به قلم ـ استاد جعفر دیناروند
اهمیت موضوع:نقد و نقد پذیری تنها در جامعه ی انسانی دارای معنا و مفهوم است.وجودی لازم و عملکردی اصلاح طلبانه دارد و دارای دو جنبه ی فردی و جمعی است.از این نظر که موضوعی علمی و دانشی است می توان، آن را در زمره ی فعالیت های هدف دار جای داد و انتظارات مردم و خصوصا پیشرفتگرایان را در اجرای دقیق، آن قابل پیش بینی دانست.
اهمیت این موضوع در ابعادی قرار دارد که تابع جوهره ی انسانی می گردد و با آدمیت آدمی در ارتباط مستقیم قرار می گیرد.ما این اهمیت را در گستره ای از انواع نمادهای انسانی و نیز تلاش های مجدانه می یابیم.به زبان ساده، وجود نقد و نقد پذیری در نفس خود دارای اهدافی متعالی برای رسیدن به ترقی و تحولی است که آدمی با توجه به توانایی های ذاتی خود داراست.پس، آدمی آن چه را که می تواند، می خواهد و همین معناست که به او جهت می دهد و به سمت شناخت کاستی ها و تبدیل به احسنت ها، هدایت می کند.
با وجود این، باید اهمیت نقد و نقد پذیری را در دو بعد انسانی فردی و جمعی یافت که در هر دو شکل آن، تغییر خواهی به همراه ترقی طلبی؛ اساسی برای حفظ این فعالیت می گردد.جامعه ای که در آن افرادش دارای قوه ی تفکر و تعقل هستند ، این توانایی ها را در جهت عمل گرایی هدایت می کنند و به شکلی که سودبری منطقی دارند تبدیل به حرکت هایی می نمایند که ابتدایش هدفمندی و نتیجه اش رسیدن به مقصودها و منظورهاست.
مقاصدی که تغییر، شروع آن و تحول میانه و نهایت آن تکامل گرایی است.بدیهی است که شناخت برای پی بردن، بنیانی برای هر نوع فعالیتی است که در نقد و نقدپذیری مستتر می گردد.اهمیتی که باعث شناخت از وضعیت و فانوسی برای یافتن اهداف می شود.ما چنین تصوری از نقد و نقد پذیری را که می تواند کاستی ها را بشناساند و برنامه ریزی برای رفع و تبدیل نمودن به ترقی کند،همان اهمیت خواهی نقد و نقد پذیری می نامیم.
وجود نقد پذیری از این نظر دارای اهمیت است که در دو شکل قوت یابی و ضعف نشانی، عمل می کند.جامعه ای که قصد دارد تا خود را به ترقی برساند می بایست در ابتدای کار، ضعف های موجود را شناسایی کند که این مهم تنها در مفهوم نقد و نقدپذیری نهفته است.این شناسایی علاوه بر کاستی ها، باعث پی بردن به قوت ها نیز می شود که نهایت آن خواستاری در جهت کاهش ضعف ها و افزایش قوت هاست.
در زمینه ی فردی نیز هر دو شکل قابل قبول است.افرادی که مورد نقد قرار می گیرند و خود خواهان و پذیرنده ی نقد هستند ضعف ها را می شناسند، قوت ها را مورد کشف قرار می دهند و همین کوشش باعث افزایش قوت ها و کاهش ضعف ها می شود.نتیجه ی این نوع عملکرد، تغییر سازی در فرد و اجتماعی می شود که نوع بشر در آن زندگی می کند.
بدون شک پیشرفت خواهی آرزویی است که همه در پی محقق ساختن آن هستند اما این بدان معنا نیست که آرزو خواهی کار را تمام می کند و تکمیل فعالیت ها را رقم می زند.جامعه باید بداند که نقد موضوعی تاثیر گذار در ادامه ی پیشرفت خواهی است و پذیرندگی و آغوش خواهی برای نقد نیز تکمیل کننده و میسر ساز در رسیدن به اهداف می باشد. ما اهمیت موضوع نقد را در هر دو بعد نقد سازی و نقد خواهی مهم می دانیم و اصولا حرکت هایی را که آن را کنار می زنند عامل بی عملی و رسیدن به قهقرا می شماریم.جامعه ای که از نظر ماهیت به دنبال نقد و نقد پذیری نیست نمی تواند در توسعه ی خود امیدوار باشد هر چند که ابزارهای قوی نیز در اختیار آن باشد.پس، در این زمینه باید بیشتر از ظاهر سازی، به درونگرایی توجه شود و به عنوان یک عمل نهادینه ساز ،نقد و نقد پذیری را تجربه و اجرا نمود. بنابراین باید اهمیت نقد و نقد پذیری را در وجود و رایج شدن آن در جامعه یافت.وقتی چنین وضعیتی قابل قبول باشد آن جامعه به ابتدایی ترین ابزار خود یعنی شناخت دست می یابد.گرچه برای بسیاری،شناخت تنها بعدی مثبت را شامل می شود اما در نقد و نقد پذیری منفی یابی را نیز در برمی گیرد.نقاط قوت و نقاط ضعف برای رسیدن به اهداف، اموری لازم و ضروری اند که در ماهیت وجودی نقد و نقد پذیری موجودند.
