11212024پنج شنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۹۵۰۴۱۷1745

فرهنگی، هنری و رسانه

مقدمه ای برای شناخت عشایر ایران زمین( ساکن در استان خوزستان)

مؤلف ـ عباس کرم الهی

با توجه به پیشرفت علم وتکنولوژی در سطح جهان و ایران اسلامی ، و از آنجایی که والدین ، با زبان فارسی با فرزندان خود از همان ابتدا سخن می گویند و وقتی هم که بزرگ تر شد ، در کلاس های آموزش زبان های « انگلیسی ، فرانسوی و ... » ثبت نامش می کنند ، متأسفانه زبان مادری را از زندگی خارج نموده و در نتیجه نسل آینده اصالت خود را فراموش می کند .

در این گزارش که در چند بخش و روزهای پنجشنبه ی هر هفته تقدیم شما می شود ، در نظر داریم نسل جوان را با « ایل ها ، چادر نشینان و طوایف » عشایر ایران زمین آشنا کنیم و بگویم که « آداب و رسوم ، عقاید و عادات ، امثال و ترانه ها ، افسانه ها و  قصه ها ، اشعار و لالایی ها ، آیین جشن های مذهبی و ملی و ... » هر قوم و  قبیله به چه صورت است و  از لابه لای فرهنگ مردم « فولکلور ایران » به بسیاری از « نکات دقیق ادبی ـ اخلاقی ـ اجتماعی ـ انتقادی و دقایق اوضاع زمان و  طرز زندگی  و عادات ـ تخیلات و وقوع اندیشه های آنها  آشنا کنیم .

در این گزارش دنباله دار از کتب « فرهنگ مردم ، تألیف سید علی میرنیا ـ ایل ها ، چادرنشینان و طوایف ایران (دو جلدی) ، تألیف ایرج افشار سیستانی ـ مدخلی بر شناخت قبایل عرب خوزستان (سه جلدی) ، تألیف کاظم پور کاظم ـ قبایل و عشایر عرب خوزستان ، تألیف یوسف عزیزی بنی طرف ـ تارخ سیاسی اجتماعی بختیاری ، تألیف پروفسور جن . راف . گارثویت و  ترجمه ی مهراب امیری ـ تاریخ جغرافیایی عرب خوزستان نوشته ی موسی سیادت ـ جامعه شناسی قبایل عرب خوزستان ، تألیف کاظم پور کاظم ـ با من به سرزمین بختیاری بیائید ، تألیف دکتر الیزابت مکین روز و ترجمه ی مهراب امیری ـ امثال و اصطلاحات چهارمحال ، تألیف محمد فاضلی ـ سیمای عشایر شرق لرستان ، تألیف حسین گودرزی ـ عشایر لرستان ، تألیف رضا خدابخشی ـ جلوه هایی از تعاون در لرستان ، تألیف رضا خدابخشی ـ انقلاب اسلامی و لرستان ، تالیف  رضا خدابخشی ـ قوم لر ، تألیف دکتر سکندر امان الهی بهاروند ـ باورها و دانسته ها در لرستان و ایلام ، تألیف محمد اسدیان خرم آبادی ، محمد حسین باجلان فرخی و منصور کیائی ـ تاریخ پانصد ساله ی خوزستان  ، تألیف سید احمد کسروی تبریزی ـ جغرافیای تاریخی خوزستان ، تألیف کاظم پور کاظم ـ بختیاری ها ، تألیف سید محسن محسنیان ـ لرستان ،تألیف سید فرید قاسمی ـ آثار باستانی و تاریخی لرستان (سه جلدی ) ، تألیف حمیدرضا ایزدپناه و .... » مطالبی برداشت شده و با پژوهش ها و تحقیقاتی که شخصاً از بزرگان نیز داشته ام ، این مجموعه را در اختیار شما مخاطبین شوش نیوز قرار می دهم و اگر شما هم به صورت مستند مطلبی دارید و یا کتابی را می خواهید به من معرفی کنید ، دریغ نکرده وبا همکاری خود ما را یاری نمایید .

پیش گفتار :

تحقیقات بنیادی درباره ی آنان که از زحمت کش ترین افراد این جامعه می باشند ، بسیار محدود و اندک است ، آن چه پژوهشگران و جهانگران خارجی نوشته اند ،از اغراض استعماری خالی نبوده و مطالعات و نوشته های محققان ایرانی نیز از چند مقاله ، سفرنامه و یا گزارش تجاوز نکرده و چنان محدود است که نیاز هر چه بیشتر ما را به شناخت عشایر ایران زمین  و سخت کوش آشکار می سازد . از این روبا توجه به اهمیت این موضوع که در حکم وظیفه ی ملی برای پژوهش گران است ، علاوه بر مشاهدات عینی و محتوای ذهنی ، هر جا اثری و مقاله ای دیده شد که حتی مختصر اطلاع و ارتباطی با ایل ها و چادرنشین ها  داشت و یا یاد داشت های پراکنده نویسندگان و مؤلفین که به نام آنها اشاره شد و یا اساتید کهن شهر ایران زمین یعنی شوش دانیال نظیر « استاد جعفر دیناروند ـ دکتر علیرضا کریمی ـ علیرضا ابوالمشهدی ـ عسکر بهرامی ـ دکتر حسین خنیفر ـ استاد یوسقعلی میرشکاک ـ دکتر عبدالناصر میرشکاک ـ دکتر محمد جوروند ـ دکتر علی رحیمی فر ـ مهندس حسین ملک خدایی و ..... » کمک ساز باشد با کمال میل خواهم پذیرفت با ذکر نام به این مجموعه افزوده می شود .


از آنجا که زندگی ایل نشینی بیش از هر چیز با جنبه های مختلف طبیعت ، محیطزیست و شرایط اقلیمی زیست گاه های گوچندگان در ارتباط است ، به ناچار پیش از ورود و پردازش در مورد هر یک از طوایف ، از خوانندگان عزیزی که  این گزارش را در نظر می گذرانند ، خصوصاً پژوهشگران و محققان ایران باستان و کسانی که در این راستا قلم فرسایی می کنند ؛ انتظار دارم که جهت رفع لغزش ها به لحاظ متن و محتوا ، اینجانب را یاری نموده و  هر گونه انتقاد ، پیشنهاد و یا مطالب جدیدی که بر شناخت بیشتر عشایر ایران زمین خصوصاً عشایر استان های « خوزستان ـ لرستان و ایلام » کمک می کند به آدرس الکترونیکی : این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  ارسال نموده تا در قسمت های آتی با استفاده از آن ؛ مجموعه ی کامل تری در اهتیار علاقه مندان و خصوصاً جوانان و  نوجوانان  قرار گیرد .

تعارف :

تعریف عشایر :

عشایر به جماعتی از مردم اطلاق میگردد كه دارای سازمان اجتماعی مبتنی بر گروههای خویشاوندی بوده و افراد آن ضمن احساس تعلق به این سازمان، عموما" جایگاه خویش را نیز در آن می دانند"

وجوه قابل ذكر برای عشایر عبارتند از:

الف « وابستگی ایلی، بدین معنی كه فرد عشایر می داند از چه ایل طایفه تیره و می باشد.»

ب داشتن قلمرو مشترك ایلی.

لازم به یاد آوری است كه كلمه ی  عشایر دربرگیرنده دو مفهوم عشایر كوچنده و عشایر اسكان یافته نیز می باشد و هر یك از این دو مفهوم ویژگیهای خاص خود را دارند.

تعریف عشایر كوچنده :

به جماعتی از عشایر اطلاق میگردد كه اساس معیشت آنان مبتنی بر دامداری سنتی بوده و به منظور تعلیف دام و تامین معاش بین ییلاق و قشلاق حركت منظم فصلی داشته و غالبا" از سیاه چادر، آلاچیق و انواع سرپناه قابل حمل در تمام یا بخشی از سال استفاده می نمایند .

تعریف عشایر اسكان یافته:

به جماعتی از عشایر اطلاق میگردد كه به دلایل مختلف از كوچ دست كشیده و در محلی سكنی گزیده اند.

تعریف ایل:

ایل در سازمان اجتماعی عشایر، اتحادیه ای سیاسی از چند طایفه است كه غالبا دارای سرزمین مشترك هستند.

ایل را می توان در نظام سلسله مراتب تقسیمات اجتماعی، عشایر بالاترین رده دانست كه از اتحاد چند طایفه با فرهنگ و آداب و رسوم و تاریخ مشترك بوجود آمده است.

در شكل گیری ایل عواملی چون حفظ منافع مشترك بقای قدرت دفاع و گسترش و نفوذ طوایف نقش مؤثری دارند.

ایل واژه ای است ترکی مغولی که هم  به جای اسم و هم به جای صفت به کار می رود و معنی آن « صلح ، قوم ، طایفه ، ملت ، رعیت و مردم می باشد . این لغت از عهد مغول در تاریخ ایران مکرر به کار رفته و ایلی به معنی انقیاد و متابعت نیز استعمال شده است .

به زبان « سامی » ایل به معنی خدا می باشد ریشه ی سامی واژه ی الله ( صورت اختصاری کلمه ی عربی الاله ) است که مفهوم خداست .

ایل در زبان اروپایی « Aamade » گفته می شود که از زبان یونانی گرفته شده و به معنی چرانیدن وکسانی که در جستجوی مرتع می باشند آمده است .

ایل در زبان عربی عشیره گفته می شود و به معنی برادران  ، تبار ونزدیکان است و در جمع « عشیرات » گفته می شود .

تعریف طایفه:

طایفه متداول ترین رده ی سیاسی اجتماعی جامعه عشایری و متشكل از چند تیره می باشد. جماعتی از عشایر كه غالبا با هم خویشاوندی دارند و در چند یا چندین نسل پیش نسبا و سببا به نیای مشتركی می رسند و خود را به صورت حقیقی یا اساطیری منتسب به آن می دانند تشكیل طایفه را می دهند. اعضاء در دفاع و جلوگیری از تضییع حقوق طایفه سهیم هستند و طایفه نیز مسئولیت مشتركی برای حفظ حقوق اعضاء به عهده دارند.

در ساختار ایلی گذشته سرپرستی طایفه به عهده كلانتر بوده كه توسط ایلخان (سرپرست ایل) منصوب می شد و هم آهنگ كننده سیاست ایل در طایفه نیز بوده است.

ییــلاق:

محدوده زیست و قلمرو جغرافیایی كه عشایر، تمام یا قسمتی از فصول گرم سال را در آن می گذرانند « ییلاق  یا سردسیر » می گویند.

قشــلاق:

محدوده زیست و قلمرو جغرافیایی كه عشایر، تمام یا قسمتی از فصول سرد سال را در آن می گذرانند ، « قشلاق  یا  گرمسیر » می گویند.


زیست بوم:

زیست بوم عشایری محدوده ای است از سرزمین و قلمرو رده های ایلی، علی الاصول شامل ییلاق، قشلاق و مسیر بین این دو است كه از حیث جغرافیای طبیعی و مراحل كوچ دارای وحدت و همگنی نسبی باشد.

سیاه چادر( دووار) :

هر چادر مأوای یک خانواده ی  بختیاری و لر  است که بختیاری ها  به آن مال نیز می‌گویند.


اولاد:

هر اولاد مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانواده ی گسترده‌ای است و اردو نیز خوانده می‌شود .

تَش (تژگاه )

مجموع چند اولاد، تش نامیده می‌شود. سرپرستیِ هر « تش »را فرد کاردان و فعالی از همان تَش به‌عهده دارد که به ریش‌سفید مشهور است. و بین لرها به « تژگاه» معروف است .

تیره

درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چند « تش » تقسیم می‌گردد . در کوچ‌ها ، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ می‌شود ، گرد هم می‌آیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره می‌نامند. و بین لرها تیره به زیر مجموعه ی ایل یا طایفه گفته می شود  . 

