به قلم ـ عباس کرم الهی
مدیرکانون بسیج رسانه سپاه ناحیه شوش دانیال(ع)
در قسمت هفدهم آموزش خبری نویسی شما اعضای کانون بسیج رسانه و خبرنگاران پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز را با « توسعه ی روزنامه نگاری و مطبوعات در جامعه اسلامي؛ بايدها و نبايدها » آشنا نمودیم در قسمت هیجدهم شما را با «سوژه ، سوژه پردازان و شيوه هاي سر مقاله نويسي » آشنا می کنم .
سوژه و سوژه پردازان
سوژه بهتر است با شرايط اجتماعي انطباق داشته باشد و مناسب زمان حال انتخاب شود و درعين حال از خصلت تأثير بخشي در اصلاح اوضاع (موضوع مورد نظر) برخوردار باشد. اما چه كسي مي تواند سوژه پرداز خوبي باشد؟ شايد گفته شود كسي كه داراي تجربه و سابقة بيشتري در مؤسسه مطبوعاتي باشد، سوژه پرداز خوبي به شمار مي رود. يا آنچه سوژه پرداز خوب كسي است كه از قدرت نويسندگي بالايي برخوردار باشد. اما ضمن اين كه موارد فوق را نمي توان انكار كرد .
خصوصيات يك سوژه پرداز خوب :
1 ) ـ اطلاعات:
سوژه پرداز خوب اطلاعاتش گسترده و نو است .
2 ) ـ حشرو نشر اجتماعي:
سوژه پرداز خوب فردي منزوي و بريده از واقعتيهاي اجتماعي و نيز منفي گرا نيست. زيرا چنين كسي نمي تواند رسالت خلاقيت سوژه هاي مناسب را به دوش كشد .
3) ـ نگرش طولي:
طرز نگرش سوژه پرداز به پديده هاي اجتماعي و اطلاعات محرمانه و غيرمحرمانه اي كه از آنها دارد. بيشتر طولي است نه عرضي. براي مثال كسي كه در داخل تظاهرات اقدام به مشاهده و كشف واقعيتها مي كند و تا چند قدمي خود را بيشتر نمي تواند ببيند، در حالي كه وقتي از بالا به تظاهرات نگريسته شود، بسياري از روابط كشف مي شود، تعداد جمعيت را مي توان تخمين زد، سير حركت رامي شود پيش بيني كرد و جايگاه رهبر يا رهبران را در بين تظاهر كنندگان مي توان تشخيص داد... همين نكته ها دستگير سوژه پرداز است چون نگرش طولي (در عين حال نگرش عرضي هم فراموش نمي شود) به وي اين قدرت را مي دهد تا از بين پديده هاي اجتماعي كه شبكه هاي يك سيستم اجتماعي را تشكيل مي دهند به سراغ آن سوژه اي برود كه كانون تحريك پديده هاي ديگر (مثل گراني، كميابي، احتكار، افزايش ناراحتيهاي رواني، ترافيك، رشوه خواري و امثال آن) به شمار مي رود.
4) ـ جامعه شناسي:
احاطه ی سوژه پرداز به علوم اجتماعي امري ضروري به نظر مي رسد. سوژه پرداز بايد يك جامعه شناس باشد، چون قلمرو كار وي جامعه است. علم جامعه شناسي به سوژه پرداز كمك مي كندكه در تحليل پديده هاي اجتماعي به علت ها بيشتر توجه داشته باشد تا به معلول ها.
سوژه پردازي كه قدرت تحليل اطلاعات و دادها (واقعيت هاي اجتماعي) را ندارد. بيشتر به معلولها نظرمي افكند و به اين ترتيب، حتي اگر سوژه اي با بهترين بيان عرضه شود، جز برانگيختن احساسات مردم كارايي ديگري ندارد. در نتيجه موجب افسردگي وسردرگمي مردم مي شود و نمي تواند توانايي تشخيص راه رهايي و نيز برخورد با ايده هاي نو را در آنها ايجاد كند؛
5) ـ آگاهي و اطلاع از روش هاي تحقيق:
اگر سوژه پرداز از روشهاي تحقيق در علوم اجتماعي آگاه باشد، بسياري از سختي ها برايش آسان مي شود و بويژه در جمع آوري اطلاعات مورد نظر دربارة يك مصاحبه، تحليل داده ها و نظايرآن، موفقيتهاي بزرگي به دست مي آورد,
6) ـ استقلال رأي:
سوژه پرداز مثل همة افراد جامعه، به وسيلة خانواده، دوستان، همكاران، مسؤولان و دست اندكاران احاطه شده است. اگر افراد مذكور بدانند كه وي نقش تعيين كننده اي در مؤسسه مطبوعاتي خود دارد، بنا به منافع شخصي، صنفي و طبقاتي خود، يا برداشت و طرز تلقي شان، تلاش مي كنند او را برانگيزانند تا موضوع مورد نظرشان را، در روزنامه يا مجله چاپ كند كسي كه صاحب يا ذينفع در يك مؤسسة قرض الحسنه يا شركت مضاربه اي است، سوژه پرداز را آماده مي كند كه دربارة مفيد بودن قرض الحسنه ها يا شركتهاي مضاربه اي گزارشي تهيه كند. همسر سوژه پرداز، وقتي مي بيند رانندة تاكسي با وي رفتار ناخوشايندي دارد، به او چنين القا مي كند كه بايد از وضعيت نامطلوب تاكسي ها گزارشي تهيه كند.
آيا سوژه پرداز بايد در مقابل اين ابراز نظرها و محركها، خنثي برخورد كند يا تحت تأثير آنها قرار بگيرد؟
بي شك سوژه پردازي موفق است كه «استقلال رأي» داشته باشد، البته دارندة شرايط قبلي، بي شك اين خصلت را هم دارد. اما «استقلال رأي» به اين مفهوم نيست كه وي بايد فردي خود رأي و مستبد باشد و نظر خود را خدشه ناپذير تلقي كند. بلكه شنيدن نظرهاي مردم- از هر قشر و گروه اجتماعي كه باشند- بسيار لازم است. اما سوژه دار بهتر است از اين نظرها در جهت يك «تحليل اجتماعي واقع گرايانه» بهره بگيرد تا روي مناسبترين سوژه كار شود؛
7) ـ تقواي حرفه اي:
سوژه پرداز ي كه زندگي خود را وقف به انجام رساندن يك رسالت اجتماعي كرده است و مصالح جامعه را مقدم بر آمال و آرزوهاي شخصي صنفي و طبقاتيش مي داند، كمتر ممكن است خود را ببازد، يا حقد، حسادت، كينه و خشم بر او مستولي شود، چنين فردي وقتي كه در تجربة شخصي با ناملايماتي برخورد مي كند، سعي ندارد بدون تأمل و تعقل وتحقيق،آ نرا «سوژه فوري» كرده و به گزارشگر دهد تا خيلي زود چاپ شود. در واقع سوژه پرداز از بُعد منافع فردي- حتي صنفي- خود را فداي مصالح و منافع اجتماعي مي كند.
