عباس کرم الهی
واژه ی فرهنگ از زبان پهلوي(فارسي ميانه) و يا به نقل از برخي فرهنگ هاي لغت، داراي ريشه اوستايي است كه از دو جزء«فر» و«هنگ» تشكيل شده است.
«فر» يا «فره» بارقه الهي است كه بر دل انسان تجلي مي كند و مايه كمال و تعالي نفس مي گردد و «هنگ» يا «هنج» از مصدر هيختن يا هنجيدن به معني برآوردن و جلوه گر ساختن است.
با اين توضيح « فرهنگ تجلي كمال و تعالي در انسان و جامعه » مي باشد. در زبانهاي اروپايي Culture به معني پرورش و تعليم و تربيت است. فرهنگ نمايشگر رفتارها و باورهاي والا و جا افتاده جامعه است و شامل آدابي است كه الگو و اسوه اعمال افراد در جمع و نمايانگر روح هر جامعه است.
واژه ی فرهنگ در عين حال به مجموعه اطلاعات علوم مختلف و لغات و واژگان زبان نيز بكار مي رود، شايد دليل گزينش اين واژه در مقابل واژه معجم در زبان عربي و ديكسيونري در زبان فرانسوي آن باشد كه مجموعه لغات يك زبان، حيات روحي و فكري و اجتماعي يك ملت را بيان مي كند.
بنابراين فرهنگ تركيبي است از كليه ی « دانش و علم و فن و باورهاي مذهبي، سنن و آداب، سياست و پويش اقتصادي و ارزشهاي متفاوت » ، به زبان ساده مجموعه ی « داده ها و رفتار عمومي يك جامعه كه وقتي تقسيم شود، يا جزء جزء مورد بررسي » قرار گيرد، گوياي منش خاصي براي گروه بخصوصي است كه در اين حالت گفته مي شود، مثلاً فرهنگ اقتصادي، يا فرهنگ ادبي، يا فرهنگ سياسي، فرهنگ علمي، اين جامعه در مقام مقايسه با جامعه ديگر برتر است يا پَست تر .....
حالا که واژه ی فرهنگ را توضیح دادیم واژه ی عمومی یعنی « فرهنگ عمومی » را نیز شرح می دهیم تا در روزی که توسط شورای فرهنگ عمومی به همین عنوان نام گزاری شده برای روشن شدن جوانان دین خود را به عنوان خبرنگار ادا کرده باشیم .
بحث درباره « فرهنگ عمومي » همچون بحث درباره تعريف « فرهنگ »، نميتواندبه راحتي مارا به نتيجه قطعي و روشني برساند . اگر از مناقشات و اختلاف ديدگاهاي عيمقي كه در مورد تعريف «فرهنگ » وجود دارد، صرف نظر كينم ، ولي لازم است براي نزديك شدن به توافقي در مورد تعريف « فرهنگ عمومي»، را از نظر بگذاريم .
فرهنگ راهنماي اعمال انسانها و معرف جهان بينيهاي آنها در زندگي است. فرهنگ عمومي به معناي فرهنگ غالب و گستردهاي است كه در ميان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهاي از عقايد، ارزشها، جلوههاي احساسي و هنجارهاست كه اجبار اجتماعي غير رسمي از آن حمايت ميكند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در كليت جامعه مورد قبول است.همچنین فرهنگ تعيين كننده چگونگي تفكر و احساس اعضاي جامعه است.
دست کم به سه دلیل اصلاح فرهنگ عمومی ضروری است:
1 ـ نسل های تازه ی هر ملت باید راه و رسم زندگی را فرا گیرند و این امر از طریق «انتقال» فرهنگ رخ می دهد. انتقال فرهنگ جریانی است که طی آن نسل جدید با شیوه زندگی نسل قدیم آشنا می شود و چگونگی زندگی کردن به شیوه آنان را می آموزد.
2 ـ انتظار پذیرش بی چون و چرای تجربه گذشتگان توسط نسل های جدید، خارج از طبیعت آدمی است و چون و چرا کردن، پدیده ای را با خود دارد که نقد و بررسی یا «ارزیابی» نامیده می شود. پس می توان گفت: که فرهنگ عمومی هر ملتی همواره در معرض ارزیابی نسل های تازه است و در این جریان نقد و بررسی، کاستی ها و راستی ها رخ می نمایانند.