طایفه

از ترکیبِ تیره‌ها ، طایفه به وجود می‌آید که جمعیتِ بزرگترینِ آنها (مانند: بابادی، شهنی، اورک، گندلی، منجزی) به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر می‌رسد. و بین لرهای لرستان وخوزستان نیز  طوایف « مختبا ـ بیرانوند ـ و....  » بزرگترین طوایفی هستند که هر کدام بیش از 15 تیره را شامل می شود .

باب

باب یا بلوک، نتیجه ی  ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بختیاروند، کیان ارثی، دورکی، محمود صالح) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کرده‌اند، باب گفته می‌شود.

شاخه

چند باب با هم یک شاخه می‌سازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخه ی اصلی دارد که « چهارلنگ بختیاری و هفت‌لنگ بختیاری »  هستند. و بین لرهای لرستان و خوزستان نیر به همین روال است که « بیرانوند ـ سگوند رحیم خانی و سگوند حاج علیخانی » سه  شاخه ی بزرگ کل لر ها را تشکیل می دهد .

آشنایی با ایل بختیاری :

« مردم بختیاری یا لر بزرگ » از مردمان ایرانی‌تبار به‌شمار می‌آیند، که در جنوب غربی ایران در استان‌های « چهار محال و بختیاری ، خوزستان ، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان »  زندگی می‌کنند . بختیاری‌ها به گویش بختیاری که یکی از گویش‌های زبان لری است سخن می گویند  . ایل بختیاری از دو شاخه ی «چهارلنگ و هفت‌لنگ» تشکیل شده است ، که چهارلنگ خود به « ۵ باب و هفت‌لنگ به ۴ باب » تقسیم می‌گردد و هر باب نیز از چندین طایفه تشکیل می گردد .

این تقسیمات که نمودار سازمانی ایل بختیاری خوانده می‌شود، به قرن شانزدهم میلادی بازمی‌گردد و بر مبنای نظام خاص طبقاتی و مالیاتی طوایف بختیاری سازمان یافته است .

تاریخچه :

شواهد تاریخی :

سرزمین کنونی بختیاری هزاران سال است که سکونت‌گاه گروه‌های مختلف انسانی می‌باشد. شواهد گوناگون نشان می‌دهد که سرزمین باستانی قوم لر ده‌ها هزار سال پیش، مسکونی بوده‌است. منابع و امکانات طبیعی از قبیلِ آب، جنگل، مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّه‌های مستعد برای کشاورزی، این سرزمین را به یکی از بهترین زیستگاه‌ها و محل تجمع و سکونت گروه‌های انسانی در گذشته تبدیل نموده بود. افزون بر این امکانات، در بلندی‌های زاگرس و دامنه‌های آن، محیط مناسبی برای رویش نباتات علوفه‌ای و گونه‌های مختلف حیوانات فراهم کرده بود.

شواهد باستان‌شناسی :

کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد که قدمتِ سکونتِ انسان در این منطقه به چهل هزار سال می‌رسد. بازمانده‌های فرهنگیِ دورانِ پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی در این ناحیه به چشم می‌خورد. سرزمین بختیاری، از جمله محدود سرزمین‌هایی است که انسان برای اولین بار به اهلی کردنِ حیوانات و نباتات پرداخته یا به دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را که لازمه ی پیدایش تمدن می‌باشد، آغاز نموده‌است.

پیدایش کشاورزی

انسان شناسان معتقدند که انقلاب بزرگ نوسنگی یا پیدایش کشاورزی و تولید خوراک در نواحی شمال خلیج فارس تا سوریه اتفاق افتاده‌است که به هلال حاصلخیز شهرت دارد. کشت نباتات و غلات از این ناحیه آغاز گردید. تپه ماهورها و دامنه‌های شمال و شمال شرق خوزستان که بخشی از قلمرو بختیاری‌ها می‌باشد با ارتفاع نسبی ۳۰۰ تا ۱٫۵۰۰ متر از سطح دریا و متوسط بارندگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی‌متر بر مترمربع در سال، شرایط مساعدی برای رویش نباتات و کشت غلات فراهم ساخته‌است که در محدوده هلال حاصلخیز قرار دارد.

همچنین برخی از حیوانات، بویژه بز برای نخستین بار، در کوه‌های بختیاری اهلی گردید. هنری تی رایت باستان‌شناس آمریکایی در سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میلادی در شمال شرقی خوزستان در دشت ایذه و دشتگل به مطالعات باستان‌شناسی مبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروه‌های انسانی در ۶ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.

هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد :

در هزاره پنجم تا سوم پیش از میلاد در دوره مس و عصر سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم که از کوه‌ها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافته‌ای را تأسیس نمودند.

حدود چهارهزار سال پیش از میلاد در سرزمینی که شامل خوزستان، لرستان، پشتکوه و کوه‌های بختیاری است، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت. مردم عیلام، دولت خود را اَنشان یا آنزان می‌خواندند و ظاهراً به زبان آنزانی تکلم می‌کردند .

بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامی، در محدوده شهرستان ایذه قرار دارد که شامل چندین کتیبه به خط میخی و صدها نقش برجسته بر روی سنگ‌ها، صخره‌ها و کوه‌ها می‌شود و به همین علت باستان شناسان، این منطقه را سرزمین سنگ نگاره‌ها نام نهاده‌اند.

عصر آهن :

مصنوعات فلزی فراوانی مربوط به عصر آهن شامل: انواع سلاح‌ها، پیکره‌های کوچک اندام آدمی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاق‌ها و ده‌ها ابزار و وسیلهٔ دیگر در بخش‌هایی از لرستان و خوزستان کشف شده‌است که از زندگی گروه‌های بسیاری از انسان‌ها حکایت دارد.

هزاره دوم پیش از میلاد :

در هزاره دوم پیش از میلاد، اگوم حکومت کاسیان را در بخش علیای سرچشمه‌های کارون، در کوه‌های بختیاری، تأسیس نمود. 

پارسوماش و انشان :

از حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح نیز پیشینیان بختیاری‌ها در منطقه پارسوماش (مسجدسلیمان کنونی) و انشان (ایذه کنونی) دولت جدیدی تأسیس نمودند. دولت عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت که از استقرار آنان در این ناحیه مخالفت کند. چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شهر انشان یافته و ناحیه مزبور را تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.

رومن گیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام می‌نویسد: من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام، مگر اینکه عیلامی را یافته‌ام.

اما بختیاری‌ها دراین منطقه، تبدیل به قوم غالبی شدند که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم‌ترین دلیل، گویش بختیاری هاست که امتداد زبان پارسی میانه رایج، در بین پارسیان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیاری‌ها را، با پارسیان روایت می‌کند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که لرها و بختیاری‌ها بازماندگان قبیله‌های مارافیان و ماسپیان پارسی هستند که نخستین قبیله‌هایی بودند که به کوروش پیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، که در کوهستان‌های زاگرس و درون غارها زندگی می‌کردند .

با به قدرت رسیدن کورش بزرگ در پارسوماش و انشان، از پارسوماش تا استان فارس کنونی به نام پارس نامبردار شد و در دوره اشکانیان به الیمایید تغییر کرد. دوباره در زمان ساسانیان به پارسه تغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سده‌های نخستین اسلام، مورخین تازی همة زاگرس نشینان را کرد نامیدند و منطقه آنها را جبال خواندند... ! از سال سیصد هجری قمری به بعد، به لر بزرگ مشهور شد و از زمان صفویه به بعد نیز، کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاری در جغرافیای ایران نمایان گردید.

دراین باره مازیار اشرفیان بناب ؛ که تخصص وی در رشته ژنتیک پزشکی است ؛  می‌گوید:بر پایه پژوهش‌های ژنتیکی، عموم اقوام و گروه‌های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی کنونی ایران) زندگی می‌کنند، با اینکه دارای تفاوت‌های اندک فرهنگی هستند و حتی گاه به زبان‌های گوناگون هم سخن می‌گویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند. این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که نزدیک به ۱۰ تا ۱۱هزار سال پیش در بخش‌های جنوب باختری فلات ایران ساکن بوده‌اند، برمی‌گردد .

نام شناسیِ بختیاری :

خسرو خان سردار ظفر معتقد است، که بختیاری‌ها در زمان صفویه (۱۳۷۲–۱۵۰۱ میلادی) به این نام شهرت جسته‌اند.

برای نخستین بار، حمدلله مستوفی در شمارش تبارهای لر بزرگ از بختیاری‌ها نام برده‌است. تباری که پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یافت و سرانجام به بیشتر سرزمین‌هایی که امروزه محل سکونت لر بزرگ است، چیره شد. حمدلله مستوفی بختیاری‌ها را از تبارهای بزرگ ایران می‌داند، که به لر بزرگ نیز شناخته شده‌اند .

تقسیم‌بندی مردم لر به لربزرگ و کوچک، به زمان حکومت هزاراسپیان در منطقه لرستان بازمی‌گردد. نام لر کوچک نیز به مردمان استان لرستان و ایلام امروزی داده شده بود.

احتمال می‌رود واژه بختیاری دگرگون شده واژه باختری باشد و بختیاری، به معنی باختری‌ها باشد. برخی نیز بر این باورند که ریشه تباری لرها، از سکاها می‌باشد.

رومن گیرشمن باستان‌شناس سرشناس فرانسوی می‌نویسد:من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشته‌ام، مگر اینکه عیلامی را یافته‌ام .

این نشان از این دارد، که پیش از چیرگی مردمان هند و اروپایی تبار سرزمینی که، هم‌اکنون مردم بختیاری در آن سکونت دارند، جزئی از کشور عیلام بوده‌است.

حسین پژمان بختیاری، شاعر معاصر می‌نویسد:کلمه ی بختیاری، به تنهایی، خوشبخت معنی می‌دهد و شاید هم بعضی از رؤسای طوایف به این نام شهرت داشته‌اند، که احتمالاً بعدها تمام افراد ایل به این نام شناخته شده‌اند .

در آغاز پادشاهی فتحعلی‌شاه قاجار، بختیاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم به‌شمار می‌آمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری، گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود. نخستین کسی که برآن شد تا تاریخ بختیاری‌ها را به نگارش درآورد، سردار اسعد بختیاری بود که در نگاشته‌های او به نام تاریخ بختیاری به دانسته‌های ارزشمندی دربارهٔ بختیاری‌ها برمی‌خوریم.

مردم شناسی

بختیاری‌ها یکی از اقوام ایرانی ساکن غرب و جنوب غرب ایران به‌شمار می‌آیند . بختیاری‌ها به گویش بختیاری که یکی از گویش‌های زبان لری است تکلم می‌کنند . دانشنامه ایرانیکا و دانشنامه جهان اسلام سکونتگاه این ایل را از فریدن در غرب استان اصفهان تا شمال خوزستان معرفی می‌کنند .

سکونت گاه :

بختیاری‌ها، در استان‌های « چهارمحال و بختیاری و شمال ، شمال‌غربی و شمال‌شرقی خوزستان« اهواز ـ شوش ـ شوشتر ـ هفت تپه ـ مسجدسلیمان ـ گتوند ـ ایذه ـ باغملک ـ میداود ـ لالی و ... » ، غرب و جنوب‌غربی اصفهان، شرق لرستان و شمال کهگیلویه و بویراحمد »  ساکن هستند .

سکونت گاه بختیاری‌ها پیش از صفویان لرستان خوانده می‌شد، اما پس از آن سکونت گاه این ایل به نام منطقه بختیاری نامگذاری شد . در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده است.

چهارمحال و بختیاری، شامل: « چهار محلِ لار، کیار، میزدج، گندمان »  به علاوه ی سرزمین‌های بختیاری می‌باشد و از این رو به آن چهار محال و بختیاری گفته‌اند . 

سرزمین‌های بختیاری از طرفی شهر سمیرم در استان اصفهان تا شهر دورود در استان لرستان و از طرفی دیگر از شهرستان رامهرمز در استان خوزستان تا شهر داران در استان اصفهان را در بر می‌گیرد.

این سرزمین‌ها به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم می‌شود.

