به قلم ـ عباس کرم الهی
مدیرکانون بسیج رسانه سپاه ناحیه شوش دانیال(ع)
در قسمت ششم آموزش خبری نویسی شما اعضای کانون بسیج رسانه و خبرنگاران پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز را ابتدا با « چند نوع خبر و ویژگی های یک گزارشگر ایده آل» آشنا نمودیم در قسمت هفتم شما را «آئین نگارش» در خبر و تأثیر علائم در خبر» آشنا می کنیم :
آئین نگارش :
« نگارش یا نویسندگی » «عبارت است از نوشتنِ مطالبي كه خواننده بدون زحمت آن را بفهمد » : (پاسكال) و يا نويسندگي عبارت است از حركت و انتظامي كه به افكار داده مي شودروز نامه ها و مجلات محصولي هستند كه از كاغذ و كلمه بدست مي آيند و خوانندگان فقط به اين دو بهمراه تصاوير سروكار دارند . روزنامه نگاري كه توان نوشتن نداشته باشد در انتقال پيام ضعيف است و نوشتارِ خوب زماني بدست مي آيد كه نويسنده ي آن ممارستِ لازم را در اين زمينه داشته باشد و با ادبيات و زبان محاوره اي و مادري خود آشناييِ كامل را كسب نمايد و مهمتر از همه روزنامه ها و مطبوعات بهترين وسيله را براي ارتقاءِ دانش و بينشِ عـمـومي و سطحِ فرهنگ و معلوماتِ اجتماعي است . يك روزنامه نگارِ فعال مداوم در حالِ مطالعه و تحقيق و شناخت است . آشنايي با نثر امروز از ضرورياتِ نوشتن است . پس از نيمه ي دومِ قرنِ سيزدهم كه دوره ي نوانديشي و بيداريِ مردمِ ايران و تأسيس دارالفنون به كوششِ ميرزاتقي خان اميركبير و انتشار روزنامه و مجله مي باشد ، از اين رهگذر افكار و اذهانِ مردم و پرورشِ نيروي ابتكارِ آنان دچارِ تحولاتي گرديد و ايرانيان با زبانهاي غربي به ويژه زبان و ادبياتِ فرانسوي و انگليسي آشنايي پيدا كردند و در نتيجه همين آشنايي و ترجمه ي كتب هاي خارجي سبب شد كه مضمونهاي جديد و انديشه هاي نو به نظم و نثرِ فارسي راه يابد و در كسب و شيوه ي گويندگان و نويسندگان دوره هاي پيشين تغييراتي حاصل شود . غلط و بدنوشتن در روزنامه ها بتدريج مردم را با زبانِ اصلي و مادريِ خود بيگانه مي نمايد و براي مهم جلوه دادنِ روزنامه ها نبايد بيش از حدِ معمول در بكارگيريِ واژه هاي غيرِ فاذسي اغراق نمائيم و بي شك مردمِ ما ترجيح مي دهند واژه هاي سره و خالطِ فارسي در روزنامه ها بكار برده شود . آشنايي با نگارشِ صحيحِ فارسي از طريقِ آموزش و مطالعه ي جديِ متونِ فارسي بدست مي آيد ، اما در نگارشِ روزنامه « درست نويسي » نيز مطرح است .
1 ـ چگونه بنويسيم ؟ 2 ـ رعايتِ نكات در موردِ رسم الخطِ فارسي چيست ؟ 3 ـ ويـرايش و ساختارِ جمله ي فارسي در نگارش چيست ؟ 4 ـ اهميتِ نشانه گذاري در نگارش چيست ؟ و …
گاهي اوقات بعضي از روزنامه ها و مجلات آنقدر غلطِ املايي و دستوري دارند كه موجباتِ ناراحتيِ عموم خوانندگانِ خود را فراهم مي آورند .
نشانه گذاري و اهميتِ آن در نگارش :
انسان از نيروي ناطقِ خود براي بيانِ مقصود استفاده مي كند و زبان ، ابزارِ اداي آن مقصود مي باشد .
ما به وسيله ي زبان و نوشتن ، هدفها و مفهوم هاي ذهنيِ خود را به ديگران مي فهمانيم و پيغامهاي خود
را با كلماتي كه در گنجينه ي زبانِ مليِ خود داريم ، به آنها منتقل مي سازيم ، ليكن اين الفاظ و كلمات ، با همه ي وسعتِ تركيبيِ خود ، چه در تلفظ و چه در نگارش ، براي بعضي از حالاتِ دروني و مفاهيمِ ذهني ، ناتوان و نارسا هستند و براي جبرانِ اين نارسايي و ناتواني ، ناگزيريم در«مرحله ي تلفظ»از كششِ آهنگ ، لحنِ گفتار ، طنين صدا و اشاراتِ « چشم ـ دست ـ سر ـ صورت ـ انقباص و انبساط» غضلاتِ چهره و پيشانيِ » خود استفاده كنيم و در « مرحله ي نگارش » نشانه ها و اشاراتِ قرارداديِ جهاني و بين المللي را جايگزينِ نارسايي و ناتوانيِ الفاظ و كلمات سازيم و به كمكِ آنها حالاتِ دروني و مفاهيمِ ذهني و نكاتي را كه به صورتِ نوشته و كلمات نمي توان ادا كرد ، به خواننده برسانيم .
بنابر اين نوشتن كه عبارت است از « نمايش دادنِ كلام به وسيله ي حروف و تركيباتِ گوناگونِ آن » ، با استفاده از نشانه هاي نگارش ، روح و رواني خاص پيدا مي كند . مهمترين اشخاصي كه ميبايست با آئينِ نگارش ، خصوصاً اهميتِ نشانه گذاري آشناييِ كامل داشته باشند ، «خبرنگاران ، نمايشنامه نويسان ، قصه و داستان نويسان ، شاعران و … » و كلاً اهل قلم هستند .
با استفاده از نشانه گذاري يك جمله را به چند حالتِ مختلف و با معناهاي گوناگون ميتوان به رشته ي تحرير درآورد كه اگر دقتِ كافي و لازم صورت نگيرد ، ممكن است نويسنده از نگارش يك جمله مقصودي را داشته باشد ، ولي خواننده منظورِ ديگري را برداشت كند . يك مثال ساده و كاملاً روان :
1 ـ حسن ديروز به مدرسه رفت . ( معمولي ـ عادي ـ خنثي و نهايتاً خبري )
2 ـ حسن ؛ ديروز به مدرسه رفت . ( تأكيد بر روي شخص « نام » )
3 ـ حسن ديروز ؛ به مدرسه رفت . ( تأكيد بر روي زمان )
4 ـ حسن ديروز به مدرسه ؛ رفت . ( تأكيد بر روي مكان )
5 ـ حسن ديروز به مدرسه رفت ؟ ( سئوالي )
6 ـ حسن ديروز به مدرسه رفت ! ( تعجبي )
7 ـ حسن ديروز به مدسه رفت ؟! ( سئوالي ـ تعجبي )
همين جمله را ميتوان با استفاده از مراحلِ تلفظ كه به آنها اشاره شد ، به صورتِ ( چندش آور ـ ترس ـ تمسخر ـ شجاعت و … ) به مخاطبِ حضوريِ خود فهماند . پس نتيجه مي گيريم كه استفاده از نشانه ها در نگارش حائزِ اهميت و ضروريست و هر نويسنده ايي براي فهماندنِ خواننده ي مطالبش ملزم به استفاده از نشانه ها مي باشد تا روزبه روز بر خوانندگانِ نگارشي كه حاصل روزها تلاش و كوشش بوده بيافزايد .
