تهیه و تنظیم ـ عباس کرم الهی
ساعت 8:30 صبح روز شنبه 10 فروردین 1398 در اولین روز از موج دوم بارندگی ها یادمان شهدای فتح المبین شاهد حضور هومن سپهوند رئیس تعاون روستایی شهرستان شوش بود .
به گزارش شوش نیوز ؛رئیس اداره ی تعاون روستایی شهرستان شوش ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن بهار طبیعت و سال رونق تولید و عرض تسلیت به مناسبت از دست دادن جمعی از هموطنان در حادثه ی سیل شیراز و ابراز همدردی با مردم سیل زده ی استان گیلان ؛ به موج دوم بارندگی ها اشاره کرد و گفت : از آنجایی که فردا و پس فردا در جنوب غرب کشور و خصوصا شمال استان خوزستان بارندگی های شدیدی داریم عزیزانی که در کنار رودخانه های کرخه و یا دز سکونت دارند و یا برای تفریح قصد دارند به این مکان ها بروند با مسئولین همکاری نموده و حتی المقدور برای حفظ جان و اموال خود به اطلاعیه های هواشناسی و همچنین ستاد بحران شهرستان شوش توجه داشته باشند .
و اما در ادامه به دلنوشته های زائرین اشاره کنم :
زینب کوهی زائری از کلان شهر تهران که به همراه همسرش به یادمان شهدای عملیات فتح المبین در دلنوشته ی مختصر و مفید خود عنوان نمود : خیلی دلم گرفته ؛ دلتنگ شهدا هستم ؛ خدایا به خون پاک شهدا ؛ همه ی ما را عاقبت بخیر کند و تا نیامرزیدی از این دنیا مبر .
راحله رستمی از استان کهکیلویه و بویر احمد
خیلی دلم شکسته وقتی که تمام این مناطق را می بینم خیلی ناراحتم وقتی می بینم چقدر اینجا جوش خیلی سنگینه ؛ ایرانی از شهدا هدیه ای بسیار گرانبها گرفته اند و آن هم امنیت است که در جهان نمونه است ؛ پدرم از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است و تنها جمله ای که می توانم بگویم این است « شهدا شرمنده ایم » .
محمد کیوان فر از استان کهکیلویه و بویر احمد
نمی دانم از کجا و چگونه بگویم ولی با این که قبلا هم به این منطقه آمده بودم ولی بازم حس و حال عجیبی داره ؛ خیلی حال خوبی دارم که قابل توصیف نیست ؛ فقط می توانم بگویم که من راه شهدا را ادامه خواهم داد . خدایا مرا هم شهید کن .
اسماعیل صفائی از شهرستان ممسنی استان فارس :
اینجا منطقه ی روحانی و ملکوتی می باشد که انسان را از این دنیا جدا می کند و فارغ از هرگونه دغدغه و مادیات قدم به معنویات می نهد و شور و شوق شهیدان را حس می کند که آنها فارغ از همه چیز عاشق خدا بودن که شهادت نصیبشان شد ؛ زیرا شهادت علاوه بر حس داشتن آن باید عاشق آن بود و از مرگ هراسی نداشته باشی تا به آن که بالاترین نعمت خدادادی می باشد به آن رسید وگر نه نصیب هر شخص و مقامی نمی شود ؛ خوشا به حال آنانی که توفیق سشهادت نصیبشان شد و به خدای خودشان پیوستند .
سعید سلیمانی از شهرستان یاسوج :
وقتی به این منطقه ی فتح المبین آمدم واقعا دلم شکست و امیدوارم که به همین زودی حضرت مهدی موعود(عج) ظهور نماید و عدل الهی را در جهان برقرار گرداند ؛ آرزو دارم که جان خود را در راه اسلام اسلام و انقلاب فدا کنم . به واسطه ی این که ما خیلی شهید داده ایم ؛ لذاباید قدر این شهدای والامقام را بدانیم؛ به واسطه ی این که خودم از خانواده ی شهدا هستم و عمویم شهید شده است ؛ به یاری خداوند بزرگ همیشه پیروزیم .