محل سکونت ییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ به دو بخش تقسیم می‌گردد:

بخش ییلاقی: یکی در محدوده شهرستان فریدن تا شهرستان دورود و دیگری از شهرستان سمیرم تا لردگان می‌باشد.

بخش قشلاقی: یکی در محدوده شهرستان « شوش ،  دزفول ، اهواز  و دیگری در محدوده شهرستان ایذه و شهرستان رامهرمز می‌باشد.

محلِ سکونتِ ایل هفت لنگ نیز به دو بخش تقسیم می‌گردد:

بخش ییلاقی: در محدوده شورآب، تنگه گزی و دامنه‌های زردکوه تا اردل به مرکزیت شهرستانهای کوهرنگ و چلگرد می‌باشد.

بخش قشلاقی: در محدوده شهرستان اندیکا و شهرستان مسجد سلیمان می‌باشد.

گویش بختیاری

گویش بختیاری یا گویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است . گویش بختیاری از جمله گویش‌های جنوب غربی ایران و یکی از شاخه‌های گویش لری به شمار می‌رود. این گویش تفاوت‌های اندکی با سایر شاخه‌های گویش لری از جمله لری خرم‌آبادی و لری بویراحمدی دارد.

گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم می‌شود:

گویشِ بخشِ خاوری که تحت تأثیر لریِ کهگیلویه‌ای است.

گویشِ منطقهی جنوبی که تحت تأثیر گویشِ طایفهی بهمئی بوده‌است.

گویش منطقه چهارلنگ

گویشِ بخشِ میانی.

گویش‌های لری دارای تفاوت‌های کم و بیش هستند . دانشنامه ی ایرانیکا زبان لری را به دو دسته کلی « لری شمالی و لری جنوبی » تقسیم کرده است . از سوی دیگر فهرست لینگوییست لری را به سه دسته « شمالی، بختیاری و جنوبی »  دسته‌بندی کرده است . بنابراین می‌توان لری را به سه دسته زیر تقسیم کرد که خود شامل گویش‌های مختلف است.

گویش‌های شمالی لری

لری بختیاری

گویش‌های جنوبی لری

وجه تسمیه ی بختیاری ها :

وجه تسمیه « چهار لنگ و هفت لنگ »: در تاریخ و بین مردم دو موضوع مطرح است درباره گذشته چهار لنگ و هفت لنگ که یکی افسانه قدیمی است که بی پایه و اساس است ولی روایتی که مورد قبول است توسط سردار اسعد گفته شده است و اینگونه است که در زمان قدیم ایل بختیاری به حکومت مالیات پرداخت می کردند و هر ایلی براساس حیواناتی که داشتن مالیات پرداخت می کردند و مثلا چهار لنگ چهار پا مالیات پرداخت می کردند و هفت لنگ ها هفت پا مالیات می پرداختند و بعد ها به این نام معرف شدند و همه زیر نظر حسین قلی خان زندگی می کردند .

سازمان سیاسی :

ساختار قدرت سیاسی از ویژگی‌های دیگر سازمان ایلی بختیاری‌هاست. این ساختار، نمودار چنان درجه‌ای از تمرکز سلسله مراتب است، که معمولاً در نظام‌های مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته می‌شود. تا دهه ۱۳۳۰–۱۳۴۰ هـ . ش قدرت در دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفه‌ها و کدخدایان تیره‌ها و ریش سفیدانِ اولاد یا تش‌ها تقسیم می‌شد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل می‌کردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاری‌ها داشتند، مهمترین وظیفه آنها هماهنگ کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاه‌ها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به شمار می‌رفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاه‌ها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقه‌ای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایل‌های لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفة اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خان‌ها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.

عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاری‌ها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خان‌ها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرن‌ها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمین‌های واقع در محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود .

دخالت مستقیم حکومت‌های ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیاری‌ها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوه‌ای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خان‌ها، ایل‌ها و نواحی مجاور آنها را مهار کنند .

وفاداری به شاه، دریافت پاداش‌های فراوان از قبیل القاب و افتخارات گوناگون را در پی داشت، ولی کوچکترین لغزش نیز بی رحمانه مجازات می‌شد. پس از چنین خطایی بود که علیمردان خان، رئیس ایل چهارلنگ، یاغی خوانده شد و در ۱۲۵۷ به زندان افتاد و راه برای رقبای هفت لنگ او هموار گردید. ناصرالدین شاه، حسینقلی خان را در ۱۲۷۹ به نظامت و در ۱۲۸۶ به ایلخانی بختیاری‌ها منصوب کرد. او نخستین کسی بود که این عنوان را یافت و در ایل به لقب «ایلخانی» معروف شد. در ۱۲۹۹ شاه ترتیب قتل او را داد و برادرش امامقلی خان حاجی ایلخانی، را به جای او منصوب کرد. از آن زمان تا ۱۳۳۵ ش که لقب خان ملغی شد، تقریباً بی هیچ وقفه‌ای رؤسای ایل از فرزندان یکی از این دو برادر بودند. در نتیجه این قتل، بختیاری‌ها به بستگان ایلخانی‌ها و حاجی ایلخانی‌ها تقسیم شدند، ولی تعبیر صحیح‌تر آن است که این تقسیم را وسیله‌ای برای حفظ وحدت ایل در برابر توطئه‌های حکومت مرکزی به شمار آوریم. این نوع دسته‌بندی بی گمان یکی از عجیب‌ترین جنبه‌های سازمان اجتماعی بختیاری‌هاست و نظیر آن در هیچ جامعه دیگری نشده است .

عامل سوم که به تحکیم قدرت خان‌های بختیاری افزود، حضور شرکت‌های انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود. در پی ساختن راه لینچ در ۱۳۱۵، که از طریق ایذه و اردل از جنوب سرزمین بختیاری می‌گذشت، در مسجدسلیمان و بعداً در نواحی دیگر گرمسیر، میادین نفتی کشف و استخراج شد. در برابر تعهد خان‌ها، مبنی بر حفظ امنیت تأسیسات نفتی، ۵٪ درصد از سهام نخستین کمپانی اکتشافی به آنها داده شد، که از طریق شرکت نفت بختیاری به آنها تعلق می‌گرفت و در نتیجه بخشی از سود شرکت نفت ایران و انگلیس به مدت ۲۵ سال و نیز غرامت هنگفت پس از خلع ید از شرکت، به آنها تعلق گرفت .

خان‌های بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطهی خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که می‌توانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند، حال آنکه چنین نیرویی به سرمایه هنگفت حاصل از فروش نفت تجهیز شده بود. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خان‌ها در میان افراد ایل افزود. بختیاری‌ها، در نخستین سال‌های قرن چهاردهم، بواقع، دولتی موازی در دولت شمرده می‌شدند .

فرهنگ :

فرهنگ آن چیزی است که مردم با آن زندگی می‌کنند. ادوارد تیلور فرهنگ را مجموعه پیچیده‌ای از دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هرچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه از جامعهی خویش فرامی‌گیرد تعریف می‌کند .

کوچ ایل بختیاری :

اگر چه در دهه‌های آغازینِ قرن حاضر گروه‌های بسیاری از ایل بختیاری نیز همانند سایر ایل‌ها و عشایر ایران یک جانشین شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل‌های بختیاری، کوچ‌رو هستند. کوچ‌روهای بختیاری زمستان را در دشت‌های شرق خوزستان و تابستان را در بخش‌های غربی چهارمحال و بختیاری به سر می‌برند. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه می‌گویند. 

ضرب‌المثل‌ها :

ضرب‌المثل‌های اولیه توسط افراد گمنامی به وجود آمده که شناخته شده نیستند. ضرب‌المثل‌ها جملات موزون، پرمعنی و معمولاً منظومی هستند که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده‌اند. قابلِ درک بودن برای تمام مردم، سادگی، کوتاهی، توانایی رساندنِ مفهوم، کاربردِ عمومی و حالت طنزِ مثلها سبب شده جایگاه ویژه‌ای در بین مردم داشته باشند.

موسیقی :

موسیقی مردم بختیاری را می‌توان شاخه‌ای از موسیقی لری دانست. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا، کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته می‌شود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالس عروسی و مراسم سوگواری بختیاری‌ها وظیفه اجرای موسیقی‌های محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.


انتخاب همسر :

در گذشته پدر تصمیم گیرنده بودو با توجه به ارتباطهای فامیلی و شناخت اهالی، دختری را را برای پسرش انتخاب می‌کرد . به علت مزایای ازدواج فامیلی، تمایل کمی برای وصلت با غریبه وجود داشت و کمتر پدری حاضر بود دخترش را به فردی از طایفهٔ دیگر شوهر دهد. در روستاها وعشایر به سبب همکاری و همیاری اهالی در انجام کارها، پسرها و دخترها به خوبی همدیگر را می‌شناختند .

گوش وَرداری (گوش برداری) :

در ابتدا باید به خانوادهی دختر اطلاع داده می‌شد که دخترشان خواستگار دارد. به این کار گوش ورداری می‌گفتند. اگر دو طرف فامیل نزدیک بودند معمولاً با پیشنهاد بزرگترها مانند پدر بزرگ یا مادر بزرگ و یا حتی اولیای دو طرف انجام می‌شد درغیر اینصورت توسط یکی از زنان فامیل به صورت مخفیانه به اطلاع خانوادهی عروس رسانده می‌شد. خانوادهی عروس هم در صورت تمایل به آنها اجازه می‌دادند برای خواستگاری اقدام کنند.

دست بوسون (بِلکِه بندون، قنداِشکَنون) :

پس از اعلام تمایل و آمادگی خانوادهی عروس، با توجه به تقویم ماههای قمری، ایام هفته، ستاره ی سعد ونحس، عدم تداخل با ایام سوگواری ونیزعزادار نبودن طرفین، روز خوبی تعیین و به خانواده ی عروس هم اطلاع داده می‌شد. در آن روز خانواده ی داماد به همراه چندنفر از بزرگان و ریش سفیدان محل بخصوص آنهایی که پدر عروس حرفشان را قبول داشت، به خانه ی وی می‌رفتند. شیربها یا حق شیر که معمولاً به اسم مادر اخذ می‌شد و پشت قباله یا مهریه نیز در همین مراسم و معمولاً با کمی کشمکش تعیین می‌شد. از آنجا که درخاتمهٔ مراسم و توافقی که به دست می‌آمد، داماد دست پدر دختر را می‌بوسید، دست بوسون هم نامیده شده‌است. در انتها لباس یا پارچه‌ای هم به دخترهدیه می‌دادند که در اصطلاح محلی به آن بِلکِه (با کسرهٔ حروف ب و کاف) می‌گفتند . در بین برخی طوایف رسم بود که درانتهای این مراسم چند تکه قند را به نیت شیرینی زندگی عروس وداماد می‌شکستند که به همین دلیل به این مراسم قند اِشکنون هم می‌گفتند. اشکنون در زبان بختیاری از ریشهٔ اِشکَندِن به معنی شکستن است. از این پس دختر و پسر رسماً نامزد بودند. در انتهای مراسم صورت مجلسی هم نوشته می‌شد که به همراه شناسنامه‌های پسر و دختر به شهر فرستاده می‌شد تا نزد یک روحانی یا به قول محلی‌ها در محضر، برای هم عقد شوند. در طول نامزدی هرگاه داماد جهت سرکشی و احوالپرسی به خانه ی نامزد (عروس) می‌رفت، هدایایی از قبیل سکه‌های نقره یا طلا و پارچه و روسری به همراه می‌برد، اگر پیش از عروسی مصادف با عید می‌شد مادر و خواهر داماد غذایی از برنج و گوشت و غیره تحت عنوان آش عیدی به خانه ی عروس می‌بردند .