تعريف نشانه ها :
نشانه ها ظاهراً از زوايد جمله هستند كه هركدام به شكلي زنده و زباندار ، مفاهيمِ لازم و مفيد و اشاراتِ خاصي را مي رسانند و كاري را كه الفاظ و كلمات از بيان و نگارشِ آنها عاجزند ، به روشن ترين صورتي انجام مي دهند ؛ به كمكِ همين اشاراتِ كوچك است كه پيغام ، رساتر و روشن تر به خواننده مي رسد .
فوايدِ نشانه گذاري به صورتِ اجمالي :
1 ـ به درست و آسان خواندنِ مطالب كمك مي كند .
2 ـ طرز ، لحن و آهنگِ سخن و بسياري از عواطفِ تند و ملايمِ نويسنده را به خواننده مي رساند .
3 ـ همبستگي بينِ مطالب و همچنين جدا ساختنِ بخشهاي سخن را آسان مي كند .
4 ـ مواردِ درنگ بين سطرها را به سبب روشنيِ بيان مشخص مي سازد .
5 ـ معانيِ الفاظ ، عبارات و كلمات را به روشني مي نماياند و فكرِ نويسنده را به آساني و سرعت به خواننده منتقل و پايه هاي اعتماد و اطمينان ميانِ آنها را استوار مي سازد .
بدونِ اين نشانه ها ، « جمله و نوشته » ، در حكمِ عمارتِ سست بنياد و غذاي كم نمك است . عدم توجه به نشانه ها موجب مي شود كه جمله ي پرسشي ، به شكلِ خبري و جمله ي خبري به صورتِ تأكيدي يا تعجبي خوانده شود و در مفهومِ جمله ، اشتباهاتِ فاحش و تضادهاي جبران ناپذيري حاصل آيد .
اگر زبانِ ما ، مانندِ زبانِ عربي طوري تركيب مي شد ، حالتِ كلمه در جمله ، به وسيله ي تغييرِ آخرِ كلمه يا « اعراب » تعيين مي شد ، مي توانستيم تا حدودي از وجودِ نشانه ها و بكار بردنِ آنها بي نياز باشيم ؛ ولي در زبانِ فارسي و زبانِ انگليسي و زبان هايي از اين قبيل ، حالتِ كلمه غالباً به واسطه ي تقدم و تأخيرِ آهنگ و وزنِ كلمات تعيين مي شود و اگر ترتيب بهم بخورد ، نياز به نشانه ها محسوس است ، به ويژه در شعر و كلامِ منظوم . بدين ترتيب نشانه گذاري از تلاشِ ذهن براي درست خواندن نوشته مي كاهد و خواننده فرصت مي يابد تا نيرويِ خود را بيشتر براي دركِ مطلب متمركز كند ، البته در نشانه گذاري نبايد زياده روي كرد ؛ زيرا گاهي اين امر ، خواننده را گيج و خواندن را براي او دشوارتر مي كند . تنها وقتي بايد از نشانه ها كمك گرفت كه پيام را سريعتر برساند و به بهتر خواندن كمك كند :
آنچه درباره ي نشانه ها گفته شد و يا در ادامه به آن اشاره مي شود ، براساسِ روشي است كه اكثر نويسندگان و خبرنگاران و شاعران آن را بكار برده اند و ما مي كوشيم اقسامِ نشانه ها را به صورتي ساده و با ذكر مثال باز گوييم .
نـشـانـه هـاي جـمـلـه :
1 ـ نقطه ( . ) :
در پايانِ هر جمله « چه ساده و چه مركب » كه داراي معناي كامل و با آهنگِ خاتمه باشد و بتوان پس از آن كاملاً درنگ كرد ، « نقطه » گذاشته مي شود . از روي نقطه مي توان دانست كه فكرِ نويسنده درباره ي يك مطلب تمام شده و رابطه با فكرِ بعدِ نويسنده ندارد .
يادآوري = يك يا چند جمله ي بهم پيوسته اي كه به وسيله ي يكي از حروفِ ربط يا عطف با هم ارتباط يافته اند و پيوندِ لفظي و معنوي با هم دارند ، عبارت خوانده مي شود .
مثال :
نويسندگي و آشنايي با شيوه هاي نگارش و توجه به آثارِ شاعران و نويسندگان نه تنها براي كساني كه در رشته هاي ادبي تحصيل مي كنند ، بلكه براي همگان ضروري است .
2 ـ دو نقطه ( : ) :
« دو نقطه » نشانه ي شرح است و در موارد زير بكار مي رود :
1 ـ اگر عطف بيانِ متعدد باشد ، قبل از آن بايد دو نقطه گذاشت ؛ مثال : گزارش ها را از نظرِ موضوع به سه دسته تقسيم كرده اند : ( توضيحي ـ تحليلي و ارزشيابي ) .
2 ـ اگر رابطه ي جمله ي تحليلي ( كه علت را بيان مي كند ) ، حذف شده باشد ، قبل از آن جمله دو نقطه ( : ) گذاشته مي شود ؛ مثال : « جزخداي ، از هيچ موجودي باك نداشته باشيد : روزي را خداوند تعيين مي كند و مقدراتِ همه ي انسانها به دستِ تواناي اوست . »
3 ـ براي نقلِ قـولِ مستقيم ، دو نقطه بكار مي رود و غالباً پس از صيغه هاي گفتن از اين نشانه استفاده مي كنند ؛ مثال : دوستم پرسيد : « چند سال داري ؟ » . گفتم : « 39 سال » .
يادآوري = در نقلِ قولِ غير مستقيم كه نقل كننده ، مطلب را از زبانِ خود و به وجه التزامي بازگو مي كند ، نباید« دونقطه » گذاشت . مثال : « به او گفتم كه به دانشگاهِ ما بيايد . » يا « با اوگفتم كه تذكراتم را فراموش نكند . »
4 ـ براي تعريفِ يك مفهوم يا معني كردنِ يك واژه .
