به قلم استاد ـ جعفر دیناروند
گرچه در فرهنگ ناموسی، واژه های متعددی مانند مالکیت، جنسیت، غیرت و سنت دارای نقش بارزی در ایجاد رفتارها هستند اما در ناموس فرهنگی، وضعیت بسیار متفاوت و گاه متضاد است.این تمایز، در گام نخست، در مفاهیم هر دو آشکار می شود.
ناموس فرهنگی به وضعیتی اشاره دارد که در آن، طریق زندگی انسان ها و کیفیت تولید رفتارهای افراد جامعه، محور اصلی ماهیت آن را تشکیل می دهد.جوهره ای که در آن، انسان به عنوان یک موجود زنده، از سایر حیوانات جدا می شود و خود را یکه می سازد.در این نوع از جوامع، ناموس به معنای ارزش و اعتبار، مورد استفاده قرار می گیرد و با وصل آن به فرهنگ، معنای پیشرفت و رشد را منتقل می کند.این، بدان معناست که ارزش فرهنگ مورد توجه قرار می گیرد و بر مبنای« انسانیت» ساخته می شود.
این فرهنگ، محدود به نژاد و رنگ یا جنسیت نیست و تنها بر اساس« انسان بودن» عمل می کند.جوهره آدمی در آن، ماهیت رفتارها را تشکیل می دهد و معرف بشر بودن می گردد.این، ارزش پذیری ایجاد می کند و تعالی سازی را هدفی رشد دهنده در نظر می گیرد.ناموس فرهنگی بر کردارها متمرکز می شود و از هر آن چه خلاف انسانیت، تلقی می گردد، فاصله می گیرد.در چنین وضعیتی است که هم نوع خواهی بدون در نظر گرفتن امتیازات ظاهری، جاری و به آن عمل می شود.این هم نوع «انسان» است.ماهیت این فرهنگ نیز، محدود سازی را کنار می زند و با تبادلات فرهنگی، زمینه هم دلی و نزدیکی انسان ها را مهیا می سازد.خوفی از دیگر فرهنگ ها ندارد و سببی برای اصلاح امور می گردد.در چنین وضعیتی است که رفتارها ارزشمند می شوند و انسان ها در کمال آرامش، زندگی می کنند.
ناموس فرهنگی با انواع زورگویی ها به هر شکل به مخالفت می پردازد و همه انسان ها را دارای حقوق و ارزشمندی بر می شمارد.تاکید بر اعتبار فرهنگ را بر مبنای رفتارهای انسانگرایانه قرار می دهد و از هر کردار ضد انسانی دوری می جوید.این فرهنگ در گذشته باقی نمی ماند و بر افتخار«حال» تکیه می زند.برای این، سنت ها و مراسم، اموری انتخابی تلقی می شوند که تابع نیازهای زمان می گردند.هیچ امری از امورات ثابت نمی ماند مگر، جوهره انسانی که مبنایی بر اعتبار و آبروی رفتاری است.ناموس فرهنگی را می توان، تفکری نو در زدودن افکار پوسیده و متحجر قدیمی تلقی نمود که طی آن، رفتارها متوازن، حرمت ها حفظ و تحولات دست یافتنی می گردند.در این فضا، نه کسی مالک دیگری است و نه حقی در توقف دیگران دارد.همه انسان ها مالک خویشند و حق انتخاب دارند.
ناموس فرهنگی در ماهیت خویش، به دنبال ارزشمند سازی نوع بشر و جدا سازی آن از حیوانات است.این فرهنگ، ساختگی است و سازنده آن نیز نوع بشری است که با سایر موجودات در فکر و عقل متفاوت است.آزاد بودن، الفبای این اعتبار و انتخاب، عمل به آن تلقی می گردد. ناموس فرهنگی در گذشت زمان متوقف نمی شود و خود را اسیر باورهای سنتی و باقی مانده از اجداد ناشناخته قرار نمی دهد.تغییر، نیاز مهم این فرهنگ و تحول، هدف اصلی آن در نظر گرفته می شود.این فرهنگ با رفتار، متوازن می گردد و اعتبار بخشی آن بر محور«آدمیت» قرار می گیرد.
بنابراین، فرهنگ ناموسی و ناموس فرهنگی، دو مسیر متضاد در سرنوشت آینده بشری هستند.یکی با برتر دانستن خود، مجوز قتل انسان ها را صادر می کند و دیگری مانع کشتن انسان های هم نوع می گردد.این که جوامع کدامیک را صلاح خود بدانند؟ به انتخاب آن ها وابسته است.