تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
روز جمعه 4 فروردین 1396 ساعت 10:30 در یادمان شهدای فتح المبین واقع در شمال غرب شوش و غرب رودخانه ی کرخه حضور یافته و با جمعی از راهیان نور پس از تبریک عید نوروز خواستار دلنوشته شدیم که حاصل آن در زیر آمده است :
ملیحه اکبری از تهران :
دوست داشتم با شما باشم ، نشد
اندکی هم پایتان باشم ، نشد
در میان برکه ای از اشک و شوق
لحظه ای هم پایتان باشم ، نشد
فاطمه آباده ای از استان کرمان ـ شهرستان سیرجان
بسم رب الشهداء و الصدیقین
وقتی کخ پا به این سر زمین مقدس گذاشتم با خود عهد بستم که تا آخر عمر از خون شهیدان دفاع کنم با حجاب ، نماز و اصول و عقاید دینی خود .
طیبه آباده ای ـ از شهرستان سیرجان :
ما شرمنده ی شهداء هستیم ، خوشا به حال آنان که سبکبال به سوی معبود خویش پر کشیدند ، شهدا شفاعت ما را در قیامت داشته باشید .
یگانه خضری از شهرستان سیرجان :
سلام به شهیدانی که برای سرزمین خود و مردمان این مرز جنگیدند ـ تا به حال فکر نکرده بودم که شهیدان کارشان چه بوده ولی با آمدن به یادمان شهدای فتح المبین کار آنها را تحسین می کنم و بی شک با حفظ حجابم وصیت شهداء را اجرا خواهم نمود .
اعظم عابدی از استان اصفهان :
از این که امسال افتخار حضور در این مکان مقدس را پیدا کردم بسیار خوشحالم و به شهداء می گویم شرمنده ی خون شما هستیم که نتوانستیم ادای دین کنیم . تنها دعایم در یادمان شهدای فتح المبین این است که بتوانم با حفظ حجابم قدر خونتان را ادا کنم و همیشه زینبی زندگی کنم و از شما می خواهم که در این را مرا یاری کنید ـ به جان حضرن زهرای مطهر(س) آرزوی شهادت دارم .
رضا ستوده از استان تهران :
اخلاص ، توکل ، توسل ، یک رنگی ، صداقت و..... رزمندگان هنوز به وضوح قابل لمس است این ما هستیم که با نگاهمان و خواهران با حفظ حجابشان می بایست بهره برداری خوبی از خون شهداء ببریم و از خداوند بخواهیم که ما را در این راه هدایت کند .
علی حسینی از یزد :
با عرض سلام به شهدای هشت سال دفاع مقدس و درود بیکران به شهدای عملیات غرورآفرین فتح المبین ؛ ای کاش من هم آن زمان بودم تا در کنار رزمندگان با متجاوزین بجنگم و دینم را به ایران اسلامی ادا کنم .
افسانه رحمانی از استان فارس ـ شهرستان شیراز :
ای بزرگانی که در نبودتان زندگی در این مرز و بوم برایمان بسیار سخت است ای کاش تمام خونم ریخته می شد تا که تا بازگردی ـ تقدیم به جوانترین فرمانده ی جنگ ـ شهید حسن باقری
محمدطاها نصری از شهرستان آمل ـ خردسال ترین زائر یادمان شهدای فتح المبین :
سلام لاله های خونین ، سلام الگوی زندگی ام بعد از خدا و امام علی(ع) سلام یاوران امام خمینی(ع).... سلام شهدای عملیات فتح المبین ، قراره باهاتون توی دفترچه ی دلنوشته های راهیان نور «شوش نیوز» حرف بزنم ، خیلی حرف داشتم اما به خاطر خردسالی ام یه دفعه ذهنم خالی شده ، انگار هیچی ندارم برات بگم ،الان اینجام ، یادمان شهدای فتح المبین ، کنار شما ٬ کنار تربت پاک شما ٬ کنار هشت شهید گمنام ...کنار شهدای بوشهری و محلات ، کنار تمثال سردار شهید حسن درویشی ، این روزا دل همه خونه ٬ دل رهبر ٬ دل دل مردم ، حتی دل من خردسال ...آهای خوزستانی ها ـ شوشی ها ، آهای آملی ها ؛ دعا کنید برا ظهور آقا امام زمان(عج) ... می گن به هرکی بگی التماس دعا یه دینی میشه به گردنش و باید برات دعا کنه ... پس دعا کنید که شرمنده نشم ...شرمنده ی خدا ، شرمنده ی رهبر ، آی شهداء التماس دعا ...
اعظم سلیمانی ازشهرستان دزفول :
ای عزیزانِ با آبرو! شماگمنام نیستید ،شما معروف تر از همه اید ، این ما هستیم که در این دنیای فانی گم شده ام ،کمکمان کنیدتاپیدا شویم...آمدیم نگاهمان را با نگاهتان گره بزنیم ، پس چشمان ظلمت زده مان را روشن کنید ، آمدیم تا جا پای قدمهاتان بگذاریم با رعایت حجاب و عفافمان .