طبقه بندي سوژه هاي گزارشي
سوژه ها را مي توان از ابعاد مختلف طبقه بندي كرد :
1 ) ـ سوژه از نظر زمان:
الف ) ـ سوژه هاي فوريتي:
سوژه هايي هستند كه عدم طرح آن در روزنامه يا مجله موجب عصبانيت و اتقاد آشكار خوانندگان مي شود. مانند زماني كه زلزله اي در نقطه اي از كشور رخ مي دهد يا كشور درآستانه يك رفراندوم بزرگ قرار مي گيرد، يا موقعي كه سال تحصيلي آغاز مي شود.
ب ) ـ سوژه هاي كم فوريتي، اما ضروري:
سوژه هايي هستند كه اگر گزارش آن در صفحه هاي آيندة روزنامه يا مجله جا نگيرد، در كمك به توسعة روند يك «حركت اجتماعي» (مثل كنترل جمعيت، مبارزه با مواد مخدر) نقشي ايفا نمي كند، ضمن آنكه در هوشيار كردن اضطراري دست اندركاران و مردم نسبت به مسأله مورد نظر گامي برنمي دارد. براي مثال وقتي موارد كلاهبرداري در شركت هاي مضاربه اي زياد مي شود و هجوم مردم براي سپرده گذاري در اين شركتها افزايش مي يابد، تهيه گزارش هاي افشاگرانه در اين زمينه مي تواند هم دست اندركاران امنيتي، قضايي و اقتصادي و سياسي را متوجه خطر كند و هم مردم را در جريان امر قرار دهد.
ج ) ـ سوژه هاي عادي:
اين سوژه ها را به غير از زمان هاي فوق، در هر زمان ديگر مي توان در روزنامه يا مجله عنوان كرد.
2 ) ـ سوژه از نظر نحوه ی بيان:
الف ) ـ سوژه هاي احساسي:
درد دل هاي سالخوردگان سراي سالمندان، مشكلات روحي كودكان بي سرپرست، قربانيان زلزله و سيل و نظاير آن بيشتر به شيوه اي عاطفي ـ احساسي نوشته مي شوند. در اين سوژه ها هدف برانگيختن و كاناليزه كردن عواطف انساني مردم در جهت اهداف مورد نظر است.
ب ) ـ سوژه هاي عقلاني و تحقيقي:
گزارش هاي «استراتژي توسعه ی اقتصادي»، «ماليات بر در آمد»، «وضعيت نقدينگي»، «بازار بورس»، « طراحي صنعتي و خودكفايي»، «كنترل جمعيت»، « لوايح مورد بحث مجلس شوراي اسلامي» و امثال آن، تا حد زيادي با استفاده از آمار و ارقام، تحليل شده و در روزنامه و مجله مطرح مي شوند.
ج ) ـ سوژه هاي احساسي و عقلاني تحقيقي:
بعضي از گزارش ها را، هم مي توان از طريق احساسي (با طرح فضاي عاطفي و استفاده از واژه هاي احساس برانگيز) و هم با اشاره به آمار ها و علت يابي پديده و ارزيابي كارشناسان از «پديده» و نظرخواهي از مردم، تهيه كرد، براي مثال سوژه هاي «معتادان و مواد مخدر»، «مشكل بيكاري»، «اوقات فراغت جوانان و نوجوانان» و.... البته به طور دقيق نمي توان روش كرد كه تم يا آهنگ گزارش الف يا گزارش ب حتماً بايستي احساسي، يا صد درصد عقلاني باشد. اما تفكيك موضوعات مورد نظر ي كه مي خواهيم دربارة آن گزارشي تهيه كنم، موجب مي شود كه قدمي در جهت روان شناسي خوانندگان برداريم و به اين ترتيب، بهترين استراتژي را در مطرح مطلوب سوژه ها پيش گيريم.
3 ) ـ سوژه از نظر كيفيت:
الف ) ـ سوژه ها ي نو و بديع:
اصولاً مردم از گزارشهايي كه براي نخستين بار با آن در روزنامة يا مجله مورد علاقه شان برخورد مي كنند بسيار خرسند مي شوند.
ب ) ـ سوژه هاي تكراري:
«گزارش از اولين روز مدرسه»، «مشكلات دانشجويان»، «كمبود و نايابي دارو»، «اوقات فراغت نوجوانان»، «بيكاري»، «وضعيت بيمارستانها»، «گراني و تورم»، «بوروكراسي» ، «پیری جمعیت و فرزندآوری» و مانند آن به طور چرخشي و فصلي در روزنامه ها يا مجلات مطرح مي شوند. يعني هر سال، گزارشي دربارة آنها تهيه مي شود و خواننده هم البته بي نياز از آن نيست.
ج ) ـ سوژه هاي تكراري با قالب نو:
توصيه ی دبير سرويس گزارش به گزارشگران هميشه اين است كه بهتر است روي سوژه ی تكراري با نگرشي تازه كار شود و از نگاهي وراي عادت، مشاهده و مصاحبه و... شود. اما معمولاً اگر چه «روتيتر » گزارش جمله ی «نگاهي تازه به...» است، اما محتوا همان چيزي است كه قبلاً به چاپ رسيده است.
البته براي نو كردن قالب سوژه، بهتر است گزارشگر عينك «عادي ديدن» را از چشم خود بردارد. سپس از افكار و عقايد قالبي دوري كند. به طور مثال، در سوژه «كمبود دارو»، جمع كردن چند مصاحبه و گرد آوري آمار دربارة شكاف بين عرضه و تقاضا معمول بوده، بهتر است، فكر جا افتاده ی «كمبود دارد» را مورد شك و ترديد قرار داد و اگر مصرف بالاي دارو و عادت نامعقول و گزاف مردم به شيمي درماني واقعيت دارد، آن را به عنوان كانون و محور اصلي گزارش برگزيد.