3 ـ مسائل و نیازهای زندگی، اموری متغیر هستند و پاسخ گویی به آنها ضرورت دارد. تلاش برای پاسخ گویی به نیازهای تازه و در عین حال رفع کاستی های برملا شده در جریان ارزیابی فرهنگ، به ایجاد شیوه های زندگی یا فرهنگ عمومی منجر می شود. و جریان ایجاد یا توسعه فرهنگ زمانی می تواند یک جریان اصلاح گرا یا کمال بخش باشد که شناخت درست و ارزیابی دقیق، بنیادهای آن را تشکیل داده باشند.
در اصلاح فرهنگ عمومی می بایست نکات زیر را در نظر داشت و به کار بست:
1 ـ تغییر در باورها و دیدگاههای مردم و مسئولان نسبت به اصلاح فرهنگی به این صورت که اصلاح فرهنگ عمومی امری پیچیده، تدریجی، کم جلوه و پنهانی و همگانی است.
2 ـ دخالت دادن مردم برای تغییر.
3 ـ توجه و اهمیت به قدرت فرهنگ در جریان تحول و تکامل جامعه.
4 ـ ادراک و احساس ایجاد تغییر در فرهنگ عمومی جامعه به شکل سیستماتیک و منظم.
5 ـ در نظر گرفتن باورهای اصیل مذهبی و ملی مردم جامعه به عنوان پایه های بنیادین برای تغییر .
سال 64 ، رهبر معظم انقلاب که رئیس جمهور و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند، تدبیر به جایی ا تخاذ و بر این مسئله تاکید کردند که وظیفه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی وظیفه عملیاتی نیست بلکه وظیفه ی ستادی و قرارگاهی است و معتقد بودند هر زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی بخواهد وارد کارهای عملیاتی شود، در واقع رسالت خودش را از دست داده است. باید جایی باشد که بتواند رصد کند، با آگاهی برنامهریزی کند و بتواند نسبت به مسئله مهم فرهنگ عمومی تاثیرگذار عمل کند و در پی همین تدبیر، شورایی را با نام شورای فرهنگ عمومی تشکیل دادند و مصوب شد که از همه دستگاههایی که میتوانند تاثیرگذار باشند، در بالاترین سطحشان، عضو این شورا باشند و برای اینکه تصمیمات این شورا در تمام کشور ساری و جاری باشد،
در تمام استانهای کشور در بالاترین سطح شکل بگیرد. یعنی رئیس آن امام جمعه و استاندار و دبیر آن مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و در شهرستان ها نیز به همین روال می باشد که امام جمعه و فرماندار به عنوان رئیس و نایب رئیس و رئیس اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان دبیر قرار داشته باشد و جایگاه این مسئولیت را هم که در واقع بازوی شورای عالی انقلاب فرهنگی است . یعنی پرداختن به مسائل فرهنگی جامعه به نحو عام از «الف» تا «ی». اما اولویتبندی کردن موضوعات در اختیار دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی است. جلسات این شورا هر دو هفته یک بار تشکیل میشود و 32 دستگاه عضو آن هستند و این دستگاهها موظف به اجرای همه آن چیزی هستند که در شورا تصویب میشود.
شورای فرهنگ عمومی به جای این که به معلولها بپردازد به علتها میپردازد. الان یکی از اولویتهای مهم فرمایشات مقام معظم رهبری به خصوص دغدغههای ایشان در خصوص مقوله ی فرهنگ، « سبک زندگی و تهاجم فرهنگی » است. البته اینها واقعاً اولویتها و واقعیتهای اصلی جامعه هم هست. مسئله دیگری که از قبل هم ماموریت آن با شورای فرهنگ عمومی بوده، بحث « عفاف و حجاب و گروهها و فرقههای انحرافی» است. بحث « اخلاق و مسائل اجتماعی، » هم در دستور کار شورا است. البته مسائل فرهنگی، مسائل زودبازدهی نیستند و اینطور نیست که اگر به مقولهای پرداختیم، منتظر باشیم که همین امسال و در فاصلهای نزدیک بتوانیم ثمرات آن را ببینیم. البته ثمره وجودی آن را باید از همین حالا حس کنیم ولی نتیجههایش را در آینده باید ببینیم. ناهماهنگیهایی هم بین دستگاههای مختلف وجود دارد که باید شورای فرهنگ عمومی این ناهماهنگیها را سامان دهد.