فاطمه درویشی از استان البرز ـ شهرستان کرج :
به یاد همه ی شهدای دفاع مقدس و همه ی شهدای انقلاب اسلامی ـ برای اولین بار است که به منطقه ی عملیات فتح المبین شوش می آیم ـ این منطقه بسیار جالب و دیدنی بود من توفیق زیارت کربلا تا کنون نصیبم نسده اما انگار دارم کربلا را زیارت می کنم ، به یاد شهدای مدافع حرم و به امید پیروزی اسلام و مسلمین و ظهور هر چع سریع تر آقا و مولایمان حضرت ولیعصر(عج) .
فاطمه گرامی ـ از شهرستان بوشهر :
احساس خیلی خوبی دارم و باید بگویم که منطقه ی عملیات فتح المبین یک جای کاملا مقدس و معنوی است و چون جوانان ما با نثار خون خود باعث آزادی وجب به وجب این دیار شده اند ما هم باید با حفظ حجابمان وصیت آنها را به جا آوریم .
سجاد رشنو زاد از شهرستان شوش که مهمانان خود را به یادمان آورده بود :
شهیدان زنده اند و ما راه آنها را ادامه خواهیم داد
شهلا سلیمان نژاد از شهرستان دزفول :
ای شهداء ، کاش من هم در زمان شما یودم ، اما درست است که نبودم ولی مطمئن باشید با حفظ حجابم راهتان را ادامه خواهیم داد تا زمانی که زنده هستم .
کوثر مقدس فر 12 ساله از استان قم :
جانم فدای خاک پای شهدایی که این قدر مهربان بوده اند ، قبل از این که وارد منطقه ی عملیاتی فتح المبین بشم فکر می کردم جای بسیار خشنی است که یک لحظه هم توان حضور در آن را نداشته باشم اما وقتی وارد شدم آرامش سرتا پایم را دربرگرفت و پی بردم که شهداء در حالی که دشمن را از خاکمان عقب راندند بسیار مهربان بوده اند چون تربت آنها بوی مهربانی و آرامش می دهد ـ برای شادی روح شهداء صلوات .
صفدر عسکری پدر مدافع حرم شهید مسعود عسکری از استان تهران :
« شهیدان آیه های هدایتند » ـ شهید مدافع حرم « مسعود عسگری» شجاع و قدرتمند و پیرو ولایت فقیه بود، شهدای هشت سال دفاع مقدس برای حفظ آب و خاک و عزت و شرف ایران اسلامی جنگیدند و شهدای مدافع حرم همچون فرزندم با دفاع از حرم حضرت زینب(س) در جبهه ای دیگر باعث شدند که دوباره دشمن وارد خاک ایران اسلامی نشوند ـ درود بیکران به روح پر فتوح شهیدان هشت سال دفاع مقدس و مدافع حرم ـ فرزندم در همه ی صحنه های دفاع از انقلاب اسلامی حاضر بود تا این که در سن 25 سالگی در 21 آبان 1389 در سوریه به شهادت رسید .
زهره اکبری از استان تهران :
بغضهای حقیر ما، روبهروی تصاویر گلگون شهدای عملیات فتح المبین سرریز میشود و راه را برای کلام میبندد؛ ای شهیدان با شما شقایقهایم. از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟ واژههای خاکسترگونه ما، فقط بلدند روبهروی شما ضجه بزنند. اما کاش میدانستند که یاد شما حرکت است؛ حرکتی برای بهبودی وضعِ «بودن». چه باید گفت که شما حنجرههای خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن؛ جایی که واژهای یافت نمیشود تا شما را با آن ستود. اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلمهای ما بوسه بر عطر پرواز نزدید!هر روز و هر شب، خاکریزها، با اشکها و دعاهایتان گره میخورد.شما، درشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانهتان درهم میشکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بالهای کبوتران میکردید.ما ماندهایم و یاد شما
مرضیه سادات مطلبی از استان تهران :
ای شهدای عملیات غرور آفرین فتح المبین که ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از سرزمین ایران اسلامی در محور شوش را از لوس دشمنان بعثی پاک کردید ، بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد. اینجا فراوانند داغهای کمرشکن و زخمهایی که شما مرهمشان هستید؛ شما را میگویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانهها خانه کرد.وقتی دست نوشتههای شما خوانده میشود، در مییابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید. وقتی وصیتنامههای شما را میخوانند، تازه میفهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما، آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد. وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق میزنیم، تازه میفهمیم که عکسهای تک تک شما اشاره میکرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم. حال ما ماندهایم و دستانی که به دیوارههای قفس میخورد. ما ماندهایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی، خنده میزند. ما ماندهایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم میکند.
در آخرین لحظات که از یادمان شهدای عملیات فتح المبین قصد خروج داشتیم چشممان به مهندس رضا نجاتی فرماندار ، مصطفی صفری مسئول روابط عمومی فرمانداری و همکارمان علی روسی گزارشگر سیمای خوززستان در شهرستان شوش افتاد و ما هم به رسم ادب نزد آنها رفته و فرا رسیدن عید سعید نوروز را بهم تبریک گفتیم و وقتی که فرماندار ما را در حال تهیه ی دلنوشته ی راهیان نور دید کارمان را تحسین نمود .
شایان ذکر است یکشنبه 6 فروردین و دوشنبه 14 فروردین1396 این دلنوشته ها همراه با گزارش آماری سرهنگ پاسدار فرحان منصوری مسئول یادمان شهدای عملیات فتح المبین در همین پایگاه خبری منتشر خواهد شد .