آنچه كه مي تواند به سوژه هاي كهنه و تكراري (در عين حال ضروري براي طرح) تازگي و جواني بدهد، اين است كه گزارشگر با «رعايت احتياط» اصول متعارف و پذيرفته شده را مورد شك قرار دهد. و در صورت كسب موفقيتهاي اوليه كه با تحقيق و بررسي صورت مي گيرد، گزارش تهيه كند. بايد به خاطر سپرد كه اين كار بسيار حساس و ظريف است.
يكي از استادان دانشگاه در زمينه نوگرايي و خلاقيت، معتقد است: «اصلي ترين عامل بازدارنده خلاقيت، عادات پيشين- ذهن است كه عامل ديگر مقاومت در برابر يافتن راه حل هاي تازه است، ايده هاي تازه هميشه باعث مقاومت مي شود و اينجاد ناباوري مي كند، در نتيجه فكر خلاق هميشه با تمسخر و ناباوري محيط مواجه مي شود و در نتيجه فرد خلاق، اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد و ايده در نطفه خفه مي شود. عامل ديگر ميل به همرنگي با جماعت است كه باعث مي شود فكر خلاق رشد نكند،
4 ) ـ سوژه از نظر منابع:
الف ) ـ منابع خاص:
منبع دريافت مربوط به بعضي از سوژه ها، افراد خاص از قبيل كار شناسان و دست اندركاران مي باشند. وقتي كه قرار است درباره ی «بودجه ی پيشنهادي دولت»، «رابطه ی نقدينگي و تورم» گزارشي تهيه شود گزارشگر نمي تواند اطلاعات تخصصي گزارش خود را از عوام ومردم كوچه و بازار به دست آورد، به همين خاطر، او به كارشناسان اقتصادي، استادان دانشگاهها يا دست اندركاران نهاد هاي اقتصادي مراجعه مي كند. البته بايد به خاطر سپرد كه در يك روزنامه يا مجله مي توان از منابع تخصصي موجود مثل كار شناسان سرويس اقتصادي نيز استفاده كرد تا از فرصتها بهره برد و خلاء زماني را تا اولين مصاحبه، مشاهده و بازديد پركرد.
ب ) ـ منابع عام:
سوژه هايي كه منبع اخذ اطلاعات آن عموم مردم هستند. مثلاً مشكلات حمل و نقل درون شهري، بيكاري، آلودگي هوا، مشكلات درماني و گراني ميوه گريبانگير اغلب افراد جامعه هستند. و هر كس مي تواند در مورد آن اطلاعاتي را در اختيار گزارشگر قرار بدهد.
واقعيت + آرمان (ايده ها)
واقعيت 1:
دانش آموزي كه در شيفت چهارم يك مدرسه ی دولتي تهران محصل است، مشكلي براي خانم معلم دلسوزش به شمار مي آيد. طبق گزارش خانم معلم، دخترك در خانواده اي، فقير زندگي مي كند. فرش خانه شان، روزنامه هاي به نم نشسته اي است كه با سليقة زنانه اي كف اتاق پهن شده اند. وي مبتلا به بيماري سل است و مادرش بيوه زني است كه كوپن كالاهايي اساسي را فروخته تا براي دفترچه و كتاب و كيف و مداد بخرد. وضع درسي اين دانش آموز هم چندان رضايتبخش نيست. بچه هاي اين مدرسه عموما گرفتار چنين وضعيتي هستند.
واقعيت 2:
دانش آموزي در مدرسه اي يك شيفته و غيرانتقاعي داخل آسايشگاه مدرسه، كيف سامسونتش را باز كرده و مشغول خوردن موز است. پس از استراحت، زنگ كه مي خورد، به آزمايشگاه شيمي مي رود. با دقت و تمركز حواس به توضيحات معلم شيمي گوش مي دهد وبه «لام» ها و موادي كه درون آنها تحول مي يابند. توجه مي كند. زنگ آخر هم زده مي شود و او همره با بقيه به درون سرويسي كه دم در مدرسه منتظر آنهاست، وارد مي شود و به خانه باز مي گردد.
دو مثال بالا را به خاطر بسپاريد تا به توضیحات آنها برسیم .
اگر بپذيريم كه گزارشگر بايد به طور طولي، بر واقعيتها نظر انداخته و آنها را مورد مشاهده و ارزيابي قرار دهد، آنگاه گنجاندن «ايده» و «آرمان» در گزارش اجتناب ناپذير جلوه مي نمايد.
وقتي مي خواهيم دربارة بوروكراسي گزارشي تهيه كنيم، يا صفحة گزارش روز را مي خواهيم به فعاليت سرمايه گذراي بانكها اختصاص دهيم، آماده ايم كه سوژة مديريت، بازدهي نيروي كار، نظام آموزش وپرورش، واردات و صادرات را در زمان مناسب و موقعيت اجتماعي بپرورانيم و به خوانندگان ارائه دهيم، گزارشگر براي تحقيق و گردآوري اطلاعات، درباره هر كدام از اين سوژه ها چگونه مي خواهد اندام واقعيت را شكافته و اجزا و عناصر يك پديده را با ابزار تحقيق خود بررسي كند؟ آيا گزارشگري كه سالها با نظام بوروكراسي كشور حشرو نشر داشته است، مي تواند به آنچه كه برايش تقريباً عادي است. پرداختي نوين بدهد؟ بنابراين همچنان كه قبلاً هم اشاره شد، اولين مشكل در راه بازسازي واقعيت هاي اجتماعي و پيوند زدن تحليلهاي كارشناسان، مردم و مديران كشور (كه بيشتر اوقات متناقض و متضادند) ، اين است كه گزارشگر به «تابعيت از جماعت» هر مقوله اي را كه مي بيند مي گويد: «اين كه عادي است،همه مي دانند»
در حالي كه اگر گزارشگر ي سه ماه در يك كشور به سر ببرد و نظم اداري و بوروكراسي آن كشور را برخلاف كشور خود ببيند، ديگر در تهية گزارشي دربارة بوروكراسي موجود كشور همه چيز را «عادي» يا «بهنجار» نمي بيند چون وي نظم عاليتري را مشاهده و لمس كرده است.
