تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
ساعت 13 روز جمعه 3 خردادماه 1398 همزمان با سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس ، روز مقاومت ، ایثار و پیروزی و اولین شب از لیالی قدر ، نماز سیاسی عبادی و دشمن شکن جمعه به امامت آیت الله سید محمد امام در مصلای شهرستان شوش برگزار شد .
به گزارش شوش نیوز ؛امام جمعه ی شهرستان شوش در آغاز ضمن سفارش خود و نمازگزاران به رعایت تقوای الهی ؛ در ادامه ی موضوع هفته ی گذشته که به بیعت یوم الدار اشاره کرد ؛ این هفته به شجاعت حضرت امام علی(ع) پرداخت و گفت : امام علی(ع) وقتی که از شمشیر خود ذولفقار استفاده می کرد ترس بر دشمن می انداخت و شما بی شک از ذلفقار این را کمتر شنیده اید که یک بار ضربات امام علی(ع) با این شمشیر نزدیک بود زمین را به دو نیم کند .
ولی افزود : ذوالفقار یعنی چیزی که دارای مهره ها و شیارها و حفره ها است و شمشیر مفقر، یعنی شمشیری که شیارهای باریک و با عمقی اندک دارد و از این جهت به شمشیر حضرت علی (ع) ذوالفقار می گفتند، چرا که روی تیغه آن حفره هایی وجود داشت و امام صادق (ع) فرموده اند: ذوالفقار بدین جهت این نام را گرفت که وسط تیغه آن، شیاری بود که شبیه به مهره ی کمر بود. درباره ی به وجود آمدن این شمشیر با عظمت، از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است که ایشان فرموده اند: «روزی جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل گردید و گفت: ای محمد؛ در یمن بتی است از سنگ که آن را در قاب آهن نشانده اند. کسی بفرست تا آن بت را از بین برده و آن آهن را بیاورد. حضرت مرا فرستاد و آن آهن را بیاوردم و آن را به عُمَر آهنگر دادم و او دو شمشیر از آن بساخت: ذوالفقار و مخذم. حضرت ؛ مخذم را انتخاب نمودند و ذوالفقار را به من دادند و پس از رحلت ایشان، مخذم نیز به من منتقل گردید» و همچنین از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان فرموده اند: «ذوالفقار، شمشیری است که امین وحی جبرئیل از آسمان فرستاد و در صفحه ای از نقره بود و در باب اندازه آن آمده است که درازی ذوالفقار هفت وجب و پهنای آن یک وجب بوده است و بدان علت به آن ذوالفقار می گفتند؛ چرا که آن را بر هر کس فرود می آوردند، در دنیا از زندگی و در آخرت از بهشت محروم می گردیده است.»
خطیب نماز جمعه ی شهرستان شوش در تکمیل سخنان خود خاطر نشان نمود : امام علی(ع) با ذولفقاری یا از بالا به پایین و یا به صورت عرضی به دشمنان وارد می کرد و آنها را از وسط دو نیم می کرد ، اما در جنگ صفین که می گویند بین یک و نیم تا دو و نیم سال به درازا کشیده شد به مالک فرمود « تو در این جنگ چند فر را کشتی؟» مالک آماری را اعلام کرد و امام علی(ع) فرمود « من نصف این رقم را کشته ام » چون امیرالمؤمنین حضرت امام علی(ع) همانند پیامبر اکرم(ص) زیاد به آدم کشی عقیده ای نداشت و اگر متوجه می شد از ذره ی مؤمنین استاو را نمی کشت .
امام جمعه ی شهرستان شوش سپس به فتح مکه اشاره کرد و تصریح نمود :كعبه در تاريخ، جلوه ی يكتا پرستى بوده است. وقتی كه پيامبر خدا فرمان بعثت يافت و براى هدايت امّت برانگيخته شد، جاهليان از سرِ جهل و كژ انديشى؛ اين خانه ی توحيد را از بت هاى گوناگون آكنده بودند و بدين سان، مركز توحيد را با اين عمل نابخردانه، به شرك، آلوده بودند. پيامبراکرم(ص) به زدودن اين همه زشتى و ناهنجارى همّت ورزيد و امام على (ع) را براى زدودن جلوه هاى شرك از خانه ی توحيد، همراه برد. ابتدا پیامبر بر دوش امیرالمؤمنین رفت تا خود را به بالای کعبه برساند اما امام علی با آن همه قدرت که توانسته بود در خیبر را از جا بکند در مقابل پیامبر اکرم(ص) کم آورد البته نه از نظر قدرت و زور بازو چون پیامبر به خاطر این که همیشه گرسنگی می کشید و غذای خود را به مسکینان تقدیم می کرد به خاطر این که دردی ناشی از گرسنگی را تحمل نکند سنگ روی شکم می بست و امام علی در مقابل قدرت معنوی پیامبر کم آورده بود لذا مولا بر دوش پيامبر خدا برفت و خود را به بالای کعبه رساند و بُت بزرگِ قريشيان که به اندازه ی قد یک آدم بلند بود و از مس ساخته شده بود و با میخ به زمین وصل شده بود را از جا کند و به پایین پرت نمود که این بت شکست و به چند نکه تبدیل شد .