عروسی :

عروسی در پایان فصل درو(انتهای بهار) و یا زمستان که کار زیادی نداشتند برگزار می‌شد. همانند تعیین روز دست بوسون باز هم بزرگترها با رعایت تمام جوانب و مخصوصا آمادگی خانواده ی عروس، روزی را برای مراسم عروسی تعیین می‌کردند. «پس از آمادگی داماد و تبادل نظر لازم با خانواده ی عروس و تدارک نسبتاً وسیع، داماد و یا برادر او در بین طایفه‌هایی که به نوعی با آنها بستگی دارند می‌روند و به جمع آوری اوزی می‌پردازند، مردم نیز گوسفند و بز و غیره را به او به عنوان هدیه می‌دهند، از این رو گوسفندان کُشتی گاهی بیشتر از تعداد مورد نیاز فراهم می‌گردد، این امر باعث می‌شد تا در آغاز زندگی مشترک با فشار بار مالی مواجه نگردند و این یکی از سنتهای حسنه و کم نظیری است که در این ایل پایدار مانده وجزیی از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی آنان محسوب می‌شود. سپس گوسفندان و سایر بارو بنه‌ای که تهیه گردیده (باراوزی)، توسط چند نفر جوان پیشاپیش روانه ی خانه ی پدر عروس می‌کنند» پس از رسیدن خانواده ی داماد وهمراهان با صدای دهل و کرنای میشکال، جشن عروسی رسماً شروع می‌شد. زن و مرد در کنارهم هَورِه بسته و با در دست داشتن دستمال‌های رنگی به رقص می‌پرداختند . زنان با لباسهای رنگارنگ محلی، شلوار گشاد(قِری)، پیراهن کمردار، لچکهای پوشیده از مُنجوق و سکه‌های نقره‌ای (ریال)، مینا، بند سوزن (بندسیزن) و مردان با شلوارهای دبیت، چوقا، کلاههای سیاه و گیوه‌های ملکی، در رقص و پایکوبی شرکت می‌کردند. چوب بازی یا ترکه بازی از دیگر بخشهای مراسم بود خصوصاً اگر عروس از طایفهٔ دیگری بود، این بخش گرم تر می‌شد. ضمن این رقص و شادی تیرهوایی هم شلیک می‌کردند که این خود بر گرمی مراسم اضافه می‌کرد. عده‌ای از زنان و دختران نیز در اتاقی که عروس نشسته‌است جمع شده و با خواندن آوازهای محلی چون دُوالالی، شیرین شیرین، گُلُمی و حنا حنا به شادی می‌پرداختند. گاهی هم مردانی که صدای خوشی داشتند به این جمع اضافه شده و آواز دَی بَلال می‌خواندند. برخی از توشمال‌ها که صدای خوبی داشتند در این موارد پاداش خوبی گیرشان می‌آمد. در انتهای مراسم و طبق یک رسم قدیمی، پدر داماد از پدر عروس اجازه گرفته و عروس را به خانهٔ داماد می‌بردند. قبل از حرکت برادر عروس یک تکه قند یا شاخه نباتی به رسم شیرینی زندگی به کمر او می‌بست که شب زفاف توسط داماد باز می‌شد . چنانچه عروس را سوار بر اسب یا استر حرکت می‌دادند، به این نیت که فرزند اولش پسر باشد پسر بچه ی خرد سالی را ترک او سوار می‌کردند .

گِرزَنون :

کی دیگر از قسمتهای مراسم عروسی گُرزنون بود. به هنگام رسیدن به خانه ی داماد، عروس تا زمانی که هدیه‌ای از داماد یا پدرش نمی‌گرفت وارد خانه نمی‌شد. سپس گوسفندی را که قبلاً آماده کرده بودند، جلو پای عروس سر بریده و کفش عروس را به خون آن آغشته می‌کردند .


ری گشون :

در این مراسم برای اولین بار عروس خود را به مهمانان نشان می‌داد و به این علت ری گشون (روگشا) نام گرفته‌است . پس از صرف شام و یا ناهارو پذیرایی از مدعوین وقت ری گُشون فرا می‌رسد، واکثریت دعوت شدگان بنا به سنت و با توجه به توانایی خویش مبلغی را به عنوان هدیه به عروس می‌دهند، درعوض اگر هدیه دهنده مرد باشد از سوی عروس یک جفت جوراب ویک عدد دستمال مردانه متقابلاً به وی هدیه داده می‌شود و اما اگر هدیه دهنده زن باشد یا دختر باشد جوراب و روسری زنانه داده می‌شود. زمان بردن عروس به خانه ی داماد هم با توجه به فاصله ی  مکانی طوری عمل می‌کردند که در آنجا نیز بتوانند ضمن انجام کارها فرصت رقص و چوب بازی را هم داشته باشند. شب و پس از صرف شام چند نفر از زنان و مردان مسن و دنیا دیده ی روستا عروس و داماد را درمورد زفاف راهنمایی می‌کردند .

مراسم زفاف :

رخلاف امروز، در گذشته پسران و دختران جوان با کمترین اطلاعات در زمینه ی مسائل جنسی زندگیشان را شروع می‌کردند. تنها مشاوره‌ای که می‌گرفتند، شب عروسی بود آن هم توسط مردان وزنان مسنی که آنها هم به همین طریق راهنمایی شده بودند. با توجه به وضعیت زمانی، شلوغی عروسی، شرم حضور و این که همه مراقب آنها بودند، سفارش این افراد چندان هم مفید نبود و زوج جوان در بدترین زمان ممکن راهنمایی می‌شدند. برای عروس و دامادهایی که در فصل گرما ازدواج می‌کردند، کَپَری در بیرون ده تدارک دیده می‌شد و از افراد امینی هم خواسته می‌شد مراقب باشند تا کسی به آنجا نزدیک نشود. عروس و داماد به این محل که دُرغون  نامیده می‌شد برده شده و در اصطلاح محلی آنها را دست به دست می‌دادند. چند تن از زنان در فاصله ی  دوری می‌ایستادند تا مراسم به اتمام برسد و در این فاصله توشمال مهمانان را سرگرم رقص و پایکوبی می‌کرد. پس از آن نیز همه خسته و کوفته از رقص و دست افشانی، به خانه‌های خود یا بستگان می‌رفتند تا استراحت کنند .

دَمِ پَردِگونی :

پس از شب زفاف از سوی خانواده عروس غذایی تدارک دیده می‌شود تا به خانه داماد ببرند و درآنجا صرف شود که به آن آش دم بردگونی گویند.

پاگشون (پاگشا) :

چند روز پس از مراسم عروسی، فامیل عروس و داماد آنها را به صرف نهار یا شام دعوت می‌کردند و هدیه‌ای نیز به فراخور توانایی به آنان داده می‌شد.

جهیزیه :

علاوه بر مقداری وسایل زنانه و سایر لوازم، از سوی پدر دختر معمولاً یک راس قاطر ماده و یا مادیان اصیل جهت سواری دختر به وی داده می‌شد. هم چنین یک راس ماده گاو به منظور استفاده از شیر آن و یک عدد باده (بادیه) مسی جهت حمام کردن به عروس داده می‌شد .

آیین چوب بازی؛ رزم نمادین تاریخی :

در بین اقوام زاگرس نشین ایران، رزم چوب، قدمتی دیرینه و تاریخی دارد كه اكنون در آیین های شادی و جشن به كار برده می شود. چوب بازی و دستمال بازی، دو آیین سنتی مناطق زاگرس نشین ایران می باشند، كه خاستگاه هر دو میدان رزم بوده است.

 

این آیین دیرین كه فردوسی نیز در شاهنامه به آن اشاره كرده است، هنوز در بین قوم بختیاری اجرا می شود، با این تفاوت كه از آیینی رزمی به آیینی بزمی تبدیل شده است.

برخی قوم نگاران دیرینه شناس، قدمت آیین چوب بازی بختیاری را قرن پیش می دانند به گونه ای كه تاریخ آن به نبرد ایرانیان با مهاجمان مقدونی منتسب شده است.


چوب بازی بزمی یا تركه بازی، اكنون در جشن های بختیاری ها رواج دارد و به گونه ای است كه دو مرد با دو چوب به مبارزه نمادین با یكدیگر می پردازند.

تركه محكم و كلفت در این مبارزه نمادین دست مدافع و تركه نازك كه با حركت كتف ها همراه است در دست حمله كننده می باشد و میدان رزم نیز برای فرار از حمله، تركه نازك پیش بینی شده است.

این تركه بازی یا چوب بازی، همراه با كرنا نوازی و دهل نوازی می باشد و صدای كوبش دهل یادآور سم ستوران در نبرد و رزم بوده است.

در سطح خاورمیانه هیچ آیینی به اندازه چوب بازی بختیاری ها سنت نبرد را در خود نداشته است. آیین چوب بازی و دستمال گردانی و دستمال بازی عشایر بختیاری، قابلیت ثبت جهانی به عنوان میراث شفاهی و فولكور را دارا می باشد.

 آیین چوب بازی و دستمال بازی عشایر بختیاری دارای اصالت فرهنگی است و اكنون در سطح جهان بی نظیر است.

فرهنگ عشایر استان چهارمحال و بختیاری، بسیار غنی و دارای اصالت است و یكی از مهمترین مولفه های گردشگری در سطح جهان می تواند قلمداد شود. كوچ عشایر بختیاری به عنوان میراث فرهنگی و تمدنی ایران محسوب می شود و عشایر بختیاری به عنوان دانشمندان جغرافی دان به حساب می آیند و براساس آموخته های ذهنی خود منطقه جغرافی كوچ ایل را به اندازه دانشمندان جفرافیدان می شناسند.

كوچ سنتی و آیینی 

عشایر بختیاری دارای فرهنگ مستحكمی است و اینكه عشایر از منطقه ای به منطقه دیگر كوچ می كنند دارای ارزش فرهنگی شفاهی جهانی است كه در حفظ و نگهداری این فرهنگ باید كوشش فراوانی كرد. این فرهنگ و تمدن بزرگ جهانی تنها متعلق به ایران نیست بلكه اثری جهانی است كه باید آن را برای نسل های آینده به عنوان یك فرهنگ ماندگار حفظ كرد .

عزاداری بختیاری‌ها :

مراسم عزاداری در بین بختیاری‌ها به شکل خاصی برگزار می‌شود که نحوه ی انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند. در بختیاری‌ها هرگاه کسی از دنیا می‌رود مثل اینکه همه ی  طایفه عضوی از خانواده را از دست داده، ماتم زده می‌شوند .


اطلاع به وابستگان متوفی :

اگرکسی از بستگان یکی از اهالی فوت می‌کرد، بقیه ی ساکنان تلاش می‌کردند به نحو مناسبی موضوع را به اطلاع خانواده و خویشانش برسانند. برای این کار، زنان و مردان بدورِ هم جمع شده به در خانه ی وی رفته و پس از بیرون آمدن صاحب خانه، زنان ضمن خراشیدن چهره و کندن موها، با صدای بلند شروع به گریه و زاری می‌کردند و بدین شکل او می‌فهمید که مصیبتی روی داده‌است. پس ازآن نیز تا پایان مراسم خانواده ی متوفی را تنها نمی‌گذاشتند. سپس صدای ساز چپی تُشمال روستا یا عشیره، عزاداری را به همه اطلاع می‌داد .

خاکسپاری :

غسل میت، خواندن نماز برجنازه، تلقین، تدفین و خاکسپاری توسط افرادی انجام می‌شد که سواد داشتند و به آنها در زبان محلی مُلا می‌گفتند . این ملاها بقیه ی کارهای مردم محلی از جمله نوشتن نامه، آموزش خواندن و نوشتن، آموزش قرآن و نوشتن دعا را هم انجام می‌دادند .

دعوت ازاهالی روستاها ی دیگر :

در گذشته از جوانان خواسته می‌شد تا به روستاهای اطراف رفته و روز برگزاری مراسم را به همه ی کسانی که لازم بود، اطلاع داده و آنها را دعوت کنند. معمولاً اگر به فردی به هر علت اطلاع داده نمی‌شد، در مراسم شرکت نمی‌کرد .