مثال :
تشبيه : ( يعني ) مانند كردنِ كسي يا چيزي .
5 ـ ميانِ نام نويسنده ، و نام كتاب ـ يا ميانِ كتاب و عنوانِ مقاله و يا داستان به عنوانِ مأخذ از اين نشانه استفاده مي شود . مثال : « شرحِ مثنويِ شريف : بديع الزمان فروزانفر . »
6 ـ گاهي به جاي نقطه ـ ويرگول ( ؛ ) بكار مي رود .
مثال :
« كارداني ، از شرايطِ اوليه ي احرازِ هر شغل است ؛ هرگز اين نكته ي مهم را فراموش نكنيد . »
3 ـ نـشـانـه ي پرسش ( ؟ ) :
نشانه ي ، پرسش ، پس از جمله هاي پرسشي ( استفهامي ) مي آيد .
مثال :
« درچه رشته اي تحصيل كرده ايد ؟ » يا « براي تأسيسِ يك پالايشگاه 80000 بشكه ايِ ، چند سال زمان لازم است ؟ » .
گاهي جمله ي پرسشي درست مانندِ جمله ي خبري است ، با اين تفاوت كه جمله ي پرسشي آهنگ تغيير مي كند و تنها از روي همين تفاوتِ آهنگ است كه مي توان خبر را از پرسش باز شناخت . در نوشتن ، فرقِ اين دو جمله را با نشانه ي پرسش كه در آخرِ جمله ي پرسشي مي گذاريم ، معين مي كنيم سرپرست اداره جلسه را تشكيل داد . ( جمله ي پرسشي )
سرپرست اداره جلسه را تشكيل داد ؟ ( جمله ي پرسشي )
ادواتِ پرسش عبارتند از : « كه ـ چه ـ كدام ـ كي ـ چه وقت ـچقدر ـ چند ـ كجا ـ چگونه ـ چرا و … » دو كلمه ي پرسشِ « كه » و « چه » هنگامي كه پيش از فعلِ « است » در آيند بـه صورت « كيست » و « چيست » نوشته مي شوند ؛
مثال :
« كار شما چيست ؟ » ، « مدير شما كيست ؟ »
4 ـ نشانه ي تعجب « شگفتي » ( ! ) :
نشانه ي تعجب معمولاً پس از جمله هاي عاطفي يا تعجبي گذاشته مي شود ؛ جمله ي عاطفي جمله اي را مي گوييم كه در آن حالتِ شور و هيجاني بيان شود ؛ خواه اين حالت ، از اندوه باشد يا از شادي ؛ خــواه از
درد يا لذت ؛ خواه از ستايش و آفرين يا نفرت و كين ؛ خواه از شگفتي و خواه از آرزو يا افسوس .
چند مثال :
« چه هواي خوبي ! » ، « چه كار جالبي ! » ، « چه نوشته ي روشني ! » ، « چه پارچه ي نرمي! »
جمله ي عاطفي مانند جمله ي پرسشي است ،با اين تفاوت كه بيشتر جمله هاي پرسشي محتاج پاسخ است ؛ اما جمله ي عاطفي پاسخي نمي خواهد .
5 ـ نشانه ي سه نقطه در عرض هم ( … ) :
سه نقطه ( … ) نشانه ي بريدگي ـ گسستگي و ادامه ي مطالب است و در موارد زير بكار مي رود :
مثال :
« ناگهان دريافتيم كه … » . « از غايتِ پريشاني … و «مي گفت … » ، « خدايا … » .
6 ـ نشانه ي تيره :
الف ـ تيره ي بزرگ ( ــ ) :
اين نشانه براي مشخص ساختنِ مواردِ فرعيِ كلام يا عناوينِ جزئي و فرعي بكار مي رود و معمولاً پيش از آغازِ سطر و قبل از مواردِ فرعي گذاشته مي شود ؛ به عبارتِ ديگر چنين نشانه اي جايگزين اعداد يا حروف تهجي تواند بود و هرگاه در گزارشهاي مختلف ، اعداد و حروف زياد بكار رفته باشد يا نيازي به اشاره و استناد به موارد فرعي نباشد ، از اين نشانه استفاده مي شود .
ــ شكستنِ يكنواختي .
ــ كمك به درك تقسيم بندي موضوع .
ـ مشخص ساختنِ جزئي از كل موضوع .
ــ فاصله ي سفيد ، براي بهتر ديدن .
ب ـ تيره ي كوچك يا نشانه ي فاصله ( - ) :
براي جدا كردنِ اعداد يا حروف تهجي از مطلب :
نمونه اي از نيازهاي مراتبِ بالا :
1 ـ نيازهاي تعلق و همبستگي .
2 ـ نياز به احترام .
3 ـ نياز به برتري جويي .
4 ـ نياز به ايثار و فداكاري .
ـ براي جدا كردن موارد گوناگون يا مشابه كه در يك جمله مي آيد :
تملق ـ غيبت ـ ريـــا كــاري ـ فرصت طلبي و سوء استفاده ، از بدترين آفات مديريت است . در اين صورت ( ـ ) جايِ نشانه ي ويرگول را مي گيرد .
ـ براي جدا كردن گفتگوي دو نفر ( كه واژه ي « گفت » و امثال آن استفاده نشده باشد . ) ، در اين صورت وجود قرينه ضروريست :
مثال :
گفت : « چرا دير آمديد ؟ »
گفتم : « عذرم موجه است . »
ـ چه عذري داريد ؟
ـ مريض بودم .
ـ بسيار خوب ، مانعي ندارد .
ـ متشكرم .
در اين مثال ، واژه هاي « گفت » و « گفتم » قرينه است .
ـ براي جدا ساختنِ جمله هاي فرعي كه ارتباط بين اجزاي اصليِ كلام را ضعيف و فهمِ مطلب را دشوار مي كند :
براي اينكه خودكامِگيها ، زورگويي ها ، نابكاريها ، اغراض و شهوات ملاكِ تعيين ارزشها قرار نگيرد ، در مديريت براصلِ « توجه به مشورت و تبعيتِ عمومِ افراد از عقلِ سليم ـ به منظورِ انتخابِ بهترين راهِ حل در مسائلِ زندگيِ اجتماعي ـ قوياً تأكيد شده است .»
ـ براي مشخص ساختنِ جمله ي توضيحي در يك جمله ي مركب ، هرگاه واژه يا عبارتي در جمله ي اصلي نياز به توضيح داشته باشد :
در انجام يك مأموريتِ دراز مدت در كشور الجزاير ، با يك مهندس الجزيره اي ـ كه از برادر نزديكتر و از پدر مهربانتر بود و از همكاريهاي ارزنده اش بهره ها بردم .