آیت الله سید محمد امام ، امام جمعه ی شهرستان شوش به نقل از امام علی(ع) گفت : «پيامبر خدا براى من نشست و به من فرمود: «اى على! تو از شانه هاى من بالا برو» و من هم بالا رفتم. سپس پيامبر خدا مرا بلند كرد و چنان پنداشتم كه اگر بخواهم، به آسمان دست مى يابم. روى كعبه رفتم و پيامبر خدا كنار رفت تا من، بت بزرگ آنان (قريش) را كه از مس بود و با ميخ هاى آهنين به سقف كعبه محكم شده بود، بيندازم. پس پيامبر خدا به من فرمود: «چاره اى برايش بينديش» و من دست به كار شدم و در كارِ آن بودم و پيامبر خدا مى فرمود: «دوباره! دوباره!». پس من پيوسته در كار آن بودم تا موفّق شدم. پيامبر(ص)فرمود: «آن را در هم بكوب» و من آن را درهم كوبيده، شكستم و پايين آمدم. سپس پيامبر خدا به من فرمود: « جَآءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا /// حق آمد و باطل رفت كه باطل، رفتنى است»
وی در بخش پایانی این خطبه شهادت امام علی(ع) و تشییع پیکر پاک و مطهرش توسط فرزندانش امام حسن مجتبی(ع) امام حسین(ع) و بعد از آن شهادت امام حسین(ع)در سرزمین کربلا که پیکرش زیر سم اسبان و نیزه و شمشیر و خنجره از بین رفته بود اشاره کرد .
امام جمعه ی شهرستان شوش در آغاز خطبه ی دوم به سالروز فتح خرمشهر اشاره کرد و گفت :عراقی ها وقتی که خرمشهر را اشغال کردند بر این عقیده بودند که کسی نمی تواند این شهر را از دست آنها درآورد و البته به ظاهر هم چنین بود ولی با نیروی ایمان که فرموده ی امام خمینی(ره) «خرمشهر را خدا آزاد کرد » در واقع امدادهای غیبی این شهر را آزاد نمود و 16000 عراقی به اسارت درآمدند و این افتخاری برای نیروهای مسلح « سپاه ـ بسیج و ارتش » بود ، خداوند به رزمندگان جزای خیر عنایت فرماید .
آیت الله سید محمد امام در ادامه به 7 خردادماه ، روز قانون و سالروز تأسیس مجلس شوراى اسلامى اشاره کرد و تصریح نمود : قانون مسئله ی مهمی است و ما باید با مسائل آشنا باشیم تا هم بدانیم چطوری از حقوق فردی و اجتماعی خود دفاع کنیم و هم به خود اجازه ندهیم که وارد حقوق و حریم خصوصی دیگران شویم .وقتی که قانون تصویب شد باید اجرا شود و ماهم باید تابع قانون باشیم .
خطیب نماز جمعه ی شهرستان شوش در سومین موضوع از خطبه ی دوم به آخرین جمعه ی ماه مبارک رمضان اشاره کرد و گفت : جمعه ی آینده 10 خردادماه 1398 آخرین جمعه ی ماه مبارک رمضان است و به فرموده ی امام خمینی(ره) از سال 1358 ؛ یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت عنوان روز جهانی قدس نام گزاری شده و هر ساله ملت ایران به دفاع از مردم مظلوم فلسطین راهپیمایی می کنندو امسال به حمایت ملت ایران ، جوانان مظلوم فلسطینی با دست خالی گنبد آهنین رژیم اشغالگر قدس را سوراخ سوراخ نمود و در عرض کمتر از دو روز اسرائیل به زانو درآمد لذا جمعه ی آینده یک بار دیگر ساعت 9 صبح از میدان بسیج به طرف میدان یا زهرا راهپیمایی خواهیم نمود .
