به قلم ـ استاد علی طالبی
رئیس کارگروه تخصصی مبلمان شهری اتاق فکر انجمن روزنامه نگاران
تعزیه یکی از قدیمی ترین شکل های نمایشی در سرزمین ما می باشد که در گذر زمان پخته و پخته شده تا اکنون به عنوان ساختاری مسن و تاریخدار، نظاره و مطالعه شود.
می توان گفت تعزیه با دیگر شکل های نمایشی، تفاوت اساسی و پایه ای ندارد و آنچه این دو را از هم متمایز می کند، آگاهی یا عدم آگاهی از مسیر داستان سرایی است زیرا در تعزیه مانند هر ساختار نمایشی دیگر، متن، کارگردانی ، بازیگری، لباس و حتی میزانسن وجود دارد.
به نظر می رسد انسان امروزی با تجربه ی انواع و اقسام سبک ها و روش های نمایشی، خسته و درمانده از تکرار فرم ها و حرکت ها، در منزلگاه تعزیه به آرامشی با فرجام می رسد. می توان گفت مهمترین دلیل ماندگاری تعزیه در گذر زمان، نه آن وجه دراماتیک، بلکه تعیین و تدوین فاصله ها و سرانجام هاست.
در تعزیه، سرانجام، از پیش تعیین شده و مشخص است. فاصله ها هم پذیرفته شده و اکیدا لازمه ی رهایی از استغراق در لایه های نمایشی است. اما آنچه اتفاق می افتد در مبحث ماندگاری، رستگاری در دو سویه ی مخاطب و صحنه است.
تعزیه ی شبیه خوانی متوکل عباسی، به نمایندگی از شوش، با بهره گیری حکایتی جانبی، رنگ دیگری به تابلوی ناتمام کربلا می بخشد.
صادق اسماعیلی فر در شبیه خوانی متوکل عباسی، با برجسته کردن وجه حزن انگیز تابلوی کربلا( در مقابل وجه حماسی آن) فرم تعزیه را در لحن و صدا برجسته نموده است. شبیه خوان ها در جبهه ی موافق و مخالف با بهره گیری از موضوع ماجرا، بیشترین استفاده را از بیان موزون می برند و طبیعی است که حرکت و فرم های تجسمی در اولویت دوم قرار گیرند.
اوج هم حسی تعزیه و تماشاگر، صحنه ی آمدن شبیه حضرت عباس برای دلجویی نزد پیرزن است که با لحن و بازی سنجیده ی ناصر پیوست( شبیه خوان حضرت عباس) و علی کاظمی ( شبیه خوان پیرزن) گره می خورد و تولد باران اشک را رقم می زند.
در این تعزیه، به خاطر وجود دو بعد مکانی « سفر پیرزن از خانه تا مقصد » استفاده ی فی البداهه از میزانسن ، نیاز به تلاش بیشتر دارد یعنی دایره ی صحنه می توانست در طراحی حرکات و آفریدن موقعیت های نمایشی موثرتر واقع شود. با این حال، پویش کاظمی(نقش پیر زن) در آفریدن فی البداهگی میزانسن، قابل توجه است.
در پایان به تیترهای قابل اصلاح این همایش ملی اشاره می کنم:
۱- دایره ی صحنه( سن) بسیار ابتدایی و ناموزون طراحی شده بود و در مقام یک همایش ملی باید استوارتر و خوش فرم تر ساخته می شد.
۲- چیدمان نور افکن ها و میکرفون ها ناشیانه و متناسب با چشم و گوش مخاطب نبود.( در تذکر دوستانه ای از دبیر همایش، ایشان خیلی خلاصه و مفید گفتند که نور ها برای فیلمبرداری است! و لابد صدا های قوی هم برای گوش ها مفید است) یعنی چشم و گوش عزیز تماشاگر و حتی شبیه خوان ها از این همه منابع قوی نور و صداچه زجرها نکشید.
۳- انتخاب محل همایش با توجه به معماری خاص و وجود عوامل طبیعی مانند: دیوار های آجری، حوض، نخل، و صحن از نکات مثبت همایش بود که این ویژگی ها می توانست در کنار یک طراحی صحنه ی درخور و حذف موانع مزاحم بصری، به یک صحنه ی باشکوه و خاطره انگیز مبدل شود.
۴- رفت و آمدهای غیر ضروری عوامل اجرایی و حتی مجری همایش در هنگام اجرا، تعارفات بیش از اندازه در مقابل مهمانان و مسئولین، و عدم حضور فعال نمایشی های شهرستان.
۵- همه ی این ها در کنار یک مجری توانمند با گرایش های اجرای آیینی، انتظار به جایی است که در همایش های آتی باید شاهد آن باشیم.