در سه موردِ اخير از « دوتيره » استفاده مي شود ـ چنانچه دو كلمه ي پيوسته از نظر لفظ يا مفهوم را نتوانيم در آخرِ سطر كنارِ هم قـرار دهيم و ناگزير كلمه ي دوم را به سطر بعد بياوريم يا واژه اي مركب يا چند سيلابي داشته باشيم كه جزئي از آن را مي بايست به سطر بعد يا صفحه ي بعد منتقل ساخت .
7 ـ نشانه ي گيومه يا دو ويرگول ( « -- » ) :
اين نشانه براي نقلِ قولِ مستقيم بكار مي رود و جز آن مواردِ استعمالِ زياد دارد ؛ از جمله : « براي نشان دادنِ طنز ـ ستايشِ بدتر از نكوهش ـ آسان ساختنِ قرائتِ واژه هاي پيچيده ـ جلبِ توجه بيشتر ـ تضمين ـ عناوينِ تلگرافي ، پستي و ثبتي ـ تمايز اسامي خاص ـ جدا ساختن كلمات بيگانه ، نامأنوس و اصطلاحات عاميانه » .
مثال براي نقلِ قولِ مستقيم :
رئيسِ انجمنِ مديريتِ ايران گفت : « در سالِ آموزشيِ جاري سه دوره ي گزارش نويسي اجرا خواهد شد »
8 ـ پرانتز يا دو كمان ( ) :
1 ـ هرگاه نشانه ي توضيح يا بيان مطالب فرعي باشند ؛
مثال :
درگزارشهاي تحليلي ( گزارش هايي كه در آنها مسئله اي آمده و براي حل و فصلِ آن مسئله ، بايد بحث و بررسي نمود ) حتماً بايد صورت مسئله را به روشني توضيح داد ، تا خواننده بدونِ سردرگمي پي به ماهيتِ مسئله ببرد .
2 ـ هرگاه جمله ي معترضه اي داشته باشيم ؛
مثال :
« پايتختِ ايران 10 ميليون جمعيت دارد . »
3 ـ هرگاه بخواهيم واژه اي را توضيح دهيم يا لغتِ نامأنوسي را معني كنيم ؛ مثال :
در گزارش نويسي ، حقايقِ امر ( محتواي گزارش ) بايد تأييد كننده ي موضوع باشد .
4 ـ هر گاه لازم باشد واژه ي پيچيده يا تقلبي را توضيح دهيم يا مفهومِ يك اصطلاح را روشن سازيم ؛ مثال يكي از مباحثِ فنون ادبي ، تهكم ( ستايش بدتر از نكوهش ) است .
5 ـ هرگاه بخواهيم مفهومِ واژه اي را ـ جهتِ رفعِ اشتباه يا واژه ي مشابه ـ روشن و متمايز سازيم ؛
مثال :
در آن موزه ، افسري ( ناجي ) را ديدم ياقوت نشان .
6 ـ هرگاه ، تقطيع ( جدا ساختنِ بخشهاي واژه اي ) مقصود باشد ؛ مثال :
استيفاء ( اس ـ تي ـ فاء ) كه نبايد آن را با ( اس ـ تع ـ فاء ) اشتباه كرد ، به معني گرفتنِ تمامِ حق يا حقوق است .
7 ـ هرگاه نامِ قبلي يا نامِ دومِ كسي يا شهري و همچنين تخلص و لقبِ كسي را بخواهيم بياوريم ؛
مثال :
اهواز ( ناصريه ) ـ خرمشهر ( محمره ) ـ سوسنگرد ( خفاجيه ) ـ شوش ( سوزا ) و …
9 ـ نشانه ي دونبش يا كروشه ( [ ] ) :
1 ـ در ميانِ اين نشانه ، واژه يا مطلبي مي آيد كه به متنِ اصلي افزوده شده باشد .
مثال :
« سعدي بيشترِ مطالبِ اخلاقي و داستانهاي پند آموزِ خويش را در [ بوستان ] آورده است » .
با اين نشانه به خواننده مي رسانيم كه واژه ي « بوستان » از متنِ اصلي افتاده و براي رعايتِ امانت ، آن را در ميانِ دو نبش ( كروشه ) قرار مي دهيم .
2 ـ هرگاه در ضمنِ مطلبي كه در بينِ هلالين ( دو پرا نتر ) قرار دارد ، توضيح يا نكته ي معترضه اي لازم شود ، آن را ميان دو نبش مي گذارند ؛
مثال :
هِكل ( كه نبايد او را با هگل فيلسوفِ ژرف انديشِ آلما ني يكي گرفت ) ، يكي از طبيعت شنا سا نِ بزرگِ سده ي نوزدهم است .
10 ـ نشانه ي دو ابرو ياراديكال ( { } ) :
اين نشانه براي تعميم و دربرگرفتن موارد متعدد ( شاملِ بودن ) بكار مي رود و به عبارت ديگر نشانه ي انشعاب و رده بندي است ؛ مثال :
دانشگاههاي مهم ايران { دانشگاه تهران ـ دانشگاه تربيت معلم ـ دانشگاه شهيد بهشتي } البته در اينگونه موارد ، عبارات رديفي و با شماره زير هم نوشته مي شوند .
11 ـ نشانه ي « ايضاً » ( // ) :
ايضاً كه « بازهم » نيز گفته مي شود ، نشانه ي تكرار است ؛
مثال :
شركت كشت و صنعت نيشكر هفت تپه
// // // // // // ميان آب
// // پاستوريزه ي پگاه خوزستان
// // // // // // // گيلان
// // فولاد خوزستان
// // // // سپاهان اصفهان
12 ـ نشانه ي تساوي ( = ) :
1 ـ براي نشان دادن تساوي يا برابري دو مطلب يا دو لغت بكار مي رود ؛
مثال :
استحضار = مطلع
2 ـ پس از تيترها و عناوينِ فرعي و پيش از شروعِ مطالبِ مربوط به آنها ، از اين نشانه استفاده مي شود ؛ به ويژه اگر شماره هاي اصلي به دنبال هم بيايند :
روشِ مصاحبه = اين روش بهترين وسيله براي شناخت افراد و دريافت ميزان مهارت و اطلاعات آنهاست .
1-1 = مصاحبه ي شفاهي
1-2 = // // // كتبي
13 ـ نشانه ي يك ستاره ( * ) :
1 ـ هر گاه نشانه ي عطف مشاهده شود ، در اينصورت ستاره را بالاي كلمه يا بالاي علامت پايان جمله قرار مي دهند و توجه خواننده را به اشارات و توضيحات زير صفحه ( پاورقي ) جلب مي كنند . گاهي اگر توضيح از يك مورد بيشتر باشد به جاي ستاره از « اعداد » استفاده مي شود و در اين صورت عدد را در پرانتز بالاي لغت يا جمله مي گذارند و عين آن عدد را در پاورقي نيز مي آورند . امروزه عدد را بدون پرانتز بالاي لغت يا جمله مي آورند .