بنابراين نظم عاليتر براي وي يك «آرمان» است و از اين رو به دنبال ايده هايي مي گردد كه بتواند گزارش را به سمت و سويي ببرد كه بوروكراسي موجود كشور را متحول و آرماني كند. اما آيا مي توان اطمينان حاصل كرد كه آن نظم عاليتر در كشور قابل ارائه باشد؟ از سويي براي جلوگيري از «واقعيت زدگي» (غرق در واقعيت شدن) ضروري است تا «ايده» ها و «آرمان» ها جايي در گزارش باز كنند. در واقع پرداختن به ايده هاي (آرمان) قابل دسترسي و در آميختن آن با واقعيت هاي اجتماعي به گزارش «خاصيت» مي بخشد. اما از ديگر سوي، ايده و آرمان كامل كننده يكديگرند. اگر يكي از آنها نباشد مفهوم ديگري زير سوال مي رود. ايده ها، پيشنهادات جزيي مشخصي هستند كه در تحول تغيير و اصلاح يك واقعيت، مي توانند موثر باشند. ايده ها طرح ذهني يا افكار نويني هستند كه در پروسه ی ترقي و تكامل يك پديده و رفع نقطه ضعفها (در صورت اجرا) دخل و تصرف دارند. آلن بيرو جامعه شناس معتقد است «آرمان در هر زمينه آنچه را كه كامل شمرده مي شود، مي رساند و به گونه اي نمونه و خاص در درون مجموعه اي معين اطلاق مي شود. با توجه به اين محتوا ست كه به اصطلاح آرمان، براي مشخص ساختن هر نما يا مدلي كه هدف يا مرجع عمل شناخته مي شود و به اين عنوان به كارمي آيد، مورد استفاده قرار مي گيرد. در هر جامعه، آرمان اجتماعي، يعني تصوري از يك نظم فرهنگي، اجتماعي، سياسي و.... »كه اكثريت مردم در تنظيم رفتار خويش آن را به عنوان مرجع مي شناسد و در انديشه ی ، آن مردم، چنين تصوري از يك نظم عالي همچون داده اي عادي تجلي نمي كند. بلكه به عنوان گونه اي نمونه و خاص در ذهن متبادر مي گردد.
بي شك اين گزراشگر نيست كه ايده ها و آرمان را مي سازد و تحويل خواننده مي دهد، بلكه حاملان واقعيت يا بازيگران طبيعي هرپديده ی اجتماعي، از پس سالها تجربه، قادرند ايده هايشان را براي يك نظم عاليتر به گزارشگران ارائه دهند تا وي آنها را بپردازد و در شكلي وحدت يافته مطرح كند.
در سوژه ی «بررسي بازدهي آموزشي معلمان» گزارشگر با يك واقعيت برخورد مي كند كه تأثير بسزايي در بازدهي آموزشي كار معلم دارد. اگر گزارشگر دريابد كه فقدان مسكن و اضطراف و اجاره نشيني عامل پايين آورندة بازدهي كار معلمان است، مي تواند پديده شناسي كشف و شهود مصاحبه هاي خود را بر اين مسأله متمركز كند و ضمن منظم كردن واقعيتهاي در هم ريخته «ايده يابي» كند. بي شك معلمان، مربيان، مديران، كارشناسان آموزشي، استادان دانشگاه، اولياي دانش آموزان و حتي خود دانش آموزان مي توانند هر كدام ايده اي بدهند.
ايده هاي زير را مي توان مثال زد:
ايده ی 1:
دولت زمين در اختيار تعاوني مسكن فرهنگيان بگذارد تا امر خانه سازي معلمان تسهيل شود.
ايده ی 2:
از طريق مشاركتهاي مردمي و با كمك دولت براي معلمان خانه ساخته شود.
ايده ی 3:
به منظور كاهش اضطراب اجاره نشيني صاحب خانه هايي كه خانه هايشان را با قيمت ارزان و تسهيلات بهتر و بيشتر در اختيار معلمان قرار مي دهند، از امتيازات اجتماعي و بعضي از معافيتهاي گمركي و مالياتي برخوردار شوند.
ايده ی 4 :
به منظور كاهش اضطراب اجاره نشيني و فشار صاحب خانه ها به 10 نفر از صاحب خانه هايي كه اجارة بهاي كمتر و رفتار ملايمتر با مستأجران (معلم) خود داشته اند، جايزه هايي مانند سكه و طلا، سفر سياحتي، مصاحبه در تلويزيون و...اهدا شود.
ايده ی 5:
بانك ها به معلمان تاسقف 100 ميليون تومان وام خريد مسكن اعطا كنند.
ايده ی 6:
درصد مشخصي از درآمد نفتي سالانه كشور براي امر مسكن معلمان اختصاص يابد.
آرمان:
معلم با آسودگي خاطر و خارج از دغدغه مسكن سركلاس درس حاضر مي شود و با خيال آسوده به تعليم و تربيت دانش آموزان بپردازد.
بنابراين براي دستيابي به آرمان ياد شده در گزارش مي توان در كنار بيان واقعيتها، چند «ايده» را مطرح كرد كه در نهايت حركتي اجتماعي در جامعه ايجاد كند.
لازم به اشاره است كه هميشه نبايد ايده را به عنوان بخشي مستقل از واقعيت آورد. شيوة ظريفتر اين است كه دو واقعيت به نحوي استادانه با هم مقايسه شوند. درون دو واقعيت متضاد، ايده ها وآرمان نهفته اند.
حالا نگاهي به دو مثالي كه در ابتداي بحث واقعيت+ آرمان زده ايم، مي اندازيم:
واقعيت (1) :
دانش آموزي را در خانوده ی فقير، در مدرسه پايين شهر و چهار شيفتي نشان مي دهد
واقعيت (2) :
مدرسه ی يك شيفتي را با دانش آموزان مرفه و نيمه مرفه نشان مي دهد. حاصلي كه گزارش دارد، دربرگيرنده «ايده»هايي است كه بالاخره يك «مدرسه ی آرماني» را عنوان مي كند: مدرسه اي كه يك شيفته است (ايده) ، از آزمايشگاه فعال فيزيك، شيمي، زيست شناسي برخوردار است (ايده) ، محل استراحت براي دانش آموزان دارد (ايده) و دانش آموزاني كه از لحاظ تغذيه، سرويس و... در رفاه هستند. (ايده) . در نتيجه 90 تا 95 درصد دانش آموزان قبول مي شوند (واقعيت +آرمان ).