برگزاری مراسم عزاداری :

خویشان، بستگان و همه ی همسایگان برای بهتر برگزار کردن مراسم همکاری زیادی داشتند. زنان در پختن نان، شستن ظروف، طبخ غذا و نظافت و مردان در تهیه ی هیزم، ذبح گوسفند، گاهی هم پختن غذا و پذیرایی از مهمانان فعالانه شرکت داشتند و تلاش همه این بود تا کارهای سوگواری که بسیار سنگین هم بودند، به بهترین شکل انجام گیرند. پسر بزرگ، برادر و اگر متوفی زن بود، شوهر او بالای مجلس می‌نشستند. گروهی از نزدیکان مهمانان را به داخل مجلس هدایت کرده و پس از قرائت فاتحه، از آنان تشکر کرده و پذیرایی می‌کردند. زمانی که مهمانان قصد ترک مجلس را داشتند، به نزد بزرگتر مجلس رفته و به او تسلیت می‌گفتند. در بختیاری هاعلاوه بر مراسم خاکسپاری، روزهای سوم، هفتم ، چهلم و نیزسالگرد مراسمی برگزار می‌شد. آشنایانی که بعدها متوجه می‌شوند، معمولاً تا چهل روز پس از مرگ فردبرای تسلی دادن به نزد بازماندگان می‌روند .

غذا :

ذاها ساده و در گذشته فقط خورش بود ولی کم‌کم برنج نیز اضافه گردید. امروزه نیز برای پذیرایی از کسانی که در خاکسپاری شرکت کرده‌اند، فقط نوعی خورش تهیه می‌کنند که در اصطلاح محلی به آن سرمزاری می‌گویند :  معمولاً نزدیک ظهر سفره‌ها را پهن کرده و تقریباً در یک نوبت به مدعوین غذا می‌دادند. اگر کسی بدون صرف غذا مجلس را ترک می‌کرد صاحب عزا ناراحت شده و این امر را توهین می‌دانست. گوسفند عقیقه نیز معمولاً در مراسم روز چهلم ذبح شده و گوشت آن با آداب خاصی پخته می‌شود .

گاگریوه :

زنان مسن تر در مراسم عزاداری، با صدایی حزین اشعاری را در مدح فرد فوت شده می‌خواندند که به آن گاگِرِو می‌گویند : در خواندن گاگِرِو یکی از زنان، شعر (سُرو= سرود) را خوانده و بقیه ی زنان اورا همراهی می‌کردند . ساز چپی نوعی سازکوتاه است که در مراسم عزاداری از آنها استفاده می‌شود و گاهی زنان هم به همراه آن، به خواندن گاگِرِو می‌پرداختند.

معمولاً پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آنها را بعهده می‌گیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها به درازا بیا نجامد.

نحوه ی حضور طوایف دیگر:

افراد هرطایفه جمع شده و پس از تدارک سرباره که معمولاً گوسفند و مواد غذایی بود، با تُشمال به سمت محل عزاداری می‌رفتند. آنها دربیرون روستا یا چادر محل عزاداری می‌ایستادند و تُشمال با ساز چپی شروع به نواختن موسیقی مخصوص عزاداری می‌کرد. در این زمان چند تن از وابستگان صاحب عزا بیرون آمده و پس از روبوسی با مهمانان آنها را به داخل دعوت می‌کرند .

کُتَل :

برپا کردن کتل بخشی ازمراسم عزاداری مردان بزرگ در میان مردم بختیاری است. در این مراسم اسبی را با پارچه ی سیاه پوشانده و افسارش را به دست مردی می‌دهند تا آن را دور مافه بچرخاند. در همین زمان یکی از زنان مسن، با صدای بلند اشعاری را در رثای متوفی می‌خواند. برای هرکس در هر سن و گروه اجتماعی، اشعار خاصی خوانده می‌شود.


پوشیدن لباس عزا :

وقتی فردی فوت می‌کرد، خانواده وبستگان وحتی آشنایان دورتر هم به مدت یک سال لباس عزا (لباس مشکی) می‌پوشیدند. پس از برگزاری مراسم سالگرد، زنان در سیاه چادر یا خانه ی متوفی جمع شده و برای آخرین بار لباسهای او توسط همسرش در کنار هم قرار داده می‌شد. به این کار وُریَک وَندِن لباس گفته می‌شد. وُریَک وَندِن یعنی رویهم نهادن . پس از آن همه لباسهای سیاه را از تن خارج کرده و به تدریج لباسهای غیر مشکی می‌پوشیدند. زنان مسن پس از فوت برادر، شوهر و یا پسرشان، دیگر لباس سیاه را بیرون نمی‌آوردند . در گذشته معمولاً به احترام متوفی تا برگزاری مراسم سالگرد او، هیچکدام از خویشان و بستگان مراسم عروسی برگزار نمی‌کردند .

سرباره :

بختیاری‌ها برای کمک به خانواده ی متوفی وبرای تامین مخارج مراسم عزاداری که معمولاً سنگین هم بود، به آنها کمک می‌کردند. این کمکها در گذشته به صورت جنسی بوده مانند دادن گوسفند یا قند و بعدها برنج. امروزه به صورت نقدی هم کمک می‌کنند یعنی هرکس به فراخور توانایی و یا توافق محلی، مقداری پول به آنها کمک می‌کند .

مافه :

مافه بنایی مکعب شکل از سنگ بود که معمولاً بیش از یک متر ارتفاع داشت. مافه را معمولاً از روز هفتم وفات درست می‌کردند. مافه برای فامیل محترم شمرده شده و توهین به آن ناپسند بود و آنچنان مهم بود که همه به آن قسم می‌خوردند. امروزه هم بر مزار برخی از بزرگان مافه می‌سازند .

بستن مزار :

معمولاً مدتی قبل از مراسم سالگرد، خانواده ی متوفی برای بستن قبر اقدام می‌کردند یعنی خاکهای اضافه را برداشته و محدوده ی قبر را با دیواره‌ای از سنگ مشخص کرده و سنگی را روی قبر می‌گذاشتند که نام و تاریخ فوت متوفی روی آن حک شده بود .

شیرهای سنگی :

شیر سنگی از نمادهای فرهنگ مردم بختیاری است که در گویش لری، برد شیر گفته می‌شود. بختیاری‌ها معمولاً بر سر مزار جوانان، پهلوانان و بزرگانِ خود شیر سنگی قرار می‌داده‌اند. شیر سنگی، تندیس‌هایی از جنس سنگ‌اند که در گذشته توسط سنگ‌تراش‌های ایل بختیاری در ایران و در استان چهارمحال و بختیاری و شمال استان خوزستان به شکل شیر تراشیده می‌شدند و به نشانهی شجاعت، دلاوری و ویژگی‌هایی چون هنرمندی در شکار و تیراندازی در جنگ و مهارت در سوارکاری بر آرامگاه بزرگان قوم خود قرار می‌دادند.


شهر هفشجان در گذشته یکی از مراکزِ مهمِ شیرتراشی بوده‌است و اکنون تعدادی از سنگ‌تراش‌های قدیمی در هفشجان در قیدِ حیاتند. شیرهایی که در قبرستان‌های هفشجان باقی‌مانده است از زیباترین و خوش‌نقش‌ترین شیرهای سنگی محسوب می‌شوند. قدیمی‌ترین شیرِ سنگی موجود در استان چهار محال و بختیاری مربوط به دوره صفویه است. بنا به گفته‌ها، شیر سنگی یادگار، دورانِ ماد هاست. در ۳ دههی گذشته شیرهای سنگیِ بی نظیرِ این قبرستان به غارت رفته‌اند. به طوریکه از هزاران شیر سنگی این شهر، تنها تعداد، انگشت شماری باقی‌مانده است. پرویز تناولی از معروف‌ترین مجسمه سازانِ ایران کتابی در خصوصِ شیر سنگی به چاپ رسانده است که شیر سنگیِ هفشجان را از مهم‌ترین نمونه‌های ایران برشمرده است.

فوت افراد در هنگام کوچ عشایر :

اگر کسی ضمن کوچ فوت می‌کرد، در همان محل او را دفن کرده و پس از رسیدن ایل به مقصد (گرمسیر یا سردسیر) برایش مراسم عزاداری برپا می‌کردند .

نکاتی در ارتباط با سوگواری در بختیاری :

هنگامی که یکی از بزرگان طایفه فوت می‌کرد، سیاه چادرها را می‌کندند و گاهی تا یک سال نیز آنها را برپا نمی‌کردند.

شلیک گلوله درمراسم خاکسپاری، سوم، هفتم و زمان مراسم کتل، نشانگر ارزش، احترام و بزرگداشت متوفی است. اگر زنی یکی از عزیزان خود مثلاً پدر، شوهر و یا برادر را ازدست می‌داد، گیسوانش را می‌برید. پَل بریده در بختیاری‌ها به زنی اشاره دارد که در عزای عزیزی، موهایش را بریده است .

آشپزی بختیاری :

غذا عامل مهمی در زندگی انسان‌ها است و مردم هر منطقه خوراک و شیوه ی  پخت‌وپز مخصوص به خود را دارند. تفاوت‌های موجود در غذاهای هر منطقه تحت تاثیر عادات مردم و امکانات محیطی است. در بین بختیاری‌ها غذا آن‌چنان ارزشمند است که به آن سوگند هم یاد می‌کنند. غذاهای بختیاری را می‌توان به دوگروه تقسیم کرد: « الفه‌ها و نذری‌ها و غذاهای معمول. »

الفه‌ها و نذری‌ها :

الفه‌ها و نذری‌ها در میان بختیاری‌ها جایگاه ویژه‌ای دارند این غذاهای خاص که در زمان خاص و یا به مناسبت‌هایی تهیه می‌شوند معمولن به همراه بقیه ی افراد فامیل یا طایفه خورده می‌شوند از معمول‌ترین این غذاها می‌توان به حلوا و آشِ بَلگ اشاره کرد، معمولاً در تهیه ی این غذاها فامیل و همسایگان همکاری می‌کنند .

اَلِـفِـه :

بختیاری‌ها بنا بر یک سنت قدیمی‌در آخرین پنجشنبه ی هر سال، برای شادی روح درگذشتگانشان الفه می‌پزند. اَلِـفِـه به طور خاص نوعی حلوا است که با خرما تهیه می‌شود. ابتدا زنان به اندازه ی کافی نان (نان تیری) پخته و سپس حلوا را می‌پزند که بنا بر همان عادت قدیمی، اَلِفِه حتماً باید با روغن محلی تهیه شود. پس از آن مقداری حلوا را در بین دو یا سه عدد نان گذاشته و بین همسایگان و آشنایان پخش می‌کنند. افراد هم پس از خوردن الفه، برای شادی روح درگذشتگان دعا می‌کنند.


نذری‌ها :

این گروه از غداها معمولاً به نیت شادی روح رفتگان، دوری بلا و یا ادای نذر تهیه می‌شوند. پختن غذاهای نذری آداب و شرایط خاصی دارد .

غذاهای معمول :

رژیم غذایی بختیاری‌ها به طور سنتی معمولاً برپایهٔ گوشت قرمز، نان و میوه‌جات است و کمتر در آن برنج استفاده می‌شود. میوه‌هایی مانند گردو، بادام، بلوط، انار و زردآلو در بسیاری از غذاهای بختیاری تکرار می‌شود. همچنین از میان فراورده‌های لبنی، ماست و کشک مصرف زیادی دارد. در هنگام کوچ گوشت از رژیم غذایی آنها خارج شده قارچ و کشک به همراه میوه‌ها نقش پررنگی در رژیم غذایی بختیاری‌ها پیدا می‌کنند ولی در دیگر روزهای سال، گوشت قرمز محور اصلی غذاهای آنهاست. با این توضیح غذای بختیاری‌ها را باید به دو بخش یکجا نشینی و کوچ نشینی تقسیم کرد.