وی در ادامه به سخنان ارزشمند مقام معظم رهبری با دانشجویان اشاره کرد و یادآورشد : حضرت آقا خطاب به دانشجویان فرمود « اگر شما جوانان اینجوری پیش بروید و زمینه را برای روی کار آمدن دولت جوان و حزباللهی فراهم کنید، غصههای شما تمام میشود و این غصهها فقط مخصوص شما نیست.» همه ی ما مخصوصا جوانان قدرت انتخاب داریم و به صورت مستقیم « رئیس قوه ی اجراییه و نمایندگان خود را در قوه ی مقننه و به صورت غیر مستقیم رهبر را انتخاب می کنیم »و این قدرت کمی نیست اگر ما این قدرت را باور کنیم قطعا باید تلاش کنیم که یک دولت «جوان ، کارآمد ، مقتدر ، توانمند ، جسور و حزب اللهی » و نماینده ای توانا ، متخصص ، کاربلد ، خدا ترس و.. انتخاب شوند ، الان نمی توانیم مرتب نق بزنیم و بگویم دولت اینطور است و نماینده اینطور چون خود کرده را تدبیر نیست ، کمتر از سه سال تا انتخابات ریاست جمهوری مانده است لذا از هم اکنون به فکر آن روز باشیم و دیگر انتخاب الکی و بی مورد نداشته باشیم .
خطیب نماز جمعه ی شهرستان شوش افزود : از روی آشنایی ؛ عشایری و... نه رئیس جمهور انتخاب کنید و نه نماینده بلکه با تحقیق و دیدی روشن و با دقت زیاد در مناظره بین داوطلبین اصلح ترین را انتخاب کنید و به فکر رشد ، توسعه و پیشرفت شهرستان شوش باشید .
امام جمعه ی شهرستان شوش در بخش پایانی سخنان خود ضمن اشاره به مسائل اقتصادی و کار و اشتغال گفت : تا دیروز می گفتم مسئولین چرا به فکر فراهم نمودن بستر برای اشتغال جوانان نیستند اما امروز از جوانان می پرسم«چرا بیکارید؟ » مگر نه این که مقام معظم رهبری فرموده است آتش به اختیار باشید و از قدرت خود استفاده کنید . شما قدرت اینکه اشتغال ایجاد کنید را دارید ؛ مسئولین الان دلسوزانه پای کار هستند شما جوانان هم باید وارد شوید ؛ نسل آینده از شما مطالبه می کند و می پرسد آیا نمی توانستید شرکت های تعاونی را تشکیل دهید ؟ من الان هر سه ماه یک باز بازدید میدانی از شرکت های موجود در شهرک صنعتی دارم ؛ آنها ثابت کردند که می توانند و آستین همت را بالا زدند و الان در این شهرک صنعتی شرکت ها راه اندازی نموده اند ولی خیلی از کارها زمین مانده و جوانان برای « پیشرفت بیشتر و رونق تولید می بایست این کارها را از روی زمین بردارند .»
وی افزود : اخیرا در اکثر شهرستان ها سامانه ی پنجره ی واحد خدمات الکترونیک راه اندازی شده ؛ هر کس یک واحد صنعتی می خواهد انجام بدهد مسئولین خودشان مجوزها را می گیرند و دیگر نیاز نیست شخصا به دنبال مجوز بروند و در پیچ و خم کارها دلسرد شوند امید وارم هر چه سریعتر این سامانه در شهرستان شوش هم در تمام بخش ها فعال شود .
شایان ذکر است غلامعباس قلاوند اولین جانباز شهرستان شوش که هم در شلمچه در مقابل عراقی ها مبارزه کرده و هم به عنوان اولین فرمانده در جبهه ی شوش که از سقوط شهرستان شوش جلوگیری نموده ضمن قدردانی از ستاد برگزاری نماز جمعه به عنوان سخنران پیش از خطبه ها گفت : یک بخش از خاطراتم مربوط به شروع جنگ تحمیلی در مرزهای « شلمچه و شوش »است و بخش دیگری از خاطراتم مربوط به «جبهه ی شوش در عملیات 8 مهر 1359 » است .