درحالي كه در مدرسه چهار شيفته (واقعيت) افت تحصيلي ميزان بالايي دارد. هر كدام از پديدهايي كه با پديده هاي متضاد شان مقابله و مقايسه مي شوند، در ذهن خواننده ايده هايي را مي پرورانند. لذا آرمان ما مدرسه اي مي شود يك شيفته داراي آزمايشگاه، زمين ورزش، معلمان ورزيده، دانش آموزان مرفه و... پس بي آنكه بخواهيم «ميان تيتري» با حروف 16 بزنيم و پيشنهادات را در آن بگنجانيم، خود به خود در طول مصاحبه ها، توصيفها و بيان واقعيتها و مقايسة بين پديده ها، آن نظم عالي از پديده ی مورد بررسي ارائه مي شود.
شيوه هاي سر مقاله نويسي
در بسياري از ايستگاههاي راديويي، اداره هايي مثل «گروه ترافيك خبري»، «گروه توليد»، يا « گروه مهندسي» توسط يك نفر گردانده مي شوند. البته اگر واقعاً يك نفر بتواند اين كارها را انجام دهد، اعتراضي نيست، در بخش تحريريه نيز ممكن است فقط يك صاحب امتياز يا مدير امور عمومي كار كند، و يا گروهي از متخصصان در آن حضور داشته باشند كه كوشش گروهي از آنها به نتيجه ی مهمتري منجر شود.
کميّت به خودي خود كيفيت آفرين نيست. و.آلن وايت با سرمقاله هاي آتشين خود در مجله ی گازت امپور يا ( در كانزاس) اين حرف را ثابت كرد. وايت به «حكيم امپوريا» معروف بود و در سال 1923 جايزه ی پوليتزر را به خاطر سرمقاله نويسي برد. يكي از سرمقاله هاي او با عنوان «در كانزاس چه خبر»، به وسيله ی حزب جمهوري خواه تجديد چاپ و منتشر شد و اعتبار زيادي در انتخاب ويليام مك كينلي به رياست جمهوري آمريكا، كسب كرد.
يك ايستگاه راديويي در يك منطقه ی كوچك، در صورتي كه صاحب امتياز آن از ته دل به اجتماعش علاقه مند باشد، مي تواند سرمقاله هاي بسيار خوبي ارائه مي دهد. حداقل، او مي تواند گزارشهاي خبري يا روزنامه هاي خارج را مطالعه كند، و سپس با اطمينان بيشتري دولت و كارگزاران محلي را هدف قرار دهد. البته لزوماً اين صحبت ها به نتيجه نخواهد رسيد، اما ممكن است براي نمايندگان دولت، روشنگر باشد. آيا صاحب امتياز بايد در مقابل جناح بنديهاي حزبي «بي طرف» بماند؟ يا بايد به گروه « از ما بهتران» بپيوندد و فلسفه خاصي را در پيش گيرد؟ البته مسؤول بي طرف در انتقاد از «خودي» و «غيرخودي» در امور دولت آزاد است. اما مسئولي كه به فلان يا بهمان جناح وابسته است, اغلب به خاطر آشنايي بيشتر و نزديكتر با اتفاقات، سرمقاله هاي شديدتري ارائه مي دهد. اين حكم به شدت به وسايل خبري در دسترس فرد و به شعور او بستگي دارد.
گوردن مك لندن هرگز در سرمقاله هايش وابستگي به حزب سياسي خاصي را نپذيرفت، گرچه هميشه از يك ديدگاه محافظه كارانه حمايت مي كرد. او در انتخابات مجلس سناي آمريكا به عنوا يك محافظه كار در مقابل كانديداي جناح چپ، سناتور رالف ياربورو عمل مي كرد. او در عين حال كه فلسفة محافظه كارانه اش را در سرمقاله هايش بيان مي كرد، هرگز به سادگي نمي توانست حزب ناسيونال را كاملاً بپذيرد يا خودش را تابع جناح بنديهاي سياسي محلي يا دولتي كند. افكار محافظه كارانه يا فعاليت براي سناي آمريكا مك لندن را از ليست «بي طرفها » خارج نمي كند. او هنوز هم خود را در انتقاد از مخالفينش آزاد حس مي كرد.
سردبير يا ناشر روزنامة يك شهر كوچك نيز اساساً با همين مسأله مواجه مي شود كه با كارمندان اندك، چگونه سرمقاله هاي موثري بنويسد وبي طرف هم باقي بماند. همكاران او در شهرهاي بزرگ گروهي سرمقاله نويس با اداره هاي خصوصي ومنابع اطلاعاتي و واقعاً نامحدود، در اختيار دارند. درموارد بسياري، از اين سرمقاله نويسها، گزارشگران مستثني هستند كه براي به پايان رساندن روزهاي فعاليت قبل از باز نشستگي، در دفتر تحريريه وقت مي گذرانند. قلم اين افراد قديم گاهي سنگين و غير قابل فهم است، ولي تعهد روزنامه را به چاپ صفحة سرمقاله سنتي، برآورده مي سازد. يك بار يكي از ويراستاران مي گفت : «جو هنوز هم مشغول كار است، هرروز در همان ستون مطلب مي نويسد.اما منظور خدا مرا لعنت كند اگر بفهمم كه او راجع به چه چيزي صحبت مي كند». البته منظور اين نيست كه چنين بخشهايي را محكوم كنيم، اكثر روزنامه هاي مهم، ارزشمند و مهمي انتشار مي دهند. افشاگري مي كنند، به استهزا مي گيرند، مورد بحث قرار مي دهند، و در يك كلام، وظيفه اي را انجام مي دهند كه صفحه هاي سرمقاله بايد انجام دهند.
صاحب امتياز يا ناشر شهر كوچك اين مسؤوليت را به عهده دارد كه تا حد امكان نقشهايي را كه در ادارات شهر بزرگ ايفا مي شود، اجرا كند. نمي توان به سادگي به بهانه اينكه «من فعلا وقت ندارم »، از زيربار رهبري شانه خالي كرد.