1ـ ستاره در آغازِ پاراگراف يا موضوعاتِ فرعي ، نشانه ي شروعِ مطلب تازه اي است :
مثال :
*بنياد ظلم در جهان اندك بود ، هركسي چيزي بدان مزيد كرد ، تا بدين غايت رسيد . « از تاريخ بيهقي »
2 ـ گاهي در وسطِ يك سطرِ سفيد ، اين نشانه مي آيد ، براي اينكه بگويد مطلبِ بعدي با مطلبِ پيشين از لحاظ ربطِ منطقي تا حدي گسستگي دارد و به عبارتِ ديگر نشانه ي گريز و تغيير كليِ مطلب است و هنگام بازگشت به مطلب اصلي نيز از اين نشانه استفاده مي شود . نشانه ي سه ستاره در عرضِ هم نيز همين مقصود را مي رساند . ( *** ) .
14 ـ نشانه ي دوستاره ( ** ) :
نشانه ي رجوع است ؛ هريك از مؤلفين ، به منظور عطف توجه خواننده به مطالب قبلي يا مطالبي كه بايد پيرامون آنها به كتب و مأخذ ديگر رجوع شود ، از اين نشانه استفاده مي شود ؛ در اينصورت بايد شماره ي صفحاتِ قبلي را ميان دو ستاره بگذارند . غالباً به جاي « دوستاره » از نشانه ي اختصاري ( رك ) يعني ؛ « رجوع شود به … » استفاده مي شود ؛ مخصوصاً اگر بخواهيم به صفحاتِ مأخذ يا منابع مراجعه كنيم .
15 ـ بــزرگ نـمـايـي : ( « » )
1 ـ براي برجسته نشان دادن يك كلمه يا يك جمله ؛ گاهي آن را با خط كج ( ايتاليك يا ايرانيك ) مي نويسند: امروزه توصيه مي شود كه واژه هاي « مسئول » و « مسئوليت » را با دو « واو» بنويسيد .
مثال :
مجتمع فولاد خوزستان ، داراي دو واحد « ذوب آهن » است .
2 ـ گاهي زير واژه يا جمله اي كه مي بايست برجسته نشان داده شود ، خطِ سياهِ ممتد كشيده مي شود :
مثال :
متخصص كارشناسيِ غير مسئول است و متعهد ، كارشناسي مسئول .
3ـ گاهي براي بزرگ نمايي ، جمله يا كلمه اي را با حروف سياه يا رنگي مشخص مي سازند .
مثلاً :
ـ لغاتي كه به زبان خارجي نوشته مي شوند .
ـ نام كتابها ، روزنامه ها و مجلات .
16 ـ ويرگول « كٌما » ( ، ) :
هرجا درنگ ( مكث ) كوتاه لازم باشد ، مي توان از اين نشانه استفاده كرد . با اين نشانه از تكرار دو حرفِ عطف « واو » و « ياء » بي نياز مي شويم و با كمك آن مي توانيم چند واژه يا جمله را به دنبال هم بياوريم به ترتيبي كه رابطه ي نحوي به روشني برقرار بماند و خواننده مطلب را تمام شده نپندارد .
موارد استفاده از ويرگول ( ، ) :
1 ـ يايد ؛ يكي از مهمترين مباحثِ مديريت ، مبادله ي اطلاعات ، انضباطِ پايدار و مسئوليت و اختيار است
2 ـ براي جدا كردن كلماتِ مكرر كه براي تأييد و جاندار ساختنِ مطلب مي آيد ؛ « لطف كن» ، لطف ، كه بيگانه شود حلقه به گوش .
3 ـ پيش از حروف ربط : « ليكن ، تا ، باوجود اين ، با اين همه ، اما ، در صورتي كه ، زيرا و همچنين قبل از حروف شرط » ، اگر وسط كلمه قرار گيرد : « كاركنان اين واحد صنعتي نكات ايمني را رعايت نمي كنند» ، در صورتيكه تاكنون چندين بار از سوي كارشناسانِ وزارت كار ، اهميت اين مطلب تذكر داده شده است .
4 ـ براي جدا كردن واژه هاي زائد ( حشو ) كه بيشتر براي نشان دادن ترديد مي آورند : « شما ، ظاهراً از اين جريان بي خبريد . »
5 ـ براي جدا كردن جمله هاي معترضه : « ديروز ، چنانچه اطلاع داده شد ، اعلاميه ي مربوط به برگزاريِ آموزن سراسري تهيه گرديده است .»
6 ـ براي جلوگيري از اتصالِ واژه هايي كه در صورت پيوستگي كلمه ي ثالثي را بوجود مي آورد و خواننده را دچار ابهام مي سازد : « خورشيد كه نورِ ديده ي آفاق است / تا ، بنده نشد پيشِ تو ، تابنده نشد .»
7 ـ براي مشخص ساختن كلمه يا گروهي از كلمات كه در جاي اصلي خود قرار نگرفته اند : « كودك را ، بعضي از پدران و مادران ، آزاد نمي گذارند . »
8 ـ براي متمايز ساختن جمله اي كه در وسطِ جمله ي ديگر آمده است : « سخنِ حق را ، هر چند از تو برنجند ، بگو . »
17 ـ نشانه ي نقطه و ويرگول ( ؛ ) :
هر جا درنگ ( مكث ) بلند لازم باشد و ظاهراً معنيِ جمله يا عبارت تمام باشد ، اما به نحوي خواننده منتظر ادامه ي مطلب باشد . در نقطه و ويرگول ، نقطه علامتِ جمله ي كامل ، و ويرگول نشانه ي ادامه ي جمله است : « درخت بهترين دوست انسان است ؛ نگذاريد بچه ها شاخه هايش را بشكنند . »
18 ـ نشانه ي استروك يا جدا كننده ( / ) :
1 ـ اين علامت هنگامي بكار مي رود كه به دليلي بخواهيم شعر را چون نثر بنويسيم و آنرا به دنبالِ مطالبِ نثر ( منثور ) بياوريم : « دانش و آزادگي و دين و مروت / اين همه را خادم درم نتوان كرد » .
2 ـ هرگاه بخواهيم بين چند شماره ، علامت يا رمزِ اداري كه پشتِ سرِ هم قرار مي گيرد ، فاصله بگذاريم :
( آ.ط.پ / 200 / 13500 ) كــه ( آ.ط.پ ) ، بيان كننده ي آموزش و طرح ريزيِ پرسنلي است . شماره ي ( 200 ) كد اداره و ( 13500 ) شماره ي نامه ي صادر شده است .