دسته ی نخست یکجانشین‌ها ساکن روستا بوده و دامپروری و کشاورزی دارند و غذای آن‌ها عمدتاً محصولات کشاورزی یا دامی‌ای است که در محل به دست می‌آید. دسته ی دوم کوچ‌نشین‌ها که وضعیت غذایی کوچ نشین‌ها هم باید در دو زمان مورد نظر باشند، در سردسیر یا گرمسیر که تقریباً ساکن هستند و در زمان کوچ. در سردسیر و یا گرمسیر وضعیت غذایی کوچ نشین‌ها مانند یک جانشین‌ها است با این تفاوت که فراورده‌های دامی بیشتری در اختیار دارند. اما در زمان کوچ با توجه به نیاز به سرعت بیشتر در عبور از موانع طبیعی، وقت کمتری برای تهیه ی غذا و پختن نان دارند در نتیجه غذاهای آنها شکل خاصی به خود می‌گیرد .


یک جانشین‌ها :

یکجانشین‌ها ساکن روستا بوده و دامپروری و کشاورزی دارند. غذای آنها عمدتاً محصولات کشاورزی یا دامی است که در محل به دست می‌آید، آردشان تأمین بوده و برای آرد کردن گندم، مشکل زیادی ندارند. غذاهای آنها شامل انواع غذاهای گوشتی و کبابی، انواع نان، انواع آش و محصولات لبنی و بسیاری از غذاهای برپایه ی میوه‌ها و گیاهان است. آنها در رژیم غذایی خود شیر، ماست، دوغ و نیز کشک ساییده شده را به تنهایی یا به صورت شُله مصرف می‌کنند. ماست موسیر(تِلیکِه موسیر) به همراه نان از جمله ی خوراک‌های معمول است. آش توله از دیگر غذاهای بختیاری‌ها است. توله گیاهی است که در پاییز و زمستان در خوزستان می‌روید و از پخته ی آن به همراه برنج و یا به تنهایی استفاده می‌شود. در اواخر بهار و اوایل تابستان که فصل برداشت محصولات صیفی است، غذاها متنوع‌تر می‌شود. ترشی ناردون  یا تمر هندی را می‌پزند و در آن ک‌می‌هم مغز گردو و تَفتاله  ریخته، تَلیت (تَرید) کرده و با پیاز می‌خورند. خورش قارچ  که نان‌های تیری نازک را در آن تَلیت می‌کنند، همیشه مورد علاقه ی بختیاری‌ها است. مثلی است که می‌گوید بختیاری‌ها همه ی غذاها حتی تَلیت را نیز با نان می‌خوردند . روستانشینان ماکیان را نیز برای استفاده از گوشت وتخم آن‌ها نگهداری می‌کنند .

کوچ نشین‌ها :

وضعیت غذایی کوچ نشین‌ها باید در دو زمان مورد نظر باشد، در سردسیر یا گرمسیر که تقریباً ساکن هستند و در زمان کوچ، بختیاری‌های کوچ نشین در هریک از این حالات رژیم غذایی متفاوتی دارند.

سردسیر و گرمسیر :

در سردسیر و یا گرمسیر وضعیت غذایی کوچ نشین‌ها مانند یکجانشین‌ها است با این تفاوت که فراورده‌های دامی بیشتری در اختیار دارند. غذاهای عمدتن خوراک‌های گوشتی و کبابی به همراه انواع نان، انواع آش، محصولات لبنی و بسیاری از غذاهای بر پایه ی  میوه‌ها و گیاهان است. می‌توان گفت که رژیم غذایی آنها عمدتاً محصولات دامی و برخی محصولات کشاورزی است که در محل به دست می‌آید. عشایر در سردسیر علاوه بردامداری، گندم، جو و گاهی نیز حبوباتی چون عدس، گِندی و لوبیا می‌کارند که محصول آنها در پایان سردسیر به دست می‌آید. غذاهایی که از حبوبات درست می‌شوند از جمله«  اَو عدسی ، اَو گِندی، اَو ماشی و دال  » از غذاهای بختیاری‌ها است. در تابستان مقداری موسیر جمع آوری و خشک می‌کنند و در بقیه ی فصول با آن ماست موسیر (تِلیکِه موسیر) درست می‌کنند. عشایر در سردسیر قارچ‌های تازه را چیده و خشک می‌کنند. مقداری از این قارچ را فروخته یا به رسم هدیه برای اقوام در گرمسیر آورده و بقیه را برای تغذیه استفاده می‌کنند. اَوِ قارچ  که نان‌های تیری نازک را در آن تَلیت (تَرید) می‌کنند، همیشه در یاد بختیاری‌ها است. ترشی ناردون  و تمبر هندی را پخته، ک‌می هم مغز گردو و تَفتالِه  در آن ریخته، تَلیت (تَرید) کرده و با پیاز می‌خورند. خرما و شیره ی  خرما (سِلون) به تنهایی یا به همراه اَردِه نیز از غذاهای آنان است. آش توله، آش ماست، آش بلگ و آش کاردین از انواع آش بختیاری‌ها است. نگهداری ماکیان در بین عشایر به علت شرایط خاص زندگی آن‌ها، کمتر رواج دارد .

در زمان کوچ :

در زمان کوچ و نیاز به سرعت بیشتر در عبور از موانع طبیعی، وقت کمتری برای تهیه ی غذا و پختن نان دارند. برخی اقلام غذایی مانند خرما و یا آرد را به میزان محدود تهیه کرده و همراه می‌برند. مشکل کمبود وقت در کوچ به سردسیر بیشتر است در این دوره احشام شیر نداشته یا شیر ک‌می‌دارند و در نتیجه خانوارها لبنیات کمتری خواهند داشت. به عکس در برگشت به گرمسیر مواد لبنی بیشتری در اختیار داشتند. شیر، ماست، دوغ و نیز کشک ساییده شده را به تنهایی یا به صورت شُله مصرف کرده و از سبزی‌های محلی مانند کاردین کرفس کوهی و تره ی کوهی که به صورت خودرو سبز می‌شود به عنوان چاشنی استفاده می‌کنند. مغزگردو و بادام و بلوط نیز از جمله ی غذاهای آنهاست. خرما و دیگر موادغذایی که در سردسیر یا گرمسیر خریده می‌شود تا مدتی از کوچ، بخشی از غذای افراد را تامین می‌کند. از آنجا که در عشایر خرید و فروش گوشت مرسوم نیست، یک گوسفند هم برای یک خانواده زیاد است، در زمان گذشته که وسیله‌ای برای نگهداری گوشت نداشتند و مهمتر از این‌ها فرصتی هم برای توقف نداشتند، کمتر اتفاق می‌افتاد که گوسفندی سربریده شده و به مصرف غذا برسد مگر اینکه از بلندی پرت شده و یا به دلایلی در حال مردن بود. به همین دلایل گوشت کمتر مصرف می‌شد .

غذاهای خاص بختیاری :

نان تیری :

زنان بختیاری نان‌های بسیار نازکی می‌پزند که نان تیری نامیده می‌شوند. این نان شبیه به نان لواش است و ضخامت آن تا ۲ میلی متر، قطر آن بین ۳۵ تا ۴۰ سانتی متر وشکل آن دایره‌ای است. وزن تقریبی یک عدد نان تیری حدود ۱۵۰ گرم است. این نان ازآرد گندم تهیه می‌شود.

 

برای تهیه این نان ابتدا آرد را از حور (خورجین مخصوص نگهداری آرد) خارج کرده و به اندازه مورد نیاز در سفره‌ای گلیم بافت آن را الک می‌کنند. سپس آن را درون ظرفی فلزی خمیر می‌کنند. خمیر در مدتی کمتر از نیم ساعت آماده است. وسپس خمیر چانه شده را با چوبی بنام تیر بر روی سکویی چوبی که توسی نام دارد پهن کرده وسپس خمیر نازک شده را بر روی سینی پهن آهنی بنام تاوه، که بر روی شعله آتش قرار دارد برای پخت قرار می‌دهند.

به طور سنتی زن بختیاری صبح زود برخاسته و ابتدا خمیر کرده و پس از نظافت منزل، به همراه چند تن دیگر از زنان شروع به پختن نان می‌کردند. یکی چانه می‌گرفت ، دیگری به کمک تیرچوبی چانه‌ها را روی تَوسی پهن کرده و نفر بعدی نان‌ها را روی تاوه می‌انداخت و پس از برشته شدن، آن‌ها را برداشته و در سینی یا سفره‌ای قرار می‌داد. نان پختن زنان در صبح زود، منظره ی آشنای روستاها بود.

تَوچِری :

خمیر نسبتاً روانی درست کرده و روی تاوه ب داغ می‌ریزند. نان حاصل را که بسیار ضخیم است، تکه تکه کرده و با روغن محلی و عسل یا شکر مخلوط کرده و می‌خورند.

 

نان برکوه :

برای تهیه این نان، ابتدا گندم را در آسیاب دستی که به آن "آسک" می‌گویند، آرد می‌شود. آرد مورد نیاز برای پختن برکوه باید خشن تر از آرد گندم معمولی باشد وتهیه آن باید طوری باشد که گندم کاملاً پودر نشود. سپس این آرد را خمیر کرده ودر ظرفی قرار می‌دهند. این خمیر را در حدود ۱۲ ساعت به حال خود می‌گذارند تا مقداری ترشیده شود. سپس آن را برای پختن مصرف می‌کنند.

نان بلوط:

میوه بلوط توسط زنان ومردان از درخت چیده می‌شود. میوه‌ها را با چاقویی بنام "ورنجوک" پوست می‌گیرند. عمل پوست گیری میوه بلوط را "کیکه" می‌گویند. بلوط‌های پوست گرفته شده را درون چاله‌ای بنام "لهه" که در آن آتش افروخته‌اند می‌ریزند. پس از قرار گرفتن بلوط در لهه، مقداری آتش نیز روی بلوط‌ها می‌ریزند تا حرارت حاصل از بالا وپایین، آن را کاملاً بپزد. پس از گذشت مدتی لهه را خاموش می‌کنند وبلوط‌ها را از آن بیرون می‌آورند و در آفتاب پهن می‌کنند تا کاملاً خشک شود. سپس بلوط‌ها را در آسیاب دستی بنام "بردر" که نوعی آسیای بسیار ساده وابتدایی است، آرد می‌کنند. به این عمل "تلو" می‌گویند. پس از اینکه بلوط‌ها آرد شد ماده حاصله را با آب جوش خمیر می‌کنند. خمیر کردن آرد بلوط ممکن است در تغار یا کیسه صورت گیرد. خمیر بدست آمده را سه روز گرم نگه می‌دارند تا کاملاً به عمل بیاید وبه اصطلاح محلی تب کند.

پس از کذشت سه روز، خمیر بلوط را درون کیسه ویا گونی ریخته و آن را در جریان آب جاری قرار می‌دهند. در صورت نبودن آب جاری خمیر بلوط را با آب سرد می‌شویند. در اثر شسته شدن خمیر بلوط با آب سرد، مزه تلخ آن از بین رفته وخمیر ترش می‌شود.

آرد بلوط را شسته شدن، هنگامی که هنوز آب دارد در آسیاب دستی آسیا می‌کنند. آرد حاصل را روی دستمالی بنام "ریگو" قرار می‌دهند تا آب آن گرفته شود. اکنون خمیر بلوط برای تهیه نان بلوط آماده است. نان بلوط پس از پخته شدن به رنگ قهوه‌ای سوخته و کمی متمایل به سیاهی در می‌آید. نان بلوط را به زبان بختیاری "کلگ بلوط" می‌گویند.

نان ورچاله :

نان ورچاله نوعی نان بختیاری است که برخلاف نان تیری، اولاً در تهیه آن از مایه خمیر یا خمیر ترش استفاده می‌شود، ثانیاً ضخامت آن بیشتر از نان تیری است. برای تهیه نان ورچاله، ابتدا در ظرفی که می‌خواهند در آن خمیر تهیه کنند، به مقدار مورد نیاز آب می‌ریزند وسپس یک چانه خمیر در آن حل می‌کنند. این محلول را با دست بهم می‌زنند تا کلیه خمیر در آب حل شود. سپس تفاله‌های موجود را از آن خارج می‌کنند ودر محلول بدست آمده به مقدار مورد نیاز آرد اضافه کرده وخمیر تهیه می‌کنند. خمیر حاصل را به مدت حداقل ۳ ساعت به حال خود می‌گذارند تا وربیاید. بعد آن را پشت تابه‌ای که بر روی اجاق قرار داده شده است، با ضخامتی در حدود یک سانتیمتر پهن کرده ومی پزند. گاهی بعد از پخته شدن یک طرف، طرف دیگر آن را نیز پشت تابه قرار داده وحرارت می‌دهند. این نان به شکل دایره ویا بیضی شکل تهیه می‌شود.