سارا مفیدی از استان کرمان ـ شهر بابک
بسم رب الشهدا والصدیقین ـ الان روز دومی است که با دیگر زائرین به این مناطق آمده ایم ؛ از مکان های بسیاری بازدید کردیم ؛ اما یادمان شهدای عملیات فتح المبین را به نام بهشت صدا زدیم ، چون جذابیت و حس آرامشی که اینجا وجود دارد مانند تولدی دوباره است ولی آن چیزی که از همه چیز دلنشین تر و دلنواز تر است ؛ بخشی از وصیت نامه ی شهیدی بود که در آن نقل شده بود « خواهرم سرم رفت روسریت نرود » با خواندن این وصیت نامه جرعه ای از احساس در قلبم سرچشمه گرفت و بی شک خواسته ی من از این بهشت و شهدایی که آخرین لحظات در اینجا بودند این است که سرنوشت مرا عاقبت بخیر نمایند .
منا نیک خواه از استان کرمان ـ شهر بابک
شهدا دستتون دارم و از شما می خواهم خریدارمان باشید . به امید روزی که با هم مثل شما و مادرتون حضرت فاطمه ی زهرا(س) شهادت نصیبم شود . آمین .
مینا احمدیان از استان کرمان ـ شهر بابک :
اینجا سرزمین شیرمردانی است که با دست خالی جلوی سقوط استان خوزستان و شهرستان شوش را گرفتند ، شیرمردانی که با دست خالی و تنها با سلاح ایمان در مقابل دشمن تا دندان مسلح جنگیدند ، مکانی مقدس که وجب به وجب آن توسط خون شهیدان از دست دشمن آزاد شده است ؛ آمدم تا با شهیدان تجدید میثاق کنم و به آنها بگویم شما خون خود رال نثار کردید تا حجاب ما در امنیت باشد پس نباید به دست خود حجاب و عفاف را کنار بگذاریم .
میترا فاتحی از استان کرمان ـ شهر بابک
بسم رب الشهدا والصدیقین ـ سلام شهدای عزیز ـ با آمدنم به این سرزمین مقدس و طلایی خیلی خوشحالم و ذره ذره ی وجودم را از شما می دانم . با آمدنم به این سرزمین بی حجابی را کنار گذاشتم ؛ شهدای عزیز با دلخوشی زیاد به پیشتان آمدم و امیدوارم که شما مرا بپذیرید .
عاطفه پور رشیدیان از استان کرمان ـ شهر بابک
بی چادر آمدم و اصلا به چادر و حجاب اعتقادی نداشتم ، اما از لحظه ای که وارد این یادمان شدم و خادمین به من یک چادر و یک شاخه گل هدیه دادند متحول شدم و با نثار فاتحه بر سر مزار این هشت شهید گمنام با این عزیزان عهد می بندم که در مقابل خونی که برای حجابم داده اند از این به بعد آن را حفظ کنم .
فاطمه سادات رفیعی از استان کرمان ـ شهر بابک
شهدا دلم را در رمل های فکه و یادمان شهدای فتح المبین جا گذاشتم ؛ پس حواستان به دلم باشد که چه کسی داخلش می آید .
علی حجتی از استان خوزستان ـ شهرستان رامهرمز
بسم الله القاسم الجبارین ـ شهدا شاهدید چه کسانی به این مملکت امام زمان(عج) خیانت می کنند ، چه کسانی مذاکره ی ذلت بار را به خود به جا می دانند ؛ به شما متوسل می شویم تا خوار و ذلیل شوند ، شاهدید چه جساراتی به رهبرمان کرده اند و می کنند ؛ خدایا اگر قابل هدایت هستند آنها را هدایت نما و اگر هدایت نمی شوند آنها را نابود بفرما .
