11212024پنج شنبه
Last updateسه شنبه, 03 نوامبر 4505 7pm
کد خبر: ۰۲۰۳۲۰4933

گفتن تاریخ واقعی دفاع مقدس به جوانان یک نوع جهادتبیین است

به قلم ـ عباس کرم الهی

وقتی که بخشی از خاطرات سردار حشمت حسن زاده را به عنوان نمایشنامه ای به نام « مسیر عشق» به رشته ی تحریر درآوردم ودفاع مقدس را با عاشورای حسین تطبیق نمودم ، عزم خود را جزم کردم که به دنبال واقعیت های حماسه ای باشم که باعث گردید شوش  توسط بعثیون عراق سقوط نکند .

به همین منظور روزهای یکشنبه وقتی که سلسله برنامه های شهد صلوات برگزار می شد و رزمنده ای را در این برنامه می دیدیم اولین سئوالم این بود که آیا شما در حماسه ی 8 مهر 59 حضور داشته ای ؟ سر را به علامت نه تکان می داد تا اینکه از «سرهنگ علی ظهیری ـ سرهنگ آزاده علی احمدی و عبدالزهرا برهانی» شنیدم که غلامعباس قلاوند فرمانده ی این حماسه بوده  ، ولی غلامعباس قلاوند چون در همین حماسه به عنوان اولین جانباز 70 درصد از ناحیه ی کمر قطع نخاع شده بود و با استفاده از ویلچر و با کمک یک نفر تردد می کرد ، کمتر در مراسم ها حضور می یافت ، به دنبال فرصتی بودم تا دیداری با ایشان داشته باشم تا اینکه پرسنل اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی که آن زمانی ریاست اداره به عهده علی عبدی نسب بود به مناسبت روز جانباز به خانه ی ایشان رفتیم  و این دیدار را بهترین فرصت برای نوشتن حماسه ی 8 مهر 59 دانستم لذا  از ایشان خواستم که برای جوانان کهن شهر ایران زمین سفره ی دل را باز کند وهر آنچه که در مورد این حماسه می داند با ما در میان بگذارد .

غلامعباس با تبسمی که بر لبانش نقش بسته بود گفت : «من در شلمچه مشغول مبارزه با بعثیون عراق بودم و آنها را برای اولین بار با فرم لباسی که پوشیده بودند می دیدم» ، فرمانده ی سپاه استان خوزستان آن زمان علی شمخانی بود ، هیچکدام از برادران سپاهی درجه نداشتند و همه به همدیگر برادر می گفتیم ، آنهایی که با هم صمیمی و با هم ندار بودیم به اسم کوچک یا نهایتا نام خانوادگی همدیگه رو صدا می کردیم ، تفاوتی بین فرمانده و یک برادر بسیجی نبود فقط برای احترام آن شخصی که سید بود به او می گفتیم سید و آن شخصی که از نظر سنی بزرگتر بود به او می گفتیم حاجی  و آنهایی که معذب بودند به مافوق خود از واژه ی فرمانده استفاده می کردند .


غلامعباس قلاوند در ادامه گفت : وقتی که شنیدم حزب بعث عراق از طرف پاسگاه فکه توسط لشکر یک مکانیزه به فرماندهی سرهنگ ناصر حمد المحمود  به قصد تصرف شوش تا مسجدسلیمان  هجوم خود را آغاز کرده است به هر نحوه و به هر شکلی که شده این موضوع را با برادر علی شمخانی در میان گذاشتم و ایشان گفت « دفاع از شوش با دفاع از شلمچه ، خرمشهر ـ آبان و بستان و دشت آزادگان » فرق نمی کنه اما چون اونجا محل زندگی و کار شماست پس بهتره بری همونجا من با فرمانده ی سپاه شوش صحبت می کنم که فرماندهی جبهه ی شوش را به شما بده و تعدادی نیرو در اختیارت بزاره و البته از عشایر روستاهای اوار و دبات هم می تونی استفاده کنی .» یک قبضه آر.پی . جی .7 هم به ما هدیه داد تا از آن در مقابل دشمن بعثی برای ترکاندن تانک استفاده کنم و علاوه بر آن حدود 25 گلوله ی این سلاح را به ما داد و گفت 10 گلوله برای تمرین و استفاده از این سلاح به کار گرفته بشه ولی 15 گلوله را به صورت مفید استفاده کنید .