وی افزود : جنگ رسما 31 شهریور1359 آغاز شد ؛ در آن زمان سپاه پاسداران در وضعیت کاملا چریکی به سر می برد و درواقع حافظ امنیت داخلی کشور بود و کاربرد جنگ و یا جنگیدن را نداشت چون نه آموزش های نظامی را دیده بود و نه نوع سلاح هایی که در اختیار داشتیم به درد جنگ می خورد و به خاطر همین سپاه از سراسرشهرهای استان خوزستان افرادی را به عنوان اولین گروه به لشگر 93 زرهی خوزستان فرستاد تا دوره ی آموزش نظامی را فرا گیرند و از شوش من و شهید سردار صفر احمدی و یکی دیگر از بچه های سپاه به نام زنگنه که بعدها کلا از سپاه خارج شد به اهواز اعزام شدیم ؛ هنوز این دوره به طور کامل تمام نشده بود که یک سری زمزمه ها شد که لشکر 93 زرهی خوزستان نیروهایی را به شما غرب کشور اعزام می کرد ؛ از فرمانده لشکر که علت را جویا شدیم تأیید کرد که دشمن در غرب کشور یک سری تحرکات و مانورها انجام می دهد و از هر مانور یک سری از ادوات نظامی را جا می گذارد و آنها را حفظ می کند و احتمال آن می رود که در جنوب غرب هم این مانورها را انجام دهد و بر همین اساس سردار علی شمخانی اولین فرمانده سپاه خوزستان نیروها را فراخوان نمود و طبق برنامه قرار شد به مرز شلمچه برویم .
غلامعباس قلاوند در ادامه اظهار نمود ؛ وقتی که مطلع شدم دشمن از طرف فکه در حال پیشروی به طرف شوش است ؛ به اهواز برگشتیم و گزارش کار را به علی شمعخانی دادیم ؛ ایشان مجددا دستور داد که با نیروی جدید به مرز خرمشهر برگرد ولی من اجازه گرفتم تا به شهرم شوش برگردم چون دشمن در منطقه ی فکه هم تحرکاتی را انجام داده بود ؛ شمعخانی هم بدون کوچکترین مخالفت و مقاومتی این اجازه را داد تا به شوش برگردم . وقتی به شوش آمدم هنوز شهر آرام بود و مردم در حال رفت و آمد بودند ولی ما که جز رزمندگان بودیم می دانستیم که دشمن از سمت فکه در حال پیشروی به طرف شوش بود ؛ به هر حال ما « نوع لباس ، ادوات و تجهیزات » دشمن را گزارش دادیم تا حداقل دشمن را از نظر ظاهری و ساز و برگ بشناسند ؛ به هر حال نیروهای اندکی را آماده کردیم ، شب اطلاع دادن که عده ای از نیروهای ارتش با قطار به اندیمشک می رسند و محل مأمورتشان شوش است ، به همین منظور نزد آقای توکلی که آن زمان بخشدار شوش بود رفتیم تا امکانات مورد نیاز را برای انتقال نیروها از اندیمشک به شوش را در اختیارمان بگذارد ولی متأسفانه همکاری نکرد و این شد که مستقیما وارد عمل شدیم و به شخصه یک بنز ده تن بر ای جابه جایی نیروها ردیف کردم و تا صبح نیروها را به میدان بسیج که آن موقع محل سکونت نبود و کشاورزان به کاشت ، داشت و برداشت حصول خود مشغول بودند انتقال دادیم ؛ با همکاری مردم یک صبحانه به نیروها دادیم و سپس نیروها را به ساحل رودخانه ی کرخه انتقال دادیم در این منطقه یک معدن شن وجود دارد ؛ نیروهای ارتش در همین معدن شن مستقر شدند و چون مقرارت و فرامین خاص خود را داشتند در کارشان به خودمان اجازه ندادیم که دخالت کنیم و تعدادی از نیروهای سپاه را در مقرر سپاه برای نگهبانی و محافظت نگه داشتیم که برخی از عزیزان از جمله سردار حشمت حسن زاده از من ناراحت شدند که چرا ما باید در مقرر سپاه بمانیم ؟ به آنها گفتم : « در حال حاضر قصد درگیری مستقیم با دشمن را نداریم ، اجازه دهید ما بریم و در فرصت مقتضی شما هم به جمع ما ملحق خواهید شد .»
یادگار هشت سال دفاع مقدس شهرستان شوش افزود : وقتی به روستای دوار رسیدیم فرصت حفر سنکر را اصلا نداشتیم لذا به سمت درخت ها و درختچه ها در حرکت بودیم ؛ نیروها را به دو قسمت تقسیم نمودم ؛ تعدادی از نیروها را در اختیار برادر حاج سعید سواعدی قرار دادم و محل حرکت آنها را مشخص نمودم و تعدادی از نیروها را از مسیر دیگری با خود بردم ؛ از اندک فرصتی که داشتیم فقط توانستیم کانالی را مهیا نماییم که از طریق آن کانال تردد می کردیم ، صدای « جیرجیر زنجیر تانک ها و نفربرهای » دشمن به گوش می رسید؛ وقتی که عراقی ها به ساحل رودخانه ی کرخه رسیدند ؛ برخی از آنها به خاطر گرما در رودخانه آب تنی می کردند فکر نمی کردند الان در مقابل خود نیروهایی را می بینند که از ورود آنها به شهر مقدس شوش جلوگیری می کنند ؛ چون از مرز تا ساحل رودخانه ی کرخه بدون زحمت پیش آمده بودند .