20 ـ نشانه ي به علاوه ( + ) :
اين نشانه براي نشان دادن نتيجه ي تركيبِ چند جزء و تجزيه ي يك كلمه بكار مي رود :
مثال :
دوست + ي دوستي دانش + گاه دانشگاه
يادآوري :
اين نشان دادن « جهت » ، پيكان را پس از خاتمه ي آخرين سطر صفحه مي آورند تا نشان دهند كه بقيه ي مطلب ، در صفحه ي بعدي مي آيد : ( + ) .
s |
s |
21 ـ نشانه ي دوقلاب ( S ) :
اين نشانه كه به صورت تكرار دو « S » يا تقريباً به شكل دو علامت سئوال گذاشته مي شود ، نشانه ي فاصله ي ميانِ دو بند ( پاراگراف ) است . غالباً نويسندگان در كتابهاي خود از اين نشانه استفاده مي كنند و كمتر در گزارشها از ايــن قـبـيـل نشانه هــاي مشابـه جهت جــدا ساختن بندها از قبيل « ستاره » يا « سه ستاره » ، استفاده مي شود . بديهي است در اين صورت بايد بندها ، رابطه ي معنوي با يكديگر داشته باشند تا پيغام سريعتر و روشن تر به خواننده منتقل شود :
مثال :
براي رسيدن به پايه هاي بلندِ علمي ، دو نكته بايد پيوسته مورد نظر باشد : نخست آنكه دانشجو ذوق و علاقه ي خاصي نسبت به موضوعِ علم داشته باشد . و دوم اينكه با پشتكار و مداومت بتواند در آن علم مهارت پيدا كند .
بزرگان گفته اند : « شرطِ تحصيلِ هــر علمي ، فــراگرفتنِ آن علم در حد كمال و هدف از هر دانشي ، استفاده ي از آن در خدمت مردم است » .
رعايت شيوه ي خط فارسي و آشنايي با آئين نگارش :
به حكمِ جمله ي حكيمانه ي « الفضلٌ لِلمتقدم » ، لازم است اول در مورد بررسيِ شيوه ي خطِ فارسي ، املاي لغات و تركيباتِ فارسي و از ميان بردنِ نارسايي هاي زبان و به زيرِ قاعده و قانون در آوردنِ آن ، از چكيده ي خطابه ي ورودي ( به نقل از لغت نامه ي دهخدا در مجله ي فرهنگستان شماره ي 4 ) شادروان احمد بهمنيار استاد دانشكده هاي ادبيات و الهيات دانشگاه تهران بهره گيريم سپس آن دسته از نظرها و ملاحضات تازه اي را كه دانش پژوهان ارجمند در اين مورد ابراز فرموده اند و رعايت آنها موجبِ يكنواختي و انسجامِ زبان شده است بياوريم :
همه منتظرند فرهنگستان كه امروز يگانه مركز يا هيئتِ صالح براي اصلاح رسم الخط و تنظيم قواعد و ضوابط املاست به رفع نقايص زبان و خط فارسي اقدام كند . به عفيده ي اين بنده در شروع به اين اقدام هر قدر عجله شود ، باز هم دير است ؛ چه عده ي باسواد روز به روز بيشتر مي شود و به همان نسبت هرج و مرج و ناهماهنگي در شيوه ي خط فارسي فزوني مي يابد . جهتِ ديگر ، اشكالاتي است كه هر سال هنگام امتحانات نهايي مدرسه ها ، در امتحان املاي فارسي پيش مي آيد . مقايسه ي اوراق املا كه در دو حوزه ي امتحاني تصحيح شده است ، اختلافهاي شگفت آوري را نشان مي دهد .
مصاحبه چیست؟ انواع مصاحبه و مزایا و معایب
انواع مصاحبه ها بیشتر از آن چیزی است که بیشتر مردم فکر می کنند. مصاحبه به طور کلی یک تکنیک تحقیق کیفی است که شامل پرسیدن سؤالات باز برای گفتگو با پاسخ دهندگان و جمع آوری داده های استخراج شده در مورد یک موضوع است. مصاحبه کننده در بیشتر موارد متخصص موضوعی است که قصد دارد نظرات پاسخ دهندگان را در یک سری پرسش و پاسخ به خوبی برنامه ریزی شده و اجرا شده درک کند . مصاحبهها در مورد جمعآوری اطلاعات از بازار هدف مشابه گروههای متمرکز و نظرسنجیها هستند، اما از نظر عملکرد کاملاً متفاوت هستند. گروههای متمرکز به گروه کوچکی از 6 تا 10 نفر محدود میشوند در حالی که نظرسنجیها ماهیت کمی دارند. مصاحبه ها با نمونه ای از یک جامعه انجام می شود و ویژگی کلیدی آنها لحن گفتگوی آنهاست.
انواع بنیادی مصاحبه در پژوهش :
یک محقق باید با گروهی از شرکت کنندگان در مقطعی از تحقیق مصاحبه انجام دهد که در آن اطلاعات تنها از طریق ملاقات و ارتباط شخصی با بخشی از مخاطبان مورد نظرشان بدست می آید. مصاحبهها بستری را در اختیار محققان قرار میدهد تا شرکتکنندگان خود را تشویق کنند و ورودیها را با جزئیات مورد نظر به دست آورند.
سه نوع اساسی مصاحبه در تحقیق وجود دارد :
مصاحبه های ساختاریافته:
مصاحبههای ساختاریافته به عنوان ابزارهای تحقیقی تعریف میشوند که در عملیات خود بسیار سفت و سخت هستند و به شرکتکنندگان اجازه میدهند تا به دست آوردن و تجزیه و تحلیل نتایج بسیار ناچیز باشند یا به هیچ وجه دامنه آن را تحریک نکنند. بنابراین به عنوان یک مصاحبه استاندارد نیز شناخته می شود و در رویکرد خود به طور قابل توجهی کمی است. سوالات در این مصاحبه با توجه به جزئیات مورد نیاز از قبل تعیین شده است.
مصاحبه های ساختاریافته در تحقیقات پیمایشی با هدف حفظ یکنواختی در تمام جلسات مصاحبه بیش از حد مورد استفاده قرار می گیرد.
بسته به نوع جمعیت هدف، آنها می توانند بسته و همچنین باز باشند. سؤالات بسته را می توان برای درک ترجیحات کاربر از مجموعه ای از گزینه های پاسخ گنجاند، در حالی که سؤالات پایان باز را می توان برای کسب جزئیات در مورد یک بخش خاص در مصاحبه گنجاند.
مزایای مصاحبه ساختاریافته:
مصاحبه های ساختاریافته بر دقت پاسخ های مختلف تمرکز می کنند که به دلیل آن می توان داده های بسیار سازمان یافته را جمع آوری کرد. پاسخ دهندگان مختلف پاسخ های متفاوتی به ساختار سؤالات مشابه دارند – پاسخ های به دست آمده را می توان به صورت جمعی تجزیه و تحلیل کرد.