یکشنبه 6 مهرماه1359 ساعت 8 صبح از شلمچه به طرف شوش حرکت کردم و عصر همان روز به سپاه شوش رسیدم ، هنوز شهر شوش آرام بود و مردم در حال تردد در شهر بودند ، با فرمانده ی سپاه ناحیه ی شوش صحبت کردم ، هنوز حرفم تمام نشده بود که فرمانده گفت : «برادر شمخانی تلفنی همه چیز رو با من در میان گذاشته ، ، نیروی زیادی نداریم ، هنوز نیروی کمکی از هیچ جای ایران برای دفاع از خوزستان اعزام نشده و فقط میتونم 11 نفر از نیروهای سپاه رو در اختیارت بزارم با مقداری مهمات و آذوقه ، این 11 نفر که با خودت 12 نفر می شید با شش دستگاه موتور تریل برید و با یکدستگاه لندکروز وسایل و مهمات رو واستون ارسال می کنم اما ماشین برمی گرده چون اینجا خیلی به وسیله نیاز داریم ، »

غلامعباس قلاوند از صفر تا صد این حماسه را برای ما تعریف کرد اما چون نمایشنامه ای در همین راستا  نوشته ام  اجازه دهید بقیه ی ماجرا را با اندک امکاناتی که در اختیار داریم با همکاری اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی ، سپاه ناحیه ی شوش دانیال(ع) ؛، انجمن هنرهای نمایشی و کانون بسیج هنرمندان به صورت زنده در سالن شهید عباس یلالی واقع در تالار نیایش اجرا نمائیم .

اما در پایان می بایست نکته ای را با مخاطبین پایگاه خبری تحلیلی شوش نیوز در میان بگذارم ، خصوصا قشر جوان و نوجوان ، دشمنان سعی دارند با جنگ شناختی و تحریف واقعیت ها شما را از واقعیت ها و تاریخ واقعی رخدادها به دور کنند و شما را منحرف نمایند ، اما با دیدن این نمایش پی می برید که چرا و چگونه دشمن تا بن دندان مسلح در مقابل 12 رزمنده و چند نفر از نیروهای عشایر عرب منطقه که تنها سلاح جنگی آنها یک قبضه آر . پی . جی .7 ـ سه قبضه کلانش و چند اسلحه برنو و ام یک بوده و با استفاده از نیروی ایمان ، امدادهای حضرت زهرا(س) و رهنمودهای  حکیمانه ی حضرت امام خمینی(ره) ، اجازه ندادند شوش به دست بعثیون بیافتد ، چرا به شوش شهر شهیدان گمنام می گویند؟ و فرحه دبات چه کسی بوده و چکار کرده است که پرآوازه شده است؟ ، این سه موضوع را با دیدن نمایش حماسه 8 مهر59 در صورت اخذپروانه ی نمایش از نزدیک خواهید دید .

نکته ی آخر :

این نمایش برگرفته از خاطرات شهید زنده و اولین جانباز 70 درصد قطع نخاعی شوش غلامعباس قلاوند است ، لذا هر کسی بگوید که مثلا فلانی هم در این حماسه حضور داشته تا وقتی که غلامعباس قلاوند که فرمانده ی این حماسه بوده برای ما تأیید نکند آن شخص در این حماسه با ما بوده است ، به موضوع نمایش اضافه نمی شود . از آن گذشته این نمایش هم مشاور نظامی دارد هم مشاور مذهبی و هم مشاورهنری که هر کدام شرح وظایفی برای خود دارند مثلا مشاور نظامی  به ما می گوید چگونه باید از دوربین شکاری استفاده شود ؛ چطور اسلحه را مسلح و به ضامن کنیم ، آیا در همان ابتدای شروع حمله ی بعثیون عراق استتار نیروهای ایرانی با منطقه به کار گرفته می شده یا نه؟ به هنگام شب آیا به جز نگهبان مابقی نیروها می توانسته اند بیرون از سنگر مشغول صحبت باشند یا نه ؟ و یا مشاور مذهبی است که به ما می گوید در آن زمان جنگ باتوجه به اینکه کار مستند و تاریخ شفاهی است از چه نوع آلات موسیقی می شود استفاده کرد ، آیا مویه خوانی توسط زن جایز است یا نه ؟ و بالاخره مشاور هنری از نظر آرایه های ادبی و یا برگرداندن دیالوگ ها از محاوره ای به صورت عامیانه می تواند کمک حال کارگردان و بازیگران باشد . طراح صحنه با مطالعه ی متن نمایش می توان طرح صحنه را در اختیار کارگردان بگذارد تا کارگردان میزان سن های خود را بر اساس همان  طرح ارائه شده آغاز نماید .

به امید موفقیت کلیه ی بازیگران و عوامل اجرایی این نمایش  تا بتوانند سهم کوچکی در ثبت روز مقاومت و پایداری شوش  در تقویم رسمی کشور داشته باشند . ان شاءالله

Bingo sites http://gbetting.co.uk/bingo with sign up bonuses

کلیه حقوق این سایت متعلق به پایگاه خبری و تحلیلی شوش نیوز می باشد. تهیه و طراحی : 0171 هاست