گرچه بسياري از سرمقاله نويسان، داراي سابقه گزارشگري هستند. اين نوع آموزش و تجربه براي نوشتن يا پخش سرمقاله هاي روزنامه اي يا راديو ـ تلويزيوني، اساسي نيست. يك نفر با سابقه خبري ممكن است براي چنين كاري، در منزل بيشتر احساس راحتي كند.حال آنكه ويژگي واقعاً لازم براي يك سرمقاله نويس عبارت است از داشتن حس قوي براي تشخيص مشكل اجتماع و سينه اي كه آن را جلوبدهد و در مورد آن مشكل صحبت كند. برخي ايستگاهها كه مديريت آن وقت و استعداد سرمقاله نويسي را ندارند. به يك نويسندة خارجي پول مي دهند تا تحقيق كند و سرمقاله اي بنويسد.خيلي از گزارشگران خبري، به خاطر پول زياد، براي اين نوع كارها سرو دست مي شكنند.
صاحب امتيازي كه به وظايف خود تحت قواعد و سياست هاي كميسيون فدرال ارتباطات آشناست، بدون در نظر گرفتن تحصيلات و آموزش هاي لازم، با همان دل و جرأت همكار روزنامه اي پا به عرصه مي گذارد. اگر او بخواهد از راه سرمقاله نويسي معمولي رهبر اجتماع شود، فقط بايد قوانين را مطالعه كند و قبل از بازكردن ميكروفن، چند مطلب را آماده كند. اهداف و فلسفه «بخش تحريرية» يكنفره با بخشهايي كه چندين ميليون دلار بودجه و تسهيلات در اختيار دارند و مي توانند نيروي انساني و تشكيلاتي عظيم داشته باشند، تفاوتي ندارد. بخش تحريرية ايده آلي، كه در اينجا توصيف شد، و جود خارجي ندارد. به منظور ساختن مدلي كه براي ايستگاههاي بزرگ و قابل استفاده باشد، و در عين حال راهنمايي باشد براي مسؤولان ايستگاه هاي كوچك كه نيروي انساني و تجهيزات زياد در اختيار ندارند، اين بخش ايده آل را از تركيب ايستگاههاي متعدد درست كرديم.
دپارتمان امور عمومي
شهر فرضي ما جمعيتي در حدود يك ميليون نفر دارد. در اين شهر، سه ايستگاه VHF TVو جود دارد كه با شبكه هاي اصلي مرتبطند، به اضافة يك ايستگاه VHF و دو ايستگاه UHF مستقل. كانال 13 در اختيار بنگاه سخن پراكني عامه (P.B.C) است. 16 ايستگاه راديويي AM وFMبا سيگنالهاي اوليه به منطقه سرويس مي دهند، در حالي كه ايستگاههاي حوزه هاي خدماتي ديگر، سيگنال هاي «قابل شنيدن» در داخل شهر را ارسال مي كنند. هيچ يك از اين امكانات تا به حال يك سرمقالةجدي پخش نكرده است، و دومين روزنامة بزرگ شهر با تنها رقيبش ادغام شده است.
روزنامه هاي مشترك صبح و بعد از ظهر، به اسم موافقتنامه ی ادغام، همچنان در دو روزنامه منتشر مي كنند منتها در يك ساختمان و تحت سردبيري مجموعه انتشاراتي واحد. فرماندار شهر، سال به سال توسط انجمن محلي به نام C.G.G.A انتخاب شده است. هيچ كانديداي ترقيخواهي تا به حال شانس انتخاب را به دست نياورده است، و اين نشان دهنده بسته بودن رهبران C.G.G.A است. مديران شرکتي که روزنامه مشترک شهر را منتشر مي کند، پيران کار کشته C.G.G.Aهستند و 25 سال است که حاکميت شهر را در دستان خود دارند. شوراي شهر، تحت رهبري هاي راهيانه و پدارانه C.G.G.A، توانسته است جلوي اجراي طرح هاي مربوط به مدرنيزه کردن هر چيزي را از ادارة پليس گرفته تا زندان شهر- بگيرد. رهبران C.G.G.Aبه آرامي ولي به نحو مؤثري اين را به فضولها فهمانده اند كه «اين شهر خودمان است و هر طور كه دلمان بخواهد آن را اداره مي كنيم ».
يكي از صاحبان امتياز اصلي VHF TVيك بخش AM- FMرا نيز در اختيار دارد و مطالعه اش را در مورد مسائل اجتماع، آن طور كه كميسيون فدرال مشخص كرده، تكميل كرده است. حروف شناسايي 2 اين مسؤول عبارتند از KXXX- TV – AM- FM و ضمناً C.G.G.A او را به عنوان يك «بيگانه» مي شناسد. تحقيقي كه ابتدا به وسيله ی اين صاحب امتياز و سه تن از مديران امور عمومي او، در اجتماع انجام گرفت، شامل 200 نفر از به اصطلاح «رهبران اجتماع » از تمامي مراحل حيات اجتماع مي شد.
اين تحقيق، مسائل و شكايات زير را آشكار مي كند:
1 ) ـ امكانات تفريحي ناكافي و ناقص شهر .
2 ) ـ آلودگي هوا كه اساساً ناشي از دوكارخانة محلي بود .
3 ) ـ جلسات اجرايي»غير قانوني شوراي شهر.
4 ) ـ روزنامه هاي محلي هميشه فرمانداري شهر را ناديده مي گيرند، و اغلب حتي قادر به ذكر مخالفان سياسي آن نبودند .
5 ) ـ بي عدالتي در سياستهاي ارزيابي دارايي .
6 ) ـ تبعيض در امور استخدامي كشور .
7 ) ـ سرپوش گذاري بر رسواييهاي پليس توسط رسانه هاي جمعي شهر .
8 ) ـ فرمانداري شهر قوانين سختي بر ادارۀ آموزش و پرورش اعمال مي كند .
9 ) ـ امتناع فرمانداري از استفاده از سرمايه هاي فدرال در سازندگي و تجهيزات .
10 ) ـ استفاده از شيوه هاي مشكوك در اعطاي قراردادهاي سازندگي.