گِردِه  :

نان گرده ابتدایی ترین طریقه تهیه نان است که هنوز هم متداول است. برای تهیه این نان نیازی به وسایل پخت‌وپز نیست. در این نوع پخت نان، تنها وسیله مورد نیاز ظرف تهیه خمیر است. شاید در بعضی مواقع، به علت نبودن ظرف، در چیز دیگری از جمله پوست بز (تکه‌ای از مشک) و یا سفره هم می‌شود خمیر را تهیه کرد.

برای تهیه این نان، ابتدا روی زمین آتش بر پا می‌کنند. سپس آرد را با افزودن آب به خمیر تبدیل می‌کنند. خمیر این نوع نان را سفتر از سایر اقسام نان درست می‌کنند. بعد از اینکه خمیر آماده شد، آتش را از روی زمینی که بر روی آن افروخته‌اند، کنار می‌زنند ودر بستر داغ آتش، خمیر را که قبلاً با دست شکل داده بصورت ورقه‌ای دایره‌ای در آورده‌اند، پهن می‌کنند. پس از قرار دادن خمیر بر بستر دلغ آتش، مقداری از آتش گل انداخته را بر روی خمیر می‌ریزند. بدین ترتیب خمیر از بالا وپایین پخته می‌شود.

برزگران یا چوپانان که دور ازخانه بودند مقدار ک‌می‌آرد را خمیر کرده و همه ی آن را یکجا روی آتش می‌گذاشتند تا بپزد و سپس می‌خوردند. به این نان که بسیار حجیم هم بود، گِردِه می‌گفتند. همچنین در هنگام کوچ در زمان‌هایی که امکان پختن نان نبود، گِرده نان مصرفی آنان بود. در این مواقع گاهی نیز مقداری گندم را برشته کرده و می‌خوردند.

گِمنِه :

بختیاری‌ها گندم را با بَردَر به صورتی درشت خرد می‌کنند. پودر حاصل را مانند برنچ دم کرده و مصرف می‌کنند. این غذا هنوز هم در بین بختیاری‌ها زیاد استفاده می‌شود.

آشِ بَلگ :

آشی مانند آش رشته است. عدس، نخود و لوبیا را می‌پزند. خمیر گندم را رشته رشته کرده و داخل آن می‌ریزند. گیاهان محلی و ترشی (معمولاً قاراقوروت) به آن اضافه می‌کنند. از این آش در الفه‌ها و نذری‌ها بسیار استفاده می‌شود.

آش کاردین :

آش کاردین، در فصول سرد سال با استفاده از سبزی کاردین یا کُهلیٍر (KOHLIYER)پخته می‌شود.

آردِ کُنار :

میوه ی درخت کُنار (سِدر) را پس از خشک شدن، خرد کرده و در ظرفی ریخته و نگهداری می‌کنند. پودر حاصل را به همراه آب و یا روغن محلی مصرف می‌کردند.

حلوا :

حلواها را به نیت شادی روح اموات و با خرما یا آرد، عصر روزهای پنجشنبه تهیه کرده و بین آشنایان پخش می‌کنند.

خرما :

خرما یکی از مواد غذایی گرمسیر بختیاری‌ها است. در گذشته خرما را در سبدهایی که از لیف‌های خرما بافته شده و لُرت نامیده می‌شد می‌فروختند که هر لرت، حداقل ده کیلو وزن داشت. خرما را درون کیسه‌ای از آرد ریخته و در خانه نگه می‌داشتند. چون خرما با آرد مخلوط می‌شد و آرد به دانه‌های خرما می‌چسبید، شیره ی آن کمتر هدر می‌رفت و در اصل همیشه خرما را با نان می‌خوردند. خرما را با اَردِه  نیز مصرف می‌کردند. برخی مواقع نیز از شیرهٔ خرما استفاده کرده که به آن سِلون  می‌گفتند. سِلون اَردِه و نان نیز از جملهٔ غذاها بود.

کَـلگ :

مغز میوه ی درخت بلوط  را کلگ می‌گویند که خوراک عشایر بود . بختیاری‌ها در زمان کوچ وگاهی هم در سردسیر و گرمسیر، نان بلوط مصرف می‌کردند. مغز بلوط را به وسیله ی بَردَر یا بَرداَر خرد کرده سپس روی آن آب جوش می‌ریختند. پس از سه شب آن را در سبدی ریخته و در مسیر آب روان می‌گذاشتتند تا مزه ی تلخی که داشت، از بین برود. سپس زن‌ها آن را روی سنگ صافی خمیر کرده و به همان اندازه نیز خمیر آرد گندم به آن افزوده و با وسیله‌ای چوبی به نام تیر، پهن کرده و می‌پختند. اگر خمیر بلوط زیادتر بود، با تیر پهن نمی‌شد و به همین دلیل با دست آن را پهن کرده و می‌پختند. گاهی هم که فرصت نداشتند، بلوط‌های رسیده را که قهوه‌ای رنگ هستند در درون خاکسترهای داغ آتش گذاشته و پس از پخته شدن می‌خوردند.

باورها :

در بین بختیاری‌ها مانند دیگر اقوام، باورهای زیادی وجود دارند که با زندگی مردم عجین شده و تمام کارها و برخوردهای روزمره‌شان، بر اساس همین باورها صورت می‌گیرد. باورها (خرافی یا غیرخرافی) جزیی از فرهنگ هر قوم و منشاء حرکت و نشان دهندهی نحوهی زندگی افراد هستند

کوشک :

کوشک‌ها ، حفره‌ها و یا اتاق‌هایی کنده شده در صخره‌ها و یا اتاق‌هایی ساخته شده بر روی سطح زمین هستند، که بعنوانِ گونه‌ای مقبره ی خانوادگی در ایل بختیاری موردِ استفاده قرار می‌گرفتند . در این روش، وقتی یک نفر از اعضای پر نفوذِ خانواده فوت می‌کرد، درِ کوشک را باز کرده و بقایای فردِ درگذشتهی پیشین را با احترام به کناری نهاده و جسد تازه را در آن قرار می‌داده و در آنرا دوباره می‌بستند . امروزه این روش منسوخ شده و دیگر از آن برای خاکسپاری درگذشتگان استفاده نمی‌شود. از این نمونه کوشک در دو سوی زردکوه ؛ یعنی بازفت و بیرگان ، وجود دارد.

هنر تیراندازی :

مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد ساکنان فلات ایران به سوارکاری و تیراندازی شهره بودند. چنان‌که رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران در دوره‌های صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل می‌شد .


امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد، تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید. بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود می‌آموزند، تیراندازی و سوارکاری است. تیراندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا می‌کنند، که می‌توانند سواره و به تاخت، شیء متحرک را هدف قرار دهند. از جمله دلاورمردی‌های تیراندازان و سوارکاران بختیاری می‌توان نقش ایشان در فتح هرات (زمان نادرشاه)، جنبش مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین در طول جنگ ایران و عراق اشاره کرد.

پوشش زنان :

سرپوش

لچک

لَچَک، کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکه‌های قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین می‌شود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایج‌ترین آن ریالی می‌باشد که از سکه‌های قدیمی استفاده می‌شود.

 

مِی‌نا

روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که به‌صورت بسیار ویژه‌ای به سر می‌کنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یک‌سوی لچک به‌سوی دیگر آن از پشت سرشان می‌آویزند که به آن سیزن گفته می‌شود و بعد موهای جلوی سر را تاب می‌دهند و از زیر لچک بیرون می‌آورند و در پشت مینا پنهان می‌کنند وآن موها را ترنه می‌نامند و با مهره‌هایی با رنگ‌های گوناگون آن را تزئین می‌کنند که جلوه‌ای خاص به زیبایی مینا می‌دهد.

جومه :

پیراهنی به نام جومه یا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر می‌رسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری می‌پوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده می‌شود.

جلیقه :

روی پیراهن پوشیده می‌شود که از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازی‌بند) نیز بدست می‌کنند که با مهره‌های رنگی و سنگ تزیین می‌شود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده می‌شود.

پوشش پایین‌تنه(تونبون ) :

از شلواری معمولی و گیوه استفاده می‌شود. رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رخت‌های خود از رنگ‌های روشن استفاده می‌کنند و رنگ لباس خانم‌های مسن به دلیل احترام به سن و سال آن‌ها تیره‌است.

پوشش مردان :

جامه :

جامهی مردان بختیاری از اصیل‌ترین نوع پوشش‌هایی است، که پیشینه آن به دورانِ ایران باستان بازمی‌گردد. این جامهی دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده است.

سرپوش :

کلاهی نمدی است به رنگ‌های مشکی، قهوه‌ای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته می‌شود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر می‌گذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یک جانشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر می‌گذارند. کلاه خسروی همان‌طور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است، که این خود نشان دهندهی قدمت تاریخی فرهنگ منطقه می‌باشد.


چوقا :

بافت اصلی چوقا :

در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قبا داشتند، که از کنار چاک داشت و همین‌طور از آستین‌های فراخی برخوردار بود اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که رعایا آنرا می‌پوشیدند متداول شد که دستباف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه می‌شود و خاصیت ضدباران دارد. گرما را در زمستان نگه می‌دارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ می‌کند. نقش‌های چوقا، ستون‌هایی کوتاه و بلند هستند و نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده، الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل است که در واقع نام چوقا از واژه چغازنبیل گرفته شده‌است . این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمه‌های مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاری‌های عهد ساسانی، بر تن بزرگان دیده می‌شود .

شلوار دبیت :

برای پوششِ پایین‌تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده می‌گردد که شلواری گشاد است و از پارچه‌ای موسوم به دبیت سیاه رنگ دوخته می‌شود و از یکصد سال گذشته به این سوی، به دلیل استفاده از محصولات پارچه‌ای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته می‌شود. از مجسمه برنزی که در ایذه کشف گردیده و مجسمه مرد شمی نام دارد و در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود، چنین به‌نظر می‌رسد، که این شلوار از البسهی دوران اشکانی می‌باشد.

پا افزار :

بر نقوش بازمانده از پادشاهان هخامنشی گونه‌ای پا افزار (کفش) بر پای پادشاهان پارسی نمایان است، که شباهت زیادی با آنچه بختیاری‌ها گیوه می‌نامند، دارد. بطور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد، که این بیان‌گر آنست که بختیاریان همان‌طور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خود را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشته‌اند .

سرشناس‌های ایل بختیاری :

پیش از قاجار :

علیمرادخان ممیوند چهارلنگ: رهبرانقلاب بختیاری در برابر نادرشاه ـ ابوالفتح‌خان بختیاری: یکی از اعضای شورای سه نفره حکومتی با کریم‌خان زند ـ علیمردان خان چهارلنگ: نایب السلطنه ایران پس از مرگ نادرشاه.