قلاوند در ادامه تصریح نمود : با توجه به این که دستور شلیک داده بودم خیلی از بچه ها از شلیک کردن خودداری می کردند و بر این عقیده بودند ممکن است نیروهای خودی باشند که از مرز عقب نشینی کرده اند از طرفی چون می دانستم فقط برخی از نیروهای ژاندارمری در پاسگاه فکه حضور داشتند و دو روز قبل منطقه را به دستور بنی صدر خائن ترک کرده بودند و از طرفی دیگر چون در شلمچه رو در رو با بعثیون عراق جنگ کرده بودم و با نوع لباس آنها آشنایی داشتم به آنها اطمینان دادم که اینها نیروهای عراقی هستند ؛ خلاصه درگیری آغاز شد ؛عقربه های ساعت 13 را نشان می داد ؛ آب قمقمه ی بچه ها کاملا تمام شد ؛ آب هم از رودخانه ی کرخه آوردن بسیار سخت و دشوار بود ؛ چون ما سنگری نداشتیم و با کوچکترین حرکت در تیررس مستقیم اسلحه های سبک دشمن بودیم و در مجموع آنها بر ما مشرف بودند ؛ من و شهید صفر احمدی داوطلب شدیم و همه ی قمقمه ها را جمع کرده و به طرف رودخانه راه افتادیم و با توکل به خدا همه ی قمقمه ها را پر از آب کردیم بدون این که دشمن ما را ببیند ؛ آب را به بچه ها رساندیم ؛ درگیری مجددا از سر گرفته شد ؛ من یک آر.پی.جی دستم بود و این تنها آر.پی.جی سپاه ناحیه ی شوش بود و واقعیت امر این بود که من اصلا تا آن لحظه با این سلاح کار نکرده بودم و حتی آموزش دست گرفتن آن را هم ندیده بودم .
وی در ادامه به نحوه ی مجروح شدن خود اشاره کرد و گفت : یکی از بچه های سپاه به نام ابوالقاسم ابراهیمی گلوله آماده می کرد ؛ در مجموع هفت گلوله در اختیار داشتیم و من یادم می آید چهار گلوله شلیک کردم و ؛ البته خیلی از عراقی ها را در همین رودخانه با کلت کمری و اسلحه ی ژ ـ 3 با مصافتی به درک واصل می کردیم .اما آن چهار گلوله ی آر.پی.جی یک رعب و وحشت عجیبی در دشمن ایجاد کرده بود و فکر می کردند یک نیروی عظیمی در مقابل آنها در حال مقاومت هستند و از طرفی فکر می کردند که نیروهای ایرانی چون از مرز تا ساحل رودخانه ی کرخه در مقابل آنها مقاومتی نکرده اند به این دلیل بوده که حسابی آنها را جلو بکشانند و فریبشان بدهند تا همه را تلف نمایند ، چون نیروهای خودی بعدها از اسیرانی که در عملیات های مختلف از جمع عملیات ظفرمند فتح المبین به دست ما افتاده بودند این حرفا را شنیده بودند . سلاح ابوالقاسم ابراهیمی گیر کرد ، خوب بود که من چفیه ای دور گردن داشتم با همین چفیه سلاح وی را تمیز کردم و در حین چرخش که سلاح را به ابراهیمی دادممورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار گرفته و مجروح شدم و چون شدت مجروحیت بسیار بالا بود مرا به تهران بردند و بعد از سپری شدند 7 ماه در تاریخ 7 اردیبهشت 1360 جهت مداوا مرا به کشور آلمان بردند . و بعد از این که از آلمان به ایران برگشتم متوجه شدم که همین مقاومت و پایداری در 8 مهرماه1359 توسط عده ای از بچه های سپاه شوش باعث زمین گیر شدن نیروهای عراقی شده و دیگر ورود به شوش را از ذهنشان خارج کرده بودند خداوند را شکرگزاری نمودم که هر چند به خاطر قطع نخاع تا زمانی که عمر دارم بر روی ویلچر باید زندگی کنم اما این مجروحیت را برای خود افتخاری می دانم که مانع سقوط شهرم شده است .
لازم به توضیح است به مناسبت سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس ؛ بهداری سپاه ناحیه ی شهرستان شوش با ایجاد ایستگاه صلواتی اقدام به تست قند و فشار خون نمازگزاران نمود .