مشكلات بسيار ديگر نيز از طرف «رهبران» اجتماع و اعضاي جامعه كه مورد بررسي قرار گرفته بودند، مطرح شد، از جمله: « مسكن كم هزينه ، حمل ونقل عمومي ، امكانات عمومي با كيفيت پايين و هزينه هاي بالا، و فقر. »اما 10 مشكلي كه دربالا رديف شد، عمدتاً از طرف مصاحبه شوندگان مطرح شده بودند. مسؤول مورد نظر ما، كه خود را موظف به ارائه برنامه اي مي داند كه «حداقل كمكي براي حل مسائل باشد»، تصميم مي گيرد كه به بيان مسائل حل نشده، اجتماع بپردازد و بيشتر وقت ايستگاههاي خود را وقف اين كار كند. به علاوه، او شنيده است كه گروهي از «بيگانگان» همكار، براي تجديد پروانه كار در زمينه هايي كه او ( وساير بنگاهاي سخن پراكني محلي ) نيازها و علايق شهروندان را برنياورده اند، ممكن است با او به مبارزه برخيزند. با در نظر گرفتن اين نكته ها، او طرح زير را براي مديران امور عمومي تنظيم مي كند:
اهداف :
هدف KXXX از ايجاد گروه امور عمومي، عبارت است از تأمين يك ديدگاه تحريريه اي ديگر براي شهروندان حوزه ی تحت پوشش ما، و همين طور فراهم كردن وسيله اي كه از طريق آن بتوان مهمترين مسائل اجتماعي را آزادانه و با امانتداري بحث كرد.
مسئوليت اين گروه عبارت خواهد بود از :
1 ) ـ ارائه گزارش هاي تحقيقي .
2 ) ـ توسعه ی مواد خبري وسرمقاله اي براي پخش .
3 ) ـ بررسي و شناخت مخالفان با ارزش .
4 ) ـ تهيه و طرح ريزي آگهي هاي خدمات عمومي .
5 ) ـ اجراي يك تحقيق دنباله دار در مورد مسائل اجتماع .
6 ) ـ افزايش وسايلي كه به وسيله ی آنها، KXXXبتواند مسائل را از طريق امواج صوتي و تصويري يا طرق ديگر، حل كند.در صورت لوزم.KXXX قسمتي را در نشريه هاي محلي براي انجام تحقيقات در بين كساني كه از راديو تلويزيون استفاده نمي كنند. خواهد خريد و بروشورهايي را آماده و پخش خواهد كرد كه نه تنها منعكس كنندة ميزان فعاليتهاي ما در امور عمومي است. بلكه دستاوردهاي گروه را به خاطر مصالح اجتماع نشان خواهد داد. به طور كلي، گروه ما به صورت منبع اعتماد و نيش زهر آلود شهروندان در خواهد آمد و هر كس را كه بخواهد حكومت را به صورت يك «امر شخصي » در آورد، اذيت خواهد كرد. دولت يا جامعه هيچ حوزة مقدس و دست نيافتني ندارد و ما تمام آنها را فتح خواهيم كرد.
اعضاي يك هيأت تحريريه ی غير رسمي عبارتند از «سه مدير عمومي، مديران اخبار، مديران طرح وبرنامه، ومدير مسئول»، تمام سر مقاله ها قبل از پخش بايد به تصويب هيأت برسد، و ضمناً عنوان هاي سرمقاله ها و امور عمومي پيشنهاد شده از طرف هيأت تحریریه نيز بايد به ملاحظه «مدير بخش تحريريه» برسد. در صورت وجود جلسه هاي رسمي، هيأت دخالتي نخواهد داشت. نظر همه اعضا در مورد سرمقاله هاي پيشنهادي و پروژه هاي مربوط به امور عمومي بايد مطرح شود، حرف آخر در مورد تمام موضوعات سرمقاله، حرف صاحب امتياز خواهد بود. مديريت گروه امور عمومي به عهدة سردبير خواهد بود كه از نظر مقام و مرتبه با ساير رئيسان، گروه (مدير اخبار، مدير طرح و برنامه، و ديگران) مساوي خواهد بود، و مستقيماً به مدير عمومي KXXX- TV گزارش خواهد داد.
مدير خدمات عمومي، مجري مصاحبه گر، يك نويسنده ، محقق، و يك منشي، كارمندان هيأت محسوب مي شوند. منابع گروه اخبار وطرح و برنامه در دسترس سردبير خواهد بود.
سردبير
سردبير بايد در روزنامه نگاري، روبط عمومي و گزارشگري سياسي سابقه داشته باشد، و به اجتماع و حيات اجتماعي و سياسي آن كاملاً آگاه باشد، سن، جنس، نژاد، يا مذهب ملاك هاي مهمي در انتخاب مديريت نيستند. سردبير بايد به خوبي با قوانين كميسيون فدران ارتباطات و سياستهاي مربوط به سرمقاله نويسي برنامه ريزي و امور عمومي آشنا باشد، اساساً كار سردبير اين است كه «شيوه ها و وسايل» ارائه شده در اين يادداشت را به كار گيرد. او بركار مدير خدمات عمومي، مجري مصاحبه گر، نويسنده ـ محقق و منشي نظارت خواهد كرد. به علاوه، او شخصاً مواد لازم را براي سرمقاله ها، رهبري تحريريه، و اسناد و مدارك فراهم خواهد كرد.
مجري مصاحبه گر
اين فرد بايد سابقه ی مجري گري در نمايشها را داشته باشد. او بايد مسائل اصلي انسان را خوب خوانده و فهم عميقي از آنها داشته باشد. او بايد سخنوري بداند و بتواند «وقت كُش» هايي را كه تلفن مي زنند، طوري كه ناراحت نشوند، دست به سر كند. مجري در بسط موضوعات براي بحث در جُنگ شبانه، مستقيما با سردبير و هيأت تحريريه كار خواهد كرد. او نسبت به مديريت، مسؤول است كه به هردو طرف موضوع مورد منازعه اطمينان دهد كه نظراتشان پخش خواهد شد. مجري هراز چند گاهي، طرف يكي از مخالفان را خواهد گرفت. وقتي اين كار عملي نباشد، مجري، مهماناني را به استوديو دعوت مي كند تا موافق و مخالفت موضوع بحث كنند.اگر اين هم ممكن نباشد، مجري موضع مخالف را خواهد گرفت، و نظرات آنها را بيان خواهد كرد . مجري، بدون تصويب سردبير و هيأت تحريريه، حق «موضع گيري» ندارد. اگر سردبير به مجري اجازه دهد كه گاه به گاه، نظرات خودش را بيان كند، مجري بايد اين را بفهمد كه قبل از هرچيز او داور بحث عمومي بين شنوندگان و بينندگان است.
