضای مناسب، آن ها را برآورده سازد.چنین انتظاراتی بدون شک تابع استعدادهای درونی اوست و قابلیت هایی که اگر شناخته شوند،او را به هدف خود نزدیک تر می نمایند.
بر این اساس، تغییر خواهی برای جوامع انسانی یک اصل مسلم و بدون تردید است.ما اعتقاد داریم، اگر نوع بشر در توفیقات خود دچار مشکلاتی گردیده،از بابت عدم توفیق در یافتن راه هایی بوده که می توانستند او را به اوج موفقیت برسانند.روش یابی و یافتن انواع شق ها برای نوع بشر بسیار مهم و حیاتی بوده و هست.انواعی از راه های صواب که می توانند با اندیشمندی کشف شوند و با تعقل انتخاب گردند.ما این موضوع را برای رسیدن به مقصد، مهم می دانیم و توجه ی بشر را بیشتر از این که به مسائلی مانند تعصبات معطوف داریم به سمت اندیشمندی و رواج فضای تفکر مدارانه جلب می کنیم.
گرچه انتخاب مسیر، امری دشوار و گاه همراه با تفکرات طولانی است اما مهم تر از آن،توجه به مقاصد انسانی است.منظور ما از این نکته آن است که آدمی بدون اندیشه نمی تواند راه هایی را برگزیند که موفق آمیز باشند.به زبان ساده اگر راه ها برای طی طریق، مهم هستند؛مقاصد بین راهی برای رسیدن به مقصد اصلی نیز بی اهمیت نیستند.مقاصد در جمع مقصد معنا می یابد. روش های توفیق ساز آدمی نمی توانند یک باره و در یک مدت کوتاهی به دست آیند.نقش فردی افراد در این مقصد یابی و حرکت به ان سمت نیز باید مهم تلقی شود.ما این منظور را از این نظر مطرح می کنیم که بدانیم، جمع گرایی به تنهایی نمی تواند موفق باشد مگر،فردگرایی نیز بخشی از واقعیات آن باشد.بنابراین آدمی در طریق راه ها می تواند نقشی حساس داشته باشد و با انواعی از روحیات در موفق بودن آن شریک گردد.گاه عدم موفقیت را نیز می توان فردی یافت و در آن صورت این واقعیت نیز نماد بیشتری می یابد که آدمی از نظر تفاوت های فردی می تواند با مانع سازی، زیر پای خود را خالی کند.
طریق موفقیت جوامع بشری همراه با روحیات خاص و نیز پذیرش اصول امکان پذیر است. چنین وضعیتی، در مواردی،در تاریخ بشر یافت شده است.در نقطه مقابل،همین بشر؛مانع ساز بزرگی بوده است.روش ها انتخاب شده اما توفیقی در اجرا نداشته اند.این که چرا چنین شده و یا می شود ؟موضوعی است که باید در محتوای راه و نیز اندیشمندی جامعه یافت.ما اعتقاد به روش هایی داریم که در آن ها هم فردگرایی در نظر گرفته می شود و هم جمع، جزئی از حل مسئله می گردند.روش هایی که ما اندیشمندی را ضامن موفقیت ان می دانیم.با اجرای آن ها جامعه نیز به آن سمت هدایت می شود.
نقد و نقد پذیری ثمره ی کوشش هایی است که متفکران و اندیشمندان برای یافتن راه های تولیدی برای هدایت بشر به سمت متعالی سازی صورت داده اند.راهی که ما آن را خاص می دانیم و با تفکر و تعقل آدمی در رابطه می یابیم.در این راه، شکل جامعه خاص و اندیشه بر احساس غلبه دارد.این یعنی،نگرش های غالب بر جمع گرایی، انسانی و علمی است.نقد در چنین شکلی تلاشی حساب شده برای رسیدن به مقصود انسانی است.ماهیتی دلسوزانه و متعهدانه دارد و فضای حاکم را به سوی همدلی و همکاری هدایت می نماید.نقد در معنای خود دارای درکی متعالی است و با رقابت و تخریب و یا بیرون راندن حریف از صحنه متفاوت و گاه متضاد می گردد..منظوری برای ترقی خواهی و فضایی برای تغییر توانایی ها از قوه به فعل است.در بیان این موضوع نقد پذیری کلامی خاص می گردد . شامل فرد و جامعه می شود.در حالی که نقد می تواند فردی باشد اما نقد پذیری دارای هر دو شکل فردی و جمعی است.پرداختن به این راه نیازمند به کنگاش گرایی و جست و جوگری است.راهی که دارای ابعاد مختلف علمی بوده و از نوع فردی گرفته تا جمعی در نوسان است.
ما برای این راه خصوصیاتی را معتقدیم که عدم توجه ی به آن ها باعث تغییر مسیر و گاه شکست می گردد.برداشت های یکسان جمعی از این راه و توازن سازی در ابعاد فردی لازمه ای خاص و همراه با تعامل گرایی است.نقد همراه با نقد پذیری قابل ارائه هستند اما هر دو یک ویزگی را خواستار نیستند.آن ها در یک مسیر حرکت می کنند و روش نامیده می شوند اما هرگز یکی نیستند بلکه تکمیل کننده ی هم و نیز یاور در ادامه ی راه برای رسیدن به مقصودند.نقد یک عمل است اما نقد پذیری یک گره گشایی است.در نقد،عامل باعث ارائه است اما در نقد پذیری معلول پذیرنده است.
ما معانی مختلف را مطرح خواهیم کرد و در تلاش هستیم تا این موضوع را به بهترین شکل ممکن ارائه نماییم.
مجموعه ای از نوشته ها که می توانند مشکلات امروز نقد و نقد پذیری را کاهش دهند و راه را برای رسیدن به مقصود اصلی که همان توفیقات انسانی است،هموار سازند.حمله، هجمه، تخریب، منفی گرایی و بسیاری از این واژه ها که می توانند جایگزین نقد در جامعه شوند،شناسایی و تفاوت های عمیق میان آن چه، هست با آن چه؛باید باشد؛ معین می گردد.جامعه ای که واقعیت نقد و نقد پذیری را نشناسد نمی تواند وارد این عرصه شود.موفقیت در ادامه ی راه تنها با اندیشمندی و جستجوی موشکافانه ممکن است.نقد و نقد پذیری برای ما موضوعی مهم برای رسیذن به توفیقات انسانی است.وجود آن لازم و نبودش ضربه ای به اندیشمندی و فضای متفکرانه است.