می توان از آنها برای ارتباط با نمونه بزرگی از جامعه هدف استفاده کرد.
روش مصاحبه به دلیل استانداردسازی ارائه شده توسط مصاحبه های ساختاریافته آسان شده است.
تکرار در چندین نمونه به دلیل ساختار یکسان مصاحبه آسان می شود.
از آنجایی که در طراحی مصاحبه، گستره جزئیات از قبل در نظر گرفته شده است، می توان اطلاعات بهتری به دست آورد و محقق می تواند با طرح سوالات دقیق تحقیق، مسئله تحقیق را به صورت جامع تحلیل کند .
از آنجایی که ساختار مصاحبه ثابت است، اغلب نتایج قابل اعتمادی ایجاد می کند و سریع اجرا می شود.
رابطه بین محقق و پاسخدهنده رسمی نیست و به همین دلیل محقق میتواند به وضوح حاشیه خطا را درک کند در صورتی که پاسخدهنده در نظر گرفته شود که بخشی از نظرسنجی باشد یا فقط علاقهای به ارائه اطلاعات درست نداشته باشد.
معایب مصاحبه ساختاریافته:
مصاحبه های نیمه ساختاریافته آزادی عمل قابل توجهی را در اختیار محقق قرار می دهد تا پاسخ دهندگان را در کنار حفظ ساختار اولیه مصاحبه بررسی کند. حتی اگر یک گفتگوی هدایت شده بین محققان و مصاحبه شوندگان باشد – انعطاف قابل توجهی به محققان ارائه می شود. یک محقق می تواند مطمئن باشد که در این نوع مصاحبه تحقیقاتی نیازی به انجام چندین دور مصاحبه در حضور ساختار نخواهد بود.
با در نظر گرفتن ساختار، محقق می تواند هر ایده ای را دنبال کند یا از کل مصاحبه بهره ببرد. کاوش بیشتر پاسخگو همیشه برای جمع آوری اطلاعات برای یک مطالعه تحقیقاتی ضروری است. بهترین کاربرد مصاحبه نیمه ساختاریافته زمانی است که محقق برای انجام تحقیق وقت نداشته باشد و نیاز به اطلاعات دقیق در مورد موضوع داشته باشد.
مزایای مصاحبه نیمه ساختاریافته:
ـ سئوالات مصاحبه های نیمه ساختاریافته قبل از مصاحبه برنامه ریزی شده تهیه می شود که فرصتی برای تهیه و تجزیه و تحلیل سؤالات در اختیار محقق قرار می دهد.
ـ با حفظ دستورالعمل های تحقیق تا حدی انعطاف پذیر است.
ـ پژوهشگران برخلاف مصاحبه ساختاریافته می توانند سوالات مصاحبه را در قالبی که ترجیح می دهند بیان کنند.
ـ داده های کیفی قابل اعتماد را می توان از طریق این مصاحبه ها جمع آوری کرد.
ـ ساختار منعطف مصاحبه
معایب مصاحبه های نیمه ساختاریافته:
ـ شرکت کنندگان ممکن است ضریب قابلیت اطمینان این مصاحبه ها را به دلیل انعطاف پذیری ارائه شده زیر سئوال ببرند.
ـ مقایسه دو پاسخ متفاوت دشوار می شود زیرا دستورالعمل انجام مصاحبه به طور کامل رعایت نمی شود. هیچ دو سئوالی دقیقاً ساختار مشابهی ندارند و نتیجه آن ناتوانی در مقایسه نتایج استنتاج خواهد بود.
مصاحبه های بدون ساختار:
ـ مصاحبه های بدون ساختار که به عنوان مصاحبه های عمیق نیز نامیده می شود، معمولاً به عنوان گفتگوهایی توصیف می شوند که با هدفی در ذهن برگزار می شوند – جمع آوری داده ها در مورد مطالعه پژوهشی. این مصاحبه ها کمترین تعداد سؤال را دارند زیرا بیشتر به یک مکالمه معمولی اما با یک موضوع اساسی تمایل دارند.
ـ هدف اصلی اکثر محققانی که از مصاحبههای بدون ساختار استفاده میکنند، ایجاد پیوند با پاسخدهندگان است که به این دلیل احتمال زیادی وجود دارد که پاسخدهندگان در پاسخهای خود صددرصد صادق باشند. هیچ دستورالعملی برای محققین وجود ندارد که آنها را دنبال کنند و بنابراین، آنها می توانند به هر شیوه اخلاقی به شرکت کنندگان نزدیک شوند تا تا آنجا که ممکن است در مورد موضوع تحقیق خود اطلاعات کسب کنند.
ـ از آنجایی که هیچ دستورالعملی برای این مصاحبه ها وجود ندارد، از یک محقق انتظار می رود رویکرد خود را کنترل کند تا پاسخ دهندگان از انگیزه اصلی تحقیق منحرف نشوند.
برای اینکه محقق به نتیجه مطلوب دست یابد، باید عوامل زیر را در نظر داشته باشد:
هدف از مصاحبه
ـ مصاحبه در درجه اول باید علایق و مهارت های شرکت کننده را در نظر بگیرد.
ـ همه گفتگوها باید در حدود مجاز تحقیق انجام شود و محقق سعی کند این حدود را رعایت کند.
ـ مهارت ها و دانش محقق باید با هدف مصاحبه مطابقت داشته باشد.
ـ محققان باید بایدها و نبایدهای مصاحبه های بدون ساختار را درک کنند.
مزایای مصاحبه های بدون ساختار:
ـ با توجه به ماهیت غیررسمی مصاحبه های بدون ساختار – برای محققان بسیار آسان می شود که تلاش کنند و یک رابطه دوستانه با شرکت کنندگان ایجاد کنند. این منجر به دستیابی به بینش با جزئیات شدید بدون تلاش آگاهانه می شود.
ـ شرکت کنندگان می توانند تمام شبهات خود را در مورد سؤالات روشن کنند و محقق می تواند از هر فرصتی برای توضیح قصد خود برای پاسخ های بهتر استفاده کند.
ـ هیچ سؤالی وجود ندارد که محقق باید از آن پیروی کند و این معمولاً انعطاف پذیری کل فرآیند تحقیق را افزایش می دهد.
معایب مصاحبه های بدون ساختار:
ـ از آنجایی که هیچ ساختاری برای فرآیند مصاحبه وجود ندارد، محققان برای اجرای این مصاحبه ها زمان می گذارند.
ـ فقدان مجموعه استاندارد شده از سؤالات و دستورالعمل ها نشان می دهد که پایایی مصاحبه های بدون ساختار مشکوک است.
ـ در بسیاری از موارد، اخلاقیاتی که در این مصاحبه ها وجود دارد، ناراحت کننده مرزی تلقی می شود.