مدير خدمات عمومي
بايد سابقه روزنامه نگاري، مددكاري اجتماعي و مدني، تجربه در امر دبيري، و سخنگويي گروه داشته باشد.تلاش اصلي مدير خدمات عمومي عبارت خواهد بود از گسترش امكانات خدمات عمومي پخش . اين كار،شامل تنظيم ليستي از سازمانها و مؤسسه هايي كه نيازمند زمان نمايش و كار با رهبران محلي براي افزايش آگهيهاي با معني و سود مند هستند. مي شود. هيج مطلب اضافي(PSA) «سربسته اي» پخش نخواهد شد، هر مطلب اضافي يا محلي خواهد بود يا گوشه چشمي بدان خواهد داشت، وصرفاً در اتاق توليد KXXX، تحت مديريت مدير مربوطه (PSD) تهيه خواهد شد. مدير خدمات عمومي، دعوتهاي سخنراني عمومي را خواهد پذيرفت و نظرات مديريت ايستگاه را بيان خواهد كرد، ضمناً در ساير جلسه هايي كه در آنها راجع به مسائل مهم عمومي بحث مي شود، حضور خواهد يافت.
نويسنده ـ محقق
سابقه اين فرد بايد شامل تجربه در گزارشگري روزنامه يا راديو ـ تلويزيون، آموزش رسمي روزنامه نگاري و توانايي كشف واقعيت و گزارش دقيق آنها بشود. تجربه در گزارشها يا تحقيقات پليسي نيز سودمند خواهد بود. اين شخص تحت رهبري و نظارت سردبير عمل خواهد كرد. مسئوليت او شامل تحقيق و نوشتن سرمقاله و جمع آوري اطلاعات براي استفاده مجري مي شود. يك نويسنده ـ محقق بايد بتواند مصاحبه هاي تلويزيوني، چه در محل و چه در استوديو را رهبري كند.
منشي، دبير
سابقه اين شخص بايد شامل تجربه در منشي گري، ترجيحاً در راديو ـ تلويزيون يا هيأت دولت باشد. منشي بايد تمام مهارتهاي منشي گري را بداند و بتواند در تعطيلات و به طور فوق العاده كار كند.
وظايف او عبارتند از : « ارتباط با تمام اعضاي گروه ، نگهداري فايلهاي گروه ، همكاري در تحقيق و نوشتن، درصورت لزوم ، و اطمينان يافتن از اينكه همه اعضاي هيأت تحريريه قبل از پخش سرمقاله ها، آنها را تصويب كرده اند.» منشي با پرسنل برنامه هاي راديو، تلويزيوني در طرح ريزي و سرمقاله هاي خبري و برنامه هاي امور عمومي هماهنگي خواهد كرد.
مسلماً، اين سرفصلهاي مفصل، براي سرمقاله نويسي موفق و مفيد، امري اساسي به شمار نمي رودند. بسياري از مسئولان و مديراني كه براي اين متن، مورد مصاحبه قرار گرفتند، داراي چنين سياست هاي رسمي يا اعلام شده اي نبودند. آنها به راحتي نقش هاي رهبري در اجتماع خويش را فرض مي كنند و به دنبال وظايف خود مي روند. اساساً شيوه ها و وسايل سرمقاله نويسي با صاحب اميتاز است.
جمله ی آخر من « عباس کرم الهی» «مدیرکانون بسیج رسانه ی سپاه ناحیه ی شوش دانیال(ع) ـ رئیس انجمن روزنامه نگاران اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شوش ، مدیر مسئول پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز و مسئول روابط عمومی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی شهرستان شوش » ؛ کسی که در مجموع تا به این لحظه 25 کارگاه آموزش خبرنگار به صورت حضوری در سطح مقدماتی ـ 8 کارگاه تکمیلی آموزش خبرنگاری به صورت حضوری و در مجموع 7 دوره ی آموزش خبرنویسی در فضای مجازی را برگزار نموده ام به خبرنگاران جوان و بسیجی این است که ضمن انعکاس مسائل و مشکلات شهرستان در بخش های مختلف به دستگاه های دولتی و نهادها و ارگان های انقلابی و گرفتن مهلت برای رفع آنها ، به عموم مردم امیدآفرینی کنند ـ در این روزهای که دشمنان جنگ ترکیبی را شروع کرده و اگر از یک صلع شکست می خورد از ضلع دیگری وارد می شود ؛ بر اساس رسالتی که بر عهده دارند می بایست به مردم امید بدهند ، در زمان هشت سال دفاع مقدس مردم می دانستند که در جنگ حلو خیرات نمی کنند اما داوطلبانه برای شهادت در راه اسلام و انقلاب به جبهه می رفتند و آنهایی هم که قادر به حضور در خط مقدم نبودند پشت جبهه را پشتیبانی و تقویت می کردند ، چرا؟ چون هم رسانه ها امیدآفرینی می کردند و از رشادت ها و دلاورمردی های رزمندگان برای مردم مطلب می نوشتند و یا گزارش تصویری تهیه می کردند خبرنگارانی نظیر « شهید سید مرتضی آوینی ـ بیژن نوباوه وطن ـ محمود کریمی علوی ـ مرتضی سرهنگی ـ هدایت الله بهبودی ـ شهید غلامرضا رهبر ـ مجید جیران پور خامنه ـ رحمان نظام اسلامی ـ اسکندر کوتی ـ اسدالله مشایخی ـ احمد جعفری چمازكتی ـ شهید سید محمد اسحاقی ـ شهید حسین ضامن ـ شهید داریوش گودرزی کیا ـ شهید حسین فرهادی کوهپائی ـ شهید علی نبی پور انگجی ـ شهیدمنصور برخوردار ـ شهید مجیدجباری شهیر ـ سردار شهید ناصر دادرس و ..... »و بلبل های امام خمینی(ره) نظیر « حاج صادق آهنگران ـ حاج منصور ارضی ـ غلامعلی کویتی پور ـ حسین فرخی ـ ماشاءالله عابدی ـ نریمان پناهی ـ مهدی سماواتی ـ حسین سازور ـ یونس حبیبی ـ سعید حدادیان ـ محمدرضا طاهری ـ مهدی سلحشور ـ محمود کریمی ، زنده یاد غلامحسین شیرک و..... » هم عاملان اصلی تقویت روحی رزمندگان بودند و هم اقشار مختلف مردم در پشت جبهه . پس ما و شما هم باید در مقابل این جنگ ترکیبی به جامعه روحیه بدهیم و امیدآفرینی به وجود آوریم .