در گستره ی فردی هم نقد موضوعی برای فعالیت فکر و اندیشه می شود.نقاد یا کسی که عمل نقد را انجام می دهد نیازمند به تفکر و تعقل است.توانایی هایی که تنها وجودی راکد دارند و تا به عمل نرسند معنایی نمی یابند.پس، نقد باعث تفکر می شود در حالی که قبل از آن در وضعیت فکر قرار دارد.فکر تنها استعداد است و ماندن و حرکت نکردن هیچ کمکی به تغییرات انسانی نمی کند.اهمیت نقد و نقد پذیری در فردگرایی نیز مشاهده می شود به طوری که شخصیت ویژه می سازد و نقاد را به متفکری بزرگ و اندیشمندی ماهر تبدیل می نماید که قادر است تا استعدادهای فردی را به عملیاتی ملموس برای توسعه و پیشرفت تبدیل نماید.شخصیت های نقاد و نقد پذیر دارای آرامشی درونی هستند که متانت و صبر و تحمل در آن ها مثال زدنی است.تحمل مخالفین و کسانی که در موضوعی با او موافق نیستند باعث شنیدن و ایجاد تفکر در ابعادی از موضوع می شوند که نتیجه ی آن تفکر بیشتر و کاستی های کمتر است.
حرکت در سه مرحله ی تغییر، تحول و تکامل نیز از مواردی است که با وجود نقد و نقد پذیری ایجاد می گردد.تمام مراحل نقد و اثرات آن بر فرد و جامعه برای رسیدن به پیشرفت های انسانی است.نهایتی که گرچه تمام شدنی نیست اما نقطه ای برای ترسیم است.نقد، نقص ها را آشکار می کند، موانع را معین می سازد، مشکلات را رو در رو قرار می دهد و در کنار این موارد، نقاط قوت مانند انواع توانایی ها، خلاقیت های تصوری، اکتشافات، قدرت حرکت و اندیشمندی را قرار داده و با آمیزش آن ها و توازن سازی، حالتی ایجاد می شود که ما آن را تغییر خواهی و حرکت به سمت تکامل گرایی می نامیم و این وسیله ای بزرگ و موثر در ادامه ی رشد و تعالی سازی است.این چنین وضعیتی دارای اهمیتی فوق العاده است که از طرف فعالیت های نقد و نقد پذیری به دست می آید.
نقد و نقد پذیری گرچه دارای دو روی سکه هستند اما تکمیل کننده و مبین روش هایی برای توسعه و پیشرفتند.ما اهمیت این موضوع را از این نظر که می تواند در فردگرایی و جمع گرایی و ایجاد راه های تعالی سازی و نیز آرامش های فردی و جمعی موثر واقع شود، مهم می شماریم.ما نمی توانیم خود را کامل بدانیم زیرا راهی برای پیشرفت با این تصور نمی یابیم.نقص ها باید تبدیل به غیر آن شوند و این مهم حاصل نمی شود مگر نقد را اجرا کنیم و آن را در میان افراد و جامعه بپذیریم.اهمیتی که نقد و نقد پذیری دارد به اندازه ی دایره ای است که انسان خواهان رسیدن به آرزوی آن است.آرامش، آسایش، پیشرفت، خیالی آسوده، دوری از موانع، تبدیل به توسعه، رسیدن به آمال انسانی، توجه به نوع بشر و انواع دوری ها از جنگ و درگیری ها و نزاع های بی معنای انسانی و البته حیوانی، اثراتی است که نوع بشر قادر است تا بدان ها دست یابد.نقد و نقد پذیری تصوری درست از آینده ای است که انسان را به سمت پیشرفت و توسعه هدایت می کند.