روش های مصاحبه تحقیق:
سه روش برای انجام مصاحبه های پژوهشی وجود دارد که هر کدام از این روش ها کاربرد خاصی دارند و می توان با توجه به نیاز مطالعه پژوهشی از آنها استفاده کرد.
مصاحبه های شخصی:
مصاحبه های شخصی یکی از پرکاربردترین انواع مصاحبه است که در آن سوالات شخصاً مستقیماً از پاسخ دهنده پرسیده می شود. برای این، یک محقق میتواند یک راهنمای نظرسنجی آنلاین داشته باشد تا پاسخها را یادداشت کند. یک محقق می تواند نظرسنجی خود را به گونه ای طراحی کند که از نظرات یا دیدگاه هایی که از مصاحبه شونده متمایز است یادداشت کند.
مزیت ـ فایده ـ سود ـ منفعت :
نرخ پاسخ دهی بالاتر
ـ وقتی مصاحبهشوندگان و پاسخدهندگان رو در رو هستند، در صورت عدم درک، راهی برای انطباق سؤالات وجود دارد.
ـ در صورت وجود شک در هر دو طرف یا کشف اطلاعات خاصی که قابل توجه است، می توان پاسخ های کامل تری به دست آورد.
ـ محقق این فرصت را دارد که زبان بدن مصاحبه شونده را در زمان پرسیدن سئوالات و یادداشت برداری از آن تشخیص داده و تجزیه و تحلیل کند.
معایب :
ـ آنها زمان بر و بسیار گران هستند.
ـ آنها می توانند باعث بی اعتمادی مصاحبه شونده شوند، زیرا ممکن است خودآگاه باشند و صادقانه پاسخ ندهند.
ـ تماس با مصاحبه شوندگان می تواند یک سردرد واقعی باشد، یا برای قرار ملاقات در محل کار یا رفتن از خانه به خانه و پیدا نکردن کسی.
ـ بنابراین مصاحبه های زیادی در مکان های عمومی مانند مراکز خرید یا پارک ها انجام می شود. حتی مطالعات مصرف کننده ای وجود دارد که از این سایت ها برای انجام مصاحبه یا نظرسنجی و به طور خلاصه انگیزه ها، هدایا، کوپن ها استفاده می کند. فرصت های بسیار خوبی برای تحقیقات آنلاین در مراکز خرید وجود دارد.
از جمله مزایای انجام این نوع مصاحبه ها این است که پاسخ دهندگان در صورت انجام مصاحبه در زمینه و با محرک های مناسب، اطلاعات تازه تری خواهند داشت، به طوری که محققین می توانند داده هایی را از تجربیات خود در صحنه رویداد، فوراً و سریعاً در اختیار داشته باشند. دست اول مصاحبه کننده می تواند از طریق یک دستگاه تلفن همراه از نظرسنجی آنلاین استفاده کند که بدون شک کل فرآیند را تسهیل می کند.
مصاحبه های تلفنی:
مصاحبه های تلفنی به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند و به راحتی با نظرسنجی های آنلاین ترکیب می شوند تا تحقیقات را به طور موثر انجام دهند.
مزایا :
ـ برای یافتن مصاحبه شوندگان کافی است شماره تلفن آنها در دسترس باشد.
ـ معمولا هزینه کمتری دارند.
ـ اطلاعات به سرعت جمع آوری می شود.
ـ داشتن یک تماس شخصی همچنین میتواند شبهات را روشن کند یا جزئیات بیشتری از سؤالات را ارائه دهد.
معایب:
ـ بسیاری از مواقع محققان مشاهده می کنند که افراد به تماس های تلفنی پاسخ نمی دهند زیرا شماره ای برای مخاطب نامشخص است یا به سادگی محل زندگی خود را تغییر داده اند و نمی توانند مکان آن را پیدا کنند، که باعث سوگیری در مصاحبه می شود.
ـ محققین نیز با این مواجه هستند که به سادگی نمی خواهند پاسخ دهند و به بهانه هایی متوسل می شوند مانند مشغول پاسخگویی هستند، بیمار هستند، صلاحیت پاسخگویی به سؤالات پرسیده شده را ندارند، علاقه ای به پاسخ دادن ندارند یا از آن می ترسند. امنیت آنها را به خطر می اندازد.
ـ یکی از جنبههایی که در این نوع مصاحبهها باید به آن توجه شود، مهربانی مصاحبهکنندگان با پاسخدهندگان است تا بتوانند راحتتر با پاسخدهندگان همکاری کنند. ارتباط خوب برای تولید پاسخ های بهتر حیاتی است.
مصاحبه با ایمیل یا صفحه وب:
تحقیقات آنلاین بیشتر و بیشتر در حال رشد است زیرا مصرف کنندگان در حال مهاجرت به دنیای مجازی تر هستند و بهتر است هر محققی خود را با این تغییر وفق دهد.
افزایش افرادی که به اینترنت دسترسی دارند باعث شده است که مصاحبه از طریق ایمیل یا صفحه وب در بین انواع مصاحبههایی که امروزه بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد متمایز باشد. برای این چیزی بهتر از یک نظرسنجی آنلاین نیست.
مشتریان بیشتر و بیشتری به خرید آنلاین روی می آورند، به همین دلیل است که می توانند مصاحبه ای انجام دهند که اطلاعاتی را برای تصمیم گیری صحیح ایجاد کند.
مزایای نظرسنجی ایمیلی:
ـ سرعت در به دست آوردن داده ها
ـ پاسخ دهندگان با توجه به زمان خود، در زمانی که می خواهند و در مکانی که تصمیم می گیرند پاسخ می دهند.
ـ نظرسنجی های آنلاین را می توان با سایر روش های تحقیق یا با استفاده از برخی از مدل های مصاحبه قبلی ترکیب کرد. آنها ابزارهایی هستند که می توانند پروژه را به طور کامل تکمیل و هزینه کنند.
ـ یک محقق می تواند بلافاصله از انواع سؤالات، منطق، ایجاد نمودارها و گزارش ها استفاده کند.
ـ بدون شک، هدف پژوهش، الگوی مناسب ترین نوع مصاحبه برای جمع آوری داده ها را تعیین می کند. بر اساس طرح تحقیق، یک پژوهش میتواند سؤالات را برنامهریزی و آزمایش کند، به عنوان مثال، اگر سؤالات صحیح هستند و آیا نظرسنجی به بهترین شکل جریان دارد.
ـ علاوه بر این، انواع دیگری از تحقیقات وجود دارد که در شرایط خاص می توان از آنها استفاده کرد، به عنوان مثال در صورت عدم ارتباط یا شرایط نامطلوب برای انجام نقشه برداران، در این نوع موارد نیاز به انجام تحقیقات میدانی است که نمی توان آن را انجام داد. یک مصاحبه اگر نه یک روش کاملاً متفاوت است.