اما از دلنوشته ها که بگذریم ؛ کنار سکوی روایتگر در ضلع شرقی شیار شلیکا رفتم که برادر بسیجی علی سرخه برای زائرین کرمان و یزد روایتگری می کرد ؛ وی در بخش سیره ی شهدا به شهید حسن جعفری از یافت آباد تهران اشاره کرد و در این زمینه گفت : شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است. در زمان هشت سال دفاع مقدس نوجوانی از یافت آباد تهران به نام حسن جعفری قصد رفتن به جبهه را داشت اما چون مادرش روی زمین همین یک پسر را داشت اجازه نمی داد تا این که یک شب حسن جعفری توانست رضایت مادر را بگیرد و به جبهه برود ؛ رفت و دیگر برنگشت ـ خبر شهادتش را برای مادرش آوردند ؛ مادر راضی به رضای خدا بود اما پیکر مطهر فرزندش را می خواست ؛ تا این که یک شب به خواب مادرش می آید و در این خواب می گوید : « مادر منتظر من نمان ؛ روزی که از تو خداحافظی کردم از خدا و مادرم حضرت فاطمه ی زهرا(س) خواستم حال که دارم در راه مکتب آقا امام حسین(ع) می روم کاری کن که دیگر جنازه ام برنگردد و خداوند را شاکرم که دعایم اجابت شده است پس تو هم دیگر منتظر من نمان و هر هفته بر روی مزار شهدا برو و فاتحه بخوان و بعضی وقتها زمانی که جنگ تمام شد به زیارتگاه های شهدا برو تا دلت آرام شود .
وی افزود : هفت سال پیش از همین شیار شلیکا یک زن مسن که با عصا راه می رفت و قد خمیده که از دو طرف دو زن دیگر زیر بغلش راه گرفته بودند به همین محل آمد ؛ به آن دو خواهر گفتم ـ ایشان را کنار اتوبوس روی صندلی می نشاندید وقتی که نمی تواند به راحتی بیاید ـ آن مادر گفت : جنازه ی پسرم را نیاوردند حالا اجازه نمی دهید حداقل بیایم و از مکانی که جوانان شهید شده اند بو بکشم شاید در یکی از این مکان ها پسر من آرمیده باشد ؟ این را که گفت ، بغض همه ترکید و بعدها فهمیدم که این مادر از این دنیا رفته و به پسرش ملحق شده است . آن شهید در وصیتش بانوان را به حفظ حجاب و عفاف توصیه نموده است .
این سکو را ترک کرده و به مقبره ی هشت شهید گمنام رفتم ؛ حاج غلامرضا ماندني فرمانده شجاع و جانباز دوران دفاع مقدس که دست راستش قطع و دو انگشت از دست چپش را نیز از دست داده برای زائرین بهداشت و درمان شهرستان شوش روایتگری می کرد .
ساعت 12:30 « دکتر محمد اسماعیل مطلق مشاور معاون بهداشت وزیر بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی ، دکتر علوی فاضل فوق متخصص دانشگاه علوم پزشکی اهواز ، دکتر مسعودی فر معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی دزفول ، دکتر نوروز سواری مدیر شبکه ی بهداشت و درمان شهرستان شوش و مهندس غلامرضا میرزایی رئیس مرکز بهداشت شهرستان شوش» ، بعد از بازدید از «اردوگاه سیل زدگان در منطقه ی میان آب » جهت بازدید از محل اورژانش یادمان شهدای عملیات فتح المبین به این زیارتگاه آمدند
اما ایست بازرسی های حوزه ها و پایگاه های بسیج مقاومت ناحیه ی شهرستان شوش در ورودی یادمان های شهدای فتح المبین و فکه را نباید فرموش کرد . در عکس های زیر گشت ایست بازرسی حوزه ی فتح المبین به فرماندهی روح الله رجبی را مشاهده می کنید .
شایان ذکر است امروز شنبه 10فروردین ماه 1398 هفدهمین روز حضور و در واقع آخرین روز مأموریتم در یادمان شهدای عملیات فتح المبین بود ؛ چون 11 و 12 فروردین بنا به گزارش هواشناسی بارندگی موج بعدی را در پیشرو داریم و 13 اسفند آخرین روز تعطیلات نیز به خاطر همین دو روز بارندگی شیارها و کانال های یادمان غیر قابل تردد بوده و در نتیجه زائری نخواهد داشت .
امیدوارم در پایان 17 روز حضورم به عنوان خبرنگار جهادرسانه ای شهید رهبر « ستاد مرکزی راهیان نور ، فرماندهی سپاه ناحیه ی شهرستان شوش ، سرهنگ فرحان منصوری مدیر یادمان شهدای عملیات فتح المبین و از همه مهمتر و خاص تر « شهدای والامقام عملیات فتح المبین و 8 شهید گمنام آرمیده در یادمان» از این حقیر راضی باشند . آمین