 

عصر قاجار و پهلوی :

حسینقلی خان حاجی ایلخانی: مقتدرترین ایلخان بختیاری ـ امامقلی خان حاجی ایلخانی: برادر حسینقلی خان ایلخانی و ایلخان بختیاری بود ـ سردار اسعد بختیاری: از سران انقلاب مشروطه و فاتح تهران ـ محمد تقی خان بختیاری رئیس ایل بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار ـ صمصام السلطنه: نجف قلی خان بختیاری نخست وزیر دولت مشروطه ایران ـ  ابراهیم خان ضرغام السلطنه: از سران انقلاب مشروطه و فاتح اصفهان. ـ محمد مصدق: نمایندهی چند دوره مجلس شورای ملی و نخست‌وزیر ایران و رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران ـ علیمردان خان بختیاری: استبداد ستیز بختیاری در زمان رضاشاه پهلوی ـ جعفر خان سردار بهادر: از فرماندهان انقلاب مشروطه، وزیر جنگ قاجاریه، وزیر پست و تلگراف در زمان رضاشاه پهلوی ـ خسرو خان سردار ظفر: از سران انقلاب مشروطه و برادر کوچکتر سردار اسعد بختیاری ـ امیر مفخم بختیاری: فرمانده قشون نظامی ایران در زمان قاجاریه و از سران انقلاب مشروطه ـ ثریا اسفندیاری بختیاری: ملکه سابق ایران در زمان پهلوی دوم ـ غلامحسین خان سالار محتشم: از سران انقلاب مشروطه ـ اسفندیار خان بختیاری: برادر ارشد سردار اسعد بختیاری و ایلخان بختیاری بود ـ سلطان محمد خان سردار اشجع: از سران انقلاب مشروطه ـ میرزا هدایت الله آشتیانی: پدر محمد مصدق نخست وزیر سابق ایران ـ بی‌بی مریم بختیاری: از زنان فعال در انقلاب مشروطه و معروف به سردار مریم بختیاری ـ ابوالقاسم خان بختیار: استبداد ستیز بختیاری درعصر محمدرضا شاه قاجار ـ اسدخان بختیاروند: خان بختیاری در زمان فتحعلی شاه قاجار ـ محمد رضا خان سردار فاتح: از سران انقلاب مشروطه (پدر شاپور بختیار) ـ خلیل اسفندیاری: سفیر اسبق ایران در آلمان (پدر ثریا اسفندیاری) ـ مرتضی قلی خان صمصام: آخرین ایلخانی بختیاری و نماینده مجلس شورای ملی ـ هالو زال: از شخصیت‌های معنوی بختیاری ـ حسن مستوفی: چند دوره نخست‌وزیر ایران در دورهی قاجار و پهلوی ـ احمد متین دفتری: جوان‌ترین نخست‌وزیر ایران در زمان رضاشاه ـ حسن وثوق: چند دوره نخست‌وزیر ایران ـ احمد قوام: ملقب به قوام‌السلطنه، سیاستمدار قاجار و پهلوی و پنج بار نخست‌وزیر ایران ـ تقی سرلک: سیاست‌مدار دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، استاندار سابق آذربایجان شرقی و گیلان، شهردار سابق تهران فاصله سال‌های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۶ ـ شاپور بختیار: آخرین نخست وزیر ایران در دورهی پهلوی  ـ تیمور بختیار: اولین رئیس ساواک در حکومت پهلوی .

چهره‌های علمی :

بهرام عکاشه: متخصص زلزله شناسی و پدر زمین‌شناسی ایران ـ  امیدعلی شهنی کرم‌زاده : ریاضی‌دان برجسته ایرانی و دارنده عنوان چهره ماندگار ـ رضا نقشینه متخصّص آسیب‌شناس دام‌پزشکی و دارنده عنوان چهره ماندگار ـ فریناز کوشانفر دانشیار دانشگاه رایس و برنده جایزه مخترع جوان سال ۲۰۰۸ ایالات متحده ـ دکتر ابوالقاسم بختیار: اولین ایرانی که در آمریکا مدرک دکترا گرفت و از مؤسسان دانشکده پزشکی دانشگاه تهران ـ مظفر بختیار: استاد دانشگاه تهران ،ایران شناس، فرهنگ‌شناس، فارسی پژوه و مترجم ـ محمدعلی سرلک استاد تمام رشته مدیریت رفتار سازمانی، ارائه دهنده نظریه چهره‌های سازمان، رئیس مرکز تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور .

سیاست‌مداران معاصر :

محسن رضایی: سیاستمدار و فرمانده سپاه ایران در و از طراحان عملیات های نظامی در جنگ ایران و عراق ـ مهدی کروبی: سیاستمدار و رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی( بختیاری از لرستان ) ـ  دکتر امیدوار رضایی: سیاستمدار، پزشک و نماینده چهار دوره مجلس شورای اسلامی ـ علی محمد احمدی: سیاستمدار، پدر انرژی‌های نوی ایران، نماینده دو دورهمجلس شورای اسلامی و رئیس سابق سازمان انرژی‌های نو در سازمان انرژی اتمی ایران ـ ابراهیم رضایی بابادی : استاندار کنونی کرمانشاه، استاندار پیشین تهران و نخستین استاندار خراسان جنوبی ـ  قاسم سلیمانی دشتکی: ۲۱مین استاندار چهارمحال و بختیاری ـ عیسی فرهادی: نخستین استاندار البرز و فرماندار کنونی تهران ـ حمید زنگنه : نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی ـ عیسی فرهادی : نخستین استاندار البرز و فرماندار کنونی تهران ـ اسماعیل جلیلی: نماینده مسجدسلیمان ـ شکرخدا موسوی : نماینده اهواز در مجلس.

 

وزرا :

سید صفدر حسینی: وزیر امور اقتصاد و دارایی و وزیر اسبق کار ـ مهدی غضنفری: وزیر پیشین صنعت و معدن و تجارت.

مدیران ارشد اجرایی

غلامرضا حیدری کرد زنگنه : رییس اسبق سازمان خصوصی‌سازی ـ سعید حافظی بیرگانی: مدیرعامل شرکت نفت فلات قاره ایران (دومین تولیدکننده نفت ایران) ـ سلبعلی کریمی: مدیرعامل شرکت نفت مناطق مرکزی ایران (بزرگترین تولیدکننده گاز و سومین تولیدکننده نفت ایران) ـ علی مرتضی ـ صمصام بختیاری: مدیر اجرایی و کارشناس ارشد صنعت نفت .

چهره‌های مشهور ورزشی :

مدال آوران :

نواب نصیرشلال: وزنه بردار دارنده مدال نقره المپیک لندن ـ افشین نوروزی: پینگ پنگ باز تیم ملی ایران و دارنده عنوان قهرمانی آسیا  .

چهره‌های فوتبالی :

سهراب بختیاری‌زاده: بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران ـ میلاد میداوودی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ـ بهزاد غلامپور: سنگربان سابق تیم ملی فوتبال ایران ـ صفر ایرانپاک: بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران ـ ایرج سلیمانی: بازیکن و مربی سابق تیم ملی فوتبال ایران ـ منصور رشیدی: سنگربان سابق تیم ملی فوتبال ایران ـ ایمان مبعلی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ـ پژمان منتظری: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ـ هدایت ممبینی: داور بین‌المللی فوتبال ـ سپهر حیدری: بازیکن سابق باشگاه پرسپولیس و تیم ملی فوتبال ایران.رضا نوروزی: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ـ آرش افشین: بازیکن تیم ملی فوتبال ایران ـ مجید باقری‌نیا : بازیکن و مربی فوتبال ـ فیروز کریمی: بازیکن و مربی فوتبال ـ البرز حاجی‌پور: داور فوتبال ـ محمد احمدپوری: بازیکن فوتبال باشگاه ذوب‌آهن ـ سیامک سرلک: بازیکن فوتبال ـ حجت چهارمحالی: بازیکن باشگاه فوتبال استقلال تهران ـ حبیب چهارلنگ : مربی توانای فوتبال منطقه ی صنعتی هفت تپه ـ احمد عبدالله زاده : بازیکن شوشی تیم ملی جمهوری اسلامی ایران و تیم فولاد خوزستان ـ شاهرخ عالی پور بازیکن سرشناس تیم های منتخب شوش در مسابقات کشوری جام های فلق و نصر ـ بختیار رحمانی بازیکن تیم استقلال تهران  ـ حمید ویسی بازیکن تیم های استقلال و منتخب شوش ـ منصور حاجت پور ـ هوشنگ آرپونی بازیکن استقلال و منتخب شوش ـ سیاوش آرپونی ـ داریوش پارسا ـ مصطفی بیژنی بازیکن تیم های کارگر سلمان ، بهمن شوش و استقلال اهواز ـ حسین شهبازی ـ فریبرز کریمی ـ حسین کریمی ـ اسداله مکوندی ـ رحیم امیری ـ امین ممبینی ـ ابراهیم شیخی ـ رامین و مسعود روشن پور ـ یاور ممبینی و رامین ستوده 


چهره‌های مشهور سیاسی در جمهوری اسلامی  ایران

چهره‌های هنری :

شاعران :

قیصر امین‌پور ـ داراب افسربختیاری: از شاعران بختیاری که به گویش بختیاری شعر سروده‌است ـ حسین پژمان بختیاری ـ سیروس رادمنش ـ هرمز علی‌پور ـ سید علی صالحی: شاعر و نویسنده ـ سهراب رحیمی: شاعر و مترجم.

نویسندگان :

لاله بختیار: اسلام‌شناس ـ جمشید چالنگی: مجری پیشینِ تلویزیون صدای آمریکا و نویسنده و مترجم ـ بهرام مشیری: محقق و نویسنده و برنامه‌ساز تلویزیونیِ برجسته ـ محمد ایوبی: نویسنده و داستان‌نویس ـ منوچهر شفیانی: نویسنده (بنیانگذار ادبیات داستانی رئالیسم کارگری در ایران ) ـ بهرام حیدری: نویسنده ـ علی‌مراد فدایی‌نیا: نویسنده (مهم‌ترین داستان‌نویسان فرم‌گرا ) ـ هوشنگ چالنگی: نویسنده.

مجریان تلویزیونی :

جمشید چالنگی: مجری سابق تلویزیون صدای آمریکا، نویسنده و مترجم ـ رودابه بختیار: مُجری تلویزیون فاکس‌نیوز ـ علیرضا دهقانی: کارگردان، مجری تلویزیون و سیاستمدار (نماینده دوره ۸ مجلس . )

خوانندگان :

فولکلور بختیاری

مسعود بختیاری: خواننده فلکلور بختیاری. (بهمن علاءالدین ) ـ ملک محمد مسعودی : خواننده فلکلور بختیاری ـ کوروش اسدپور : خواننده فولکلور بختیاری ـ دیدار محمودی خواننده فلکلور بختیاری ـ سینا سرلک: خواننده فلکلور بختیاری ـ پروین عالی‌پور: خواننده و صداپیشه ـ

دیگر سبک‌های موسیقی :

ارشد طهماسبی استاد موسیقی ـ امید: خواننده پاپ مقیم امریکا (لس آنجلس). ـ سیاوش شمس: خواننده پاپ مقیم امریکا (لس آنجلس ). ـ یاسر بختیاری: خواننده (با نام هنری یاس ). ـ ستار اورکی: آهنگساز.

بازیگران سریال و تئاتر:

حسین پناهی بازیگر و شاعر ـ بهنوش بختیاری: بازیگر سینما و تلویزیون ـ شقایق دهقان: بازیگر سینما و تلویزیون ـ رسول نجفیان: بازیگر و خواننده ـ حمید گودرزی بازیگر ـ هوشنگ هیهاوند :  کارگردان ـ بازیگر و نمایشنامه نویس  ـ اردشیر صالح پور : بازیگر و نمایشنامه نویس ـ فرهاد مهندس پور بازیگر و نمایشنامه نویس ـ حشمت اله قاسمی بازیگر سریال و تئاتر ـ احمدرضا نصوحی بازیگر و کارگردان ـ سیف اله احمدی ـ نویسنده و کارگردان  و ...


فعالان سینما و تلویزیون :

محمود رحمانی: مستندساز مستقل ـ فریدون نجفی: کارگردان و فیلمنامه‌نویس ـ داور اردلان: تولیدکننده سازمان ان پی آر ـ سعید سلطانی: کارگردان و نویسنده ـ  مازیار قاسمی: مجری تلویزیون .

بختیاری های مقیم  خارج از کشور:

حوریه پراما: یکی از ثروتمندترین اشخاص ایرانی ـ مهرداد یزدانی: معمار ایرانی .

هفته ی آینده بخش دو  ایل بختیاری را کامل خواهم نمود .

 

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست